هدایت شده از ❣کمال بندگی❣
#هفتشهرعشق
#نهمینمسابقه
#صفحههشتاددوم
غروب روز تاسوعا نزديك مى شود. امام در خيمه خود نشسته است.
پس از آن همه هياهوى سپاه كوفه، اكنون با پذيرش پيشنهاد امام، سكوت در اين دشت حكم فرماست و همه به فردا مى انديشند.
صدايى سكوت صحرا را مى شكند: "كجايند خواهر زادگانم؟".
با شنيدن اين صدا، همه از خيمه ها بيرون مى دوند.
آنجا را نگاه كن! اين شمر است كه سوار بر اسب و كمى دورتر، رو به خيمه ها ايستاده و فرياد مى زند: "خواهر زادگانم! كجاييد؟ عبّاس كجاست؟ عبدالله و عثمان، فرزندان اُمُّ البَنين كجا هستند؟"
شمر نقشه اى در سر دارد. او ساعتى پيش، شاهد شجاعت عبّاس بود و ديد كه او چگونه سپاهى را متوقّف كرد. به همين دليل تصميم دارد اين مرد دلاور، عبّاس را از امام حسين(ع) جدا كند.
او مى داند عبّاس به تنهايى نيمى از لشكر امام حسين(ع) است. همه دل ها به او خوش است و آرامش اين جمع به وجود اوست.
حتماً مى دانى كه اُم ّالبَنين، مادر عبّاس و همسر حضرت على(ع) و از قبيله بنى كِلاب است. شمر نيز، از همان قبيله است و براى همين، عبّاس را خواهر زاده خود خطاب مى كند.
بار ديگر صدا در صحرا مى پيچد: "من مى خواهم عبّاس را ببينم"، امّا عبّاس پشت خيمه ايستاده و جواب او را نمى دهد. او نمى خواهد بدون اجازه امام با شمر هم كلام شود.
امام حسين(ع) او را صدا مى زند: "عبّاسم! درست است كه شمر آدم فاسقى است، امّا صدايت مى كند. برو ببين از تو چه مى خواهد؟".
اگر امر امام نبود او هرگز جواب شمر را نمى داد.
عبّاس سوار بر اسب، خود را به شمر مى رساند و مى گويد:
ــ چه مى گويى و چه مى خواهى؟
ــ تو خواهر زاده من هستى. من برايت امان نامه آورده ام و آمده ام تا تو را از كشته شدن نجات دهم.
ــ نفرين خدا بر تو و امان نامه ات. ما در امان باشيم و فرزند پيامبر در ناامنى باشد؟ دستانت بريده باد، اى شمر! تو مى خواهى ما برادر خود را رها كنيم، هرگز!
پاسخ فرزند على(ع) آن قدر محكم و قاطع بود كه جاى هيچ حرفى نماند.
شمر كه مى بيند نقشه اش با شكست روبرو شده خشمگين و خجل به سوى اردوگاه سپاه كوفه برمى گردد.
عبّاس هم به سوى خيمه ها مى آيد. چه فكرى كرده بود آن شمر سيه دل؟ عبّاس و جدايى از حسين(ع)؟ عبّاس و بىوفايى و پيمان شكنى؟ هرگز!
اكنون عبّاس نزديك خيمه هاست. نگاه كن! همه به استقبالش مى آيند. خيمه نشينان، بار ديگر جان مى گيرند و زنده مى شوند. گويى كلام عبّاس در پشتيبانى از حسين(ع)، نسيم خنكى در صحراى داغ كربلا بود.
عبّاس، با ادب و تواضع از اسب پياده مى شود و خدمت امام حسين(ع) مى رسد. تبسمى شيرين بر لب هاى امام نشسته است. آرى! تماشاى قامت رشيد عبّاس چه شوق و لذّتى به قلب امام مى بخشد.
امام دست هاى خود را مى گشايد و عبّاس را در آغوش مى گيرد و مى بوسد.
<=====●○●○●○=====>
#هفتشهرعشق
#قیامامامحسینعلیهالسلام
#همراباکاروانازمدینهتاکربلا
#محرم
#امامحسینعلیهالسلام
#دههمینمسابقه
#نشر_حداکثری
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
#کانال_کمال_بندگی
#اللهمْعَجِلْلِوَلِیِڪالفَـــࢪَج
eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef
☜روزگار "غریبيست"!!
⇚آدمها یک روز "دورت" مي کردند
⇤روزي دیگَر "دورت" ميزنند...!!!
↫یک روز ازت "دل" ميبَرند
⇜روزي دیگر "دل" ميبُرند...!!!
⇍یک روز "تنهاییت" را پر میکنند
⇠وقتي خوب "وابسته ات" کردند
⇠بھ جای اینکه "درکت" کنند
⇚"ترکت" ميکنند..!!!
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🌻❤️🌻
┄┅─✵💔✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
اِلهی
یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد
یا عالی بِحَقِّ علی
یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه
یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن
یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن
عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان
💖🌹🦋🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
روزها رفت و فقبط حسرت دیدارِ رُخت
مانده بر این دلِ یعقوبی ما آقا جان
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🌻❤️🌻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂🍁🌼سلااام
🍂🍁☀️پگاهِ شنبه تون زیبا چون پائیز رنگارنگ
🍂🍁🌼توی زنـدگی
هیچ چیزیقیمتی تـر
و مهم تـر از این نیست
که قلباً در آرامش باشیم
🍂🕊🌼الهـی همیشه
قلبتـون پر از آرامش باشه
🍂🍁🌼امـیدواریم اون اتـفاق
قـشنگ که منتظرشید
بـراتون بیفته
🍂🍁🌼یـه خبـر خــوش
🍂🍁🌼ویـه دلخـوشی بزرگ👌😍
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🌻❤️🌻