eitaa logo
🌈 رنگارنگ🌈
7.1هزار دنبال‌کننده
18.5هزار عکس
8هزار ویدیو
4 فایل
من یاسم نویسنده و کانال دار👩‍💻 دور همیم مثل خواهرا🫂 به دنیای رنگارنگمون خوش اومدین😊 همه جور پستم داریم از روزمرگیام گرفته تا آشپزی سیاست فان...🤌🤌 داستانم داریم🤩😍😍 آیدی من👇 @Yass_malake
مشاهده در ایتا
دانلود
🌈 رنگارنگ🌈
#در_جستجوی_آرامش #گلاویژ #58 بعداز غذا 3تا تراول 50 تومنی گذاشت روی میز و بلندشد.. بدون حرف دنبال
جلوی شرکت پیاده ام کرد وخودش رفت.. باحالی پرشیون و گنگ به طرف شرکت رفتم.. نمیدونستم با چه رویی توصورت رضا نگاه کنم.. خیلی ازدستم عصبی بود.. اونقدر که نمیخواست دیگه اینجا کار کنم!! ازفردا میگردم دنبال یه کارخوب.. حتی اگه حقوقش یک سوم اینجا باشه.. وارد سالن شدم که دیدم رضا داره روی صندلی سیگار میکشه! بادیدن من سیگارشو توی جاسیگاری خاموش کرد وبلند شد! خجالت زده سرمو پایین انداختم وسلام کردم.. _سلام... باتعجب جواب سلاممو داد! _چیزی جاگذا‌‌شتی؟ _آقا عماد گفتن ساعت کاری تموم نشده مجبور شدم برگردم! _عماد گفت؟ کجا گفت؟ _ازایشون معذرت خواهی کردم.. موندم دائم نیست اما فرصت دادن کارپیداکنم بعدش رفع زحمت! نفس آسوده ای کشید وگفت: _خدارشکر.. اگه یه مدت آسه بیای و بری واذیتش نکنی لازم نیست کارجدید پیداکنی! _ممنون.. اما من جویای کار میشم.. هرچی قسمتم باشه همون میشه! _خوشحالم که برگشتی! لبخندی زدم و تشکر کردم.. کیف کلاسورمو روی میزم گذاشتم وگفتم: _چایی میخورید؟ _اگه زحمتی نیست! بازهم لبخند اجباری زدم و به طرف آشپزخونه رفتم.. ازتوی آینه کنار اوپن بازهم به خودم نگاه کردم.. توی آسانسور رد ریملمو پاک کرده اما انگار واسه پهنون کردن صورت گریانم باید آرایشم تمدید کلی میشد! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌💞