16.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 توصیههای استاد قرائتی به شعرا و مداحان
@HawzahNews
⭕️ لاف عشق!
🔹 در حدود دویست سال پیش جمعی از صالحین در نجف جمع بودند. روزی با خودشان نشستند و گفتند: چرا امام زمان نمی آید؟ در صورتی که ما بیش از ٣١٣ نفر که او لازم دارد هستیم.
تصمیم گرفتند از بین خودشان یک نفر را که به تایید همه، خوبترین شان هست، انتخاب کنند تا با اعتکاف در مسجد کوفه یا سهله، از خود امام بخواهد که راز تاخیر در ظهور را بیان بفرمایند.
🔸 او هم رفت و بعد دو سه روز برگشت و ماجرا را اینگونه تعریف کرد:
وقتی از نجف بیرون رفتم با کمال تعجب دیدم شهری بسیار آباد در مقابل من ظاهر شد. جلو رفتم و پرسیدم اینجا کجاست؟
گفتند: این شهر صاحب الزمان است. بسیار خوشحال شدم و تقاضای ملاقات کردم.
گفتند حضرت فرموده اند: شما فعلا خسته ای، برو فلان خانه، آنجا مرد بزرگی هست. ما دختر او را برای شما تزویج کردیم. آنجا باش و هر وقت احضار کردیم بیا.
🔺 به آن خانه رفتم. از من خیلی پذیرایی کردند و آن دختر را به اتاق من آوردند، هنوز ننشسته بودم که ماموری آمد و گفت: امام میفرمایند بیا! میخواهیم قیام کنیم و شما را به جایی بفرستیم. گفتم به امام بگو امشب را صبر کنید. من امشب نمی آیم. تا این را گفتم، دیدم هیچ خبری نیست. نه شهری هست، نه خانه ای و نه عروسی. من هستم و صحرای نجف!!
📚 میر مهر، صفحه ٣١١
حکایات و تشرفات ۳۲
کانال سبک زندگی اهلی بیت(ع)- ۲
تلگرام👇👇
https://t.me/ahlbeyt110
واتساپ👇👇
https://chat.whatsapp.com/I4HujzTNDwWJq9UoTEANdn
ایتا👇👇
https://eitaa.com/ahlebit110
ارتباط با ادمین @aliasadizanjani
شادی غمزدگان
زنِ درمانده، از چند کوچه پر از برف گذشت و خود را به درِ خانه «حاج شیخ» رساند. آیت الله حاج شیخ عبد الکریم حائری یزدی ( متوفای 1315ش) معروف به «حاج شیخ»، بنیانگذار حوزه علمیه قم و مرجع تقلید شیعیان را همه می شناختند. زنِ درمانده می دانست که خود شیخ هم مانند عنوان (حاج شیخ) و زندگی اش دنیایی از صفا، صمیمیت و سادگی است، به گونه ای که به خود اجازه می داد حتی در یک نیمه شب برفی به در خانه او برود.
کوبه در که نواخته شد، خدمتکارِ حاج شیخ در را به روی زن گشود. زن سلام داد و گفت: همسرم بیمار است. زغال هم برای گرم کردن کرسی نداریم. چاره ای نداشتم، جزاین که دراین وقت شب به در خانه حاج شیخ بیایم! خدمتکار گفت: حاج شیخ الان خواب است و استراحت می کند. تازه چیزی هم در خانه برای کمک کردن نداریم!
زن با نا امیدی تمام از راهی که آمده بود برگشت. حاج شیخ که با صدای کوبه در بیدار شده و حرف های زن را شنیده بود، از خدمتکارش گلایه کرد که چرا با بی توجهی، او را دست خالی برگردانده است. بعد هم عبا را به دوش انداخت و به همراه یک نفر که خانه آن زن را می شناخت بیرون رفت.
ساعتی بعد با پی گیری های حاج شیخ، پزشک بر بالین مرد بیمار حاضر شد. دارو و زغال از راه رسید و با توصیه حاج شیخ تا بهبودی کامل مرد، نیمی از گوشت مختصری که برای خانه اش خریده می شد، به آن خانواده اختصاص یافت. زنِ درمانده که اشک شادی در چشمانش حلقه زده بود و زیر لب، حاج شیخ را دعا می کرد تا دم در او را بدرقه کرد. او بارها ماجرای دستگیری امام علی(ع) و دیگر امامان(ع) از درماندگان در نیمه های شب را شنیده بود. امشب همه آنها در ذهنش زنده شده بود!
کانال سبک زندگی اهلی بیت(ع)- ۲
تلگرام👇👇
https://t.me/ahlbeyt110
واتساپ👇👇
https://chat.whatsapp.com/I4HujzTNDwWJq9UoTEANdn
ایتا👇👇
https://eitaa.com/ahlebit110
ارتباط با ادمین @aliasadizanjani
تقدیم به اسطوره های عشق، معلمین عزیز
🔺 *دستنوشته یک جراح چشمپزشک (بخونید، زیباست)*👌🌺
🔹از خوزستان آمده بود، سلام كرد و پشت اسليت نشست، جواب سلامش را گفتم و به معاينه مشغول شدم. ديد چشم چپش در حد درک نور، كاتاراكتی بسيار پيشرفته!
🔸-سن ات چقدره؟! چه مدتيه چشمت اینجوری شده؟!
-١٦ سالمه، از بچگی ديابت داشتم، چند ماهيه كه كلا نمیبينم!
🔹به جوان همراهش كه ده سالی بزرگتر از او بود رو كردم :
- چرا اينقدر دير؟
سرش را پايين انداخت: حالا ميشه كاری براش كرد؟!
🔸عملش ميكنم، موفقيت در درمان بستگی به وضعيت شبكيه دارد، زودتر آورده بوديد شانس موفقيت بيشتر بود.
نگاهی حسرت بار به پسرک كرد و نگاهی به پذيرشي كه برايش مينوشتم، سوالش را از چشمان نگرانش خواندم!
-پذيرشش را برای بيمارستان دولتی نوشتم، هزينه زيادی ندارد نگران نباشيد.
-انگار دنيا را به او داده باشند، خدا خيرت بده آقای دكتر
-فقط عمل ايشان خاص است و بايد برای عمل رضايت مخصوص بدهيد، خودش و ولی او...
🔹غير از من كسی همراهش نيست!
-خواستم بپرسم نسبت شما؟ چشمم به پسرک افتاد كه با پشت آستين اشكش را پاک ميكرد، نپرسيدم!
🔸پسرک را برای ريختن قطره و آماده شدن جهت معاينات تكميلی به اتاق مجاور فرستادم تا با خيال راحت پاسخ سوالات و فضولی های گل كرده ام را بجويم؛
🔹عمل، شروع درمان است، بخاطر ديابتش بايد تحت نظر باشد و كارهای لازم روی شبكيه انجام شود، چرا اينقدر دير مراجعه كرديد؟! پدر و مادرش؟! نسبت شما با او؟!
