eitaa logo
❤آهنگ مازنی❤
78.9هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
8.4هزار ویدیو
15 فایل
🌷مدیر تبلیغات @seyyedzs کانال تبلیغات👇🌷 http://eitaa.com/joinchat/2125725703C6cd4a9af27
مشاهده در ایتا
دانلود
26.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
برشی از سریال پایتخت ۶ 😂 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸 بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا
❤آهنگ مازنی❤
داستان 🌸 بازی روزگار🌸 قسمت نوزدهم چند روزی ازین ماجرا گذشت و مهرداد یکی دوبار دیگه توسط آقای ملکی
داستان 🌸 بازی روزگار🌸 قسمت بیستم هر چند سر جلسه ی کنکور تمام فکر و ذکرش به پدرش بود اما بخاطر قولی که به پدرش داده بود سعی کرد با تمرکز بیشتری به سوالات جواب بده مهرداد از اینکه جلسه ی کنکور اینقدر طولانی شد و سوالها پشت سوال براش می آوردن عصبانی شد و بیشتر حواسش به این بود که چرا پدر باید به دکتر کشیک میگفت پسرم تا کنکور نداد راهش نده یعنی چی شده! با تمام این افکار پریشان و خیال های ناراحت کننده پاسخ تمام سوالات را داد و وقتی دفترچه های سوال و پاسخنامه ها را جمع کردند بدون یک لحظه درنگ به طرف بیمارستان حرکت کرد ساعت حدود دو و نیم بعدازظهر بود اما ملاقاتی های پدرش از جمله مادر و خواهرانش که با ماشین دوستش اومده بودند همه پشت در بخش ایستاده بودند مهرداد گفت چرا برای ملاقات نرفتین زهرا با گریه گفت داداش اینجا هیشکی به حرف ما گوش نمیده مخصوصا اون دکتر ماهر اخمو خیلی آدم بدیه هرچه التماس کردیم لااقل از پشت در ببینیمش هم اجازه نداد و گفت تا برادرتون نیومده کسی حق نداره ملاقات بره مگه میشه آخه؟! کاش برای کنکور نمی رفتی مطمئنم بابا منتظر ماست و از این بی تفاوتی ما غصه می خوره مهرداد با عجله رفت سمت آی سی یو اما دکتر کشیک که لباس فرمش را درآورده بود و لباس شخصی پوشیده بود گفت کجایی پسرم من بخاطر تو الان دو ساعت بیشتر از ساعت کاریم موندم مهرداد گفت آقای دکتر حال پدرم چطوره دکتر گفت کنکور چطور بود خوب بود مهرداد گفت بد نبود ولی سوال من مهمتر نبود ؟! دکتر گفت چرا پسرم اتفاقا سوال قشنگی پرسیدی من همیشه دوست داشتم یا پدری مثل پدر تو داشتم یا پسری مثل تو شما بهترین پدر و پسرهای دنیایید تو می خواستی بخاطر پدرت از آینده ات بگذری و پیشش باشی پدرت لحظات آخر زندگیشو که هر کسی دوست داره خانواده اش کنارش باشه فدای آینده ات کرد امیدوارم پسر خوبی باشی و مزد این محبت پدرتو با تلاش و کوششت بدهی مهرداد گفت متوجه نمیشم چرا دارید منو سر می دوونید میگم پدرمو میخوام ببینم مطمئنم به من احتیاج داره دکتر در حالی که با دستمال کاغذی اشکشو پاک میکرد گفت پدرت می گفت بهترین لحظات عمرشو اینجا گذروند صبح که اومدی ببینیش پدرت حالش چندان خوب نبود اما به سختی چند جمله به من گفت که تصمیم گرفتم ناسزاهای امروز خانواده ت را تحمل کنم ولی به قولم عمل کنم پدرت گفت آینده ی پسرم به همین امروز گره خورده من دوست دارم لحظات آخر ببینمش اما نمیخوام آرامش چند دقیقه را با آینده ی پسرم عوض کنم اگه مهرداد جانم اومد بهش بگو سرمایه ای براش نذاشتم اما ۶ نفر را به امانت بهش سپردم می دونم سخته ولی مهردادم می تونه چون ازش مردونگی زیاد دیدم به مهرداد بگو با اینکه دلم میخواست خودم جلسه ی خواستگاریش باشم اما اجل فرصت نداد ولی براش دعا میکنم به خواست دلش برسه دکتر در حالی که اشک میریخت گفت دادن خبر بد همیشه برام سخت بوده ولی این اولین باره که دادن خبر درگذشت یک مریض اینقدر روح و روانمو به هم ریخت متاسفم پسرم تسلیت میگم بهت ادامه دارد.... نویسنده : سید ذکریا ساداتی http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
4_5911211992550477263.mp3
10.71M
ابراهیم علیزاده🎤 جانِ پِر 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍁آهنگ مازنی🍁🌸 بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا
4_5846160374935589527.mp3
3.07M
