بنگر [فؤاد] شکسته را ، به دَرَت نشسته به التجا
اگرش بِرانی از آستان ، کُند آشیان به کدام جا
به سخا و بذل تواش طمع ، به عطا و فضلِ تواش رجا
ز پناهِ ظلِّ وسیع تو ، هم اگر رود برود کجا
که محیط کون و مکان بُوَد فلکِ ظلالِ تو یا علی
#امیرالمومنین_ع
#مدح
#فواد_کرمانی
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
باور نمی کنم که دلیلش حماقت است
بدگویی از علی به خدا از حسادت است
حیف از علی که با کَس و ناکَس قیاس شد
آخر میان آتش و دریا چه نسبت است؟
این که علی میان اُحُد، مانْد، یک تَـنه
این که فرار کرد فلانی روایت است
مولای ما فرار نمی کرد وقت جنگ
غیر از شجاعت آنچه علی داشت، غیرت است
این که یگانه فاتح خیبرشکن علی ست
معیارِ زور نیست که، حرف از لیاقت است
این که به زورِ آتش و تیغ و طناب هم
بیعت نکرده است، همین هم فضیلت است
او را که هست تَحتِ کِسای پیامبر
دیگر چه حاجتی به ردای خِلافت است؟
جز بین دست های یداللهی علی
هرجا که رفته حُکمِ خِلافت، خیانت است
از احمد بن حَنبل در مُسند آمدست
فَضل علی زیادتر از فَضل امت است
ابن ابی الحدید نوشته ست این علی
از هر طرف که مینگرم دور از آفت است
قول بخاری است، به اقرار او علی
مُشرف ترین خلق خدا بر قضاوت است
بر هر که جز علی بدهند این صفات را
کذب است، سرقت است، دروغ است، غارت است
فهمیدنِ بزرگی مولایِ ما علی
بعضی اگر کتاب بخوانند، راحت است
بی عرضه است هر که به دور علی نگشت
آری که شرط لازم حج، استطاعت است
یک لحظه هم جدا نشده از پیامبر
آری خداگواه علی اهل وحدت است
آن عده که معاویه باشد امیرشان
عریان فرار کردنشان هم مهارت است
فرقی بزرگ بین علی و معاویه ست
فرقی که در دو واژه ی مرگ و شهادت است
فرزند ارث از پدرش می برد، علی
ارثی به جا گذاشت که نامش ولایت است
آری یزید کیست؟ سیاهی مطلق است
اما حسین کیست؟ چراغ هدایت است
چیزی که مانده از علی اسلام ناب اوست
چیزی که از معاویه مانده ست بدعت است
نگذاشت شیعه پا به روی سنت الرسول
با این حساب شیعه فقط اهل سنت است
حشر مخالفان علی با معاویه
تا هست این دعا چه نیازی به لعنت است؟
#امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#مدح
#محمدحسین_ملکیان
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
آیینهدار زینب و زهرا رقیه
کوچکترین انسیة الحورا رقیه
پشت سرش بیشک دعای پنج تن بود
آدم اگر میگفت اول یا رقیه
خورشید در منظومهی عشق حسینی
صد سال نوری راه دارد تا رقیه
جا داشت روی شانهی کعبه اباالفضل
جا داشت روی شانهی سقا رقیه
آرامتر از هر زمانی بود اصغر
میخواند تا بالا سرش لالا رقیه
پا بر مغیلان مینهد اما محال است
روی سر موری گذارد "پا" رقیه
**
این طفل بی آزار را آزار دادند
زجر بدی را دید در دنیا رقیه
زینب ز پا افتاد وقتی دید در راه
طفلان همه بر ناقهاند اِلّا رقیه
مقتل که میخواندم شبی با خویش گفتم
پیدا نمیشد کاش در صحرا رقیه
وقتی که پیدا شد خمیده راه میرفت
شد پیرتر از زینب کبری رقیه
حتی در اوج ضعف هم چیزی نمیخواست
جز دست گرم و بوسهی بابا رقیه
دیدار حاصل شد ولی دستی نیامد
تنها سر آمد دیدنش اما رقیه...
حیرت زده پرسید عمه این سر کیست؟
یاللعجب نشناخت بابا را رقیه!
