هدایت شده از دوشکاچی
✊ ما تا آخر ایستادهایم
📖 نیروهای ما در عملیات عاشورا در محاصره بودند. وقتی همه راهها و تلاشها برای نجاتشان به بنبست ختم شد، فرمانده تیپ با بیسیم به آنها اعلام کرد: «ما دیگه نمیتونیم برای شما کاری کنیم. خودتون هر طور صلاح میدونید اقدام کنید ...» شاید این بدین معنی بود که بروید اسیر شوید تا جان خود را حفظ کنید. نمیدانستم بچهها با شنیدن این پیام، چه واکنشی از خودشان نشان خواهند داد. چند لحظه بعد، از کنار سنگر دوباره صدای بیسیم را شنیدم: «ما مقاومت میکنیم و هرگز تسلیم نمیشیم.» بعد هم صدای بیسیم قطع شد. برای یک لحظه سکوت مرگباری در سنگر حاکم شد و انگار پیام آخر بچهها مرتب توی گوشم تکرار میشد. زمان زیادی نگذشت که صدای شلیکهای پیاپی دشمن به گوشمان رسید. ... بیرحمانه به بچههای ما حمله کردند، ولی دیگر بچهها نه آبی داشتند، نه غذایی و نه مهماتی. تاب مشاهده شهادت بچههای لبتشنه را نداشتم ...
👈ادامه این خاطره در کتاب #دوشکاچی
🎙خاطرات #علی_حسن_احمدی
📒انتشارات #سوره_مهر
📍 #دفاع_مقدس #کرمانشاه #تیپ_نبی_اکرم #میمک #عملیات_عاشورا #شیار_نی_خزر #مقاومت
🌐 لینک خرید اینترنتی کتاب👇
https://sooremehr.ir/book/3321
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🇮🇷 @dooshkachi
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
هدایت شده از دوشکاچی
35.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 روایت "پایی که بسته شد" از زبان دوشکاچی
📘 کتاب #دوشکاچی
🎙خاطرات #علی_حسن_احمدی
📒انتشارات #سوره_مهر
📍 #دفاع_مقدس #کرمانشاه #عملیات_عاشورا #میمک #عاشورا #تیپ_نبی_اکرم (ص) #شیار_نی_خزر
🌐 لینک خرید اینترنتی کتاب👇
https://sooremehr.ir/book/3321
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🇮🇷 @dooshkachi
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
هدایت شده از دوشکاچی
📍 به یاد خوشراه
📖 ... چند گونی پُر از خاک هم روی پایه قبضه قرار دادیم تا در حین تیراندازی، تکان نخورد. بعد به رضا گفتم: «خوشراه! اینجا دیگه تانکی مقابلت نیست، نیروهای دشمن رو بزن. اونا از روی اون یال، پشت بچههای ما رو بستن و بهشان اجازه نمیدن که از محاصره خارج بشن.» او هم سریع رفت و شروع به تیراندازی کرد. به محض تیراندازی، گرد و خاکی از کنار قبضه بلند شد. یک نوار تمام شلیک کرد. بعد هم چند قدمی از کنار قبضه به عقب برگشت تا نوار بعدی را ببرد. با گرد و خاکی که بلند شده بود، موقعیت سنگر دوشکا لو رفت. این بار دشمن با تیربارهایش به سمت قبضه شروع به تیراندازی کرد. تیرهای آنها به گونیها و اطراف سنگر میخورد، ولی هر طور که شد، رضا نوار دوم را هم روی قبضه گذاشت و تیراندازی کرد. کمی به عقب برگشت تا نوار سوم را هم ببرد، اما ...