🔸 *اين پسر در فقر مطلق است، پدرش به سختی توان سير كردن شكم فرزندانش را دارد... نسبت قومی با او ندارم، معلمش هستم، چند روزی مرخصی گرفتم تا پی درمان او باشم...*
*-هزينه اش؟!*
*-با خودم!*
🔹 *بر دلم تحسين همت بلند اين جوان بود و بر دستانم شرمی كه قلم را روی برگ پذيرش به حركت درآورد "رايگان" !*
🔸فردا روز عمل شد و از اقبال خوبش لنز مرغوبی كه از قبل داشتيم و مناسبش بود در چشمش گذاشتم. ذهنم مشغول او بود و فكرم در گروی روح بزرگ انسانهايی گمنام و امروز عصر كه پانسمان از چشمش برميدارم...
🔹پانسمان را برداشتم، آرام و با ترس چشمانش را باز كرد سری در اتاق گردانيد و بعد آن نگاهی به من و نگاهی به جوان همراهش: آقا داريم میبينيم، آقا داريم میبينيم.
🔸اشک آقا معلم سرازير شد، با سر و چشم نگاهی به سقف انداخت و زير لب گفت: خدايا شكرت، پسرک را بغل كرد و سرش را بوسيد.
🔹موقع رفتن گفت: خدا رو شكر كه شما رو سر راه ما گذاشت تا چشم اين پسر....
اشتباه میكرد، در اين وانفسايی كه كمتر خبر خوبی از جايی میرسد، خدا او را سر راه معلمش گذاشته بود تا منجی چشم پسرک باشد!
🔻 *عشق یعنی نان ده و از دین مپرس، در مقام بخشش از آیین مپرس*❣
✍ دكتر سيدمحمد ميرهاشمی
کانال سبک زندگی اهل بیت(ع)- ۲
تلگرام👇👇
https://t.me/ahlbeyt110
واتساپ👇👇
https://chat.whatsapp.com/I4HujzTNDwWJq9UoTEANdn
ایتا👇👇
https://eitaa.com/ahlebit110
ارتباط با ادمین @aliasadizanjani
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹
🔸کم توجهی به مستحبات به بهانۀ اهمیت واجبات، از فریب های شیطان است. مستحبات است که انسان را به انجام واجبات می کشاند.🔸
معنای مستحب، «شد شد، نشد نشد» نیست! گاهی بریدن از مستحب، باعث سقوط انسان میشود و گاهی فعل مستحب باعث تداوم وظایف دینی [واجب] میشود. گاهی شیطان ذهنیتی برای انسان ایجاد میکند که باید فقط به واجباتش بپردازد. حتی اگر واجبات را مانند مغز بگیریم و مستحبات را همچون پوست فرض کنیم ـ که کمترین فرض است ـ باز هم پوست است که مغز را حفظ میکند؛ مانند بادام و گندم که پوستشان بسیاری از آفات را از آنها دفع میکند.
عمل مستحبی گاهی رشتۀ ارتباط انسان با خداست و وقتی این رشته پاره شد، همهچیز فرو میریزد. برای مثال، روضه و گریه مستحب است؛ اما انجام ندادن همین نوع مستحبات، سبب بریده شدن انسان از رشتههای واجب زندگی میشود.
@haerishirazi
🔸و همچنین بر شما !!🔸
📝خاطره حجه الاسلام محمد انجوی نژاد از آیت الله حائری شیرازی به مناسبت عید سعید قربان
خاطره ای از مرحوم آیت الله حائری شیرازی دارم که مناسب عید قربان است:
عید قربان سال 90 بود. به شوخی برای دوستان پیامکی با این عبارت آماده کردم:
عید قربان را به شما و بقیه گوسفندان عالم تسلیت عرض می کنم!!
در حال ارسال بودم. رسیدم به اسم حائری. به نیّتِ علی حائری_فرزند آیت الله_ ارسال کردم و تا ارسال شد، دیدم برای موبایل خود آیت الله حائری فرستادم !!!!
لحظه ای قفل کردم. عرق روی پیشانیم نشست. دستم داشت می لرزید.
بعدش فکر کردم که خب ایشان پیامک نمی خوانند، خوب است زنگ بزنم به علی و بگویم:
من این اشتباه را کردم بدو برو گوشی بابا را بردار پاکش کن! خوشحال شدم از این فکرِ بکر،
تا آمدم شماره بگیرم دیدم پیامک آمد از خود آقا!
جواب داده بودند:
و هم چنین بر شما!
خدا درجاتشان را متعالی کند. هیچ وقت به رویم نیاوردند!
منبع: (کانال رهپویان وصال)
@haerishirazi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ببینید| رهبرانقلاب: بلای اشرافیگری، بلای بزرگی است.
⚠️ برای بنده تصویر یک ساختمانی را که با پول #بیت_المال در یک نقطهای ساخته شده است آوردند، من حیرت کردم واقعاً که چطور جرئت شده است، چطور دست و دل کسی به او اجازه داده است که پول بیتالمال را صرف یکچنین چیزی بکند. ۹۷/۳/۳۰
خاطره ای از شرافت و بزرگ مردی سرهنگ دکتر خسرو جهانی
بهار سال 71 شام را خوردم و خوابیدم؛ ساعت 2 و نیم بامداد تلفن زنگ خورد، به اصطلاح خودمان گفتم نصفه شبی چه کسی با ما کار داشت؟
تلفن رابرداشتم. گفت:آقای جهانی؟ گفتم بله. گفت: من از سفارت فلان کشور در تهران با شما تماس می گیرم.دولت آمریکا به ما ماموریت داده تا با رضایت شما، ترتیب انتقال شما و خانواده ات را به آمریکا بدهیم!
اول فکر کردم یکی از دوستان بی خواب شده و نصفه شبی شوخی اش گرفته است.
گفتم: دولت آمریکا چه نیازی به من دارد؟
گفت: شما به عنوان کسی که هشت سال تجربه جنگی با سامانه پدافندی هاوک دارید، از طرف شرکت ری تیان دعوتنامه دارید تا با فلان مبلغ حقوق ماهیانه به همراه منزل و اتومبیل، به عنوان مشاور در این شرکت مشغول به کار شوید!
آن شب هر طور بود با جواب های سر بالا، وی را دست به سر کردم تا به اصطلاح، بی خیال ما شود؛ اما مدتی بعد دوباره در همان ساعات نیمه شب تماس گرفت و همان حرف ها را دوباره تکرار کرد!
این بار در جوابش گفتم:
من در ایران یک قطعه زمین دارم و اگر از ایران بروم، احتمال اینکه این قطعه زمین از دستم برود هست!
گفت: مرد حسابی! من به تو می گم شرکت ری تیان ضمانت داده اگر پایت را داخل آمریکا بذاری، فلان مبلغ را به حساب بانکی خودت واریز کند.
با این پول می توانی کل محله تان را بخری! حالا ارزش این قطعه زمین در برابر این مقدار پول چقدر است؟!