چراغی در دل ویرانه‌ها روشن نمی‌بینم در این خانه کسی را محرمِ گفتن نمی‌بینم چه بیهوده پی بیگانه می‌گشتم در این خانه به غیر از خود درون آینه دشمن نمی‌بینم تلاشی بی‌ثمر کردیم و عمری صرفِ باطل شد نگرد اینجا که چیزی لایق بُردن نمی‌بینم چه خلخالی به پا دارید در روز عزا وقتی به غیر از جوی خون در چین هر دامن نمی‌بینم یه لشکر دوش تا دوشم سپر در دست می‌آید از این لشکر یکی آماده‌ی مُردن نمی‌بینم مرا با عشق باید که بسنجی در ترازویت که در جمع رفیقانت شبیه من نمی‌بینم 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍁کانال آهنگ مازنی🍁🌸
4_5848117076136300978.mp3
7.05M
سنتی شبانگاهی بهرام حصیری🎤 درد عشق و انتظار 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍁آهنگ مازنی🍁🌸 بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا
AHANGMAZANI (4).mp3
4.7M
علی لهراسبی تو امید انتظاری تو دلای نا امید حسِّ دیدن ستاره تو شبای نا پدید چه غریبونه گذشتند جمعه های سوت و کور هنوز اما نرسیدی ای تجلی ظهور😔 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍀کانال آهنگ مازنی🍀🌸
8.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✾࿐༅🍃🌸🍃༅࿐✾ چهار شنبه🌞 🖼 ۲۰ هره (حره) ماه ۱۵۳۵   تبری ۱۹ مهر      ۱۴۰۲ شمسی ۱۱ اکتبر    ۲۰۲۳میلادی ۲۵ ربیع الاول ۱۴۴۵قمری 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🍀کانال آهنگ مازنی🍀 بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا
4_5848146462302540158.mp3
18.97M
جوادعباسی🎤 ریمیکس جدید 🎶 http://eitaa.com/joinchat/4133748740Cd94d26b1b4 🌸🍁آهنگ مازنی🍁🌸 بزرگترین کانال مازندرانی در ایتا
❤آهنگ مازنی❤
به نام آنکه هستی نام ازو یافت زمین جنبش فضا آرام ازو یافت سخنرانی آقا من کشف کردم که چرا کاندیدا
به نام خدای شفیع و صبور خداوند دانایی و حلم و نور سخنرانی در ایام شاغل بودن یکی از همکارا چون ماشین داشت لطف میکرد و موقع رفتن به سرکار منو هم می برد اگه تا پایان روز می موند برگشتن هم زحمت می کشید و منو می رسوند البته کمتر پیش میومد که تا پایان ساعت اداری بمونه😊 اما این همکارمون خیلی پرانرژی و بقول ما شوخ طبع بود بقول قدیمیا مسِّ موش داشت😂 تو مسیرش موقع صبح اکثرا مسافر سوار میکرد و چون کرایه نمیگرفت اوایل فکر میکردم بخاطر ثوابشه اما کم کم متوجه شدم فقط پیرزنهارو سوار میکنه مثلا یه روز یه پیرزنی رو سوار میکنه و پیرزن بیچاره هم تا سوار میشه هنوز یک کیلومتر نرفته این همکارمون یکدفعه میزنه تو سرخودش که هی مادر دیدی دنیا چقدر نامرده پیرزنه هم گفت آره مادر چیزی که شما تو آینه می بینید ما تو آجرپاره می بینیم حالا چیشد ننه همکارمون زد زیر گریه و گفت الان تو مسیر داشتم می اومدم یه کامیون زده بود به یه دختر جوون چه جوونی ماه پنجه ی آفتاب تو چشم لک هست که صورت دختره اصلا لک نداشت وقتی کامیون با سرعت زد به دختره دختر بیچاره سه متر رو هوا پرت شد پیرزنه گفت زینّه نمونسه کا آخه بمرده یعنی؟ دوستمون میگفت زینّه چیه جان مار سرش یک طرف دست و پاش یک طرف پیرزنه زد رو پاشو گفت آخ ونه ننه بمیره آخ مه دل پاره بووشه همکارم گفت فکر کنم یکی از انگشتاش پرت شد تو ماشین ما ، بی زحمت زیر پاتو ببین با این حرفاش پیرزنه به مقصد نرسیده پیاده شد و این داستان ادامه داشت تا اینکه یکبار خودش به دام افتاد یکبار یه پیرزنو سوار کرد همین قضیه رو با آب و تاب بیشتر براش تعریف کرد اما دید پیرزنه حرفی نمیزنه رو به من گفت وه اَی چی گودلی هسّه برگشتیم عقب ببینیمش دیدیم بیچاره ‌کف و گلز کرده و افتاده همکارمون هول شد رفت آبمعدنی و دوغ و نوشابه گرفت و هی می پاشید رو صورت پیرزنه اما پیرزن به هوش نیومد منم چون واقعا از همکارمون بخاطر این شوخی های بی مزه دل پُری داشتم گفتم نگران نباش چون تو مستقیما نکشتیش اعدام نمیشی جرمت معاونت در قتل حساب میشه نهایتش سی ،سی و پنج سال برات می برّند صورتش شد زردکهربا و گفت چی میگی داداش من سه ماه تو زندون دوام نمیارم عجب کاری کردیم خدایا منو ببخش خدایا مشکلمو حل کن یکهویی پیرزنه سرشو آورد جلو و گفت تا تو باشی ازین چیزخوریا نکنی روسریشو برداشت دیدیم یه پسر جوونه گفت دلم برات سوخت وگرنه میخواستم تا موقع دفن همینجور فیلم بازی کنم همکارمون گفت چرا آخه پسره گفت ازونجایی که مادربزرگم هنوز داره برای اون دختره که کامیون بهش زد گریه میکنه و لباساشو میگرده که انگشت اون دختره رو پیدا کنه برین که بخشیدمتون ولی آخرین بارت باشه ضرب بخیر گذشتااااا ارادتمند همیشگی شما - سید