eitaa logo
امامت و امارت
201 دنبال‌کننده
90.4هزار عکس
51.9هزار ویدیو
4.6هزار فایل
گزارش شخصی امامت وامارت پردیسان
مشاهده در ایتا
دانلود
🎤مادرشهید : 🔴هادی اذيتی براي ما نداشت. ▪️ آنچه مي خواست را خودش به دست مي آورد.از همان كودكي روي پاي خودش بود.مستقل بار آمد و اين، در آينده زندگي او خيلي تأثير داشت. 💠زمينه مذهبي خانواده بسيار در او تأثير گذار بود. البته من، از زماني كه اين پسر را باردار بودم، بسيار در مسائل معنوي مراقبت مي كردم. هر چيزي را نمي خوردم خيلي در حلال و حرام دقت مي كردم سعي مي كردم كمتر با نامحرم برخورد داشته باشم⭕️ 🌹 در ایتا و سـروش↓↓↓ °°° @whjhtgh °°°
🛑خاطرات رهبر انقلاب از ستمشاهی! 🚨من خودم را برای آماده کرده‌ام 🔘 رهبر انقلاب : 💠 [بازجو پرسید:] شما این حرف ها را در زده‌اید؟ اشاره کرد به بعضی از حرفهایی که زده بودم؛ از جمله دعوت مردم به شورش و قیام . من کردم. -گفت: پس در منبر چه حرف‌هایی زده‌اید؟ -گفتم: درباره و فجایعی که در آنجا اتفاق افتاد صحبت کردم ، چون من ، ، از فجایعی که در مدرسه فیضیه گذشت، سخت متاثرم، خواستم مردم نیز بدانند که بر سر طلبه‌ها چه آمده است. شروع کرد مرا نصیحت کردن و در پایان گفت: بدهید که دیگر از این حرف‌ها نزنید و بروید. -گفتم: من چنین قولی نمی توانم بدهم‌. -گفت: اگر قول ندهید من مجبورم به شما بگیرم، زیرا که مأمورم. -گفتم: من هم ، من هم مأمورم که این حرفها را بزنم. یکباره چشمش گرد شد که من چه ماموریتی دارم و از طرف چه کسی مأمورم‌. -پرسید: از طرف چه کسی مامورید؟ -گفتم: . -سخت تحت تاثیر قرار گرفت و گفت: این کار خطر دارد، مشکلات دارد، شما . -گفتم: من فکر نمی‌کنم بالاتر از کاری باشد. شما بالاتر از اعدام ندارید و من خودم را برای اعدام آماده کرده‌ام ، همه کارهای شما زیر اعدام است. -واقعاً شده بود و گفت: شما که خود را برای اعدام آماده کرده‌اید، من به شما چه بگویم. پس در اتاق تشریف داشته باشید.... 📚شرح اسم ، ص ۱۳۶ کانال شهدای ظهور🌹👇🏻👇🏻👇🏻 https://eitaa.com/whjhtgh
4.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ چرا باید به فرج قریب‌الوقوع امیدوار باشیم؟ أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج 🌹 در ایتا و سـروش↓↓↓ °°° @whjhtgh °°°
🎤خواهـر شهید: 🔹مادرم ما را به پشت بام خانه می‌بُرد و نذر کرده بود 40 شب زیارت عاشورا بخواند. ما را می‌برد می‌گفت زیر آسمان که باشیم به خدا نزدیک‌تریم. 🔺هادی این فضا را خیلی دوست داشت. مادرم می‌گفت وقتی من دعا می‌خوانم شما دست‌هایتان را بالا ببرید و الهی آمین بگویید چون شما دل‌های پاک‌تری دارید. 🌸در کنار دعای مادرم شیطنت هم می‌کردیم و همه وقت را دست به سینه نمی‌نشستیم اما الهی آمین را می‌گفتیم. هادی از همان موقع راهش را شناخته بود. شب‌های احیا مادرم، ما را به مسجد می‌آورد. گاهی نماز می‌خواندیم و گاهی خوابمان می‌برد. هادی آن موقع خیلی کوچک بود. مادرم صدایمان می‌زد می‌گفت بلند شوید باید قرآن سر بگیرید. اگر بیدار می‌شدیم که هیچ اگر نه مادرم خودش قرآن را باز می‌کرد و می‌گذاشت روی سرمان. از همان بچگی برایش مهم بود این چیزها در تربیت بچه‌هایش باشد و تأثیرش را هم گذاشت که هادی حالا اینطوری عاقبت به خیر شده است». 🌹 در ایتا و سـروش↓↓↓ °°° @whjhtgh °°°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید هادی ذوالفقاری❤️ تولد: 67/۱۱/13 - تهران🌸 شهادت: 93/۱۱/26 – مکیشفیه سامراء🌹 محل خاکسپاری : نجف ، وادی السلام ، سمت هود و صالح بعد از سید علی قاضی🌹 مزار یادمان : گلزار شهدای تهران 🌹 قطعه ی 26 ، ردیف1، شماره 25🔰 🌹 در ایتا و سـروش↓↓↓ °°° @whjhtgh °°°