خود را مرتب کرد تا در چشم بابا
باشد همان دردانهی زیبا رقیه
از بوسهاش جان میگرفت، اینبار اما
جان داد با بوسیدن لبها رقیه
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#مدح
#علی_ذوالقدر
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
دل من! در هوای مولا باش
یار بیادعای مولا باش
گر نشد یاورش شوی همه عمر
گاه گاهی برای مولا باش
به گدایی تو هر کجا رفتی
یک سحر هم گدای مولا باش
دست من! دستگیر مردم باش
پینهٔ دستهای مولا باش
پهن کن سفرهای برای یتیم
مستمند دعای مولا باش
پا به پایش اگر نشد بروی
لاأقل ردپای مولا باش
جان من! تا که در بدن هستی
باش اما فدای مولا باش
ای نَفَس! میروی به سینه برو
چون برآیی صدای مولا باش
از یمن، از دمشق و غزه بگو
شیعهٔ زخمهای مولا باش
خار در چشمهای مولا بود
چشم من! در عزای مولا باش...
#امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#مدح
#روشنگری
#یوسف_رحیمی
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
به قرآنی که داری در میان سینهات سوگند
که هرگز از تو و از خاندانت دل نخواهم کند
و ایمان دارم ای مهرت قیامتها به پا کرده
گنهکارانِ چون من عاشقت را زود میبخشند
پر از حس غریب روزهای آخر سالَم
پر از دودی که برمیخیزد از خاکستر اسفند
دلم امشب شبیه کوچههای تا حرم تنگ است
دلم در حسرت ایوان دلباز شما تا چند؟
و غمگینم به قدر شانۀ سنگین گاریها
که ساکم را به سختی تا خیابان تو آوردند
و مسکینم به قدر آن گدایانی که در غربت...
فقط امّید دارم از تو ای شاه نجف لبخند
نشستم گوشۀ صحنت برایت شعر میخوانم
اگر این لحظهها حس میکنم هستم سعادتمند
#امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#زیارت
#مدح
#اعظم_سعادتمند
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
میزنی یک ماه، دامن بر میان در عرض سال
میدهی سامان کار اوّلین و آخرین
هیچ تعریفی تو را زین بِه نمیدانم که شد
در تو پیدا، گوهر پاک «امیرالمؤمنین»
بهترینِ خلق، بعد از بهترینِ انبیا
ابن عمّ مصطفی، داماد خیرالمرسلین
تا ابد چون طفل بیمادر به خاک افتاده بود
ذوالفقار او نمیبرّید اگر ناف زمین
خانهی زنبورِ دل، بیشهدِ ایمان مانده بود
گر نمیشد باعث تعمیر او، یعسوب دین
تا نگرداند نظر حیدر، نگردد آسمان
تا نگوید یا علی، گردون نخیزد از زمین
در زمانِ رحمتِ سرشارِ عصیانسوزِ تو
مدّ آهی میکشد گاهی «کرام الکاتبین»
نقطهی بسم اللَّهی فرقانِ موجودات را
در سوادِ توست علمِ اوّلین و آخرین
شهپر رحمت بُوَد هر حرفی از نام علی
این دو شهپر بُرد عیسی را به چرخ چارمین
سرفراز از اوّل نام تو، عرش ذوالجلال
روشن از خورشید رویت، نرگس عین الیقین
چون لباسِ کعبه بر اندامِ بت، زیبنده نیست
جز تو بر شخص دگر، نام «امیرالمؤمنین»
دهم تیرماه روز بزرگداشت صائب تبریزی
#امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#مدح
#عید_غدیر
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
بردار از مقابل چشمت حجاب را
کتمان مکن برادر من آفتاب را
دلسوزی مرا بپذیر و به دل مگیر
از این زبان مرنج و رها کن عتاب را
طاعت که بی قبول ولایت قبول نیست
پس بیش از این بیا و نسوزان ثواب را
حبل المتین یکی ست ای افتاده قعر چاه
همت کن و بگیر دو دستی طناب را
نشناختی امام مبین را چه فایده؟
گیرم هزار مرتبه خواندی کتاب را
از هفت خان حق و حقیقت عبور کن
