eitaa logo
عقیق شعر
1.5هزار دنبال‌کننده
234 عکس
92 ویدیو
0 فایل
کانال ویژه شعر آیینی سایت عقیق ارتباط با ادمین @haadipoem
مشاهده در ایتا
دانلود
بردار از مقابل چشمت حجاب را کتمان مکن برادر من آفتاب را دلسوزی مرا بپذیر و به دل مگیر از این زبان مرنج و رها کن عتاب را طاعت که بی قبول ولایت قبول نیست پس بیش از این بیا و نسوزان ثواب را حبل المتین یکی ست ای افتاده قعر چاه همت کن و بگیر دو دستی طناب را نشناختی امام مبین را چه فایده؟ گیرم هزار مرتبه خواندی کتاب را از هفت خان حق و حقیقت عبور کن باید بدست آوری آن درّ ناب را قدری به حس شرم دم مرگ فکر کن چون بنگری شمایل عالیجناب را سویی نعیم و سوی دگر آتش جحیم دست خودت سپرده خدا انتخاب را مولای ماست ساقی میخانه بهشت از کوثرش بنوش و رها کن سراب را آخر که را گذاشته ای در کنار که؟ با دیگران قیاس مکن بوتراب را 🔹عقیق شعر @aghighpoem
تهی ز خواری و خفت ، پر از وقار و فر است که سرو هیبت جنگل ، هویت شجر است همیشه سبز ، به یک رنگ و یک عقیده ، در او چهار فصل پر از خَط و خال بی اثر است برای او که تهی از تعلق است و هوس چه غم ز مرگ؟ چه باک از هیاهوی تبر است؟ رها هراینه از ذوق و شوق دیده شدن رها هراینه از بیمِ طعنه و تشر است کشیده سر به فلک ، آسمان تراز است او پریده را چه نیازی دگر به بال و پر است؟ ز خویش ساخته سرنیزه ای و جان بر کف به شوق یاری حق خود سپاه یک نفره است هماره سرو سراسر صلابت است و شکوه کجاست آن که از این اقتدار بی خبر است؟ حبیب را چه بخوانم؟ که سرو را ماند بسان خار و خسان نیست ، شیوه اش دگر است حبیب را چه بگویم؟ که نام او گویاست که او حبیبِ دل عترت پیامبر است اگرچه پیر ، ولی خرم است و سرزنده که پای تا به سر از عشق دوست شعله ور است به انتظار نشستن کجا و مسلک عشق؟ ز شوق ، سر به بیابان گذاشتن هنر است از آن دیار که کفتارها در آن جمع اند کسی که بار ببست و گریخت شیر نر است حبیب پیر طریقت ، حبیب مرشد راه چُنان که در شب تاریک فتنه ها قمر است حبیب آمد و دشت بلا شهادت داد که سن و سال بهانه ست ، صحبت از جگر است خیال دخت علی را به ورطه راحت کرد چو عرضه داشت یلان را چه باکی از خطر است؟ در این مسیر چه “عسر” و چه “یسر” فرقی نیست که من اراده ام از کوه استوار تر است به هر دری زده ام تا به نینوا برسم حبیب در پی مرگ است اگر که در به در  است کدام مرگ؟ نه آن مرگ مبتذل ، نه فنا کدام مرگ؟ همان که سعادت بشر است قسم به خون خدا خون پرخروش مرا به هر زمین دگر ریختند اگر هدر است به حشر معذرت از مادرت چه سود مرا؟ به هر طریق ، اگر جان به در برم ضرر است چگونه پشت کنم بر حبیب خیرالانام؟ خدا گواست که خصمش بشر نه ، بلکه شر است غمت مباد از این قلت و از آن کثرت عزیز فاطمه را جسم و جان ما سپر است فتاد از نفس اما ز چشم مولا نه… که دوست آن طرف معرکه نظاره گر است فِتاد از نفس اما ز چشم مولا نه… اگرچه دیده خورشید از آنچه دیده تر است فتاد از نفس اما به نفس غالب شد شکست ظاهر قصه ست، باطنش ظفر است فتاد از نفس ، از بس که زخم خورد ، اما غم حسین ، از این زخم ها کشنده تر است به خون محاسن خود را خضاب کرد حبیب همان خضاب که تا روز حشر جلوه گر است دگر از او چه بگویم؟ به قول اهل نظر سر است سرو و سرآمد ، که گفته بی ثمر است؟ ‌ ◾️عقیق‌شعر @aghighpoem
در پی اهانت به قرآن کریم یک زمان «سلمان رشدی» ، یک زمان اصحاب فیل تا ابد بر هر که حرمت بشکند “لَعناً وَبیل” برهه‌ای «سَلوان مومیکا» ، دوره‌ای هم “بو لهب” دیده چشم روزگاران بی‌شمار از این قبیل مدعی در چنته‌اش حرف حساب‌ی بود اگر عشق را آتش نمی‌زد ، “نحن أبناء الدلیل” خواه دوشادوش شیطان ، خواه در آغوش حق انتخابش با خودش ، “إنا هدیناه السبیل” آنچه که آتش کشیدند آفتاب است آفتاب کی؟ کجا؟ تاثیر دارد هُرم آتش بر خلیل؟ ما شنیدیم و حواریون ز بالا دیده‌اند شخص عیسی(ع) هم به این آیات می‌بندد دخیل باز هم بر اهل جهل و غفلت و بغض و حسد آرزو دارم ‌بتابد نور اسلام اصیل ◾️عقیق‌شعر @aghighpoem