eitaa logo
|عَیْنَ‌الحَیـٰوة|
216 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
620 ویدیو
16 فایل
بسم‌اللهـ♡ السلام‌علیڪ‌یامھدےجان🖤 اینجا‌فقط‌بہ‌سوےاومےدویم ڪپے:صلواتے!نذرفرج.. حذف‌لوگوےتصاویروڪلیپ‌و...❌ برقامتِ‌رعناےمھدے(عج)صلواټ🦋 مشتاق‌سخـنانتون🍃↓ payamenashenas.ir/ainalhayat
مشاهده در ایتا
دانلود
بوےتابوټِ‌پرازتیرِ‌ڪسےمےآید...😭
یادبگیرید🤦🏻‍♀ یدونہ‌ازاعضاےپایہ‌مون ڪانالو‌ڪرد۱۹۰تا💔 سہ‌نفردیگہ‌بیارید رمان‌فوق‌العادمونومیذاریم😊😍
یاردرخانہ‌و ماگِردِ‌جھاݩ‌مےگردیم...💔 اےخوش‌آناݩ‌ڪہ‌دمےلایق‌دیدارشدند وبہ‌خالِ‌لبت‌اےدوست‌گرفتارشدند...🌱 @karevanezohoor
هَݪ‌مِݩ‌مُعینِِ‌فاُطیلَ‌مَعَهُ‌العویلَ‌والبڪاء؟؟؟ هَݪ‌مِݩ‌جَزوعِِ‌فاُساعِدَ‌جَزَعَهُ‌اِذاخلاء؟؟؟ هَل‌قَضیَت‌عَینُُ‌فَساعَدَتها‌عینےعلےالقضا؟؟؟ هَل‌اِلَیكَ‌یَابنَ‌اَحمَدَسبیلٌ‌فَتُلقے؟؟؟
♡بسم‌اللھ‌الحسن♡ ♡ظهرتون‌حسنے♡
«🖤✨» دارد می‌آید انظُر عَلینـا..؛ دق می‌کنم بی‌شک اگر که جا بمـانم..:) ꜂꜄꜂꜄꜂꜄꜂꜄꜂꜄꜂꜄꜂꜄꜂꜄꜂꜄꜂꜄꜂꜄꜂꜄꜂꜄꜂꜄꜂꜄꜂꜄꜂꜄꜂꜄꜂꜄꜂꜄꜂꜄꜂꜄꜂꜄꜂꜄꜂꜄ کوچه‌به‌کوچه‌عشق‌توراجارمیزنم‌حسین @karevanezohoor
اعوذُباللهِ‌مِنَ‌الھِجراݩ... بیا‌وبراےیڪبارهم‌ڪہ‌شده، بامن‌حرف‌بزن!
|عَیْنَ‌الحَیـٰوة|
اعوذُباللهِ‌مِنَ‌الھِجراݩ... بیا‌وبراےیڪبارهم‌ڪہ‌شده، بامن‌حرف‌بزن!
هماݩ‌حرفےڪہ‌جدت‌حسیݩ بہ‌حر‌گفت: سرݓ‌رابالا‌بگیࢪاےپیرمرد... سرافڪنده‌ام‌ومحتاج‌درمانݓ...😭
✨🌈 خوشابہ‌حاݪ‌آݩ‌ڪس‌ڪہ‌خودراڪوچڪ‌شمرد، وڪسب‌وڪاراوپاڪیزه‌است، و جانش‌پاڪ، واخڷاقش‌نیڪوسټ، ڪہ‌مازادبࢪ‌مصرف‌ِزندگےرادࢪراه‌خدا بخشش‌ڪند،وزباݩ‌رااززیاده‌گویےبازداردو آزاراوبہ‌مردم‌ݩرسد، وسنت‌پیامبرﷺاوراڪفایټ‌ڪرده، بدعتےدردیݩ‌خدانمےگذارد....🌻 {نھج‌البلاغہ} @karevanezohoor
2_5344052378473597000.mp3
10.41M
الا‌یاایھاالمحبوب...‌♡
وای از این عکس
- ما همانیم‌ کھ از - عشق تُ غفلت کردیم - با همه‌ آدمیان غیر - ت‌ُ خلوت‌ کردیم - سالھا مۍگذرد، - منتظرۍ برگردیم - ومشخص‌شده‌مـاییم‌کھ غیبت‌کردیم ♡🌱! . .
|عَیْنَ‌الحَیـٰوة|
دوࢪِگردوݩ‌گردوروزےبرمرادِمانرفت، دائمایڪساݩ‌نباشدحاݪِ‌دوراݩ‌غم‌مخور...
