eitaa logo
احادیث الطلاب
6.3هزار دنبال‌کننده
15.3هزار عکس
2.8هزار ویدیو
14 فایل
کپی برداری آزاد است ،نقل احادیث با ذکر کتاب (احادیث الطلاب) بلا مانع است آیدی مدیر کانال👇👇👇 @ahadis_tollab
مشاهده در ایتا
دانلود
✍نجات از غرق از جناب شيخ حسين تبريزى نقل فرمودند كه ايشان فرموده در نجف اشرف روز جمعه به قصد تفريح به كوفه رفتم و در كنار شط قدم مى زدم به جايى رسيدم كه بچه ها صيد ماهى مى كردند، يك نفر از ساكنين نجف آنجا بود با آنكه براى صيد ماهى دام مى انداخت گفت اين مرتبه به بخت من بيند از. چون بند را به آب انداخت پس از لحظه اى بند حركت كرد، آن را بالا كشيد ديد سنگين است ، گفت چه بخت خوبى دارى تا حال ماهى به اين سنگينى نديده بودم ، چون بند را بالا آورد، ديد پسرى است كه غرق شده است و دست به بند گرفته بالا آمده است ، آن مرد تا پسر را ديد فرياد زد كه پسر من است ، اينجا كجا بوده ، پس او را گرفت و پس ‍ از معالجه و بهبود، پسر گفت در قسمت بالا با عده اى از بچه ها شنا مى كردم ، موج آب مرا به زير برد به طورى كه نتوانستم بالا بيايم و عاجز شدم تا اينجا كه بندى به دستم رسيد آن را گرفتم و بالا آمدم . سبحان اللّه ! براى نجات آن پسر چگونه به دل پدر الهام مى شود كه بيرون بيايد و كنار شط برود و بگويد به قصد من صيدى كن . 📚 داستان های شگفت، شهید آیت الله دستغیب @ahadis_tollab کانال احادیث الطلاب
✍️مردی نزد پیامبر صلی الله علیه وآله آمده و گفت: در پنهان به گناهانی چهارگانه مبتلا هستم؛ زنا، شرابخواری، سرقت و دروغ. هر کدام را تو بگویی به خاطرت ترک می‌کنم. 💠پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: را ترک کن. مرد رفت و هنگامی که قصد زنا کرد با خود گفت: اگر پیامبر صلی الله علیه وآله از گناه من پرسید، باید انکار کنم و این نقض عهد من است (یعنی دروغ گفته‌ام) و اگر اقرار به گناه کنم، حدّ بر من جاری می‌شود. دوباره نیّت دزدی کرد و همین اندیشه را نمود و درباره کارهای دیگر نیز به همین نتیجه رسید. به نزد پیامبر صلی الله علیه وآله آمد و گفت: یا رسول‌الله! تو همه راه‌ها را بر من بستی، من همه را ترک نمودم. (1) در چنین موقعیتی حساس است که بینش دینی ما دستور می‌دهد دروغ شوخی و جدی، هر دو باید ترک شود. و دروغ‌های کوچک نیز همچنین.(2) 📚1-میزان الحکمه، جلد 8، صفحه 344 @ahadis_tollab کانال احادیث الطلاب
✍جناب آقاى محمد حسين ركنى سلمه اللّه نقل كرد كه در سنه چهل و دو با خانواده و فرزند به مشهد مقدس مشرف بودم . 🔸 روزى بعد از ظهر حرم مشرف شديم و من در صحن نو منتظر بيرون آمدن خانواده و فرزندم بودم طول كشيد تا اينكه خانواده پريشان و گريان رسيد و گفت بچه (شش ساله بوده ) را گم كردم و هرچه تفحص ‍ كردم او را نيافتم پس به ماءمورين حرم و صحن خبر داديم و كلانترى رفتيم و من به حضرت رضا عليه السّلام عرض كردم هرچه باشد مهمان شما هستم و پيش از آنكه شب شود بچه را به من برسانيد. 