گاهی گذشت می کنیم
و گاهی گذر و ای کاش
می فهمیدند فرق این دو را
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
❤️🌷❤️
من بریدم دل ز تو
اما خدایی جان من،
سر به بالین می نهی،دردی نداری در دلت؟
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
❤️🌷❤️
┄┅─✵💖✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
اِلهی
یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد
یا عالی بِحَقِّ علی
یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه
یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن
یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن
عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان
💖🌹🦋🇮🇷🇮🇷🇮🇷
یا امام زمان ....
و چقدر سخت است
که این عزیزترین عید را
بدون آن عزیزترین غایب از نظر بگذرانیم…
اللهم عجل لولیک الفرج
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
❤️🌷❤️
#عبور_از_سیم_خار_دار_نفس
#پارت306
آن شب برای مطرح کردن موضوع دو دل بودم. برای همین از سعیده خواستم که شب پیشم بماند.
بعد از شام همگی دور هم نشسته بودیم که من با احتیاط حرف را پیش کشیدم.
مادر فقط نگاهم کرد. اسرا عصبی شد و گفت:
–ما رو باش که فکر کردیم جناب بادیگارد خواسته زحمتهات رو تلافی کنه، نگو نقشه داشته.
دلم نمیخواست اسرا این طور در موردش حرف بزند.
چشم غرهایی نثارش کردم. سکوت سنگینی حکم فرما شد.
سعیده سعی کرد جو را عوض کند و گفت:
–ببین اون تصادفه حکمتش این بوده ها...به نظرمن که مردخوبیه و...
اسراحرفش را برید و گفت:
–چون ازتوشکایت نکرده مرد خوبیه؟ بعد رو به من ادامه داد:
–راحیل میخوای بری زن یه مرد زن مردهی بچه داربشی؟ مگه توچی کم داری، چه مشکلی داری که اینجوری می خوای ازدواج کنی؟ قیافت که پنجهی آفتابه، درس خونده هم که هستی، از هر لحاظ همه چی تمومی، یه کم صبرکنی مورد بهتری پیدا میشه...چرا گیردادی به این؟ میخوای تا ابد پرستار بچش باقی بمونی؟ اون بانقشه امد بادیگاردت شد که مدیونت کنه و بعد ازت خواستگاری کنه که مجبورباشی جواب مثبت بهش بدی. دیگه از تو بهتر کی رو میتونه پیدا کنه. قیافهی مظلومش رو نگاه نکن اون خیلی هم زرنگه. چطور به خودش حق داده؟
ازحرفهایش مبهوت مانده بودم، اسرا کی اینقدر عوض شده بود، قبلا اصلا در مورد دیگران قضاوت نمی کرد. شاید اثرات دانشگاه رفتن است.
–فعلا که من جواب مثبت ندادم دارم نظر میپرسم. بعدشم من ریحانه رودوست دارم، از شیش ماهگی همش باهاش بودم. اگه اون زنش مرده ما باعثش شدیم، خب منم قبلا نامزد داشتم. ما مسئول اون بچه هستیم. ما یتیمش کردیم و حسرت مادر داشتن رو تا آخر عمرش تو دلش گذاشتیم. چطور دلت میاد در مورد ریحانه اینطوری حرف بزنی؟
بعدشم کمیل همهی معیارهای من روداره. این که اون یه بچه داره، جزوه ایرادهاش حسابه؟
عصبانی شد و گفت:
–اگه صبرکنی کسی پیدامیشه که همهی معیارهات رو داشته باشه. چه عجلهایی واسه ازدواج داری؟ لابد چون ریحانه به تو وابسته شده دلت سوخته، دوباره میخوای زندگیت رو به خاطر یکی دیگه نابود کنی. اصلا تو نظر ما مگه برات مهمه، سرآرش مامان چقدر بهت گفت به دردت نمی خوره مگه گوش کردی، مگه از حرفت کوتاه امدی؟ فکر میکردی با نابودی زندگی خودت میتونی دیگران رو هدایت کنی. گفتن هم کف...
با سقلمهایی که سعیده به پهلویش زد و فریادی که مادر سرش کشید ساکت شد.
–بسه دیگه.
حرفهایش انگار هرچه بغض در این مدت فرو داده بودم را، یک جا به گلویم آورد. از جایم بلند شدم وبه زحمت گفتم:
–هرچی مامان صلاح بدونه همون کار رو میکنم.
به اتاق مادر رفتم و در را بستم و بغضم را رها کردم. وقتی خواهرخودم این حرفها را بزند وای به حال بقیه.
نمی دانم چقدر گذشت، گریه ام بند امده بود و به روبرویم زل زده بودم.
با صدای تقه ایی که به درخورد از جایم بلند شدم وکناری نشستم. سعیده باچشم های پف کرده داخل شد و روبرویم نشست.
–همش تقصیر منه، اگه اون تصادف...
دستش را گرفتم وگفتم:
–جون من دیگه ازاین حرفها نزن، اون تصادف به قول خودت حکمت داشته، باید اتفاق میوفتاد. وقتی یکی نسنجیده حرف میزنه ربطی به تو نداره.
سعیده کنارم نشست.
–راحیل.
–هوم.
–می خوای چیکارکنی؟ نظرخودت چیه؟ انگار خاله هم مخالف نیست چون حرفی نزد.
سکوت کردم.
نگاهم کرد.
–هنوز اونقدر محرم نیستم که بگی؟
–قول میدی به هیچ کس نگی، حتی مامان.
–به کسی نمیگم. به جون تو قسم می خورم،که فقط خودت می دونی چقدربرام عزیزی.
🦋🌹💖🦋🌹💖
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
❤️🌷❤️
z14.mp3
2.51M
ارسالی یکی از اعضای محترم کانال
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
❤️🌷❤️
خطرناک تر از عقرب
عقربه های ساعتی است که
بی یاد خدا بگذره
حال خوش یعنی …
باورِ اینكه در این جای شلوغ
در هیاهوی نفس گیرِ زمین
دست من در دست خداست
🍁🌹🍁🌹🍁🌹
تصویر ارسالی یکی از اعضای محترم کانال
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
❤️🌷❤️
#طنزجبهه.....
الاغ باوفا
توی منطقه برای جابه جایی آذوقه و مهمات یک الاغ داده بودند که هرازچند گاهی با بچه ها سواری هم می کردیم .یک روز الاغ گیج شده بود و رفته بود طرف خط دشمن ،با دوربین که نگاه کردیم دیدیم عراقی ها هم دارند حسابی از الاغ بیچاره کار می کشند چند روز بعد دیدیم الاغ با وفا با کلی آذوقه از طرف دشمن پیش خودمان برگشت.
راوی: رزمنده عباس رحیمی
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
❤️🌷❤️
AUD-20211028-WA0009.mp3
6.24M
ارسالی یکی از اعضای محترم کانال
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
❤️🌷❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
موزیک
🎼 حسین توکلی
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
❤️🌷❤️
حس قشنگی ست …
بودن انسان هایی که به یک چشم بر هم زدن
دلت را پر از حس زیبای به پرواز در آمدن ، میکنند …
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
❤️🌷❤️
هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
بسم الله الرحمن الرحیم
سوال و جوابهای نهمین مسابقه
#هفتشهرعشق
↩۱_ معاويه در هنگام مرگ با خودش سخنی گفت؟؟
🌹 مى گويد: "كاش براى رسيدن به رياست دنيا، اين قدر تلاش نمى كردم! كاش همچون فقيران زندگى مى كردم و همواره لباسى كهنه بر تن داشتم!
↩ ۲_ بعد از مرگ معاویه یزید چه دستوری میدهد؟؟؟
🌹 يزيد دستور مى دهد قبل از اينكه خبر مرگ معاويه به مدينه برسد، نامه او به دست حاكم مدينه رسيده باشد. او اين چنين برنامه ريزى كرده است تا امام حسين(ع) را غافلگير كند. او مى داند كه اگر خبر فوت معاويه به مدينه برسد، ديگر نخواهد توانست به اين آسانى به امام حسين(ع) دسترسى پيدا كند.
↩ ۳ مروان چه نصیحتی به امام حسین علیه السلام میکند؟؟ و جواب امام حسین علیه السلام را هم بفرمائید؟؟
🌹 ــ بيا و با يزيد بيعت كن. اين كار براى دين و دنياى تو بهتر است.
ــ ( إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّـآ إِلَيْهِ رَ اجِعُون); اگر يزيد بر امّت اسلام خلافت كند، ديگر بايد فاتحه اسلام را خواند. اى مروان! از من مى خواهى با يزيد بيعت كنم، در حالى كه مى دانى او مردى فاسق و ستمكار است.
مروان سر خود را پايين مى اندازد و مى فهمد كه ديگر بايد فكر بيعت امام را از سر خود، بيرون كند.
↩ ۴ امام به چه منظور حضرت مسلم را به کوفه میفرستد؟؟ و به او چه سفارشی میکند؟
🌹 امام نامه را به دست او مى دهد و دستانش را مى فشارد و مى فرمايد: "به كوفه رهسپار شو و ببين اوضاع مردم شهر چگونه است. اگر آن گونه بودند كه در نامه ها نوشته اند، به من خبر بده تا به سوى تو بيايم و در غير اين صورت، هر چه سريع تر به مكّه باز گرد".
↩ ۵_ پيامی که امام حسين(ع)، به گوش ياران و شيفتگان خود میرساند چه بود؟
🌹 "هر كس كه مى خواهد جان خويش را در راه ما فدا كند و خود را براى ديدار خداوند آماده مى بيند، با ما همسفر شود كه ما به زودى به سوى كوفه حركت خواهيم كرد".
↩ ۶_ محمّد بن حنفيّه با عجله خدمت برادر مى رسد. امام حسين(ع) را در آغوش مى گيرد. اشكش جارى مى شود و به امام حسین علیه السلام چه مى گويد:؟
🌹 "اى برادر! چرا مى خواهى به سوى كوفه بروى؟ مگر فراموش كردى كه آنها با پدرمان چه كردند؟ مگر به ياد ندارى كه با برادرمان، حسن(ع)، چگونه برخورد كردند؟ من مى ترسم كه آنها باز هم بىوفايى كنند. اى برادر، در مكّه بمان كه اين جا حرم امن الهى است".
↩ ۷_ امام حسين(ع) عاشق چه دعائی است؟
🌹 عاشق دعای عرفه
↩ ۸_ مرد عرب،چه خبرهائی به امام حسین علیه السلام مى دهد؟
🌹دل های مردم با شماست، اما شمشیرهای آنها با یزید. ابن زیاد برای اینکه خوش خدمتی خود را به یزید ثابت کند، لشکر بزرگی را به مرزهای عراق فرستاده است. آن لشکر راه ها را محاصره کرده آند و هر رفت و آمدی را کنترل میکنند.
↩ ۹_ يكى از فرماندهان ابن زياد، با چند لشكر در قادسيّه مستقر شده است.؟
🌹 چهار هزار لشکر
↩ ۱۰_ تعداد سربازان حُرّ رياحى چقدر است؟؟
🌹 هزار لشکر
از تمام عزیزانی که در مسابقه ی ما شرکت کردند تشکر میکنم ادامه ی #هفت_شهر_عشق ان شاءالله از شنبه در کانالهامون قرار خواهد گرفت....
@kamali220