eitaa logo
🥀عکس نوشته ایتا🥀
3.4هزار دنبال‌کننده
18.8هزار عکس
5هزار ویدیو
47 فایل
😘همه چی تواین کانال هست😘 ⬅تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران➡ 💪تأسیس:1398/05/3💪 مدیر⤵️⤵️ @yazahra1084 @kamali220👈شنوای حرفاتونیم🎶🎶🎶 ادمین تبادلات⤵️⤵️ @Yare_mahdii313 تعرفه های کانالمون⤵️⤵️ https://eitaa.com/joinchat/4183359543C72fc8331a5
مشاهده در ایتا
دانلود
"لای" موهایت تنها نُتی ست که اگر به دستم برسد تمام موسیقی های عاشقانه‌ی جهان را با آن می نوازم ... 💠🦋 ╭━━━⊰     💠      ⊱━━━╮    @Aksneveshteheitaa ╰━━━⊰     💠      ⊱━━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽هر یک گناه خروج از صراط مستقیم 🎙 💠🦋 ╭━━━⊰     💠      ⊱━━━╮    @Aksneveshteheitaa ╰━━━⊰     💠      ⊱━━━╯
AUD-20201024-WA0614.mp3
3.75M
💢 آهنگ بسیار زیبای روزبه بمانی بنام اتفاق 🌸 ترانه: روزبه بمانی 🌸 تنظیم: سعید زمانی 💠🦋 ╭━━━⊰     💠      ⊱━━━╮    @Aksneveshteheitaa ╰━━━⊰     💠      ⊱━━━╯
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
بلند شو! اكنون ديگر ما مى توانيم به سوى كعبه برويم. وقتى كنار كعبه مى رسيم تو مات و مبهوت مى ايستى و نگاه مى كنى! در اطراف كعبه بت هاى زيادى مى بينى، عدّه اى در مقابل اين بت ها به سجده افتاده اند; گريه مى كنند و از او حاجت مى خواهند. همه كسانى كه طواف كعبه مى كنند، كف مى زنند و سوت مى كشند. اينجا خانه خداست، مجلس عروسى نيست. چرا كف مى زنند؟ عبادت اين مردم، همين سوت زدن و كف زدن ها است، به راستى اين چه دينى است كه اين مردم دارند؟ ما بايد به طواف خود ادامه بدهيم و با خداى خود راز و نياز كنيم. درست است كه در ميان اين همه سوت و كف، صدا به صدا نمى رسد; امّا خدا در همه حال، صداى بندگانش را مى شنود. بعد از طواف، به سوى چاه زمزم مى رويم تا قدرى آب بنوشيم. چه آب گوارايى! همان آبى كه خدا براى هاجر و اسماعيل(ع) از دل زمين جارى كرد. وقتى ابراهيم(ع) به سوى فلسطين رفت، هاجر ماند و يك نوزاد. در اينجا نه آبى بود و نه درختى. اسماعيل(ع) تشنه شد و هاجر به جستجوى آب رفت. او در دل اين كوه ها مى دويد تا شايد آبى پيدا كند. او به هر جا كه مى دويد جز كوه و سنگ چيزى نمى ديد. خدا هيچ گاه مهمان خود را فراموش نمى كند. ناگهان از زير پاى اسماعيل(ع)، چشمه اى جارى شد. هنوز هاجر مى دويد. او خسته شد و نااميد به سوى اسماعيل(ع) بازگشت. نگاهش به آب زلالى افتاد كه از دلِ زمين مى جوشيد. خدا با آب زمزم از مهمانش پذيرايى كرده بود. كنار چاه زمزم، چند نفر با هم سخن مى گويند: ــ خوشا به حال ما كه امروز به مكّه آمديم. ــ براى چه؟ ــ مگر خبر ندارى؟ قرار است درِ كعبه را باز كنند. ــ چقدر خوب. ما هم خوشحال مى شويم. خيلى دلمان مى خواست كه بتوانيم داخل كعبه را ببينيم. ساعتى مى گذرد، چند پيرمرد به سوى كعبه مى آيند. همه مردم كنار مى روند، فكر مى كنم آنها بزرگان مكّه هستند. كليد درِ كعبه به دست يكى از آنهاست. اكنون درِ كعبه باز مى شود، مردم در صف مى ايستند تا يكى بعد از ديگرى وارد كعبه شوند. بايد قدرى صبر كنيم تا نوبت ما بشود. اكنون ما وارد كعبه مى شويم. خداى من! اينجا خانه خداست يا بتكده؟ هر چه نگاه مى كنى بت مى بينى! ده ها بت در درون خانه خدا چه مى كنند؟ گروهى به سوى آن بت بزرگ مى روند. در مقابلش به سجده مى افتند و گريه مى كنند و از آن حاجت مى خواهند. در اين ميان، من شروع به شمارش بت هاى كوچك و بزرگ مى كنم كه در داخل كعبه و اطراف كعبه است. اينجا خانه توحيد است ; امّا سيصد و شصت بت در اينجا جلوه نمايى مى كنند. تو مات و مبهوت به آنها نگاه مى كنى و از من مى پرسى: چرا اين مردم بت پرست شده اند؟ بايد تاريخ را با هم بخوانيم: ❤️❤️❤️❤️💖❤️❤️❤️❤️ @shohada_vamahdawiat @hedye110
الله اکبر بشتابید به سوی نماز💖💖 التماس دعای فرج 🕌🕌🕌🕌🕌🕌
🤡🤡🤡🤡🤡🤡🤡🤡🤡🤡🤡 🅾خانومایی که هستن ولی فرصت کافی برای رفتن به کلاس رو ندارن اینجا رو از دست ندن👇 👇 🅾کانالی پراز عروسک های زیبا و جدید بافتنی 🅾 عروسک های روز👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/4221304852Cf79888f271 🔔🔔🔔در ضمن گروهی بافیها رو از دست ندید😍
🔴‍ اگر دنبال عروسک خاص و متفاوت هستید 🔴عرسکهایی که هیچ جای دیگه نمی تونی پیدا کنی 🔴با جرات میگم که این کانال کانال بافی در هستش☺️👇 http://eitaa.com/joinchat/4221304852Cf79888f271 🔴🔴🔴آموزش 👆👆😍
نجابت 🔸🔶🔹🔷💠🔷🔹🔶🔸           @hedye110 🔸🔶🔹🔷💠🔷🔹🔶🔸
💠🦋 ╭━━━⊰     💠      ⊱━━━╮    @Aksneveshteheitaa ╰━━━⊰     💠      ⊱━━━╯
هدایت شده از گسترده عصرانه +۱ کا ملــکـــ👑ـــــه
💥کار بالا فقط ۶۹۰۰۰ تومان😳☝️ ❌❌حراج ویژه سالیانه شروع شد❌❌ فقط بیا و ببین چه کارهایی و حراج کردیم همه مجلسی و شیک😳😁👏👏 ✅#سویشرت و هودی☃❄️🌨 ✅کارهای عیدانه🎉🎊🎁🎈 ✅ ،ژورنالی👗👔 ✅ 🥰 برای عالی بودن هزینه کنید همه رو اینجا ببینید👇👇 http://eitaa.com/joinchat/504233987C76479d7123
هدایت شده از گسترده عصرانه +۱ کا ملــکـــ👑ـــــه
🎊🎊کارهای بهاره رسید🎉🎉🎉 از الان به فکر خرید عید 🎁 فرزندان دلبندتون باشید👶👧 👇👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/504233987C76479d7123
YEKNET.IR - zamine - fatemie 1399.10.05 - pouyanfar.mp3
5.36M
🔳 با سعادته هر کسی زیر سایته لطف تو بی نهایته 🎤 💠🦋 ╭━━━⊰     💠      ⊱━━━╮    @Aksneveshteheitaa ╰━━━⊰     💠      ⊱━━━╯
به سرزمينى خوشبخت بدل مى شوم به سرزمينى پر از آواز پرنده وقتى تو مى روى سر در گريبانم مثل مردمى كه كسى را از دست داده اند . 💠🦋 ╭━━━⊰     💠      ⊱━━━╮    @Aksneveshteheitaa ╰━━━⊰     💠      ⊱━━━╯
🍃💖شب قشنگترین و زیباترین اتفاقی‌ است که تکرار می شود و تکرار می شود 🍃💖تا آسمان زیبایی اش را به رخ زمین و زمینیان بکشد. 🍃💖با آرزوی شبی سرشار از آرامش و رویاهای خوش 🌟🌙🌟🌙🌟🌙🌟🌙🌟🌙🌟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🍃🌸🍃🌸 🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🍃🌸 خدای مهربانم!❤️ امروزم را با نام تو آغاز می کنم🍃🌸 با نام تو که بی همتائی ، مهربانی و جاودانی، الهی به امید تو🙏🍃🌸 🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶🔶 ‌‌‌‌‌‌