👈ادامه این خاطره در کتاب #دوشکاچی
🎙خاطرات #علی_حسن_احمدی
📒انتشارات #سوره_مهر
📍 #دفاع_مقدس #کرمانشاه #میمک #عملیات_عاشورا #تیپ_نبی_اکرم(ص) #گردان_ادوات #رضا_خوشراه
🌐 لینک خرید اینترنتی کتاب👇
https://sooremehr.ir/book/3321
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🇮🇷 @dooshkachi
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
هدایت شده از دوشکاچی
🌷 الله اکبر جانم فدای رهبر
📖 ... حسین همه آتشها را رصد میکرد؛ آتش خمپاره، مینیکاتیوشا، توپخانه و ... به یکی میگفت چپ بزن، به دیگری میگفت راست بزن، از یکی میخواست بُرد را اضافه کن و به دیگری میگفت همین حالت خوبه، آتشباری را زیاد کن. خیلی خوب تکتک گلوله را رصد میکرد. به محض این که فرمانده گروهانها به قبضهچیها اجازه شلیک میدادند، با هر شلیک، ندای «اللهاکبر» قبضهچی بلند میشد و این طور به بیسیمچیِ دیدهبان اطلاع میداد که گلوله شلیک شده را رصد کند. این کار بارها تکرار شد و این حسین بود که در جواب میگفت: «جانم فدای رهبر» با شلیک هر گلوله، اللهاکبر و جانم فدای رهبر، بین نیروهای آتشبار و دیدهبان رد و بدل میشد ... نگرانی از وضعیت بچههای محاصره شده، در چهره همه بچهها نمایان بود. همگی تلاش میکردند و با نهایت سرعت و دقت مشغول مبارزه بودند. این وضعیت تا شب ادامه پیدا کرد ...
👈ادامه این خاطره در کتاب #دوشکاچی
🎙خاطرات #علی_حسن_احمدی
📒انتشارات #سوره_مهر
📍 #دفاع_مقدس #کرمانشاه #شهید_حسین_غلامی_محب #دیده_بان #عملیات_عاشورا #میمک #ایلام #تیپ_نبی_اکرم(ص) #گردان_ادوات
🌐 لینک خرید اینترنتی کتاب👇
https://sooremehr.ir/book/3321
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🇮🇷 @dooshkachi
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
هدایت شده از دوشکاچی
🌷 غرّش غیرت
📖 ... اهداف مد نظر فاصله نسبتاً دوری با ما داشتند و برادر «محمدرضا ضیایی»، یکی از خدمههای توپ ۱۰۶ م.م مجبور شد قبضه را تا جایی که ممکن بود جلو بیاورد. بعد هم لوله آن را تا حد امکان بالا برد تا قبضه در آخرین بُرد ممکناش شلیک کند. با این کار او، این سلاح از حالت تیرمستقیم خارج میشد و شبیه سلاح منحنیزن کار میکرد و گلولهاش تا اهداف دورتر هم میرفت ... در کنار سنگر دوشکا محمدرضا مشغول کار بود و همچنان شلیک میکرد. این توپ صدای خشک و خشنی داشت و در کنار صدای انفجار سایر گلولهها، انسان را عصبی میکرد و به مرور زمان اثرات مخربی بر روح و روان خدمهاش باقی میگذاشت؛ اما وقتی به چهره محمدرضا نگاه کردم، اثری از خستگی در او ندیدم و روحیهاش طوری بود که اصلاً خم به ابرو نمیآورد و همچنان به کارش ادامه میداد. او تا آن لحظه چیزی حدود ۲۰۰ گلوله شلیک کرده بود. در همین هنگام دیدم که گلوله دیگری را برداشت تا شلیک کند که ناگهان ...
👈ادامه این خاطره در کتاب #دوشکاچی
🎙خاطرات #علی_حسن_احمدی
📒انتشارات #سوره_مهر
📍 #دفاع_مقدس #کرمانشاه #شهید_محمدرضا_ضیایی #عملیات_عاشورا #میمک #ایلام #تیپ_نبی_اکرم(ص) #گردان_ادوات
🌐 لینک خرید اینترنتی کتاب👇
https://sooremehr.ir/book/3321
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🇮🇷 @dooshkachi
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
هدایت شده از دوشکاچی
🌷 غرّش غیرت
📖 ... اهداف مد نظر فاصله نسبتاً دوری با ما داشتند و برادر «محمدرضا ضیایی»، یکی از خدمههای توپ ۱۰۶ م.م مجبور شد قبضه را تا جایی که ممکن بود جلو بیاورد. بعد هم لوله آن را تا حد امکان بالا برد تا قبضه در آخرین بُرد ممکناش شلیک کند. با این کار او، این سلاح از حالت تیرمستقیم خارج میشد و شبیه سلاح منحنیزن کار میکرد و گلولهاش تا اهداف دورتر هم میرفت ... در کنار سنگر دوشکا محمدرضا مشغول کار بود و همچنان شلیک میکرد. این توپ صدای خشک و خشنی داشت و در کنار صدای انفجار سایر گلولهها، انسان را عصبی میکرد و به مرور زمان اثرات مخربی بر روح و روان خدمهاش باقی میگذاشت؛ اما وقتی به چهره محمدرضا نگاه کردم، اثری از خستگی در او ندیدم و روحیهاش طوری بود که اصلاً خم به ابرو نمیآورد و همچنان به کارش ادامه میداد. او تا آن لحظه چیزی حدود ۲۰۰ گلوله شلیک کرده بود. در همین هنگام دیدم که گلوله دیگری را برداشت تا شلیک کند که ناگهان ...
