هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
🕌 سوالهای نهمین مسابقه #هفتشهرعشق ......👇👇👇
↩۱_ معاويه در هنگام مرگ با خودش سخنی گفت؟؟
↩ ۲_ بعد از مرگ معاویه یزید چه دستوری میدهد؟؟؟
↩ ۳ مروان چه نصیحتی به امام حسین علیه السلام میکند؟؟ و جواب امام حسین علیه السلام را هم بفرمائید؟؟
↩ ۴ امام به چه منظور حضرت مسلم را به کوفه میفرستد؟؟ و به او چه سفارشی میکند؟
↩ ۵_ پيامی که امام حسين(ع)، به گوش ياران و شيفتگان خود میرساند چه بود؟
↩ ۶_ محمّد بن حنفيّه با عجله خدمت برادر مى رسد. امام حسين(ع) را در آغوش مى گيرد. اشكش جارى مى شود و به امام حسین علیه السلام چه مى گويد:؟
↩ ۷_ امام حسين(ع) عاشق چه دعائی است؟
↩ ۸_ مرد عرب،چه خبرهائی به امام حسین علیه السلام مى دهد؟
↩ ۹_ يكى از فرماندهان ابن زياد، با چند لشكر در قادسيّه مستقر شده است.؟
↩ ۱۰_ تعداد سربازان حُرّ رياحى چقدر است؟؟
جواب های نهمین مسابقه #هفتشهرعشق را حداقل تا پنج شنبه به آیدی زیر ارسال کنید......👇👇
@Yare_mahdii313
ماجرا
قصہ ے دلے است...
ڪہ میان رمل هاے فڪہ...
یا خاکـــــ شلمچہ
یا آبهاے اروند...
جامانده استـــــ...
#جامانده را قصہ اے نیست...
جز دلدادگے...
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
❤️🌷❤️
Garsha Rezaei - Mahi (Demo) (128).mp3
964.1K
یه قرار عاشقونه زیر بارون ...
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
❤️🌷❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میلاد پیامبر مهربانی ها و امام صادق علیه السلام مبارک💖💖💖
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
❤️🌷❤️
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
🕌 سوالهای نهمین مسابقه #هفتشهرعشق ......👇👇👇
↩۱_ معاويه در هنگام مرگ با خودش سخنی گفت؟؟
↩ ۲_ بعد از مرگ معاویه یزید چه دستوری میدهد؟؟؟
↩ ۳ مروان چه نصیحتی به امام حسین علیه السلام میکند؟؟ و جواب امام حسین علیه السلام را هم بفرمائید؟؟
↩ ۴ امام به چه منظور حضرت مسلم را به کوفه میفرستد؟؟ و به او چه سفارشی میکند؟
↩ ۵_ پيامی که امام حسين(ع)، به گوش ياران و شيفتگان خود میرساند چه بود؟
↩ ۶_ محمّد بن حنفيّه با عجله خدمت برادر مى رسد. امام حسين(ع) را در آغوش مى گيرد. اشكش جارى مى شود و به امام حسین علیه السلام چه مى گويد:؟
↩ ۷_ امام حسين(ع) عاشق چه دعائی است؟
↩ ۸_ مرد عرب،چه خبرهائی به امام حسین علیه السلام مى دهد؟
↩ ۹_ يكى از فرماندهان ابن زياد، با چند لشكر در قادسيّه مستقر شده است.؟
↩ ۱۰_ تعداد سربازان حُرّ رياحى چقدر است؟؟
جواب های نهمین مسابقه #هفتشهرعشق را حداقل تا پنج شنبه به آیدی زیر ارسال کنید......👇👇
@Yare_mahdii313
💖💖چقد با ارزشن آدمایی ڪه
وقتی حـالــت بـده...
تموم دغدغه شون
عــوض ڪردن حـالـتــه
از این آدما برا همه تون آرزو میکنم.
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
❤️🌷❤️
پیشاپیش تولد خاتم النبیا حضرت محمدمصطفی مبارک باد ❤️🌹
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عیدتون مبارک و شبتون بخیر.......