🎤دوسـت شهید: ✅در دوران نوجواني فوتباليست خوبي بود، به او مي ِ گفتند: «هادي دل پيه رو» هادي هم دوست داشت خودش را بروز دهد. 🔻كمي بعد درس را رها كرد و مي خواست با كار كردن، گمشده ي خودش را پيدا كند. 💠بعد در جمع بچه هاي بسيج و مسجد مشغول فعاليت شد. هادي در هر عرصه اي كه وارد مي شد بهتر از بقيه ي كارها را انجام مي داد. در مسجد هم گوي سبقت را از بقيه ربود. بعد با بچه هاي هيئتي رفيق شد. از اين هيئت به آن هيئت رفت. اين دوران، خيلي از لحاظ معنوي رشد كرد، اما حس مي كردم كه هنوز گمشده ي خودش را نيافته. بعد در اردوهاي جهادي و اردوهاي راهيان نور و مشهد او را مي ديدم. بيش از همه فعاليت ميکرد، اما هنوز ... از لحاظ كار و درآمد شخصي هم وضع او خوب شد اما باز به آنچه مي خواست نرسيد. بعد با بچه هاي قديمي جنگ رفيق شد. با آنها به اين جلسه و آن جلسه مي رفت. دنبال خاطرات شهدا بود🌹 🌹 در ایتا و سـروش↓↓↓ °°° @whjhtgh °°°
♨️ خاطرات رهبر انقلاب از روزهای پیروزی انقلاب اسلامی 🚨 خوابیم یا بیدار ؟ 💠 در آن روزها ما در یک حالت بودیم. در حالی که در همه‌ی فعالیتهای آن روزها ما طبعاً داخل بودیم. همان‌طور که می‌دانید ما عضو شورای انقلاب بودیم و یک حضور دائمی تقریباً وجود داشت. لکن یک حالت ناباوری و بهت بر همه‌ی ما حاکم بود. من یک چیزی بگویم که شاید شما بکنید. من تا مدتی بعد از ۲۲ بهمن هم که گذشته بود ، بارها به این فکر می‌افتادم که ما یا . و تلاش می‌کردم که از خواب بیدار شوم. یعنی اگر خواب هستم، این که بعدش لابد اگر آدم بیدار شود هر چه قدر خواهد بود خیلی ادامه پیدا نکند، اینقدر برای ما شگفت‌آور بود مسأله. آن ساعتی که رادیو برای اول بار گفت ، یک همچی تعبیری. من تو ماشین داشتم می‌آمدم طرف مقرّ امام که اعلان کرد که صدای انقلاب اسلامی. من ماشین را نگه داشتم آمدم پائین روی زمین افتادم و کردم. یعنی اینقدر برای ما غیر قابل تصور و غیر قابل باور بود. هر لحظه‌ای از آن لحظات یک مسأله داشت، به طوری که اگر من بخواهم خاطرات ذهنی خودم را در آن مثلاً بیست روزِ حول و حوش بیان کنم یقیناً نمی‌توانم همه‌ی آن چه را که در ذهن و زندگی آن روزِ ما می‌گذشت را بیان کنم. 1362/10/24🔰 🌹 در ایتا و سـروش↓↓↓ °°° @whjhtgh °°°
❣می‌گفت:« ⭕️من زشت‌ام! اگه شهید بشم هیچ‌کس برام کاری نمی‌کنه! تو یه پوستر برام بزن معروف بشم» و خندید… این را یکی از دوستان «هادی» عزیز از او روایت کرده است... 💔 🔰واین تصویر همان طرح سفارش اوست و چه شیرین است این لبخند... ▪️وجوه یومئذ مسفرة ضاحکة مستبشرة... 🔺چهره هایی در آن روز گشاده و نورانی و خندان و مسرور است. (سوره مبارکه عبس/ 38 و 39)💠 🌹 در ایتا و سـروش↓↓↓ °°° @whjhtgh °°°
🎤خواهـر شهید: 🔴یک چیز عجیبی در روحیات هادی بود که ما هیچوقت نتوانستیم آن را درک کنیم. شاید تا الان هم نتوانسته باشیم بفهمیمش. همیشه مشغول کار فرهنگی برای شهدا بود. 📍اغلب وقتش در پایگاه بسیج بود و ما را هم به فعالیت تشویق می‌کرد.» 🌹 در ایتا و سـروش↓↓↓ °°° @whjhtgh °°°
🎤مـادر شــهید: 🔴هادی کودکی‌اش خیلی شیطان نبود؛ اصلاً کودکی ِاذیت کننده‌ای نداشت. ▪️یک چیز از ایام بچگی او هیچ‌وقت از خاطرم نمی‌رود. 🔹او از همان دو سه سالگی‌اش هیچ‌وقت با لباس خانه بیرون نميرفت نمی‌دانم هم از کجا یاد گرفته بود اما هیچ‌وقت با لباس خانه و بدون شلوار از خانه بیرون نمی‌رفت. 🔹حجب و حیای خاصی داشت بااینکه من مجبورش نمی‌کردم که حتما از دوسه سالگی شلوار بپوشد اما خودش اینطور ترجیح داده بود. بین بچه‌هایم فقط هادی این اخلاق را داشت، بین لباس خانه و بیرون فرق می‌گذاشت. 🌹 در ایتا و سـروش↓↓↓ °°° @whjhtgh °°°
🔴با همه سختی‌ها جوری از نجف می‌گفت که انگار آنجا راحت است 🎤(زینب ذوالفقاری خواهر شهید): 🔻هادی هیچوقت نمی‌گفت در نجف سختی کشیده است. همیشه جوری برای ما از اوضاعش تعریف می‌کرد که انگار هیچ مشکلی ندارد. مثلاً یک بار که به خانه آمده بود می‌پرسید چطور باید ماکارونی درست کنم؟ ما هم یادش می‌دادیم یکجوری به ما نشان داده بود که آنجا خیلی راحت است. 📍فضا و موقعیت‌اش را به گونه‌ای توصیف کرده بود که خیال ما از آن راحت بود. 🌹 در ایتا و سـروش↓↓↓ °°° @whjhtgh °°°