👈ادامه این خاطره در کتاب #دوشکاچی
🎙خاطرات #علی_حسن_احمدی
📒انتشارات #سوره_مهر
📍 #دفاع_مقدس #کرمانشاه #شهید_محمدرضا_ضیایی #عملیات_عاشورا #میمک #ایلام #تیپ_نبی_اکرم(ص) #گردان_ادوات
🌐 لینک خرید اینترنتی کتاب👇
https://sooremehr.ir/book/3321
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🇮🇷 @dooshkachi
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
هدایت شده از دوشکاچی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷نفیر نیزار
📹به یاد شهدای عملیات عاشورا در منطقه میمک - مهرماه سال ۱۳۶۳ - خاطره ایستادگی و مقاومت حماسی رزمندگان دلاور تیپ نبی اکرم(ص) کرمانشاه که در محاصره دشمن بعثی قرار گرفتند و لب تشنه و مظلومانه به شهادت رسیدند را از کتاب دوشکاچی با روایت آقای علیحسن احمدی دنبال کنید.
📒انتشارات #سوره_مهر
📍 #علی_حسن_احمدی #دفاع_مقدس #کرمانشاه #عملیات_عاشورا #میمک #ایلام #تیپ_نبی_اکرم(ص)
🌐 لینک خرید اینترنتی کتاب👇
https://sooremehr.ir/book/3321
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🇮🇷 @dooshkachi
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
هدایت شده از دوشکاچی
⁉️ کی میشه من هم برم سربازی؟!
📖 رفتهرفته علاقهام به حضور در بسیج بیشتر شد. این علاقه ادامه پیدا کرد تا اینکه «رمضان احمدی»، همسایه دیوار به دیوارمان به سربازی رفت. او خدمت سربازیاش را در ارتش و در منطقه «میمک» ایلام میگذراند. زمانی که به مرخصی میآمد، من و چند نفر از دوستانم به خانهشان میرفتیم و او از سربازیاش در منطقه جنگی برایمان تعریف میکرد و من از ته دل حسرت میخوردم و میگفتم: «خدایا! کی میشه من هم برم سربازی؟!» جرأت این را نداشتم که از پدرم بخواهم اجازه دهد تا به جبهه بروم، چون پدرم اجازه نمیداد. در روستای ما هم کسی نبود که با سن کم به جبهه رفته باشد؛ همین طور مانده بودم و نمیتوانستم به پدرم چیزی بگویم. بیشتر کسانی که به جبهه اعزام میشدند، یا کسانی بودند که سن بالایی داشتند و یا پاسداران و بسیجیانی بودند که سابقه قبلی حضور در جبهه را داشتند ...
👈ادامه این خاطره در کتاب #دوشکاچی
🎙خاطرات #علی_حسن_احمدی
📒انتشارات #سوره_مهر
📍 #دفاع_مقدس #کرمانشاه #سنقر روستای #لیلمانج #سربازی #میمک #ایلام #بسیج #سپاه
🌐 لینک خرید اینترنتی کتاب👇
https://sooremehr.ir/book/3321
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🇮🇷 @dooshkachi
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
هدایت شده از دوشکاچی
📸 دیدگاه خالق عکس دوشکاچی
✍️ آقای #محمود_عبدالحسینی از عکاسان دفاع مقدس درخصوص لحظه خلق تصویر ماندگار دوشکاچی میگوید : ایشان مرا ندید، ولی من غرق تماشایش بودم. وقتی شما این عکس را نگاه میکنید، این حسی که در آنجا در خود من بود، مرا یاد فیلم «عمر مختار» انداخت که در آن صحنه آخر برای این که وفاداری خودشان را ثابت کنند، همگی زانوهایشان را میبندند.
🎙خاطرات #علی_حسن_احمدی
📚انتشارات #سوره_مهر
📍 #کرمانشاه #دفاع_مقدس #عمر_مختار #عملیات_عاشورا #میمک
🌐 لینک خرید اینترنتی کتاب #دوشکاچی👇
https://bistoonart.com
https://sooremehr.ir/book/3321
🇮🇷 @dooshkachi
هدایت شده از دوشکاچی
🌷ما از نسل عاشورائیان میمک هستیم
▫️روایتگری جناب آقای #علی_حسن_احمدی راوی کتاب #دوشکاچی در مسجد #شهید_علیرضا_عاصمی #کرمانشاه
🔺در یکصد و یازدهمین جلسه پیشکسوتان جهاد و شهادت که در تاریخ 27 مهرماه 1401 در مسجد شهید علیرضا عاصمی کرمانشاه برگزار شد، راوی کتاب دوشکاچی به تشریح عملیات عاشورا پرداخت و از مقاومت نیروهای در محاصره شیار نیخزر گفت. وی بیان داشت:
«رزمندگان ما به مدت چند روز بدون آب و غذا ماندند و با تنی زخمی در محاصره دشمن مقاومت کردند. وقتی تمام راهها برای نجاتشان به بنبست منتهی شد و به آنها گفته شد که ما دیگر نمیتوانیم کاری برای شما بکنیم و هر طور خودتان صلاح میدانید تصمیم بگیرید، آخرین پیام بیسیمشان این بود:
«ما مقاومت میکنیم، ما هرگز تسلیم نمیشویم.»
تا آخرین نفر جنگیدند و بعد از 13 سال پیکرهایشان که همه تیر خلاص خورده بود یکجا تفحص شد. حال دشمنان خارجی و مزدوران داخلی بدانند ما از همان نسل هستیم و هیچ حیله، نیرنگ و فشاری نمیتواند ما را به تسلیم شدن وادار کند و پوزه بدخواهان را به خاک خواهیم مالید.»
📍 #انقلاب_اسلامی #دفاع_مقدس #کرمانشاه #میمک #عملیات_عاشورا #تیپ_نبی_اکرم(ص) #مقاومت
🌐 خرید اینترنتی کتاب👇
https://bistoonart.com
https://sooremehr.ir/book/3321
🇮🇷 @dooshkachi
هدایت شده از دوشکاچی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 به یاد عاشورائیان محاصره شده در معرکه
📍روایتی از حماسه ایستادگی رزمندگان اسلام در عملیات عاشورا در منطقه میمک، مهرماه سال ۱۳۶۳
🔺خاطرهای از دوشکاچی کرمانشاهی که تازهداماد بود و در مواجهه با دشمن مسلح، با امتحان سختی مواجه شد و آخر سر با بستن پایش به قبضه تیربار، تصمیمی عاشورایی گرفت و ...
🔸 #دوشکاچی #علی_حسن_احمدی #کرمانشاه #دفاع_مقدس #میمک #عملیات_عاشورا #تیپ_نبی_اکرم(ص) #حوزه_هنری #سوره_مهر
🇮🇷 @dooshkachi
هدایت شده از دوشکاچی
⁉️ کی میشه من هم برم سربازی؟!
📖 رفتهرفته علاقهام به حضور در بسیج بیشتر شد. این علاقه ادامه پیدا کرد تا اینکه «رمضان احمدی»، همسایه دیوار به دیوارمان به سربازی رفت. او خدمت سربازیاش را در ارتش و در منطقه «میمک» ایلام میگذراند. زمانی که به مرخصی میآمد، من و چند نفر از دوستانم به خانهشان میرفتیم و او از سربازیاش در منطقه جنگی برایمان تعریف میکرد و من از ته دل حسرت میخوردم و میگفتم: «خدایا! کی میشه من هم برم سربازی؟!» جرأت این را نداشتم که از پدرم بخواهم اجازه دهد تا به جبهه بروم، چون پدرم اجازه نمیداد. در روستای ما هم کسی نبود که با سن کم به جبهه رفته باشد؛ همین طور مانده بودم و نمیتوانستم به پدرم چیزی بگویم. بیشتر کسانی که به جبهه اعزام میشدند، یا کسانی بودند که سن بالایی داشتند و یا پاسداران و بسیجیانی بودند که سابقه قبلی حضور در جبهه را داشتند ...
👈ادامه این خاطره در کتاب #دوشکاچی
🎙خاطرات #علی_حسن_احمدی
📒انتشارات #سوره_مهر
📍 #دفاع_مقدس #کرمانشاه #سنقر روستای #لیلمانج #سربازی #میمک #ایلام #بسیج #سپاه
🌐 لینک خرید اینترنتی کتاب👇
https://sooremehr.ir/book/3321
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🇮🇷 @dooshkachi
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