eitaa logo
احادیث الطلاب
6.1هزار دنبال‌کننده
15هزار عکس
2.7هزار ویدیو
14 فایل
کپی برداری آزاد است ،نقل احادیث با ذکر کتاب (احادیث الطلاب) بلا مانع است آیدی مدیر کانال👇👇👇 @ahadis_tollab
مشاهده در ایتا
دانلود
/ بسیار جذاب و خواندنی آیت الله : مرتاضی از هند به قم آمده بود و ادعاهای عجیبی داشت. از جمله اینکه می گفت می توانم انسان ها را با نیروی روحم از زمین بلند کنم و راست می گفت چون تعدادی از مردم را بلند کرده بود. روزی در مجمع ما آمد. دوستم سید موسی صدر - بعدها : گفت: اگر می توانی مرا از زمین بلند کن. گفت درون آن سینی بنشین. ما با خود فکر کردیم سید موسی حالا وردی ذکری چیزی می گوید و جادوگری این مرتاض را باطل می کند. اما مرتاض کمی تلاش کرد و آقا موسی را با سینی حدود یک متر به هوا برد. وقتی قضیه تمام شد ما سید موسی صدر را سرزنش کردیم که این چه کاری بود کردی؟ چرا آبروی ماها را بردی. سید گفت: می خواستم را بشکنم. ولی هر چه تلاش کردم گویی مرا بسته بودند و نمی توانستم از روی سینی به زمین بپرم.  مرتاض را نزد استاد خود علامه بردیم. ما نگران بودیم که آبرویمان نرود و به استادمان گفتیم که این مرتاض از آمده و کارهای خارق العاده می کند و برخی نمونه هایش را هم ما دیده ایم. علامه فرمود: مثلا چه کارهایی؟ گفتیم مثلا انسان را روی هوا بلند می کند. هیچ تعجبی در علامه بر انگیخته نشد و فرمودند خب نشان دهد. مرتاض گفت: به ایشان بگویید می خواهد تا ایشان را بلند کنم؟ وقتی به علامه گفتیم ایشان فرمود انجام دهد. من همینطور که مشغول نوشتن بودم به نوشتنم ادامه می دهم و او کار خودش را بکند ... مرتاض مقداری دم و دستگاهش را در آورد و اورادی خواند و مدتی کارهایش طول کشید. علامه هم کماکان سرش روی کاغذ بود و کنار دیوار نشسته بود و مشغول نوشتن . مدتی گذشت یک دفعه علامه سر خود را بالا آورد و نگاهی به مرتاض کرد و دوباره سرش را پایین انداخته و مشغول نوشتن شد. مرتاض در هم شد اما دوباره ادامه داد. اوراد و اذکاری می خواند که ما نمی فهمیدیم و اداها و اطواری هم در می آورد. مدتی گذشت دوباره علامه سرش را لحظه ای بالا آورده و نظری به چشمان انداخت و دوباره مشغول نوشتن شد. که آثار ناراحتی در چهره اش موج می زد و عصبی هم شده بود که نتوانسته بود را از زمین بلند کند باز هم ادامه داد و این بار کارهایش بیشتر طول کشید. علامه در مرحله سوم نگاهش را به او دوخت و اندکی طول داد. مرتاض پا شد و وسایل خود را جمع کرد و با سراسیمه گی و التهاب بیرون رفت . برخی از ماها پی اش رفتیم و از وی پرسیدیم چه شد، نتوانستی؟ با عصبانیت گفت من تمام نیرو و توان خود را بکار گرفتم تا وی را تسخیر کنم و بعد او را از زمین بلند کنم ونهایتا ایشان نگاهی به من کردند و تمام اورادم شد و کارهایم نقش بر آب . به علاوه نفوذ نگاهشان جوری بود که کم مانده بود قبض روح شوم. مثل اینکه کسی گلوی مرا گرفته و کم مانده بود خفه شوم. دفعه ی دوم سعی بیشتری کردم ولی ایشان با یک نگاه کوتاه دوباره کم مانده بود جان مرا بگیرد. دفعه ی سوم نهایت درجه ی تلاشم را و هر چه بلد بودم به کار بردم تا تسخیرش کنم ولی این بار هم جوری نگاه کرد که احساس و اینکه کسی گلوی مرا می فشرد از دو دفعه ی قبل بیشتر شد و این بود که فهمیدم این روح را نمی توان تسخیر کرد و خیلی عظمت دارد ... •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• احادیث الطلاب 🆔 @ahadis_tollab