🔹چند مرتبه در فلكه دور صحن گردش كردم و سمت بالا خيابان و پايين خيابان هرچه پاسبان مى ديدم سفارش مى كردم ، تا اينكه مغرب شد متوجه حضرت رضا عليه السّلام شدم ، عرض كردم آقا! شب شد چكنم ؟ 🔸 آمدم فلكه بالا خيابان ، در اثر خستگى و ناتوانى از ايستادن دو دستم را گذاردم روى نرده آهنى كه جلو راه گذارده اند كه پياده ازآن راه نرود ناگاه دستم لغزيد و پايين آمد روى سر بچه اى كه آنجا نشسته بود و من او را نديده بودم بچه ناله كرد و سربلند نمود ديدم فرزندم هست معلوم شد كه بچه در اثر خستگى و ترس ، لاى نرده نشسته و به جاده تماشا مى نموده . 📚داستان های شگفت، شهید آیت الله دستغیب @ahadis_tollab کانال احادیث الطلاب
✍️ظرافت برخورد با فقیر... علامه تهرانی گوید: یکی از رفقای نجفی ماکه در حال حاضر از بزرگان نجف است، برای من نقل کرد که: من یک روز به مغازه سبزی فروشی رفته بودم، دیدم مرحوم میرزا علی آقا قاضی قدس سره خم شده و مشغول جدا کردن کاهو است، امّا برعکس کاهوهایی که از تازگی افتاده و برگ های خشن دارند را جدا می کند. من کاملاً متوجه بودم تا این که مرحوم قاضی کاهوها را به صاحب مغازه داد و وزن کرد و آن ها را در زیر عبا گرفت و روانه منزل شد. من در آن روز طلبه جوانی بودم و او پیرمرد شده بود، به دنبالش رفتم و عرض کردم: آقای من! سؤالی دارم و آن این که چرا شما برعکس دیگران این کاهوهای نامطلوب را جدا کردید؟ مرحوم قاضی فرمود: این مرد فروشنده، شخص بی بضاعت و فقیری است و من گاه گاهی به او کمک می کنم و نمی خواهم چیزی بلاعوض به او داده باشم تا عزّت و آبروی او از بین برود و ثانیاً خدای ناخواسته به مجانی گرفتن عادت کند و در کسب هم ضعیف شود. ضمن این که برای ما فرقی ندارد که کاهوی لطیف و نازک بخوریم یا از این کاهوها استفاده کنیم و من می دانستم که این ها خریداری نداردو ظهر که مغازه خود را می بندد آن ها را بیرون خواهد ریخت، از این رو برای این که ضرر نکند آن ها را خریداری کردم. 📚مهرتابان، ص 20. 📚 قصه های تربیتی / محمد رضا اکبری @ahadis_tollab کانال احادیث الطلاب
✨﷽✨ ✍️مولوی تمثیل آورده است که فردی نشسته بود و "یاربّ" می‌گفت. بر او ظاهر می‌شود و می‌گوید: تابه حال این همه "یاربّ" گفته‌ای، چه فایده داشته است!؟ مرد دلش شکست و از دعا کردن منصرف شد و خوابید. شب کسی به خواب او آمد و گفت چرا دیگر "یاربّ" نمی‌گویی!؟ جواب داد: چون جوابی نمی‌شنوم و می‌ترسم از درگاه خدا مردود باشم، پس چرا دعا بکنم!؟ ✨ گفت مرا فرستاده است تا به تو بگویم این "یاربّ" گفتن‌هایت همان لبّیک و جواب ماست! 💢یعنی اگر خداوند نخواهد صدای ما به درگاهش بلند شود، اصلاً نمی‌گذارد " یاربّ" بگوییم! @ahadis_tollab کانال احادیث الطلاب