🌻✨🌟🌙🌻
┄┅─✵💖✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
اِلهی
یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد
یا عالی بِحَقِّ علی
یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه
یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن
یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن
عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان
السلام علیک یا امیرالمؤمنین علیه السلام.....
🦋🌹💖🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
میگویم منتظرم، منتظر آمدنت.
اما نشانی از التهاب انتظار در خود نمیبینم.
برعکس من، تو منتظری، منتظر بازگشت من،
ملتهب، نگران و امیدوار...
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
❤️🌷❤️
سلام صبحتون بخیر ....
عیدتون مبارک
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
❤️🌷❤️
#عبور_از_سیم_خار_دار_نفس
#پارت300
احساس امنیت کردم. پیش او که بودم از هیچ چیز نمیترسیدم. خیالم راحت بود.
مات و مبهوت نگاهم میکرد.
–میشه از اینجا بریم؟
دور زد و گفت:
–آخه بگید چی شده؟
–اون اینجا بود.
پایش را روی ترمز گذاشت و گفت:
–کی؟ فریدون؟
سرم را به علامت مثبت تکان دادم.
دستش به طرف در رفت.
–در ماشین رو قفل کنید و بشینید تا من بیام.
با استرس گفتم:
–کجا؟ عصبی گفت:
–الان میام.
دستم را دراز کردم و آستین لباسش را گرفتم و هر چه التماس داشتم در چشمهایم ریختم.
–تو رو خدا نرید. من میترسم. من رو تنها نزارید. اون تنها نیست. یه مرد دیگه هم باهاش بود.
نگاهی به دستم انداخت و صاف نشست.
–آروم باشید. باشه نمیرم. رنگتون بدجور پریده. نترسید، من اینجام.
بغض کردم و گفتم:
–چطوری نترسم، آرامش ندارم. شده کابوسم. زندگیم به هم ریخته. امنیت ندارم...
دیگر نتوانستم خودم را کنترل کنم. اشکهایم به هم امان ندادند.
نفس عمیقی کشید و با غم نگاهم کرد.
–اون هیچ کاری نمیتونه بکنه، من مواظبتون هستم.
–آخه تا کی؟ شما از کار و زندگیتون افتادین. چند روز دیگه امتحاناتم تموم میشه، چارهایی جز این که بشینم خونه ندارم. الان یه مدت حتی کلاس خیاطیمم سعی میکنم کمتر برم. نمیشه که هر جا میرم به شما زنگ بزنم.
–چرا نمیشه؟ یه مدت کوتاهه، حکمش که بیاد میوفته زندان، راحت میشیم. اتفاقا من منتظرم امتحانهای شما تموم بشه براتون برنامه دارم. اصلا وقت نمیکنید خونه بشینید.
جعبه دستمال کاغذی را روبرویم گرفت و ادامه داد:
–فعلا آروم باشید. بعدا با هم حرف میزنیم. یک برگ دستمال برداشتم و تشکر کردم.
از این که نتوانسته بودم خود دار باشم خجالت کشیدم.
کمیل ماشین را روشن کرد و راه افتاد.
در سکوت به حرفهایش فکر میکردم. منظورش از برنامه چه بود. بعد از چند دقیقه جلوی مغازهایی نگه داشت.
–قفل مرکزی رو میزنم و زود برمیگردم.
حرفی نزدم.
روشن و خاموش شدن چراغ های دستگاه پخش توجهم را جلب کرد. یادم آمد سوار ماشین که شدم صدای موسیقی میآمد. کنجکاو شدم ببینم چه گوش می کرد. صدای پخش را باز کردم.
باچیزی که شنیدم دوباره بغضم گرفت...
🎶چنان مُردم از بعد دل کندنت
که روح من از خیر این تن گذشت🎶
🎶گلایه ندارم نرو گوش کن تو باید بدانی چه بر من گذشت🎶
تو باید بدانی چه بر من گذشت زمانی که دیدم کجا میروی🎶
خودم خواستم با تمام وجود با تویی که نبود عاشقانه بمانم🎶
من این عشق را با همین کوه غم روی دوش دلم تا ابد میکشانم🎶
خودم خواستم با تمام وجود با تویی که نبود عاشقانه بمانم🎶
من این عشق را با همین کوه غم روی دوش دلم تا ابد میکشانم🎶
چگونه تو را میپرستم هنوز عجب روزگار غریبی شده🎶
گریه ام گرفته بود، نمی دانم، برای خودم بود، یا برای کمیل، یابرای سرنوشتمان، حالم بد شد.
سرم را تکیه دادم به صندلی و دیگر اشکهایم را نتوانستم کنترل کنم.
انگار تازه متوجه ی موقعیت کمیل شدم، یعنی او هنوز هم اذیت میشود.
نمی دانم چرا، باورکردنش برایم سخت بود.
کمیل مرد خود دار و محکمی بود. شاید زیادی ظاهرش با باطنش فرق دارد، فکر نمیکردم اینقدر احساساتی باشد.
با صدای باز شدن در ماشین چشمهایم را باز کردم. کمیل فوری پنل را خاموش کرد و اخم کرد.
از خجالت آب شدم و سرم را پایین انداختم. من حق نداشتم به پنل دست بزنم. اشتباه کردم.
کیسه ایی که در دستش بود را روی پایم گذاشت و گفت:
–هر طعمی رو که دوست دارید بخورید تا یه کم حالتون جا بیاد، بعد تعریف کنید ببینم چی شده بود.
نگاهی به نایلون انداختم. انواع شکلات و آبنبات و آب میوه و...
از خجالت فقط محتویات نایلون را نگاه میکردم.
–هیچ کدومش رو دوست ندارید؟
–چرا.
–پس نمیخواهید برنامم رو بدونید؟
–چرا لطفا بگید.
–اول باید یه چیزی بخورید.
–الان میل ندارم.
نایلون رو برداشت. اخمهایش را باز کرد. نگاه متفکرانهایی به محتویات نایلون انداخت وگفت:
–پس باید خودم براتون انتخاب کنم.
یک شکلات فندقی باز کرد و به طرفم گرفت:
–فکر میکنم برای این که زودتر قند خونتون بیاد بالا اول اینو بخورید بهتر باشه.
نگاهی به شکلات انداختم و با خجالت گرفتم و تشکر کردم.
💖🌹🦋💖🌹
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
❤️🌷❤️
گنبد خضرا تو برم_۲۰۲۱_۱۰_۲۳_۱۴_۵۵_۲۲_۰۸۴.mp3
6.03M
گنبد خضراتو برم🎉🎉
حاج سعید حدادیان🎤
ولادت پیامبر اکرم ﷺ♥️🌱
#اللهم_ارزقنا_کربلا_به_حق_الحسین_ع
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانالکمالبندگی
@hedye110
🔸🔶🔹🎁🔶🎁🔹🔶🔸
کانال حضرت محمد_۲۰۲۱_۱۰_۲۴_۱۱_۳۷_۲۱_۸۸۶.mp3
13.61M
📋 سرود | ای ابو لهب... 🎉🎉
🎙 حاج مهدی رسولی
#میلاد_نور_مبارک🌸
#اللهم_ارزقنا_کربلا_به_حق_الحسین_ع
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
❤️🌷❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 #میلاد_پیامبر_اکرم(ص)
🌸 #میلاد_امام_جعفر_صادق(ع)
💐عرش چراغونیه
💐فرش غزل خونیه
🎤 #جواد_مقدم
┅═ 🌿🌸🌿 ═┅
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
❤️🌷❤️
سه چیز رو هرگز فدا نکن
خانواده ات
قلبت
وشخصیتت...
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
❤️🌷❤️
.
•
خـداتورابھیکـےچونخودتدچـٰارکند🌺
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
❤️🌷❤️
پاییز ِ ما ...
سرمایِ بااصرار دارد ...
آبان مبارک ...
بر ڪسے کھ یار دارد 💞
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
❤️🌷❤️