⭕️آقایان عزیز احساساتتان را به زبان بیاورید! مرد برای اینکه اثبات کند زنش را دوست دارد، از بلندترین کوه بالا می‌رود، در عمیق‌ترین دریا شنا می‌کند، در صحرای بی آب و علف سر می‌کند، نه یک شغل بلکه سه شغل دارد تا برای ابراز علاقه به همسرش چیزی بخرد. ابراز علاقه مرد در خریدن است. ولی خانمها این را دوست داشتن نمی‌دانند! خانمها می‌گویند: «دوست داشتن یعنی مرد ابراز احساسات بکند به من توجه کند و من را ببیند» ♨️ بنابراین خانمها شاکی‌اند که چرا مرد ابراز احساسات نمی‌کند و مرد شاکی است که من خودم را کشتم ولی زنم هنوز طلبکاره!!! 🧕 پس خانم عزیز؛ اگر همسر شما برای شما چیزی خرید، بدانید دارد به تو ابراز احساسات می‌کند. 🧔آقای محترم؛ یادت باشد کارهایی که می‌کنی، زن ابراز احساسات نمی‌داند. فقط کافیست به او بگویی: «عزیزم...» تا هزار برابر آن چیزی که خریدی، کار کند. 🧕 ❌زنان در زندگی امروز نسبت به زنان در قدیم از شخصیتی بیشتری برخوردارند. مهم است که کنید خودکفا و هستید و این استقلال را در تمام طول زندگی مشترک حفظ کنید. یک مرد امروزی دوست ندارد همسرش بیش از اندازه به او وابسته باشد و به اصطلاح به او ، چنین چیزی باعث می شود که او احساس کند. ❌پس به جای اینکه خانواده و دوستان را به کلی کنار بگذارید و همه وقت خود را در کنار همسرتان سپری کنید، همیشه در برنامه روزانه خود زمانی را به فعالیت های و به خود اختصاص دهید. یک رابطه خوب بر زندگی ما حکومت نمی کند، بلکه کیفیت آن را می کند. احادیث الطلاب 🆔 @ahadis_tollab
⭕️آقایان عزیز احساساتتان را به زبان بیاورید! مرد برای اینکه اثبات کند زنش را دوست دارد، از بلندترین کوه بالا می‌رود، در عمیق‌ترین دریا شنا می‌کند، در صحرای بی آب و علف سر می‌کند، نه یک شغل بلکه سه شغل دارد تا برای ابراز علاقه به همسرش چیزی بخرد. ابراز علاقه مرد در خریدن است. ولی خانمها این را دوست داشتن نمی‌دانند! خانمها می‌گویند: «دوست داشتن یعنی مرد ابراز احساسات بکند به من توجه کند و من را ببیند» ♨️ بنابراین خانمها شاکی‌اند که چرا مرد ابراز احساسات نمی‌کند و مرد شاکی است که من خودم را کشتم ولی زنم هنوز طلبکاره!!! 🧕 پس خانم عزیز؛ اگر همسر شما برای شما چیزی خرید، بدانید دارد به تو ابراز احساسات می‌کند. 🧔آقای محترم؛ یادت باشد کارهایی که می‌کنی، زن ابراز احساسات نمی‌داند. فقط کافیست به او بگویی: «عزیزم...» تا هزار برابر آن چیزی که خریدی، کار کند. 🧕 ❌زنان در زندگی امروز نسبت به زنان در قدیم از شخصیتی بیشتری برخوردارند. مهم است که کنید خودکفا و هستید و این استقلال را در تمام طول زندگی مشترک حفظ کنید. یک مرد امروزی دوست ندارد همسرش بیش از اندازه به او وابسته باشد و به اصطلاح به او ، چنین چیزی باعث می شود که او احساس کند. ❌پس به جای اینکه خانواده و دوستان را به کلی کنار بگذارید و همه وقت خود را در کنار همسرتان سپری کنید، همیشه در برنامه روزانه خود زمانی را به فعالیت های و به خود اختصاص دهید. یک رابطه خوب بر زندگی ما حکومت نمی کند، بلکه کیفیت آن را می کند. احادیث الطلاب 🆔 @ahadis_tollab
⭕️آقایان عزیز احساساتتان را به زبان بیاورید! مرد برای اینکه اثبات کند زنش را دوست دارد، از بلندترین کوه بالا می‌رود، در عمیق‌ترین دریا شنا می‌کند، در صحرای بی آب و علف سر می‌کند، نه یک شغل بلکه سه شغل دارد تا برای ابراز علاقه به همسرش چیزی بخرد. ابراز علاقه مرد در خریدن است. ولی خانمها این را دوست داشتن نمی‌دانند! خانمها می‌گویند: «دوست داشتن یعنی مرد ابراز احساسات بکند به من توجه کند و من را ببیند» ♨️ بنابراین خانمها شاکی‌اند که چرا مرد ابراز احساسات نمی‌کند و مرد شاکی است که من خودم را کشتم ولی زنم هنوز طلبکاره!!! 🧕 پس خانم عزیز؛ اگر همسر شما برای شما چیزی خرید، بدانید دارد به تو ابراز احساسات می‌کند. 🧔آقای محترم؛ یادت باشد کارهایی که می‌کنی، زن ابراز احساسات نمی‌داند. فقط کافیست به او بگویی: «عزیزم...» تا هزار برابر آن چیزی که خریدی، کار کند. 