🔅يَسْأَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْسَاهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِنْدَ رَبِّي لَا يُجَلِّيهَا لِوَقْتِهَا إِلَّا هُوَ ثَقُلَتْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَا تَأْتِيكُمْ إِلَّا بَغْتَةً يَسْأَلُونَكَ كَأَنَّكَ حَفِيٌّ عَنْهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِنْدَ اللَّهِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ ﴿۱۸۷﴾
🔺از تو درباره قيامت میپرسند [كه] وقوع آن چه وقت است؟
بگو علم آن تنها نزد پروردگار من است!
جز او [هيچ كس] آن را به موقع خود آشكار نمى گرداند!
[اين حادثه] بر آسمانها و زمين گران است!
جز #ناگهان به شما نمى رسد!
[باز] از تو مى پرسند گويا تو از [زمان وقوع] آن آگاهى!
بگو علم آن تنها نزد خداست ولى بيشتر مردم(این حقیقت را) نمى دانند‼️
🌺🌼🌺🌼🌺
#کرامتی_از_ایت_الله_کوهستانی
🔆آقای براتعلی زابلستانی که از مداحان و #ذاکران مخلص اهل بیت است نقل کردند:
🔆 من #اغلب در مناسبت های مذهبی و ایام ولادت ائمه خدمت آقاجان#کوهستانی می رسیدم و محضر آقا مداحی میکردم،او نیز به شیوه مرثیه خوانی و مداحی من علاقهمند بود .
🔆 روز #نیمه_شعبان بود که برای مجلس عروسی به کوهستان رفتم چون موقع ظهر بود برای اقامه نماز به مسجد رفتم و آقاجان در حال خواندن نماز ظهر بود جمعیت مامومین نیز نسبتاً زیاد بود، چون می دانستم سجده و رکوع های آقاجان، #طولانی است، پیش خود گفتم خدا به داد این پیرمردها و من برسد.
🔆 در هر حال نماز ظهر را با آقا #اقتدا کردم و در این فکر بودم نماز عصر را فرادا بخوانم که #ناگهان آقا بدون اینکه متوجه ورود من شده باشد، به یکی از نزدیکان خود فرمود: برو به #مداح
بگو نماز عصرش را فرادا بخواند و برود حسینیه که میهمان دیگری هم داریم،
آنجا بنشیند تا ما برسیم.
🔆 من چنین#تصور کردم که منظور آقا این است که ناهار را نزد ایشان بمانم، حال آنکه من #اش_ترشی نمیتوانم بخورم، وضع مزاجی من مناسب نیست.
🔆 تا این #اندیشه در دلم گذشت، دیدم دوباره همان آقا را صدا زد و به او فرمود: برو به براتعلی بگو آش ترشی به او نمیدهیم چون آقای محمدی لائینی تشریف دارند، #برنج هم داریم.
🔆 من خیلی#شگفت زده شدم که چگونه از نیت من آگاه شد نماز عصر را فرادا خواندم و رفتم حسینیه آقاجان دیدم آیت الله محمدی لائینی نیز آنجا تشریف دارند به شوخی به من فرمود: نماز آقاجان که تمام نمی شود ما هم از
#گرسنگی مردیم.
کتاب برقله پارسایی ص240