eitaa logo
احوال حوزه
2.9هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
1.3هزار ویدیو
21 فایل
ارتباط با آدمین : @Mojir_h
مشاهده در ایتا
دانلود
هر چیزی هنگام مرگ،جز اعمال خالصی که برای خداوند متعال انجام دهی، همه چیز عاریه ای است...
احوال حوزه
هر چیزی هنگام مرگ،جز اعمال خالصی که برای خداوند متعال انجام دهی، همه چیز عاریه ای است...
نقل است که مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری پس از اتمام سطح عالی و در بازگشت به ایران مکرر به زیارت حرم امیرالمؤمنین و حضرت سید الشهدا علیهم السلام می رفت و عرضه می داشت: می‌دانم هنگام بازگشت به ایران، سیل مقلّدین و مراجعین در مسائل شرعیه به سمت ما می‌‌‌آید. یک الگویی را معرفی کنید که در آینده‌ی زندگی‌ام،دراستقبال دنیا، مرجعیت، عزّت، ثروت و آقایی، ما را غافل نکند. شبی درخواب حضرت سیدالشهداء (ع) به او می‌فرمایند: فردا طلوع فجر وارد حرمِ ما که می شوی کنار قبرِ حبیب بن مظاهر، یک جوان نشسته، عمامه‌ای کرباسی به سر دارد و یک عبای کرباسی ولباس کرباسی هم پوشیده.این جوان را دریاب که همان انسان وارسته ای ست که دنبالش می گردی. حاج شیخ می‌فرماید بیدار شدم.طلوع فجر،وقتی وارد حرم شدم،کنار قبر حبیب بن مظاهر،همان گوهری که حواله شده بود را دیدم . خدمت رسیدم و عرض کردم آقا،من با تو کار دارم. یک نگاهی به من کرد و گفت: "آقا! عمامه‌ی من عاریتی است "از صحن بیرون رفت ،در کوچه‌ پس‌کوچه‌های کربلا، دنبالش دویدم: آقا! عرضی دارم، بایست. درحال حرکت برگشت و گفت: آقا! عبای من هم عاریتی است "؛ و رفت. دیدم دارد از دستم می‌رود؛ محصول چند ماه زحمت درِ خانه‌‌ی دو امام،بااین دو کلمه دارد می‌گذارد و می‌رود. دویدم و خودم را به او رساندم و دستش را گرفتم و گفتم: بایست.عبای من عاریتی است؛ عمامه‌ی من عاریتی است یعنی چه؟ چند ماه التماس کرده‌ام تا شما را معرفی کرده‌اند، کار داریم با شما. یک نگاهی به حاج شیخ می‌کند و می‌گوید: چه کسی من را به شما معرفی کرد؟. آقا شیخ عبدالکریم می‌گوید: صاحب این بقعه و بارگاه، سیدالشهداء(ع). به حاج شیخ عبدالکریم می‌گوید: امروز چندمِ ماه است؟ حاج شیخ عبدالکریم روز را می‌گویند. می‌گوید: "دنبال من بیا. در کوچه‌پس‌کوچه‌های کربلا می‌روند تا به خارج از کربلا می‌رسند.یک تلّی بود که روی آن تل،یک اتاقکی بود.میرسد به درِ آن اتاق و می‌گوید: اینجا خانه‌ی من است،فردا طلوع فجر،وعده‌ی دیدار من و شما همین جا . در عجب ماندم؛ خدایا،این چه مطلبی می‌خواهد به من بگوید که موکول کردبه فردا.چرا امروز نگفت؟! لحظه‌شماری می‌کردم.آن روز گذشت تا فردا و طلوع فجر، رفتم سر قرار.آمدم در بزنم،صدای ناله‌ی پیرزنی از درون آن اتاق بلند بود و صدا می‌زد: وَلَدی! وَلَدی. در زدم، دیدم پیرزنی با چشمان اشک آلود در را گشود. گفتم: خانم با یک جوانی که گفت اینجا خانه‌ی من است وقت ملاقات دارم.این آقا کجاست؟ گفت: این پسرِ من بود،الآن پیشِ پای شمااز دنیا رفت. وارد شدم. دیدم پاهای این جوان به قبله دراز، هنوز بدن گرم. گفتم: وا أسفا! دیر رسیدم. یک روز حاج شیخ بر فراز تدریس کرسی درس خارج در قم،این خاطره را نقل کرد و بعد فرمود: آن درسی که آن جوانِ بزرگ و کامل از طرف امام حسین (ع)به من آموخت، درسِ عملی بود. روز قبل به من گفت: آقا عمامه‌ی من عاریتی است، عبای من عاریتی است فردا جلوی چشمانِ من،عبا و عمامه را گذاشت و رفت. می‌خواست به من بگوید: شیخ عبدالکریم حائری! مرجعیت،عاریتی است ریاست،عاریتی است خانه‌هایتان،عاریتی است پول‌های حسابتان،عاریتی است وجودتان،عاریتی است سلامتی‌تان،عاریتی است. هر چه می‌بینید،عاریه و امانت است دل به این عاریه‌ها نبندید. این‌ها را یا ازشمامی‌گیرند یا حوادث، یا وارث می‌برد. او در عمل نشان داد هرچیزی هنگام مرگ جز اعمالی که خالص برای خداوند متعال باشد هرچه داریم عاریه است کانال را دنبال کنید https://eitaa.com/ahvaalehowze
ملاصدرا به جان می کوشید که جمیع حفره های گوشه و کنار جاده ی پهناور دین باوری را به یاری عقل و نقل و اشراف حل کند-گرچه بسیاری از آنان که نان از قِبَل وجود حفره ها میخوردند ،نه تعقل صدرایی را می پسندیدند و نه برداشت های نقلی او را و نه مطلقا گرایش او را به جانب اشراق-که عطر مسلم کرامت و عرفان داشت... برگرفته از کتاب" مردی در تبعید ابدی"-نویسنده:نادر ابراهیمی-روایت عشق و طلبگی ملاصدرای شیرازی کانال را دنبال کنید https://eitaa.com/ahvaalehowze
طلبه باید تاریخ بداند... برای مطالعه تاریخ اسلام چگونه باید عمل نمود؟برای مطالعه تاریخ در صد سال گذشته چه کتبی را بخوانیم؟ ۱.مجموعه کتب علامه سید مرتضی عسکری ۲.کتاب سیرت جاودانه و کتاب امام علی ع و خوارج تالیف سید جعفر مرتضی عاملی ۳‌.کتاب تاریخ تحولات سیاسی ایران نوشته موسی نجفی و موسی حقانی ۴.کتاب ظهور و سقوط سلطنت پهلوی نوشته عبدالله شهبازی ۵.کتاب پایداری تا پای دار تالیف علی ابوالحسنی ۶.کتاب شیخ ابراهیم زنجانی تالیف علی ابوالحسنی ۷.کتاب فراتر از روش آزمون و خطا تالیف علی ابوالحسنی ۸.کتاب تاریخ بیست ساله ی ایران نوشته تالیف حسین مکی منبع کتاب رهنمای طریق استاد محمدعلی جاودان کانال را دنبال کنید https://eitaa.com/ahvaalehowze
♨️ روحانیت دخالت نکند♨️
احوال حوزه
♨️ روحانیت دخالت نکند♨️
♨️ روحانیت دخالت نکند♨️ در جریانات انتخابات اخیر و انتخابات های گذشته برخی سیاسیون کهنه کار استدلال میکردند که عرصه انتخابات، عرصه بداخلاقی، تهمت و افترا و توهین و فحش است، لذا برای اینکه روحانیت از این زشتی ها دور بماند، بهتر است که ورود مصداقی نکند و دخالتی در حمایت از نامزد مشخصی در انتخابات ریاست جمهوری نکند و یا در تعیین نامزدهای شورای شهر کلا دخالت نکنند تا مبادا روحانیت به عرصه بداخلاقی های انتخاباتی به طور ناخواسته کشیده نشود. به دنبال همین توصیه ها بخشی از روحانیت انقلابی و سیاسی قم و سایر استان‌ها و شهرها، اساسا ورود مصداقی نکردند و حتی به برخی مدارس علمیه نیز بخشنامه کردند و از ورود مصداقی ممانعت به عمل آوردند. جالب اینکه همین سیاسبون کهنه کار در صدد برآمدند روحانیت را در حمایت از لیستهای خاصی در کشور به صحنه بکشند در این میان معلوم نشد که آیا کسی از بزرگان روحانیت از این دسته ناصحین سیاسی در خواست نمودند که بجای این نوع خیرخواهی برای روحانیت، بروند و تلاش کنند که عرصه انتخابات پس از 40 سال از این بداخلاقی ها پاک گردد و بجای نصحیت به روحانیون، بروند و دیگر سیاسیون را نصحیت کنند که از تهمت، افترا و فحش و تهدید و تخریب دیگران خود داری کنند؟؟؟ واقعا حق کدام است؟؟ به رسمیت شناختن بداخلاقی در انتخابات و عدم ورود مصداقی روحانیت و یا نصحیت و واداشتن سیاسبون به اصلاح عرصه رقابت انتخاباتی از بداخلاقی ⁉️⁉️ اینجاست که عظمت روش و کیفیت تلاش آیه الله رئیسی و بخشی از روحانیت آگاه و هوشیار در عرصه رقابت انتخاباتی مشخص می‌گردد. آن روحانیون و ایشان ابتکاراتی که به خرج دادند، راه جدیدی را گشودند و سنتی پایه ریزی کردند که افزون بر ورود مصداقی روحانیت به عرصه انتخابات که نیاز مردم در حرف شنوی از روحانیت است، به سالم سازی این عرصه از بداخلاقی ها نیز منجر گردید و در انتخابات های آینده کاملا اخلاق را بجای بد اخلاقی خواهد نشاند. کانال را دنبال کنید https://eitaa.com/ahvaalehowze
جایگاه ثبوت...
احوال حوزه
جایگاه ثبوت...
جایگاه ثبوت... در طول تاریخ برخی عرصه ها برای روحانیت،انحصاری بوده است. علت هم این بوده است که سواد و دانشی که روحانیون زمانه به آن مسلط بودند،چنین انحصاری را ایجاد میکرد نه بند و تبصره قانونی، نه اتحادیه صنفی و نه هیچ بگیر و ببند دیگری... در واقع به دلیل مجاهدت عالمان، خود به خود جامعه آنها را در جایگاه می دید و به آن میل پیدا میکرد ، لذا می بینیم که در دوران گذشته، فقه بستر و تعریف بسیار وسیع تری از آنچه امروز عرضه می شود داشته است. اما امروز خطر بزرگ آن است که همان چند جایگاه محدودی که برای روحانیت تعریف شده است نیز، به دلیل کمترشدن تسلط و اشراف مطالعاتی و تخصصی روحانیت در حوزه های مربوط به مباحث فقهی، در حال از دست رفتن است ، و این بدان معناست که روحانیت امروز نمی تواند بگوید فلان عرصه ها منحصر در ماموریت روحانیت است و دیگران نباید ورود کنند بلکه بایستی روحانیت در جایگاه ثبوت چنین مدعایی قرار بگیرد و خودش را به علوم و دانش های مختلف زمانه امروز مسلط کند وگرنه انحصار در دوران امروز، به این عنوان که در خصوص مباحث دین فقط باید روحانیت سخن بگوید یا در حوزه های مرتبط مثل آموزش و فرهنگ در کشور ما روحانیت بایستی دارای نظر نهایی باشد... عملا رخدادی غیرقابل انجام است. لذا مردم و جامعه قطعا از سواد و درک فنی درست از مسائل و نیازهای مختلف شان مخصوصا اگر منبعث از نگاه دین باشد استقبال می کنند کما اینکه در سال های ابتدایی انقلاب با وجود علما و روحانیون دارای تسلط در مباحث مختلف نیز چنین استقبالی داشتند اما اینکه بخواهیم به اسم نگاه صنفی هر عرصه ای را منحصر به یک افراد و قشر خاص کنیم و توقع داشته باشیم که مردم هم‌ برای رفع نیازهای شان به اقشار دیگر مراجعه نکنند، این‌امر شدنی نیست چرا که تشنه در دنیای امروز بدون چشمه نمی ماند. لذا روحانیت با مجاهدت بیشتر در عرصه های مختلف علمی و تاویل دینی آن عرصه ها، بایستی در جایگاه ثبوت نیازمندی های مختلف جامعه قرار گیرد. کانال را دنبال کنید https://eitaa.com/ahvaalehowze
کدامیک را گناهکار تر نسبت به فرهنگ مردم خویش می دانید؟ ادامه دارد... کانال را دنبال کنید https://eitaa.com/ahvaalehowze
اما اصل ماجرا چیست؟ همانطور که مشخص است،به دلیل مخالفت ایشان با استعمار و کارهای شجاعانه ایشان در احقاق حق مردم از حکومت مزدور، از تصویر ایشان که شاید در نگاه اول در چشم مخاطب خشونت و مخالفت ایشان با هرگونه امر معقول و لطیفی را نشان دهد، استفاده می کنند تا چهره علمای هر شهر و دیاری را خراب کنند. اما چند قطعه از شجاعت های ایشان در احقاق حق مردم شیراز و فارس... ادامه دارد... کانال را دنبال کنید https://eitaa.com/ahvaalehowze
تاثیر ورود صاحب دیوان بر گرانی نان در شیراز...
احوال حوزه
تاثیر ورود صاحب دیوان بر گرانی نان در شیراز...
قبل از ورود صاحب دیوان به شیراز نان فراوان و ارزان بود که قیمت هر من دوازده شاهی (شاهی: واحد پول که در قاجار و اوایل پهلوی معادل دو پول یا ۵۰ دینار (آن زمان بود) و یک قران معادل بیست شاهی بود).  اما پس از ورود صاحب دیوان قیمت هر من نان یک قران و شش عباسی(عباسی: یک عباسی چهار شاهی بود)  شد. گرانی نان باعث شده بود که اغلب شب ها فقرا نمی توانستند نان تهیه کنند. با توجه به این که در آن سال محصولات کشاورزی زیاد بود، قیمت نان همچنان بالا بود. علت گرانی هم این بود که صاحب دیوان و نزدیکانش غلات زیادی انبار کرده بودند و خواهان سود بیشتری بودند و حاضر به ارزان کردن قیمت نان نبوده از این جهت مردم به رهبری آیه الله فال اسیری به مقابله با دولت مردان پرداختند. و حدود پنج، شش هزار نفر به عنوان اعتراض در مسجد وکیل تجمع کرده و تلگرافی بدین مضمون برای ناصر الدین شاه فرستادند: «ما شاهزاده جلال الدوله را می خواهیم؛ ولی صاحب دیوان را نمی خواهیم از جان خود سیر شده ایم.» صاحب دیوان به خاطر حفظ جان که به دلگشا رفته بود روز شانزدهم  شوال (۱۳۰۳ هـ . ق) با تعدادی تفنگچی به شیراز بازگشت. و چهارده نفر از علما را حاضر کرد تا حجت را بر سید علی اکبر و مردم تمام کنند و یک نفر را بفرستند تا به آن ها بگوید که اگر تا فلان وقت متفرق نشوند و سید به منزل نرود خون همگی مباح است. همه علما تأیید کرده به سید علی اکبر و مردم خبر دادند، مردم قبول نکردند. در همان شب تلگرافی از ظل السلطان برای سید علی اکبر فال اسیری ارسال شد تا مردم را متفرق کرده و خودش هم به منزل برود. تا به خواسته های سید و مردم جامعه عمل بپوشانند؛ ولی صاحب دیوان را معزول نکنند. از طرف دیگر تلگرافی از امام جمعه اصفهان برای سید ارسال شد که ظل السلطان تصمیم داشته به شیراز بیاید تا مردم را تنبیه کند که من شفاعت کردم و مانع شدم. قول داده اند که اگر مردم را متفرق کنید و خود شما به منزل بروید خواسته هایتان را برآورده سازند. سید این تلگراف ها را دست آویز کرده و به مردم گفت که من بیش از این تکلیف خود نمی دانم در این جا بمانم. شما هم اگر به حرف من هستید متفرق شوید. پس از آن سید به منزل خود رفت مردم هم متفرق شدند. پس از چند روز ظل السلطان تصمیم می گیرد سید را به اصفهان تبعید کند لذا به خاطر این که مردم شیراز شورش نکنند او را محترمانه به اصفهان دعوت کرد و ابتدا خوب از او استقبال کردند. لکن به رخ کشیدن فتوای علمای وابسته شیراز درباره آشوبگر بودن و جنون سید که نوشته بودند: اگر سید را روانه شیراز کنید باز هم شهر دچار اغتشاش خواهد شد. و اجبار محرمانه او به اقامت در اصفهان بیان گر این مطلب است که این احترام ظاهری به خاطر ترس از ایشان و مردم بوده، نه علاقه به علما و سادات. کانال را دنبال کنید https://eitaa.com/ahvaalehowze