گفتم: این قطعه زمین، یک قبر است در بهشت زهرا کنار آرامگاه پدر و مادرم و در مجاورت قطعه همرزمان شهیدم در پدافند زمین به هوای ارتش !
اگر دولت آمریکا می تواند چنین قطعه زمینی را در خاک آمریکا برایم کنار بگذارد، فردا صبح نه همین الان می آیم و خودم را به سفارت شما معرفی می کنم!
گفت: الحق که دوستانت راست می گویند که کله ات بوی قورمه سبزی میدهد!
گفتم زمانی که ما وارد ارتش شدیم این شعر با گوشت و خونمان آمیخته شد:
اگر ایران جز ویران سرا نیست
من این ویران سرا را دوست دارم
اگر آب و هوایش دلنشین نیست
من این آب و هوا را دوست دارم
اگر آلوده دامانید اگر پاک
من ای مردم ایران شما را دوست دارم
این شعر را خواندم، بدون خداحافظی گوشی را قطع کرد و دیگر تماس نگرفت!
👈 سرهنگ دکتر خسرو جهانی فرمانده سابق پدافند هوایی خاتم الانبیاء و رکورددار جهان در انهدام هواپیما با 68 فروند جنگنده پیشرفته و انهدام دو فروند هواپیما با یک تیر موشک در دو مرحله(عملی بینظیر در دنیا) است.
🌷خداوند به این اسطوره بزرگ ارتش ایران عزیزمون طول عمر و سلامتی عطا کنه انشاالله
کانال سبک زندگی اهل بیت(ع)- ۲
تلگرام👇👇
https://t.me/ahlbeyt110
واتساپ👇👇
https://chat.whatsapp.com/I4HujzTNDwWJq9UoTEANdn
ایتا👇👇
https://eitaa.com/ahlebit110
ارتباط با ادمین @aliasadizanjani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مستند «خلیل آفریقا» در قم رونمایی شد
این مجموعه به کارگردانی روحالله رفیعی و تهیهکنندگی مؤسسه روایت فتح در ۱۰ قسمت ۲۵ دقیقهای با هدف معرفی فعالیتهای جنبش اسلامی نیجریه و رهبری این جنبش شیخ ابراهیم زکزاکی تهیه شده است.
hawzahnews.com/news/862172
🌹دو صد گفته چون نیم کردار نیست!
🌹
روزي مردي خدمت عالمی رسيد و گفت: همسر من نماز نمي خواند. چه كار كنم؟
عالم گفت: درباره فضيلت و آثار و برکات نماز در زندگی انسان برايش بگو، بگو كه چقدر نماز بر روح انسان تاثير مثبت دارد.
مرد گفت: گفتهام، خيلي هم زياد، ولي بيفايده است.
عالم گفت: وعده خدا را در مورد بهشت و نعمتهاي آن برايش بازگو كن. بگو كه در صورت خواندن نماز واقعي چه چيزهايي در بهشت در اختيار او خواهد بود.
مرد گفت: گفتهام! خيلي هم اغراق كردهام. ولي بيفايده است.
عالم گفت: از ترس و وحشت جهنم و سختيهايي كه در صورت نخواندن نماز به او وارد ميشود، برايش بگو.
مرد گفت: گفتهام، خيلي هم زياد، ولي باز هم بيفايده است!
عالم متفکرانه گفت: پس حرف حسابش چيست؟
مرد پاسخ داد: هيچي! ميگه تو بخون تا منم بخونم!!
نتیجه: اگر می خواهیم دیگران به ویژه افراد خانواده یک رفتار درستی را انجام دهند، اول باید خود مان به آن پایبند باشیم!
کانال سبک زندگی اهل بیت(ع)- ۲
تلگرام👇👇
https://t.me/ahlbeyt110
واتساپ👇👇
https://chat.whatsapp.com/I4HujzTNDwWJq9UoTEANdn
ایتا👇👇
https://eitaa.com/ahlebit110
ارتباط با ادمین @aliasadizanjani
روانشناسی عزاداری کودکان
_کودک را نباید بهمدت طولانی در عزاداری نگه داشت؛ بویژه در تاریکی.
_کودکانی که در سنین پایین هستند و فرق گریه بر امام حسین (ع) با انواع دیگر گریه را نمیدانند از گریه کردن مادران خود ناراحت میشوند و دچار اضطراب و ناامنی میگردند و چهبسا خاطره بد ازاین مجالس در یادشان باقی بماند.
حتیالمقدور در مجالسی که روضهی باز خوانده میشود (ذکر صحنههای خشنی که از حدود ادراک کودک دور است)، و یا به خودشان لطمه میزنند حضور نیابید
درمقابل کودک خردسال خود گریه و شیون شدید نکنید و دراین ساعات درفضای دیگر با فرزند خود بازی کنید و یا حواس او را پرت کرده و بیشتر در زمان سخنرانی و یا سینهزنی درمجلس حضور یابید
_مجالسی را انتخاب کنیم که همخوانی بیشتری با کودکمان دارد و نظر او را در این مورد ترجیح دهیم و محفل اجتماعی و دوستیهای ارزشمندی رابرای او فراهم کنیم
_کودک باید در مراسم عزاداری هم کودکی کند. نباید طوری شود که از این مجالس دلزده شود. نباید انتظار داشت کودکان دراین مجالس مانند بزرگسالان بنشینند و عزاداری کنند
_برای کودکان زیر 4 سال حتما مقداری غذا، کاغذ و مداد یا وسایل اسباب بازی کوچک همراه داشته باشید تا حوصلهی کودک سر نرود
_نباید مجالس عزاداری مانع بازی کودکان شود واگر چند کودک در کنارهم قرار گرفتند اجازه دهیم باهم بازی کنند
_باید طوری کودکان رامدیریت کرد که باعث مزاحمت دیگران نشوند. با صبوری و آرامش آنهاراهمراهی کنیم و ازبرخورد خشن وتحقیرآمیز خودداری کنیم
_ از برگزارکنندگان این گونه مراسم (سخنرانان، مداحان و...) درخواست میشود به کودکان دایم تذکر ندهند و دنیایِ کودکانهی آنها را درک کنند
_قبل از مراسم باعجله و تحکّم فرزندان را آماده نکنیم تا او از این محافل دلزده نشود. صبوری والدین بسیار موثر خواهد بود. ضمناً میزان حوصلهی بچهها در تحمل زمان را مدنظر داشته باشید.
_نیکی کردن به دیگران را میتوان با نذری دادن و اطعام همسایهها به کودکان یاد داد و انس و الفت با همسایگان را نیزبالا برد، که در روایات بسیاری به حق همسایه (و حقالناس به طور کلی) اشاره شده است.
یادمان باشد که هدف اصلی تمام این چیزها، تربیت اخلاقی خودمان و کودکانمان است. حتی هدف بعثت انبیا نیز همین بوده است. دین بدون اخلاق، تهیمایه و هیچ است؛ چه رسد به مراسم عزاداری.