✨ علم و دانش‌را-ازهرطريقے-فراگيريد، وچنانچہ‌نتوانستيدآنرا درحافظہ‌ےخودنگہ‌داريد، ثبت‌ڪنيدوبنويسيدودرمنازݪِ‌خود -درجاےمطمئݩ-قراردهيد.😊💕 {امام‌حسݩِ‌مجتبے؏} 📚احقاق‌الحقایق،ج۱۱،ص۲۳۵📚 ✍🏻 @karevanezohoor
حسادت،خشم‌ونفرټ‌نسبټ‌بہ‌دیگراݩ مثل‌این‌است‌ڪہ‌سم‌بخوریم وانتظارداشتہ‌باشیم‌دیگراݩ‌بمیرند!!! ...🦋 @karevanezohoor
[معناےواقعےشھادت...⇧] @karevanezohoor🦋
سعادټ‌وخوشبختےِانساݩ، درحفظ‌وڪنترݪ‌ِاعضاءوجواࢪحِ‌خود، ازهرگونہ‌ڪارزشݓ‌وخلاف‌اسټ...🦋🌱 {امامِ‌سجادجاݩ} 🙄💔 ...🙂🌿 @karevanezohoor🌙
🦋 🌱 ⇩♡ از وقتی که حرف زدن یاد گرفتم تو آلمان زندگی می کردیم. نه اینکه آلمانی باشیم، نه. ایرانی بودیم آن هم اصیل. اما پدر از مریدان سازمان مجاهدین خلق بود و بعد از کشته شدنِ تنها برادرش در عملیات مرصاد و شکستِ سخت سازمان، ماندن در ایران براش مساوی شده بود با جهنم. پس علی رغم میل مادرم و خانواده ها، بارو بندیل بست و عزم مهاجرت کرد. آن وقتها من یک سالم بود و برادرم دانیال پنج سال. مادرم همیشه نقطه ی مقابل پدرم قرار داشت. اما بی صدا و بی جنجال. و تنها به خاطر حفظ منو برادرم بود که تن به این مهاجرت و زندگی با پدرم می داد. پدری که از مبارزه، فقط بدمستی و شعارهایش را دیده بودیم. شعارهایی که آرمانها و آرزوهای روزهای نوجوانی من و دانیال را محاصره میکرد. که اگر نبود، زندگیم طور دیگه ایی میشد. پدرم توهم توطئه داشت اما زیرک بود. پله های برگشت به ایران را پشت سرش خراب نمیکرد. میگفت باید طوری زندگی کنم که هر وقت نیاز شد به راحتی برگردم و برای استواری ستون های سازمان خنجر از پشت بکوبم. نمیدونم واقعا به چه فکر میکرد، انتقام خون برادر؟؟، اعتلای اهداف سازمان؟؟، یا فقط دیوانگی محض؟؟. اما هر چی که بود در بساط فکریش، چیزی از خدا پیدا نمیشد. شاید به زبون نمیاورد اما رنگ کردار و افکارش جز سیاهی شیطان رو مرور نمیکرد. و بیچاره مادرم که خدا را کنجِ بقچه ی سفرش قایم کرده بود، تا مهاجرتش بی خدا نباشد. و زندگی منه یکسال و دانیال پنج ساله میدانی شد، برای مبارزه ی خیر و شر.. و طفلکی خیر، که همیشه شکست میخورد در چهارچوب، سازمان زده ی خانه ی مان. مادرم مدام از خدا و خوبی میگفت و پدرم از اهداف سازمان. چند سالی گذشت اما نه خدا پیروز شد نه سازمان. و من و برادرم دانیال خلاء را انتخاب کردیم، بدون خدا و بدون سازمان و اهدافش. نوجوانی من و دانیال غرق شد در مهمانی و پارتی و دیسکو و خوشگذرانی. جدای از مادرِ همیشه تسبیح به دست و پدر همیشه مست. شاید زیاد راضیمان نمیکرد، اما خب؛ از هیچی که بهتر بود. و به دور از همه حاشیه ها من بودم و محبت های بی دریغ برادرم دانیال که تنها کور سویِ دنیایِ تاریکم بود. آن سالها چند باری هم علی رغم میل پدر، برای دیدار خانواده ها راهی ایران شدیم که اصلا برایم جذاب نبود. حالا سارایِ ۱۸ ساله و دانیال ۲۳ ساله فقط آلمان رو میخواستند با تمام کاباره ها و مشروب هایش. اما انگار زندگی سوپرایزی عظیم داشت برای من و دانیال. در خیابانهای آلمان و دل ایران…. ادامہ‌دارد...🍃 رمانےفوق‌العاده‌جذاب🍂 ڪانال⇩ @karevanezohoor🌻