🧕 ❌زنان در زندگی امروز نسبت به زنان در قدیم از شخصیتی بیشتری برخوردارند. مهم است که کنید خودکفا و هستید و این استقلال را در تمام طول زندگی مشترک حفظ کنید. یک مرد امروزی دوست ندارد همسرش بیش از اندازه به او وابسته باشد و به اصطلاح به او ، چنین چیزی باعث می شود که او احساس کند. ❌پس به جای اینکه خانواده و دوستان را به کلی کنار بگذارید و همه وقت خود را در کنار همسرتان سپری کنید، همیشه در برنامه روزانه خود زمانی را به فعالیت های و به خود اختصاص دهید. یک رابطه خوب بر زندگی ما حکومت نمی کند، بلکه کیفیت آن را می کند. کانال احادیث الطلاب در(ایتا) 🆔 @ahadis_tollab ‏ گروه واتساپ https://chat.whatsapp.com/H7tzNBrA8DqHNGHsu93ror
/ بسیار جذاب و خواندنی یکی از علما نقل کرد که روزی : مرتاضی از هند به قم آمده بود و ادعاهای عجیبی داشت. از جمله اینکه می گفت می توانم انسان ها را با نیروی روحم از زمین بلند کنم و راست می گفت چون تعدادی از مردم را بلند کرده بود. روزی در مجمع ما آمد. دوستم سید موسی صدر - بعدها : گفت: اگر می توانی مرا از زمین بلند کن. گفت درون آن سینی بنشین. ما با خود فکر کردیم سید موسی حالا وردی ذکری چیزی می گوید و جادوگری این مرتاض را باطل می کند. اما مرتاض کمی تلاش کرد و آقا موسی را با سینی حدود یک متر به هوا برد. وقتی قضیه تمام شد ما سید موسی صدر را سرزنش کردیم که این چه کاری بود کردی؟ چرا آبروی ماها را بردی. سید گفت: می خواستم را بشکنم. ولی هر چه تلاش کردم گویی مرا بسته بودند و نمی توانستم از روی سینی به زمین بپرم.  مرتاض را نزد استاد خود علامه بردیم. ما نگران بودیم که آبرویمان نرود و به استادمان گفتیم که این مرتاض از آمده و کارهای خارق العاده می کند و برخی نمونه هایش را هم ما دیده ایم. علامه فرمود: مثلا چه کارهایی؟ گفتیم مثلا انسان را روی هوا بلند می کند. هیچ تعجبی در علامه بر انگیخته نشد و فرمودند خب نشان دهد. مرتاض گفت: به ایشان بگویید می خواهد تا ایشان را بلند کنم؟ وقتی به علامه گفتیم ایشان فرمود انجام دهد. من همینطور که مشغول نوشتن بودم به نوشتنم ادامه می دهم و او کار خودش را بکند ... مرتاض مقداری دم و دستگاهش را در آورد و اورادی خواند و مدتی کارهایش طول کشید. علامه هم کماکان سرش روی کاغذ بود و کنار دیوار نشسته بود و مشغول نوشتن . مدتی گذشت یک دفعه علامه سر خود را بالا آورد و نگاهی به مرتاض کرد و دوباره سرش را پایین انداخته و مشغول نوشتن شد. مرتاض در هم شد اما دوباره ادامه داد. اوراد و اذکاری می خواند که ما نمی فهمیدیم و اداها و اطواری هم در می آورد. مدتی گذشت دوباره علامه سرش را لحظه ای بالا آورده و نظری به چشمان انداخت و دوباره مشغول نوشتن شد. که آثار ناراحتی در چهره اش موج می زد و عصبی هم شده بود که نتوانسته بود را از زمین بلند کند باز هم ادامه داد و این بار کارهایش بیشتر طول کشید. علامه در مرحله سوم نگاهش را به او دوخت و اندکی طول داد. مرتاض پا شد و وسایل خود را جمع کرد و با سراسیمه گی و التهاب بیرون رفت . برخی از ماها پی اش رفتیم و از وی پرسیدیم چه شد، نتوانستی؟ با عصبانیت گفت من تمام نیرو و توان خود را بکار گرفتم تا وی را تسخیر کنم و بعد او را از زمین بلند کنم ونهایتا ایشان نگاهی به من کردند و تمام اورادم شد و کارهایم نقش بر آب . به علاوه نفوذ نگاهشان جوری بود که کم مانده بود قبض روح شوم. مثل اینکه کسی گلوی مرا گرفته و کم مانده بود خفه شوم. دفعه ی دوم سعی بیشتری کردم ولی ایشان با یک نگاه کوتاه دوباره کم مانده بود جان مرا بگیرد. دفعه ی سوم نهایت درجه ی تلاشم را و هر چه بلد بودم به کار بردم تا تسخیرش کنم ولی این بار هم جوری نگاه کرد که احساس و اینکه کسی گلوی مرا می فشرد از دو دفعه ی قبل بیشتر شد و این بود که فهمیدم این روح را نمی توان تسخیر کرد و خیلی عظمت دارد ... •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• احادیث الطلاب 🆔 @ahadis_tollab