دکتر محمد ترکمان
کانال سبک زندگی اهل بیت(ع)- ۲
تلگرام👇👇
https://t.me/ahlbeyt110
واتساپ👇👇
https://chat.whatsapp.com/I4HujzTNDwWJq9UoTEANdn
ایتا👇👇
https://eitaa.com/ahlebit110
ارتباط با ادمین @aliasadizanjani
◼️ چرا باید عزاداری کرد؟
به اعتقاد روان شناسان، دست كم، دو دسته از عوامل در رفتارهای آگاهانه انسان نقش اساسی دارند: دستة اوّل عوامل شناختی و معرفتی و دسته دوّم عوامل درونی و روانی كه همان انگیزهها و به تعبیر دیگر احساسات و عواطف، تمایلات، گرایشها و غرایز نامیده میشوند و یا انگیزههای روانی گفته میشود.
برای مثال در مورد دسته دوم، اگر انگیزه و میل درونی برای خوردن نباشد كه همان اشتهای درونی و باطنی انسان است، حتی اگر انسان یقین بداند كه فلان ماده غذایی برای بدن او مفید است، تا وقتی كه اشتهای او تحریك نشود به سراغ خوردن آن غذا نمیرود. پس شناخت و آگاهی زمانی می تواند حركت آفرین باشد كه عامل دیگر كه همان انگیزهها و عواطف باشد، در انسان بوجود آید و احساسات ما برانگیخته شود.
البته نقش اساسی را چیزهایی ایفا میكنند كه تأثیر مستقیمی بر احساسات و عواطف، داشته باشند، مثلا علم به اینكه گروهی از مردم محروم هستند، با دیدن یك شخص محروم که حالت رقتآوری دارد میتواند در ما تأثیری ببخشد كه صرف دانستن، هیچگاه آن اثر را ندارد و خدای متعال انسان را به گونهای آفریده است كه هنگامی كه چیزی را میبیند، یا مناظری را مشاهده میكند، اثری میپذیرد كه هیچ وقت گفتهها، شنیدهها و دانستهها آن اثر را ندارد.
بنابراین دلیل عزاداری های مشروع و معقول این است كه این صحنهها (سیاه پوش شدنها، نصب پرچمهای سیاه و سینه زدنها و...) باید بوجود آید تا كه غیر از عامل شناخت و آگاهی، عامل احساسی و عاطفی نیز در ما تقویت شود و اگر این عواطف، تقویت شوند، آن گاه میتواند اثر كند. مثلا دیدن دستجات سینه زنی در عزای یكی از پیشوایان دینی و مخصوصاً مراسم عزاداری امام حسین(ع) از عوامل مهم تحریك عواطف و احساسات انسان است و معرفت و آگاهی عینی به انسان میبخشدو همین عزاداریها رمز بقاء اسلام هستند. چنان كه امام خمینی می فرماید:
" گریه كردن نیز یك مسئله سیاسی، روانی و اجتماعی است و حضرت سید الشهداء احتیاج به گریه ندارد. و اصرار ائمه(ع) به عزاداری برای حفظ مكتب و شیعیان است. دستجاب عزاداری، یك راهپیمایی است با محتوای سیاسی، همان سینه زنی، نوحه خوانی، همانها رمز پیروزی است. در كجای عالم سراغ دارید كه این دستجات با آن محتوا كه یك چنین اجماعی درست كنند و به طور هماهنگ در كشورهای مختلف اسلامی و غیر اسلامی عزاداری كنند؟ چه كسی اینها را هماهنگ كرده است؟ اینها را سید الشهدا هماهنگ نموده است كه هم نفع دنیایی داردو هم آخرتی. نفع دنیاییاش، همین جهت روانی مطلب است كه قلوب را به هم متصل میكند»
شهید مرتضی (ره) نیزدر مورد علت تشویق پیشوایان دینی به اقامة عزای امام حسین(ع) ـمیگوید: میدانیم كه تكالیف شرعی بدون حكمت نیست، و منظور این نبوده كه همدردی و تسلیتی باشد برای خاندان پیامبر، بلكه مقصود این است كه داستان كربلا به صورت یك مكتب تعلیمی و تربیتی همیشه زنده بماند.
پس از آنجا كه حوادث گذاشته هر جامعه میتواند در سرنوشت و آیندة آن جامعه آثار عظیمی داشته باشد و تجدید آن خاطرهها، در واقع نوعی بازنگری و بازسازی آن حادثه است، تا مردم از آن جریان استفاده كنند و اگر ماجرای كربلا نقش تعیین كننده ای در تاریخ اسلام داشته است، زنده نگهداشتن خاطرة آن هم میتواند برای آیندة ما مؤثر باشد و در نتیجه جامعه ما را به سوی نیكیها و عدالت سوق دهد.
بنابراین نباید به بحثهای علمی اكتفا شود، چون انسان به بر انگیخته شدن عواطف و احساسات، احتیاج دارد و نباید به عواطف مثبت (شادی، خنده) بسنده كرد، زیرا زنده نگهداشتن خاطرة سید الشهداء و مظلومیت او، از راه احساسات شورانگیز حزن و گریه و سوگواری، امكان دارد و بهرهمند شدن از بركات حسینی، راهش این است كه با دوستان حسین(ع) باشیم و دشمنان او را لعن و نفرین كنیم و براو سلام كنیم، چنان چه قرآن كریم میفرماید: أشدّاءُ علی الكفّار رُحَماء بینهم، یعنی از اوصاف كسانی كه به پیامبر اسلام(ع) گرویدهاند، این است كه آنان در مقابل كافران، سرسخت، ولی نسبت به مؤمنان، مهربان میباشند.
کانال سبک زندگی اهل بیت(ع)- ۲
تلگرام👇👇
https://t.me/ahlbeyt110
واتساپ👇👇
https://chat.whatsapp.com/I4HujzTNDwWJq9UoTEANdn
ایتا👇👇
https://eitaa.com/ahlebit110
ارتباط با ادمین @aliasadizanjani
⁉️سوال
چرا ما از اول محرم و پیش از شهادت امام حسین(ع) عزاداری می کنیم؟ در حالی که قاعدتا باید از روز عاشورا و روز شهادت حضرت عزاداری کنیم ایا دلیل خاصی دارد؟
🗯پاسخ:
❗️علت این که عزاداری امام حسین(ع) از اول محرم اغاز می شود ان است که سیره اهل بیت، شیعیان را بر این امر وا داشته است .
💭امام رضا می فرماید:
"کان أبي إذا دخل شهر المحرم لا يري ضاحكا و كانت الكآبة تغلب عليه حتي يمضي منه عشرة أيام فإذا كان يوم العاشر كان ذلك اليوم يوم مصيبته وحزنه وبكائه ويقول: هو اليوم الذي قتل فيه الحسين صلي الله عليه"
❗️يعني:
" وقتي ماه محرم فرا مي رسيد در پدرم امام کاظم عليه السلام آثار شادي ديده نمي شد و همواره غمگين بودند، روز دهم ، روز مصيبت و اندوه و گريه او بود و مي فرمود : در اين روز بود که حسين عليه السلام را به شهادت رساندند."