✍️فقیه کامل، حاج ملأ احمد نراقی در کتاب خزائن خود نقل کرده از شخصی که از اصحاب بعضی از صلحا بود که پس از مردن آن مرد صالح، او را در خواب دیدم، از او پرسیدم که خداوند با تو چه کرده، گفت: خداوند مرا در محضر جلال خود وا‌داشت و فرمود «آیا دانستی که برای چه تو را ؟» گفتم: به فلان و فلان. فرمود: نه، به هیچ از این‌ها تو را نیامرزیدم. گفتم: الهی! پس به چه مرا آمرزیدی؟ فرمود: آیا به خاطر داری وقتی را که در کوچه‌های بغداد راه می‌رفتی، پس گربه کوچکی را دیدی که سرما او را عاجز کرده بود و او از شدت یخ و سرما پناه می‌برد به پایه کنار دیوار، او را گرفتی به خاطر به او و در میان پوستین خود که در برداشتی، جای دادی که او را از سرما نگاه دارد. گفتم: آری. فرمود: چون بر آن گربه ترحم کردی، ما بر تو رحم کردیم. ازاین‌رو، در آمده که فردای برخی افراد از می‌خواهند که به آنان ترحم شود، خطاب می‌رسد که شما در دنیا به یک گنجشک هم رحم نکردید! پس چگونه امروز انتظار ترحم و بخشش دارید؟! و لذا در روایت دیگری اکرم (صلی‌الله علیه و آله) فرمودند: «لایرحم‌الله من لایرحم‌الناس» خداوند به کسی که به مردم رحم نمی‌کند (حتی حیوانات)، به او رحم نخواهد کرد. 📚آموزه‌های اخلاقی در کلام معصومین (ع)، ص 293-294 @ahadis_tollab کانال احادیث الطلاب
✍️فقیه کامل، حاج ملأ احمد نراقی در کتاب خزائن خود نقل کرده از شخصی که از اصحاب بعضی از صلحا بود که پس از مردن آن مرد صالح، او را در خواب دیدم، از او پرسیدم که خداوند با تو چه کرده، گفت: خداوند مرا در محضر جلال خود وا‌داشت و فرمود «آیا دانستی که برای چه تو را ؟» گفتم: به فلان و فلان. فرمود: نه، به هیچ از این‌ها تو را نیامرزیدم. گفتم: الهی! پس به چه مرا آمرزیدی؟ فرمود: آیا به خاطر داری وقتی را که در کوچه‌های بغداد راه می‌رفتی، پس گربه کوچکی را دیدی که سرما او را عاجز کرده بود و او از شدت یخ و سرما پناه می‌برد به پایه کنار دیوار، او را گرفتی به خاطر به او و در میان پوستین خود که در برداشتی، جای دادی که او را از سرما نگاه دارد. گفتم: آری. فرمود: چون بر آن گربه ترحم کردی، ما بر تو رحم کردیم. 🔅ازاین‌رو، در آمده که فردای برخی افراد از می‌خواهند که به آنان ترحم شود، خطاب می‌رسد که شما در دنیا به یک گنجشک هم رحم نکردید! پس چگونه امروز انتظار ترحم و بخشش دارید؟! و لذا در روایت دیگری اکرم (صلی‌الله علیه و آله) فرمودند: «لایرحم‌الله من لایرحم‌الناس» خداوند به کسی که به مردم رحم نمی‌کند (حتی حیوانات)، به او رحم نخواهد کرد. 📚آموزه‌های اخلاقی در کلام معصومین (ع)، ص 293-294 @ahadis_tollab کانال احادیث الطلاب
🔴کمک به گناه و ظلم ✍على بن حمزه مى گويد: دوستى داشتم كه در عين اينكه از بود از منشى هاى دربار _اميه بود، به من گفت : از عليه السلام براى من اجازه بگير تا به حضورش بروم . من از امام براى او اجازه گرفتم ، و با هم به حضور آن حضرت رسيديم وقتى دوستم وارد شد، سلام كرد و در كنارى نشست ، آنگاه به امام صادق عليه السلام عرض كرد: 🔹فدايت گردم ! من يكى از كارمندان بنى اميه بودم از دنياى آنها بسيارى بدستم آمد و از اينكه روزى از من (از جانب خدا) بازخواست مى كنند، غافل بودم . حال چه كنم ؟ (پشيمان و تايب هستم) امام صادق عليه السلام در پاسخ فرمود: اگر بنى اميه كسانى را براى منشى گرى و كتابت نمى يافتند و بيت المال مسلمين به سوى آنها آورده نمى شد و به دفاع از آنها كسى نمى جنگيد و در جماعت آنها شركت نمى نمود، آنها حق ما را از ما نمى گرفتند. (و نمى توانستند بگيرند) و اگر مردم از اندوخته هاى خود به آنها نمى دادند، آنها داراى آن همه ثروت و مكنت نمى شدند و جز مقدارى كه به دستشان رسيده باقى نمى ماند. دوستم به امام صادق عليه السلام عرض كرد: فدايت گردم آيا راه گريزى از اين همه وزر و وبال دارم ؟ 🔸امام صادق عليه السلام فرمود: اگر وظيفه تو را به تو بگويم انجام مى دهى ؟ دوستم عرض كرد: آرى . امام صادق عليه السلام فرمود: آنچه را كه از اين راه بدست آورده اى بررسى كن اگر صاحبانش را شناختى آن اموال را به صاحبانش بازگردان و اگر صاحبانش را نشناختى عوض آنها بده . در اين صورت را در پيشگاه برايت ضامن مى شوم . دوستم سر در گريبان فرو برد و پس از مدتى به امام عرض كرد تصميم خود را گرفتم و به وظيفه خود عمل مى كنم . 🔹على بن حمزه مى گويد: دوستم با ما به كوفه بازگشت آنچه از ثروت را كه از دربار بنى اميه بدست آورده بود، خارج ساخت . حتى لباسى را كه پوشيده بود از بدنش بيرون آورد و ما آن اموال را در راستاى دستور امام صادق عليه السلام مصرف و تقسيم نموديم و او براى خودش چيزى نگذاشت ، به طورى كه ما براى او لباس خريديم و نزدش فرستاديم . چند ماهى نگذشت كه او بيمار شد و به عيادتش مى رفتيم تا روزى من نزد او رفتم او را در حال نزع روح ديدم چشمش را باز كرد و به من گفت : اى على ! سوگند به سرور تو امام صادق عليه السلام به وعده اش (ضمانت بهشت ) در مورد من وفا كرد. سپس از دنيا رفت ، او را پس از غسل و كفن و نماز به خاك سپرديم بعداً به مدينه رفتم و به حضور امام صادق عليه السلام رسيدم . بى آنكه سخنى بگويم به من فرمود: اى على سوگند به خدا به وعده ى خود در مورد دوست تو وفا كرديم . گفتم : فدايت شوم درست فرمودى ، سوگند به خدا دوستم هنگام مرگش اين خبر را به من داد. 📚(سفینه البحار، ج 2 ص 107-108 / وسائل الشیعه، ج12 ص 144) @ahadis_tollab کانال احادیث الطلاب
غیبت در حال روزه ✍️ روایت شده دو زن در عهد پیامبر (صلی الله علیه و آله) روزه‌دار بودند، در آخر روز حالشان از شدت گرسنگی و تشنگی وخیم شد و نزدیک بود که تلف شوند، پس فرستادند کسی را پیش رسول خدا (صلی الله علیه و آله) که تا از آن حضرت اذن افطار بگیرند، پیامبر (صلی الله علیه و آله) ظرفی را فرستاد برای آن زنان، فرمود: به ایشان بگو که در داخل این ظرف قی کنید آنچه که خوردید، پس یکی از آن دو قی کرد نیمی از آن ظرف را از لخته‌های خون و گوشت خالص پر کرد و آن دیگری نیز با قی و استفراغ خویش بقیه ظرف را پر کرد، مردم از این ماجرا به شگفت در آمدند و تعجب کردند. 🔹 پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: این دو زن از آنچه که بر آنها حلال بود امساک نمودند و بر آنچه که بر آنان حرام بود روزه خویش را باطل کردند، به این صورت که نشستند در کنار هم دیگر، از مردم غیبت کردند و این است آنچه که پشت سر مردم گفتند که در این ظرف است، از گوشت‌های آنان. 📚 روزه از ديدگاه قرآن و عترت، صفحه 70 @ahadis_tollab کانال احادیث الطلاب