باید بدست آوری آن درّ ناب را
قدری به حس شرم دم مرگ فکر کن
چون بنگری شمایل عالیجناب را
سویی نعیم و سوی دگر آتش جحیم
دست خودت سپرده خدا انتخاب را
مولای ماست ساقی میخانه بهشت
از کوثرش بنوش و رها کن سراب را
آخر که را گذاشته ای در کنار که؟
با دیگران قیاس مکن بوتراب را
#امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#مدح
#سید_جعفر_حیدری
#غدیر
#ولایت
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
چشمهها جوشید و جاری گشت دریا در غدیر
باغ عشق و آرزوها شد شکوفا در غدیر
فصل باران بود و رویش، فصل سبز زیستن
خنده، گل میکرد بر لبهای صحرا در غدیر
بود پیدا در زلال جاری تکبیرها
نقطۀ پایان عمر تشنگیها در غدیر
جبرئیل آمد که: بلِّغ یا محمّد! زانکه نیست
این تجلّی را مجال جلوه إلاّ در غدیر
رفت بالا از جهاز اشتران و خطبه خواند
خطبهای شورآفرین و شورافزا در غدیر
تا که بردارد پیمبر پرده از رازی بزرگ
کرد بیرون زآستین دست خدا را در غدیر
عرشیان، در اشتیاق خاکیان میسوختند
تا علی با دست احمد رفت بالا در غدیر
«گفت: هرکس را منم مولا، علی مولای اوست»
کرد گل، گلنغمۀ احمد چه زیبا در غدیر...
دستِ رد بر سینه اغیار میزد آشکار
«عادِ مَن عاداهِ» او افکند غوغا در غدیر
گاه بیعت بود و، بدعت پا به پای فتنهها
خیمه میزد در کنار آرزوها در غدیر
خشمهای شعلهور، پژواک کینِ جاهلی
خطِّ سیر خود جدا کرد آشکارا در غدیر...
یاد دارید ای قیامت قامتان! مولا علی
از قیام خود قیامت کرد برپا در غدیر؟!
کهکشان در کهکشان، اشراق بود و روشنی
از طلوع آفتابِ عالمآرا، در غدیر
طور بود و نور بود و کشف و اشراق و شهود
شد بهشت آرزوها آشکارا در غدیر
لَنْ تَرانی گو، ترانی گوی شد تا جلوه کرد
با تماشاییترین تصویر، مولا در غدیر...
#امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#مدح
#غدیر
#ولایت
#محمدعلی_مجاهدی
🔹عقیقشعر
@aghighpoem
( Instagram.com/aghighpoem )
هدایت شده از عقیق
با غیر بگو : ثواب در دست علیست
دنیاست سراب و آب در دست علیست
چرخاندن ذوالفقار در جای خودش
چرخاندن آفتاب در دست علیست
#عاصی_خراسانی
#رباعی
#امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#مدح
🔹عقیقشعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
پیام نور به لبهای پیک وحی خداست
بخوان سرود ولایت که عید اهل ولاست...
غدیر سید اعیاد و اشرف ایّام
غدیر خوبتر از عید روزه و اضحی است...
غدیر عید همه عُمر با علی بودن
غدیر جشن نجات از عذاب روز جزاست
غدیر بر همه حق باوران تجلی حق
غدیر بر همه گمگشتگان چراغ هُداست
غدیر کعبۀ مقصود شیعه در عالم
غدیر جنت موعود خلق در دنیاست
غدیر حاصل تبلیغ انبیا همه عُمر
غدیر میوۀ توحید اولیا همه جا است
غدیر آینۀ لا اله الا هو
غدیر آیت سبحان ربی الاعلی است
غدیر هدیۀ نور از خدا به پیغمبر
غدیر نقش ولای علی به سینۀ ماست...
هنوز از دل تفتیدۀ غدیر بلند
صدای مدح علی با نوای روح فزاست
هنوز گوهر وصف علی بود در گوش
هنوز لعل لب مصطفی مدیحهسراست
هنوز لالۀ «اَکمَلتُ دینکُم» روید
هنوز طوطی «اَتمَمتُ نعمَتی» گویاست
هنوز خواجۀ لولاک را نداست بلند
که هر که را که پیمبر منم علی مولاست
چنانکه من همگان را به نفس اولایم
علی وصی من از نفس او به او اولاست
علی علیم و علی عالم و علی اعلم
علی ولی و علی والی و علی والاست...