📚امالي صدوق، ص 78
📚بحار الانوار، ج 44 ص 284
❗️در روایت دیگری امده است که یکی از صحابه امام رضا(ع) به نام ریان بن شبیب در روز اول محرم بر امام وارد شد .امام متذکر به اغاز محرم شده و مصیبت های امام حسین را بیان کرده و سخنانی در فضیلت عزاداری بر ایشان ذکر کردند
📚عیون الاخبار ج1 ص299
❗️از این روایت نیز رجحان شروع عزاداری از اول محرم بدست می اید چرا که خود امام در روز اول محرم متذکر مصایب امام حسین شدند
💭فلسفه ان را نیز می توان چنین بیان داشت:
❗️در طول ده روز فرصت مناسي می باشد براي تبين اهداف عالي حضرت سيد الشهداء و فلسفه سوگواري براي آن حضرت مانند:
1 . حيات مجدد اسلام واحياي سنت .
2 . حفظ مکتب و شريعت .
3 . تحکيم باورهاي ديني مردم با آشنا شدن توده هابا معارف ديني.
4 . پيوند عميق عاطفي ميان امت والگوهاي راستين.
5 . اعلام وفاداري نسبت به مظلوم و مخالفت با ظالم.
کانال سبک زندگی اهل بیت(ع)- ۲
تلگرام👇👇
https://t.me/ahlbeyt110
واتساپ👇👇
https://chat.whatsapp.com/I4HujzTNDwWJq9UoTEANdn
ایتا👇👇
https://eitaa.com/ahlebit110
ارتباط با ادمین @aliasadizanjani
🌘 رسول ترک
در روز 5 اسفند سال 1284 شمسی، در محله قدیمی خیابان در شهر تبریز، فرزند مشهدی جعفر و آسیه خانم یعنی رسول چشم به جهان گشود. آسیه خانم یکی از گریهکنان روضه امام حسین (ع)، با عشق و محبتی که به مولا داشت فرزند خود را بزرگ کرد ولی بازیهای روزگار از رسول، جوانی خلافکار و لاابالی بارآورد، بعد از سنین بیست و چهار پنج سالگی، رسول شهر و دیار خود را رها کرد و به تهران آمد و از آنجایی که وي آذریزبان بود در تهران به رسول ترک شهرت یافت.
اوازعربدهکشهای تهران بود، رسول آدمی قلدر و لات و لاابالی بود، او مردی بود که به فسق و زورگویی شهرت داشت، او یکی از قلدرهای شروری بود که گاه با مأموران کلانتریهای تهران نیز به طور جدی در میافتاد.اما عاشق امام حسین(ع) بود.
کنار همه خلاف ها و کثافت کاری هایش، سر سوزنی ارادت به امام حسین(ع) را فراموش نکرده بود. اثر هیأت رفتن های دوران کودکی بود؟ تأثیر اشکهایی بود که مادرش وقتی او را در شکم داشت توی مجالس امام حسین(ع) ریخته بود؟ حس و حال محرم های پر شور هر ساله تبریز و تهران بود و...؟ هرچه بود ، آنقدر قدرت داشت که با شروع ماه محرم «رسول ترک» بد اخلاق، عرق خور و بزن بهادر را وادار می کرد هر جای شهر هست، کارش را رها کند و خودش را برساند به مجلس عزای حسین(ع)!
لات آن سالهای تهران با سبیل های از بناگوش در رفته، هیکل درشت و ظاهر ترسناک وقتی پایش می رسید هر کاری که از دستش بر می آمد انجام می داد. با همان سبک شلوغ کاری و قلدری خودش پذیرایی می کرد، نظم مجلس را به عهده می گرفت و... . هیأتی ها هم جرأت نمی کردند مانعش شوند. می گذاشتند به حال خودش باشد تا وقتی که روضه خوان یا مداح نام حسین (ع) را می بُرد . آنوقت «رسول» مثل بره رام جایی آرام می گرفت و تا آخر مجلس همانطور می ماند. البته کسی جرأت و رغبتی نداشت نزدیکش بشود و ببیند با خودش چه می گوید و چرا اشک می ریزد؟
شب آزادی
با همه ارادتی که داشت «رسول» خودش هم می دانست بدجوری اسیر اسم و رسم و گذشته خودش است. هر ماه محرم انگار کارهایش جلوی چشمش ردیف می شدند و باز همان سرگیجه زجرآور می آمد سراغش و باز به شیشه های الکل، محفل رفیقان و... پناه می برد. آن شب هم جلوی هیأت که رسید، دست و دهانش را آب کشید، مرام جاهلی اش آنقدرها سرش می شد که با دست و دهان ناپاک وارد مجلس عزا نشود. یا حسین(ع) گفتن با دهان ناپاک برایش از همه گناهان کرده و نکرده اش، بزرگتر بود انگار!
آن طرف مجلس، بزرگان هیأت، حاج اکبر ناظم را دوره کرده بودند که: «حاجی! شما مسؤول هیأتی...بخدا خوبیت نداره این عرق خور ناپاک هرشب بیاد هیأت ما عیش همه رو منقص کنه... حاجی کار خودته فقط... ما که می ترسیم ولی احترام شما رو داره...» و حاج اکبر ناظم هم دل را یکدل کرد. «رسول» پچ پچ هیأتی ها را دیده بود. خیال کرده بود مثل هرشب از دخالتش در برگزاری مراسم شاکی اند. با نیشخند به آنها نگاه کرد، یعنی : نَمَنه... چی میگین؟
حاج اکبر ترس را کنار گذاشت و حرفش را زد. آن هم خیلی تند و آخرش گفت: از مجلس عزای اباعبدالله (ع) برو بیرون... سکوت، سنگین شد و افتاد روی مجلس. همه منتظر بودند «رسول» قاطی کند و زمین و زمان را به هم بدوزد...سکوت اما ادامه دار شد...«رسول» صورتش گُر گرفته بود اما نه بیشتر از دلش. اصلاً گُر گرفتگی مال دلش بود که چنگ می زد به صورتش... راه افتاد به طرف در...موقع بیرون رفتن فقط حاج اکبر ناظم جرأت کرد یک لحظه به چشمهای «رسول» نگاه کند...و بعد به خودش لرزید... نه از هیبت نگاه رسول بلکه از اشکی که داشت چشمهای گُنده لات تهران و تبریز را می شست! و اوداخل خانه رفت و خیلی گریه کرد و گفت: ناظمِ ترکها جوابم کرد!
اول صبح در خانهاش را زدند، رفت در را باز کرد، دید، ناظم ترکهاست. حاج اکبر روی پای رسول ترک افتاد و اصرار کرد بیا بریم، گفت: کجا؟! گفت: بریم هیئت! رسول گفت: تو که من را بیرون کردی؟ گفت: اشتباه کردم. رسول گفت: اگر نگویی نمی آیم!
