eitaa logo
🥀عکس نوشته ایتا🥀
3.4هزار دنبال‌کننده
18.8هزار عکس
5هزار ویدیو
47 فایل
😘همه چی تواین کانال هست😘 ⬅تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران➡ 💪تأسیس:1398/05/3💪 مدیر⤵️⤵️ @yazahra1084 @kamali220👈شنوای حرفاتونیم🎶🎶🎶 ادمین تبادلات⤵️⤵️ @Yare_mahdii313 تعرفه های کانالمون⤵️⤵️ https://eitaa.com/joinchat/4183359543C72fc8331a5
مشاهده در ایتا
دانلود
هرکی از همه ناامید شده این چندتاعکس بالا👆👆👆👆👆رو ببینه @aksneveshteheitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماشین اقتصادکشوروراه انداختن سرعتش کمه ان شاء الله زیادهم میشه 😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂 @aksneveshteheitaa
چندتا کانال داریم همشون نابِ نابِ نابن ❤️❤️❤️❤️🍃🍃🍃🍃 همه رو باهم داشته باشی مابقی کانالهات رو حذف میکنی🌹🌹🌹🌹 @aksneveshtehEitaa بهترین عکس نوشته ها👆👆 @hedye110 اگه میخوای به کمال بندگی برسی👆👆 @shohada_vamahdawiat اُنس با شهدا و امام زمان(عج)👆👆 @delneveshte_hadis110 پُرِ دلنوشته و حدیث 👆👆 @khandeh_kadeh کمی هم خنده لازمه👆👆👆 @mosbat_andishi کمی هم مثبت اندیشی باش👆👆 همه دعوتید 🌹🌹🌹🌹🌹
سلام صبحتون بخیر ❤️🍃 @aksneveshtehEitaa
باز هم گذشته ی لعنتی ...باز هم خاطرات تلخ گذشته.... دستم را به سمت یقه ی پیراهنم بردم....عصبی به لبه ی پهن کراواتم چنگ زم و از دور گردنم بازش کردم و به زمین کوبیدم.... دو دستم را لبه ی میز آرایش گذاشتم....به نفس نفس افتاده بودم...... باید از خودت خجالت بکشی بهراد....هنوز بلد نیستی گره ی به این سادگی رو خودت ببندی.... واقعا که خجالت داره مرد گنده .....سعی کن دوباره تلاش کنی ......زود بردارش و سعی خودت رو بکن.... نفسی عصبی کشیدم....نگاه کراوات کردم.....خم شدم و از پایین پام برش داشتم..... لبه های بلند آن را از پشت گردنم رد کردم .... از لبه ی پهنش گرفتم و روی لبه ی دیگرش سوار کردم ...... اما مرحله ی بعد چی می تونست باشه....نگاه گنگم را به دستم دوختم.... اه فکر کن بهراد....فکر کن لعنتی....آخه تو چقدر احمقی....خجالت داره هنوز به این سن بستن گره ی به این سن سادگی رو هم بلد نیستی.....بعد اسم خودتو گذاشتی مرد؟ فریادی عصبی بر سروجدانم زدم و گفتم:خب چیکار کنم؟ هان؟...تو بهم بگو لعنتی....آره راست می گی من احمق....من کودن هنوز بستن گره ی به این سادگی رو هم بلد نیستم.... آره نمی تونم چون تا حالا این کارو نکردم....چون از کراوات بستن خوشم نمی یاد.....حالا بس می کنی یا نه....هان؟ جوابمو بده لعنتی....چرا خفه شدی پس.... با چند تا تقه ای که به در اتاق خورد،سرم را بلند کردم و نگاهم را به در دوختم.... اخترخانم که گویا از صدای فریادم ترسیده و به اتاقم اومده بود ، با وحشت نگاهم کرد و گفت: چیزی شده آقاجان؟ مشکلی پیش اومده.....؟ نفسی عصبی کشیدم و از میان دندان های کلید شده ام گفتم:آره ... داری می بینی که..... آقای شما حتی عرضه ی بستن یه کراوات رو هم نداره.....چیه حتما تو هم اومدی بهم بگی دست و پاچلفتی..... اومدی خراب کاری آقات رو تماشا کنی و بعدش بری پشت سرم و به ریشم بخندی آره؟ اخترخانم شرم زده به صورتش چنگ انداخت ... لبش را گزید و گفت:وای نه آقا من غلط بکنم شما رو مسخره کنم.....من کی باشم که بخوام به شما خورده بگیرم و بخندم.... راستش رو بخواید صدای دادتون رو شنیدم گفتم شاید خدای نکرده اتفاقی افتاده براتون حالا که دیدم خداروشکر سالمید خیالم راحت شد..... حالام روم سیاه آقا منو ببخشید بی اجازه وارد اتاقتون شدم...با اجازتون برم به کارم برسم.... پشتش را به من کرد و به سمت در رفت.... هنوز دستش به دستگیره ی در نرسیده بود که فکری به ذهنم رسید.... چطور بود از اختر کمک می گرفتم.....آره حتما بلد بود البته مشتی قربون که اصلا کراوات نمی بست....ا ی بابا بیخیال بهراد حالا تو بپرس شاید بلد بود.... صدایم را صاف کردم و با لحنی جدی گفتم:صبر کن یه لحظه نرو بیا اینجا کارت دارم.... دو دستم را لبه ی میز آرایش گذاشتم....به نفس نفس افتاده بودم...... باید از خودت خجالت بکشی بهراد....هنوز بلد نیستی گره ی به این سادگی رو خودت ببندی.... واقعا که خجالت داره مرد گنده .....سعی کن دوباره تلاش کنی ......زود بردارش و سعی خودت رو بکن.... نفسی عصبی کشیدم....نگاه کراوات کردم.....خم شدم و از پایین پام برش داشتم..... لبه های بلند آن را از پشت گردنم رد کردم .... از لبه ی پهنش گرفتم و روی لبه ی دیگرش سوار کردم ...... اما مرحله ی بعد چی می تونست باشه....نگاه گنگم را به دستم دوختم.... اه فکر کن بهراد....فکر کن لعنتی....آخه تو چقدر احمقی....خجالت داره هنوز به این سن بستن گره ی به این سن سادگی رو هم بلد نیستی.....بعد اسم خودتو گذاشتی مرد؟ فریادی عصبی بر سروجدانم زدم و گفتم:خب چیکار کنم؟ هان؟...تو بهم بگو لعنتی....آره راست می گی من احمق....من کودن هنوز بستن گره ی به این سادگی رو هم بلد نیستم.... آره نمی تونم چون تا حالا این کارو نکردم....چون از کراوات بستن خوشم نمی یاد.....حالا بس می کنی یا نه....هان؟ جوابمو بده لعنتی....چرا خفه شدی پس.... 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🍃🍃🍃🍃 🌹 ❇️ @aksneveshtehEitaa