علی مدرس جبریل در شناخت حق
علی معلم آدم به عَلَّمَ الاَسماست...
علی صراط و علی محشر و علی میزان
علی بهشت و علی کوثر و علی طوباست
علی چو شخص پیمبر هماره بیمانند
علی چو ذات الهی همیشه بیهمتاست...
علیست حق و، حقیقت به دور او گردد
علیست عدل و عدالت به خط او پویاست
علی، محمد و فرقان و نور و کوثر و قدر
علی، مُزمّل و یاسین و یوسف و طاهاست...
حدیث منزله را از نبی بگیر و به خلق
بگو مخالف هارون مخالف موساست
کسی که گفت «سلونی»، سزد امامت را
نه آنکسی که به «لولا»، به جهل خود گویاست
کسی که جای نبی خفت جانشین نبیست
نه آنکه راحتی جان خویش را میخواست...
کسی که بت شکند بر فراز دوش نبی
برای حفظ خلافت ز هر کسی اولاست...
صواب نیست صوابی که بیولای علیست
نماز نیست نمازی که بیعلی برپاست...
من و جدا شدن از مرتضی خدا نکند
که هر که گشت جدا از علی جدا ز خداست...
مگر نگفت نبی با هماند، «حق» و «علی»
اگر علی نبود در میانه، حق تنهاست
تمام قرآن در حمد و، حمد بسم الله
تمام بسمله در با، علی چو نقطۀ باست...
الا کسی که تو را از علی جدا کردند
پناهگاه تو در آفتاب حشر کجاست؟
مرا به روز قیامت به خُلد کاری نیست
بهشت من همه در صورت علی پیداست...
کجا امام توان یافتن چو شخص علی
که همکلام خداوند و همنشین گداست...
مرا بس است تولای چارده معصوم
که این ولایت، فوق تمام نعمتهاست
مگر نگفت پیمبر، کتاب و عترت من
امانتیست که پیوسته در میان شماست؟
مگر نگفت که این دو، ز هم جدا نشوند
اگر جدا ز یکی هر که شد ز هر دو جداست...
عبادت ثقلین است بسته بر ثقلین
که مهر طاعت هر بنده مهر آل عباست...
هنوز محفل ذکر علیست خاک غدیر
ولی چه سود به گوش کسی که ناشنواست
بگو که خصم شود منکر غدیر، چه باک
که آفتاب به هر سو نظر کنی پیداست...
#امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#مدح
#غدیر
#ولایت
#غلامرضا_سازگار
🔹عقیقشعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
در کویری که به دریای کرم نزدیک است
عاشقت هستم و قلبم به حرم نزدیک است
نجف اینجاست! فقط چند قدم... نزدیک است
کفر و ایمان من امروز به هم نزدیک است
در مقامت دهنم بسته بماند بهتر
عشق آهسته و پیوسته بماند بهتر
نخلها اشک تو را زیر نظر داشتهاند
رودها از جَرَیان تو خبر داشتهاند
بادها پرده ز اسرار تو بر داشتهاند
خاکها چشم به دستان پدر داشتهاند
ابرها با کرمت مایۀ رحمت شدهاند
فقرا در حرمت صاحب مکنت شدهاند
شمّهای هست ز اوصاف تو حیدر بودن
لافتایی شدن و ساقی کوثر بودن
فاتح یکتنۀ قلعۀ خیبر بودن
با پیمبر همۀ عُمر برادر بودن
نفست عطر نفسهای محمد دارد
بردن نام تو شیرینی بیحد دارد...
نیست بودیم ولی در حرمت هست شدیم
متفرّق شده بودیم که یکدست شدیم
عاشق هرکه به یاران تو پیوست شدیم
تا ز پیمانۀ «اَکمَلتُ لَکُم» مست شدیم
عطر «اَتمَمتُ عَلیکُم» همه جا را پر کرد
نان بدگوی بد اندیش تو را آجر کرد
اولین مرحلۀ عشق، پریشان شدن است
اجر همراهی تو بوذر و سلمان شدن است
صاحب دائمی ملک سلیمان شدن است
زاهد شهر که در فکر مسلمان شدن است...