ناظم گفت: دیشب در عالم رؤیای صادقانه دیدم، در کربلا هستم، خیمهها برپاست، آمدم سراغ خیمه سید الشهدا(ع) بروم، دیدم یک سگ از خیمهها پاسداری میکند، هر چه تلاش کردم، نگذاشت نزدیک شوم، دیدم بدن سگ است، اما سر و کله اش مال رسول ترک است، معلوم میشود امام حسین(ع) تو را قبول کرده است.
ناگهان رسول ترک شروع کرد به گریه کردن، آنقدر خودش را زد و گفت: حالا که آقام من را قبول کرده است، دیگر گناه نمیکنم، توبه نصوح کرد، انسان صالحی شد.
کانال سبک زندگی اهل بیت(ع)- ۲
تلگرام👇👇
https://t.me/ahlbeyt110
واتساپ👇👇
https://chat.whatsapp.com/I4HujzTNDwWJq9UoTEANdn
ایتا👇👇
https://eitaa.com/ahlebit110
ارتباط با ادمین @aliasadizanjani
نماز و اهل بیت(ع)
در زیارت عاشورا از خداوند میخواهیم زندگی و مرگ ما را مانند زندگی و مرگ محمد(ص) و آل محمد(ع) قرار دهد: اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد.
براستی زندگی آن حضرات چگونه بود و زندگی ما با زندگی آنها چقدر فاصله دارد?
یکی از ویژگیهای آنان این بود که به نماز خیلی اهمیت میدادند. بنابراین نمی توان ادعای محبت اهل بیت و شیعه بودن کرد و بی نمازبود و یا به آن اهمیت لازم را نداد. پیامبراکرم(ص) شبها به اندازه ای سرپا می ایستاد و نماز می خواند که پاهایش ورم میکرد. آیه نازل شد: طه
مَآ أَنزَلْنَا عَلَيْكَ ٱلْقُرْءَانَ لِتَشْقَیٰٓ: ای پیامبر ما قرآن را نفرستادیم که شما خود را به مشقت بیندازی!
یکی از همسرانش گفت: شما که گناه ندارید! این همه نماز و شب زنده داری برای چیست? فرمود: آیا بنده سپاسگزار خدا نباشم?
وقت نماز که میشد می فرمود: ارحنا یا بلال! بلال اذان را بگو و راحتمان کن. راحتی و خوشی آن حضرت در نماز بود.
علی(ع) در 24 ساعت هزار رکعت نماز می خواند. بنا به روایات گوناگون پیشانی آن حضرت از کثرت سجده مانند زانوی شتر پینه بسته بود.
امام حسین شب عاشورا وقت گرفت برای اینکه فقط عبادت کند و آن شب را تا صبح عبادت کردند.
امام چهارم به دلیل سجده های فراوان, ملقب به سجاد یعنی بسیار سجده کنند شد. زین العابدین و سید الساجدین به معنای زینت عبادت کنندگان و سرور سجده کنندگان لقب های دیگر آن حضرت است که بر کثرت عبادت آن حضرت دلالت میکند. مناجات خمس عشر, دعای ابوحمزه ثمالی و دعاهای صحیفه سجادیه به تنهایی بر کثرت عبادت و نمازهای آن حضرت دلالت میکند.
علی اسدی
کانال سبک زندگی اهل بیت(ع)- ۲
تلگرام👇👇
https://t.me/ahlbeyt110
واتساپ👇👇
https://chat.whatsapp.com/I4HujzTNDwWJq9UoTEANdn
ایتا👇👇
https://eitaa.com/ahlebit110
ارتباط با ادمین @aliasadizanjani
❤ هرگز تأثیری که ممکن است بر دیگران بگذارید را دست کم نگیرید!!
ما یکی از نخستین خانوادههای شهرمان بودیم که صاحب تلفن شدیم. آن موقع من 9-8 ساله بودم. یادم میآید که قاب برّاقی داشت و به دیوار نصب شده بود و گوشیاش به پهلوی قاب آویزان بود. من قدّم به تلفن نمیرسید، اما همیشه وقتی مادرم با تلفن صحبت میکرد با شیفتگی به حرفهایش گوش میکردم.
بعد من پی بردم که یک جایی در داخل آن دستگاه، یک آدم شگفتانگیزی زندگی میکند به نام «اطلاعات لطفاً» که همه چیز را در مورد همهکس میداند! او شماره تلفن و نشانی همه را بلد بود.
نخستین تجربۀ شخصی من با «اطلاعات لطفاً» روزی بود که مادرم به خانۀ همسایهمان رفته بود. من در زیرزمین خانه با ابزارهای جعبه ابزارمان بازی میکردم که ناگهان با چکش بر روی انگشتم زدم. درد وحشتناکی داشت اما گریه فایده نداشت چون کسی در خانه نبود که با من همدردی کند.
انگشتم را در دهانم میمکیدم و دور خانه راه میرفتم که ناگهان چشمم به تلفن افتاد. به سرعت یک چهارپایه از آشپزخانه آوردم و زیر تلفن گذاشتم و روی آن رفتم و گوشی را برداشتم و نزدیک گوشم بردم. و توی گوشی گفتم «اطلاعات لطفاً» چند ثانیه بعد صدایی در گوشم پیچید:
«اطلاعات بفرمائید»
من در حالی که اشک از چشمانم میآمد گفتم «انگشتم درد میکند»
- «مادرت خانه نیست؟»
- «هیچکس بجز من خانه نیست»
- «آیا خونریزی داری؟»
- «نه، با چکش روی انگشتم زدم و خیلی درد میکند»
- «آیا میتوانی درِ جایخیِ یخچال را باز کنی؟»
- «بله، میتوانم»
- «پس از آنجا کمی یخ بردار و روی انگشتت نگهدار»
بعد از آن روز، من برای هر کاری به «اطلاعات لطفاً» مراجعه میکردم ... مثلاً موقع امتحانات در درسهای جغرافی و ریاضی به من کمک میکرد.
یکروز که قناریمان مرد و من خیلی ناراحت بودم دوباره سراغ «اطلاعات لطفاً» رفتم و ماجرا را برایش تعریف کردم. او به حرفهایم گوش داد و با من همدردی کرد. به او گفتم: «چرا پرندهای که چنین زیبا میخواند و همۀ اهل خانه را شاد میکند باید گوشۀ قفس بیفتد و بمیرد؟»
او به من گفت «همیشه یادت باشد که دنیای دیگری هم برای آواز خواندن هست» من کمی تسکین یافتم.
یک روز دیگر به او تلفن کردم و پرسیدم کلمۀ fix را چطور هجّی میکنند.
یکسال بعد از شهر کوچکمان (پاسیفیک نورث وست) به بوستن نقل مکان کردیم و من خیلی دلم برای دوستم تنگ شد.
«اطلاعات لطفاً» متعلّق به همان تلفن دیواری قدیمی بود و من هیچگاه با تلفن جدیدی که روی میز خانهمان در بوستن بود تجربۀ مشابهی نداشتم. من کمکم به سن نوجوانی رسیدم اما هرگز خاطرات آن مکالمات را فراموش نکردم.
