#کرامتی_از_ایت_الله_کوهستانی
🔆آقای براتعلی زابلستانی که از مداحان و #ذاکران مخلص اهل بیت است نقل کردند:
🔆 من #اغلب در مناسبت های مذهبی و ایام ولادت ائمه خدمت آقاجان#کوهستانی می رسیدم و محضر آقا مداحی میکردم،او نیز به شیوه مرثیه خوانی و مداحی من علاقهمند بود .
🔆 روز #نیمه_شعبان بود که برای مجلس عروسی به کوهستان رفتم چون موقع ظهر بود برای اقامه نماز به مسجد رفتم و آقاجان در حال خواندن نماز ظهر بود جمعیت مامومین نیز نسبتاً زیاد بود، چون می دانستم سجده و رکوع های آقاجان، #طولانی است، پیش خود گفتم خدا به داد این پیرمردها و من برسد.
🔆 در هر حال نماز ظهر را با آقا #اقتدا کردم و در این فکر بودم نماز عصر را فرادا بخوانم که #ناگهان آقا بدون اینکه متوجه ورود من شده باشد، به یکی از نزدیکان خود فرمود: برو به #مداح
بگو نماز عصرش را فرادا بخواند و برود حسینیه که میهمان دیگری هم داریم،
آنجا بنشیند تا ما برسیم.
🔆 من چنین#تصور کردم که منظور آقا این است که ناهار را نزد ایشان بمانم، حال آنکه من #اش_ترشی نمیتوانم بخورم، وضع مزاجی من مناسب نیست.
🔆 تا این #اندیشه در دلم گذشت، دیدم دوباره همان آقا را صدا زد و به او فرمود: برو به براتعلی بگو آش ترشی به او نمیدهیم چون آقای محمدی لائینی تشریف دارند، #برنج هم داریم.
🔆 من خیلی#شگفت زده شدم که چگونه از نیت من آگاه شد نماز عصر را فرادا خواندم و رفتم حسینیه آقاجان دیدم آیت الله محمدی لائینی نیز آنجا تشریف دارند به شوخی به من فرمود: نماز آقاجان که تمام نمی شود ما هم از
#گرسنگی مردیم.
کتاب برقله پارسایی ص240