در شب قدر به آوای جلی میگوید
بعلیٍ بعلیٍ بعلی میگوید
#امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#مدح
#غدیر
#ولایت
#احمد_علوی
🔹عقیق شعر
@aghighpoem
#عقیق_شعر
خدا جلال دگر داد ای امیر تو را
که داد از خم کوثر، میِ غدیر تو را
امیر! دست تو را دست عشق بالا برد
که اهل کوفه نبینند سر به زیر تو را
جهان به سجده در افتاد و عرشیانِ خدای
به احترام نشاندند بر سریر تو را
کلید سلطنت و گنج عافیت با توست
که هست در دو جهان مسندی خطیر تو را
ز جور خلق، پیمبر ز پای میافتاد
اگر نداشت به هر عرصه دستگیر، تو را
پناه پیری و نانآور یتیمانی
چگونه دوست ندارد جوان و پیر تو را
تو کیستی که تو را عرش، خاک راه، امّا
به خوابگاه، یکی بافۀ حصیر، تو را
تو کیستی که نمازت دمی شکسته نشد
اگرچه بود به پا، زهرخورده تیر، تو را
یقین که تا به ابد پایبند مهر تو شد
چگونه بود مگر، رَحم بر اسیر، تو را؟
ز ابر رحمت تو بادها چه دانستند
که خواندهاند همه در تبِ کویر، تو را
به جز تو هیچ ولی در همه جهان نشناخت
کسی که دید در آیینۀ غدیر تو را
#امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#مدح
#ولایت
#غدیر
#محمد_سعید_میرزایی
🔹عقیقشعر
@aghighpoem
#عقیقشعر
صحیفهٔ دل نشد مزیّن
مگر بنامت شود مسوّد
تویی که دیباچهٔ غزل را
به حُسن مطلع شدی زبانزد
.
بجز تو کس را ز سینه راندم
به غیر ذکرت دگر نخواندم
دلیل آرامشم شد آن دم
که نام تو بر لب من آمد
.
بدون نورت قمر بمیرد
که آسمان هم نمیپذیرد
و شمس باید کناره گیرد
که نور تو بر زمین بتابد
.
شدی تو در جاده های ظلمت
چراغ تابندهٔ هدایت
ندیده در جود و در سخاوت
کسی شبیه ابامحمّد
.
فروغ هر انجمن تو هستی
همان غریب وطن تو هستی
عزیز زهرا حسن، تو هستی
که در کرامت شدی سرآمد
.
تو خود عظیم عظیم هایی
تو آن رحیم رحیم هایی
بلی کریم کریم هایی
که در کرامت شدی مؤکد
.
تو مهربانی شبیه دریا
شفیع مایی به روز عقبا
تویی که حتی ز لطف سگ را
ز سفرهٔ خود نمیکنی رد
.
دلیل خلق زمین شدی تو
امام صلح آفرین شدی تو
ستون اصلی دین شدی تو
به دین احمد تویی مؤید
.
زمرّد سفتهٔ عوالم
جواهر ناب نسل هاشم
نگین عبدالهی و قاسم
به نقش انگشتر زبرجد
.
حدیث حُسن تو مستدل شد
شکوه رزم تو در جمل شد
ادامه اَحْلیٰ مِنَ العَسَلْ شد
به کربلا آمدی مجدد
.
تو مهربانی شبیه دریا
شفیع مایی به روز عقبا
تویی که حتی ز لطف سگ را
ز سفرهٔ خود نمیکنی رد
.
لبم همیشه به گفت و گوی
تو بود و ذهنم به جست و جوی
کبوتر دل که رفت ، سوی
کدام صحن و کدام مرقد؟
.
در انتظار بهار باشم
ز هجر تو بی قرار باشم
خدا کند بی مزار باشم
که بی مزاری امام امجد
#امام_حسن_مجتبی_علیه_السلام
#مدح
#صادق_غریب
◾️عقیقشعر
@aghighpoem