صبح که می شود دنبال اتفاقات خوب بگرد دنبال آدم های خوبی که حال خوبت را با لبخند هایشان به روزگارت سنجاق کنی یک روز خوب، اتفاق نمی افتد ساخته می شود صبح زیبات بخیر 💠🦋 ╭━━━⊰     💠      ⊱━━━╮    @Aksneveshteheitaa ╰━━━⊰     💠      ⊱━━━╯
خواهم ز حق... بین دعای عهد ... هر صبـ☀️ـح این جان ناقابل... به راه تـ❤️ـو ... ببازم سلام حضرت عشـ❤️ـق ... 💠🦋 ╭━━━⊰     💠      ⊱━━━╮    @Aksneveshteheitaa ╰━━━⊰     💠      ⊱━━━╯
پس از مصیبت در، در بدر شدم، مادر همین که از خبرت با خبر شدم مادر نوشته‌اند: چهل تن به یک نفر من هم اسیر صورت آن یک نفر شدم مادر 💠🦋 ╭━━━⊰     💠      ⊱━━━╮    @Aksneveshteheitaa ╰━━━⊰     💠      ⊱━━━╯
4_5814583350173632231.mp3
3.89M
🔳 🌴سولموش جمالون قربانی زینب 🌴نینور آناسیز دنیانی زینب 🎤حاج @Aksneveshteheitaa 🏴🏴🏴🏴🏴
مقام عرشی حضرت زهرا_5.mp3
12.48M
"س" ۵ ✨ ما در دنیا، تعیین کننده‌ی میزان بهره‌ی ما از شفاعت حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها در آخرت است! گاهی آنقدر بد زندگی میکنیم؛ که ایشان میفرمایند؛ بسبب اعمال شما در دنیا، در قیامت، به اندازه سیصد سال میان من و شما فاصله می‌افتد... ✦ سبک زندگی ما، به کدام سمت می‌بردمان ؟ 🎤 @Aksneveshteheitaa
پاهام توان حرکت نداشتند......قدم های سرد و خسته ام رو به جلو می رفت....... انگشتان یخ زده ام در هم جمع شد....... برای تاکسی نارنجی رنگی که از دور می امد دست تکان دادم و سوار شدم....... راننده ی تاکسی که مرد خوش رویی بود گفت :کجا می ری داداش ؟ ادرس را بهش گفتم و سرم را به پشتی صندلی تکیه دادم....... دیگه هیچ چیزی توی این دنیا شادم نمی کرد...... حتی رفت و آمد عابرین پیاده...... حوصله ی هیچ کس و هیچ چیزی رو نداشتم...... دلم نمیخواست هیچ کسی دور و برم باشه...... چند روز پیش برخلاف اصرارهای اخترخانم عذر دختر را خواسته بودم...... اگر می توانستم و روم می شد دلم می خواست تنهای تنها باشم بدون هیچ مزاحمی اما نه روم می شد و نه می تونستم به مشتی قربون و خانمش حرفی بزنم..... صدای راننده که میگفت رسیدیم باعث شد از فکر بیرون بیام...... پول کرایه اش را حساب کردم و از ماشین پیاده شدم...... کلید را از جیبم بیرون اوردم و در را باز کردم........ خانه توی سکوت عجیبی فرورفته بود....... در را پشت سرم بستم و کفشامو بی حوصله توی جاکفشی پرت کردم...... گلوم به شدت خشک شده بود..... از ظهر که رفته بودم بیرون لب به چیزی نزده بودم...... دستم به سمت دستگیره ی یخچال رفت...... نگاهم روی عکس دختر که به در یخچال چسبیده بود خیره ماند...... توی عکس حالت بامزه ای به خودش گرفته بود...... بی اختیار لبخند محوی روی لـ ـبم نشست......