غالباً در لحظات تردید و سرگشتگی به یاد حس امنیت و آرامشی که از وجود دوست تلفنی داشتم میافتادم. راستی چقدر مهربان و صبور بود و برای یک پسربچه چقدر وقت میگذاشت.
چند سال بعد, بر سر راه رفتن به دانشگاه، هواپیمایم در سیاتل برای نیم ساعت توقف کرد. من 15 دقیقه با خواهرم که در آن شهر زندگی میکرد تلفنی حرف زدم و بعد از آن بدون آن که فکر کنم چکار دارم میکنم، تلفن اپراتور شهر کوچک دوران کودکی را گرفتم و گفتم «اطلاعات لطفاً».
به طرز معجزهآسایی همان صدای آشنا جواب داد.
«اطلاعات بفرمائید»
من بدون آن که از قبل فکرش را کرده باشم پرسیدم «کلمۀ fix را چطور هجّی میکنند؟»
مدتی سکوت برقرار شد و سپس او گفت «فکر میکنم انگشتت دیگر خوب شده باشد.»
من خیلی خندیدم و گفتم «خودت هستی؟» و ادامه دادم «نمیدانم میدانی که در آن دوران چقدر برایم با ارزش بودی یا نه؟»
او گفت «تو هم میدانی که تلفنهایت چقدر برایم با ارزش بودند؟»
من به او گفتم که در تمام این سالها بارها به یادش بودهام و از او اجازه خواستم که بار بعد که به ملاقات خواهرم آمدم دوباره با او تماس بگیرم.
او گفت «حتماً این کار را بکن. اسم من شارون است»
سه ماه بعد به سیاتل برگشتم. تلفن کردم اما صدای دیگری پاسخ داد.
«اطلاعات بفرمائید»
«میتوام با شارون صحبت کنم؟»
«آیا دوستش هستید؟»
«بله، دوست قدیمی»
«متأسفم که این مطلب را به شما میگویم. شارون این چند سال آخر به صورت نیمهوقت کار میکرد زیرا بیمار بود. او 5 هفته پیش در گذشت»
قبل از این که تلفن را قطع کنم گفت «شما گفتید دوست قدیمیاش هستید. آیا همان کسی هستید که با چکش روی انگشتتان زده بودید؟»
با تعجب گفتم «بله»
«شارون برای شما یک پیغام گذاشته است. او به من گفت اگر شما زنگ زدید آن را برایتان بخوانم»
سپس چند لحظه طول کشید تا درِ پاکتی را باز کرد و گفت:
«نوشته به او بگو دنیای دیگری هم برای آواز خواندن هست. خودش منظورم را میفهمد»
من از او تشکر کردم و گوشی را گذاشتم.
هرگز تأثیری که ممکن است بر دیگران بگذارید را دست کم نگیرید.
کانال سبک زندگی اهل بیت(ع)- ۲
تلگرام👇👇
https://t.me/ahlbeyt110
واتساپ👇👇
https://chat.whatsapp.com/I4HujzTNDwWJq9UoTEANdn
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ترامپ را به سوراخش برگرداند
مجری شبکه لندنی الحوار: ایران ترامپ را به سوراخش برگرداند
وقتی یک مجری خارجی اینجور از ایران سخن میگه! یعنی کسانی که در کشورمان با شعار منزوی شدیم! بریم مذاکره! دم از رفع سایه جنگ با مذاکره میزنن! کاسبی بیش نیستند....
@AntiBBC
شعله های آتش کم فروشی!
کابوس وحشتناکی بود. در خواب می بیند که از یخ های قالبی چیده شده در برابر مغازه اش شعله های بلند آتش زبانه می کشد. خواست به سمت یخ ها برود خاموششان کند, اما نتوانست. انگار پاهایش را به زمین میخ کرده بودند. هر چه داد هم کشید و کمک خواست, کسی اعتنایی نکرد. گویی صدایش از دو قدمی اش آن طرف تر نمی رفت. یک روز که برای نماز صبح به حرم حضرت معصومه (ع) رفته بود، خواب خود را برای آیت الله مرعشی نجفی رضوان الله تعالی علیه نقل می کند.
ایت الله می پرسد که به چه کاری مشغول است؟ می گوید: آقا جان! مغازه آب میوه فروشی دارم. آقای مرعشی می گوید: فرزندم! از این به بعد در لیوان مشتریانت تکه یخ های بزرگ نینداز! مگر نمی دانی کم فروشی گناه است و خدا آن را دوست ندارد؟ از آن روز به بعد تصمیم می گیرد کسب و کارش را به دور از هر گونه گناهی شروع کند.
(راوی آیت الله فاطمی نیا/ کتاب مجموعه باغ آفتاب, جلد 3, ص9 -10 )
راستی من و شما هم ممکن است در کار خود به نوعی کم فروشی و کم کاری بکنیم. کارمندی که از کار مفیدش می زند! معلم و استادی که بدون مطالعه سرکلاس می رود و وقت کلاس را به بیهودگی می گدراند! منبری که بدون مطالعه وقت مردم را تلف می کند! شیرینی فروشی که جعبه و سینی زیر کیک تولد را باهم وزن می کند! لبنیاتی که اب قاطی شیر می کند! مسئولی که به وظایفش عمل نمی کند! و دهها و صدها نمونه دیگر که هر یک به نوعی کم فروشی و کم کاری است و قطعا عذاب و کیفر الهی را در پی خواهد داشت.
قرآن کریم سوره ای به نام "کم فروشان"( المطففین) دارد و در آنجا می فرماید: وای بر کم فروشان(1) آنان که وقتی برای خود پیمانه می کشند, حق خود را به طور کامل می گیرند(2) اما هنگامی که می خواهند برای دیگران پیمانه یا وزن کنند, کم می گذارند.(3) آیا آنها گمان نمی کنند که برانگیخته می شوند!(4) در روزی بزرگ?!(5) روزی که مردم در پیشگاه پروردگار جهانیان می ایستند(6)
کانال سبک زندگی اهل بیت(ع)- ۱
تلگرام👇👇
https://t.me/ahlbeyt110
واتساپ👇👇
https://chat.whatsapp.com/Gzg2mQZIz6R5NPnlBIikLu
ایتا👇👇
https://eitaa.com/ahlebit110
ارتباط با ادمین @aliasadizanjani
پاکسازی نظام؛ روایت بیبیسی از مأموریت سید ابراهیم رئیسی
شبکه دولتی انگلیس نسبت به جدی بودن قوه قضائیه در پاکسازی مدیران مفسد و متخلف ابراز نگرانی کرد و روند مبارزه با مدیران مفسد را جدی ارزیابی کرد.
وبسایت بیبیسی در یادداشتی با عنوان «ابراهیم رئیسی و ماموریت جدید؛ پاکسازی نظام؟» و با اشاره به احضار و بازداشت برخی مدیران و افراد با نفوذ متخلف در دستگاه اجرایی و قوه قضائیه و مجلس می نویسد: یکسال پس از آغاز دادگاههای ویژه مبارزه با مفاسد اقتصادی، داستان مبارزه با فساد در جمهوری اسلامی وارد فصل تازهای شده است.