✍ غیبت یا زنا، کدام بدتر است؟ 🔹یکی از روایات تکان دهنده، حدیث مفصلی از پیامبر صلی الله علیه و آله خطاب به ابوذر است که بخشی از اصول رفتاری را برای همه تبیین میکند. بخشی از این مکالمه اینچنین است: 🔸پیامبر: ای اباذر! از غیبت بپرهیز، که غیبت از زنا بدتر است. 🔹ابوذر: چرا ای رسول خدا؟ پدر و مادرم فدایت 🔸پیامبر: کسی که زنا می کند و توبه می‌نماید خداوند او را می‌بخشد؛ ولی غیبت بخشوده نشود تا کسی که غیبت او شده راضی گردد. 🔹ابوذر: ای رسول خدا غیبت چیست؟ 🔸پیامبر: پشت سر برادر مسلمانت چیزی بگویی که بدش بیاید. 🔹ابوذر: اگر چه آن چیز در او باشد؟ 🔸پیامبر: اگر آنچه را که در او است بگویی غیبت است و اگر آنچه در او نیست بگویی تهمت زده ای. یا اباذر! هر که از غیبت برادر مسلمانی جلو گیرد و از او دفاع کند، بر خداوند عز و جل حق است که از آتش نگهش دارد. 🔹یا اباذر! هر که پیش او غیبت مسلمانی شود و بتواند او را یاری کند خدای عز و جل او را در دنیا و آخرت مدد نماید، و اگر بتواند و او را یاری نکند و از او دفاع ننماید خداوند در دنیا و آخرت او را خوار و بی یاور گزارد. @ahadis_tollab کانال احادیث الطلاب
✨﷽✨ ✍ آزادانه راه شیطان را به زور بر خودمان ببندیم! 🔹 نقل می‌کنند روزی یکی از بازرگانان متدین نزد جمعی نشسته بود و گفتگو می‌کرد. 🔸یک نفر آمد و خبر داد که فلان تاجر از دنیا رفت. 🔹بازرگان تا این سخن را شنید به حاضران گفت: آقایان گواه باشید که این تاجر تازه فوت شده فلان مبلغ از من طلبکار است! 🔸یکی از حاضران گفت: چرا این سخن را در این وقت می‌گویی؟ 🔹بازرگان گفت: من مبلغی را از این تاجر قرض گرفتم و هیچ‌گونه سندی به او ندادم و هیچ کس هم به غیر خودش اطلاع نداشت، ترسیدم شیطان وسوسه‌ام کند و در پرداخت دین خود تأخیر یا کوتاهی کنم. 🔸شما را گواه گرفتم تا برای وسوسه شیطان، راه را ببندم... @ahadis_tollab کانال احادیث الطلاب
میرزا جواد آقا تهرانی در یکی از شب‌ها، دیر وقت به منزل می‌آیند، در منزل که می‌رسند، متوجه می‌شوند کلید منزل همراهشان نیست، به خاطر رعایت حال خانواده‌شان که در خواب هستند، از در زدن خودداری کرده و با توجه به این که هوا هم قدری سرد بوده است، در کوچه می‌مانند و تا اذان صبح همانجا قدم می‌زنند. هنگام اذان که اهل خانه می‌باید برای نماز صبح بیدار شوند، آقا در می‌زنند و وارد خانه می‌شوند، یکی از فرزندان ایشان که از این قضیه خبردار می‌شود، سؤال می‌کند چرا زنگ نزدید؟ ایشان می‌گویند: شما خواب بودید، زنگ من موجب اذیت و آزار شما می‌شد! نقل دیگری را هم فرزند ایشان شنیده است که گویا همسر ایشان در رؤیا می‌بینند که مرحوم آقا پشت در منزل نشسته‌اند، لذا بیدار شده و هنگامی که در را باز می‌کنند می‌بینند که آقا آنجا منتظرند. @ahadis_tollab کانال احادیث الطلاب