انگشت اشاره ام را روی عکس کشیدم و در یخچال را باز کردم...... شیشه را از توی یخچال بیرون اوردم و همانطوری سرکشیدم...... الان اگه دختر بود سرم کلی غرغر می کرد که چرا شیشه رو دهنی کردم...... یادمه سری پیش که شیشه با دهان خورده بودم از پشت با قاشق داغ زد به دستم که منم عصبانی شدم و به جبران قرمزی روی دستم جریمه اش کرده بودم و سه دور بهش گفته بودم ظرفا رو بشوره........ اون شب نامردی نکردم و کلی ظرف براش زدم...... بیچاره آخر شب معلوم بود حسابی کمـ ـردرد گرفته چون از اخترخانم پماد گرفت و رفت توی اتاقش..... با یاداوری ان روز با لبخند سرم را تکان دادم......... صدای قاروقور شکمم باعث شد از یخچال فاصله بگیرم..... عجیب بود این چند وقت به کل اشتهام را از دست داده بودم...... اما ان شب میل عجیبی به خوردن پیدا کرده بودم و این از صدای شکمم که داشت آبروم رو می برد به خوبی مشخص بود...... نگاه قابلمه های خالی روی گاز کردم...... با دیدنشان دلم گرفت....... حال نداشتم خودم غذا درست کنم وگرنه دو تا نیمرو می زدم و می خوردم...... الان اگه دختر بود بهش می گفتم یه غذای حسابی برای شکم آقا بهراد درست کنه...... اما حالا که نیست...... بیخیال غذا شدم و از آشپزخانه بیرون آمدم...... 🖤🖤🖤🖤💙🖤🖤🖤🖤 http://eitaa.com/joinchat/2141257747Cf0d228eefd
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
سال ها پيش، مردى به نام "ابن لُحَىّ"، رهبر شهر مكّه بود. او به بيمارى سختى مبتلا شد. طبيب ماهرى در مكّه بود به او دستور داد تا به شام (سوريه) سفر كند و بدن خود را با آب چشمه اى كه در آنجاست، بشويد. رهبر مكّه به شام رفت. آن چشمه را پيدا كرده و چند ماه را در آنجا ماند و هر روز در آبِ آن چشمه، بدنش را شستشو مى داد. مردم شام، بت هايى را براى خود درست كرده بودند و آنها را مى پرستيدند. او به يكى از اين بتكده ها رفت و با ديدن آن مردم بت پرست فهميد كه رهبران آنها از راه بت پرستىِ اين مردم به چه ثروت زيادى رسيده اند. هر روز ده ها گوسفند قربانى مى شوند و بعد از پايان مراسم، همه آنها كباب شده و سفره اى رنگين پهن مى شود. او فهميد كه تمامى هديه هاى ارزشمندى كه مردم براى بت ها مى آورند، ميان رهبران تقسيم مى شود. اينجا بود كه فكرى به ذهن رهبر مكّه رسيد: ساختن يك بت در مكّه و فريب دادن مردم! وقتى او از سفر بازگشت، فكر بت پرستى را در مكّه رواج داد. در فاصله كوتاهى بت هاى زيادى ساخته شد و مردم به پرستش آنها مشغول شدند. اعتقاد مردم به سه بت بيش از بقيّه بود و آنها را دخترانِ خدا مى دانستند و در برابر آنها سجده مى كردند و از آنان حاجت مى خواستند. نام دخترانِ خدا چنين بود: "لات"، "مَنات" و "عُزّى". 🦋🦋🦋🦋💖🦋🦋🦋🦋 @shohada_vamahdawiat @hedye110 🏴🏴🏴🏴🏴
💠🦋 ╭━━━⊰     💠      ⊱━━━╮    @Aksneveshteheitaa ╰━━━⊰     💠      ⊱━━━╯ 🏴🏴🏴🏴
💠🦋 ╭━━━⊰     💠      ⊱━━━╮    @Aksneveshteheitaa ╰━━━⊰     💠      ⊱━━━╯ 🏴🏴🏴🏴🏴
عذاب است این جهان بی تو مبادا یک زمان بی تو.. 🔻مولانا 💠🦋 ╭━━━⊰     💠      ⊱━━━╮    @Aksneveshteheitaa ╰━━━⊰     💠      ⊱━━━╯