رویدادهای بزرگ و تحولات بعضاً بیسابقه ماههای اخیر کاملاً گویاست: کانون مبارزه با فساد از «واسطهها و دلالان غیر دولتی» به «تکنوکراتهای حکومتی» تغییر یافته و دور بیسابقهای از بازداشت مدیران اجرایی کلید خورده که فعلاً تا سطح «عبدالله پوریحسینی» رئیس سازمان خصوصیسازی و «هاشم یکهزارع» مدیر عامل ایران خودرو پیش رفته است. در حوزه مدیریت شهری موجی از برخورد با شهرداران و اعضای شوراهای شهر به راه افتاده که از زمان پرونده غلامحسین کرباسچی در سال ۱۳۷۶ تاکنون سابقه نداشته است.
بازداشت چهرههایی مثل «حسن رعیت» یا «اکبر طبری» این پیام را فرستاده که دور تازه مبارزه با مفاسد اقتصادی خط قرمز ندارد.
بیبیسی با اشاره به «بازداشت غیر منتظره دو نماینده مجلس در پرونده سایپا و فشارهای سنگین دادسراها و سازمان بازرسی کل کشور بر برخی مدیران دولتی» میافزاید: تفاسیر رایج رسانهای از تحولات اخیر عمدتاً تکرار تحلیلهای قدیمی و متاثر از نگاه کهنه آنان به معادلات و رقابتهای سیاسی است.
درباره بازداشتهای اخیر مدیران اجرایی یا محاکمه مقامات سابق بانک مرکزی به اتهام اخلال در نظام ارزی نیز عمده حامیان دولت این «بگیر و ببندها» را نوعی کارشکنی در مقابل قوه مجریه دانستهاند. حتی خود روحانی، بازداشت های اخیر را «خطای دستگاه نظارتی» و «دخالت در کار دولت» دانست و تاکید کرد این بازداشتها «ایجاد مانع و سرعتگیر» و «به هم زدن مدیریت کشور» است.
با این حال نگاهی به کلیت صحنه نشان میدهد تحولات سیاسی اخیر به مراتب فراتر از رقابتهای سیاسی یا حتی مبارزه با مفاسد اقتصادی است.
یک نشانه بزرگ در این زمینه، همکاری دو نهاد موازی اطلاعاتی در بازداشتهای اخیر است که ثابت میکند این بازداشتهای گسترده در سطحی بالاتر از ابراهیم رئیسی برنامهریزی شده، بهگونهای که اغلب شهرداران و اعضای شوراهای شهر بازداشت شده توسط وزارت اطلاعات و اغلب مدیران توسط سازمان اطلاعات سپاه بازداشت شدهاند.
همچنان که بازداشت نزدیکان هاشمی، احمدینژاد و روحانی بدون حمایت آیتالله خامنهای ممکن نبود، بازداشت امثال «اکبر طبری» هم بدون چراغ سبز از بالا ممکن نیست.
یک نشانه دیگر درباره تحولات اخیر، اظهارات صریح «پرویز فتاح» رئیس بنیاد مستضعفان است که به روشنی «بگیر و ببندهای» قوه قضاییه را ناشی از برنامه راهبردی جمهوری اسلامی و سیاستهای نظام میداند. فتاح در این سخنرانی که 29 مرداد ۱۳۹۸ در دانشگاه فردوسی مشهد انجام شد، خطاب به حضار میگوید: «از بگیر و ببندها نگران نشوید و نهراسید... انقلاب اسلامی در حال یک تغییر درونی است و پیاده شدن عدهای از آن قطار طبیعی و ناگزیر است، حتی ممکن است برخی جاها انقلاب زخم بردارد اما برای شفابخشی و اعتلای انقلاب لازم است».
بیبیسی در عینحال تلاش کرده روند مبارزه با فساد را به پاکسازی سیاسی در سطوح بالای نظام نسبت دهد و در عین حال فساد برخی مدیران متخلف را فراگیر نشان دهد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 پاسخ آیت الله حائری (رضوان الله علیه) به یک پرسش:
اگر یک روزی امام حسین علیه السلام به شما بگوید: آقای حائری شیرازی دیگر شما را نمی خواهم شما چه می گویید؟‼️
@haerishirazi
باورهای دینی خود را چند می فروشیم؟
مبلغ اسلامی بود، در یکی از مراکز اسلامی لندن. عمرش را گذاشته بود روی این کار. تعریف می کرد که یک روز سوار تاکسی می شود و کرایه را می پردازد .
راننده بقیه پول را که برمی گرداند 20 سنت اضافه تر می دهد . می گفت : چند لحظه با خودم کلنجار رفتم که بیست سنت اضافه را برگردانم یا نه! آخر سر بر خودم پیروز شدم و بیست سنت را پس دادم و گفتم آقا این را زیاد دادی .
وقتی که به مقصد رسیدیم ، موقع پیاده شدن راننده سرش را بیرون آورد و گفت: آقا از شما ممنونم . پرسیدم بابت چی ؟ گفت: می خواستم فردا بیایم مرکز شما و مسلمان شوم، اما هنوز کمی مردد بودم . وقتی دیدم سوار ماشینم شدید خواستم شما را امتحان کنم. با خودم شرط کردم اگر بیست سنت را پس دادید بیایم . فردا خدمت می رسیم. می گفت : تمام وجودم گر گرفت! حالی شبیه غش به من دست داد . من مشغول خودم بودم در حالی که داشتم تمام اسلام را به بیست سنت می فروختم!
راستی برای دین و باورهای دینی خود چقدر ارزش قائلیم؟! این خاطره چه زیبا این سخن زیبای امام صادق(ع) را به تصویر می کشد که فرمود: کونوا دعاة الناس بغیر السنتکم؛ مردم را با چیزی به غیر از زبان خویش(یعنی با رفتار خود) به (اسلام و خوبی ها) دعوت کنید.
کانال سبک زندگی اهل بیت(ع)- ۱
تلگرام👇👇
https://t.me/ahlbeyt110
واتساپ👇👇
https://chat.whatsapp.com/Gzg2mQZIz6R5NPnlBIikLu
ایتا👇👇
https://eitaa.com/ahlebit110
ارتباط با ادمین @aliasadizanjani
رفته روی مین! تخریبچی بوده!
ایادردی یا ناراحتی درچهره اش پیداست؟ درچشمانش غروری است
به عظمت نام بلندایران و اسلام!
اینها فرزندان راستین این سرزمین
هستند نه نکبت زاده های گرین کارتی و عیاش واختلاس گران ودزدان
عابدنما و گندم نمایان جوفروش!
دلتنگ اون روزها هستم؛ روزهای مردانگی، آزادگی، شرف و ایمان راسخ و واقعیِ مردان بی ادعا
❤❤♥❤😭😭😭😭😭