eitaa logo
🥀عکس نوشته ایتا🥀
3.5هزار دنبال‌کننده
19هزار عکس
5هزار ویدیو
47 فایل
😘همه چی تواین کانال هست😘 ⬅تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران➡ 💪تأسیس:1398/05/3💪 مدیر⤵️⤵️ @yazahra1084 @kamali220👈شنوای حرفاتونیم🎶🎶🎶 ادمین تبادلات⤵️⤵️ @Yare_mahdii313 تعرفه های کانالمون⤵️⤵️ https://eitaa.com/joinchat/4183359543C72fc8331a5
مشاهده در ایتا
دانلود
. چشم‌ بد دور که هم جانی و هم جانانی                    @Aksneveshteheitaa                🌹🌻🌹
┄┅─✵💝✵─┅┄ با نام و یاد خدا میتوان بهترین روز را برای خود رقم زد... پس با عشق وایمان قلبی بگویی خدایا به امید تو💚 ❌نه به امیدخلق تو 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 @hedye110
دستم‌چرا به گوشه‌ی‌دامان نمی‌رسد؟! پایم چرا به خیمه‌ی جانان نمی‌رسد؟! در طول عمــر، درد زیادی چشیــده‌ام دردی به تلخـی غـم هجـران نمی‌رسد @emame_mehraban            🕊🕊🕊🕊
سلام علیکم التماس دعا جمعه ها بیاد یوسف فاطمه الزهرا س باشیم انشاالله 🌼🌺🌸 @emame_mehraban            🕊🕊🕊🕊
. 🌾🌾 خونه ی عزیز خانم انتهای یک کوچه توی نواب بود .. در به یک راهرو باز می شد سمت راست اون راه پله ی مارپیچی میرفت طبقه ی دوم ..و یک پله روبرو بود که وارد یک راهروی وسیع تر می شدیم .... سمت چپ سه تا اتاق بود که در های جدا داشت و سمت راست یک اتاق خیلی بزرگ که با دوتا اتاق دیگه تو در تو بودن ... مردونه تو همون اتاق ها برگزار شده بود و زنونه تو حیاط ... عزیز خانم طبقه ی بالا رو برای خودش درست کرده بود و کسی بدون اجازه ی اون نمی تونست بره بالا ... دوتا اتاق تو در تو و یک تراس سرتاسری رو به حیاط و یک مطبخ کوچیک داشت ...اما مطبخ طبقه پایین تو حیاط کنار ساختمون بود ... از تو راهرو سر و صدا میومد .. زن های کنجکاو ساکت شدن تا ببینن موضوع چیه ... عمه خانم قهر کرده بود می خواست بره ..می گفت : دستت درد نکنه با این عروس آوردنت .. برای علی مطرب گرفتی ؟ تو دیگه همه ی ما رو بی آبرو کردی .. عزیز خانم کم مونده بود به دست و پاش بیفته و می گفت : بچگی کرده هنوز که عقل رس نشده .. من خودم تربیتش می کنم ... عمه گفت : اندازه ی خرس شده بچه است ؟طلاقش بده فقط این راه چاره است ...وگرنه من پامو دیگه تو خونه ی تو نمی زارم و مجلس رو ترک کرد .. من که دیگه تن در داده بودم که علی شوهرم شده و دیگه هرمزی در کار نیست دوباره دلشوره ی اونو گرفتم .. یعنی ممکنه طلاقم بدن ؟ ای خدا چه کار خوبی کردم کاش قبل از عقد این کارو کرده بودم و پشیمون می شدن .. بعد می تونستم به هرمز بگم دیدی من شجاعم ؟ .. وقتی شام می دادن ظاهرا همه چیز فراموش شد ..و عزیز خانم سعی کرد موضوع رو عادی جلوه بده ولی خانجان همش با یک بغض و چشمهایی گریون تو مجلس راه میرفت .. تا موقع دست به دست دادن من رسید ...دوتا اتاق از اتاقهای سمت چپی رو داده بودن به من و علی تو یکی از اونا رختخواب هایی که خانجان با هزار امید و آرزو آماده کرده بود انداخته بودن وسط اتاق یک لحاف ساتن گلبهی که دور ملافه اش تور دوخته بودن ... 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 🦋 🌹🦋 🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🌹🦋                    @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻
. 🌾🌾 چشمم که به اون افتاد دلم می خواست پا به فرار بزارم .. من چطور با علی تو این رختخواب بخوابم .. اصلا نمی تونستم باید یک فکری می کردم ... خوبه فرار کنم برم خونه ی خاله ..همون جا بمونم تا طلاقم بدن ... ولی نمیشد ..دلم برای خانجانم می سوخت ..خیلی حالش بد بود ... عزیز خانم و خانجان و عده ای زن دور ما جمع شده بودن برای دست به دست دادن ... عزیز خانم در حالیکه به صورت من نگاه نمی کرد گفت : مبارک باشه ..و عشرت و خانجان دست ما رو گذاشتن تو دست هم ..و همه از اتاق رفتن .. ولی عزیز خانم موند .. در و بست و با لحن خیلی تندی به من گفت : خدمت تو بعدا میرسم من امشب از داشتن عروسی مثل تو خجالت کشیدم .. خوب خودتو نشون دادی ...ولی تو نمی دونی اینجا کجاست و من کیم ... حالا امشب بگذره من درستت می کنم ... من از ترس سرم پایین بود و فقط گوش می کردم ولی علی با اعتراض گفت : مگه چیکار کرده ؟..این حرفا چیه می زنین ؟ تو عروسی خودش رقصیده .. همه این کارو می کنن عوض اینکه بگی عروسم هنرمنده میگی خجالت کشیدم ؟ به خدا عزیز از گل بالا تر بهش بگین با من طرفین کسی حق نداره لیلا رو ناراحت کنه ... گفت : تو غلط کردی ,,زیاد بهش دل نبد این زن برای تو زن بشو نیست فردا ولت می کنه میره نمی ببینی چقدر خودسر و خود رایه ... ارزش حمایت تو رو نداره .. علی گفت : من لیلا رو دوست دارم هر کاری بکنه برای من فرقی نمی کنه .. عزیز از الان نمی خوام دعوا کنم ولی آدم به عروس یک شبه این حرفا رو می زنه ؟ ... عزیز خانم همینطور که دستگیره ی درو گرفته بود که بره بیرون گفت : از همین الان خودتو ذلیل زنت نکن .. تو نمی فهمی .... باشه تا صبح دولتت بدمد .. و درو زد بهم و رفت ..من معنی این حرف رو نفهمیدم .. ولی از اینکه علی ازم دفاع کرده بود خیلی راضی بودم ..تا عزیز خانم رفت .. علی که انگار نه انگار اون چی گفته و چه تهدیدی ما رو کرده .. دست منو گرفت و گفت : این شعرا رو از کجا یاد گرفتی ؟ گفتم : همه بلدن ندیدی زن ها داشتن با من می خوندن .. با خالم میرفتم سیاه بازی ..من یک بار یک شعر , یا آهنگ رو بشنوم زود یاد می گیرم ...یکم خودشو خم کرد با خنده و همون ریتم سیاه بازی گفت : خنده به لبم ننداز میرم زن می گیرم ... منم خنده ام گرفت .. خوب سنی نداشتم و عاشق شادی و خنده بودم .. همه چیز رو فراموش کردم و فورا گفتم : کاری به دستم ننداز می رم زن می گیرم .. اون گفت : گریه تو چشمام ننداز میرم زن می گیرم .. 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 🦋 🌹🦋 🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🌹🦋                    @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻
10.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 رونمایی از سامانه‌های جدید هوافضای سپاه 🔷رونمایی از پرتابگر خشابی پهپاد شاهد، سامانۀ پدافند هوایی نهم دی، موشک هایپرسونیک فتاح ♻️ eitaa.com/joinchat/177012741Cffe22f43ef □■□■□
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پاییزیا اعلام حضور کنید..✋🏻🤩😍🥰 ✋🏻😍 پاییز تلنگر خوبی برای برگ های سبز است 🥰 گوش کن …🍁🍂 صدای نفس های پاییز را میشنوی ؟ و این زیباترین فصل خدا می آید غم و اندوهت را به برگ درختان آویزان کن چند روز دیگر میریزند 🍂🍁پیشاپیش پایئز مبارک🍂 @hedye110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
انتشار بخشی از تصاویر حضور رهبر معظم انقلاب در خط مقدم جبهه به مناسبت سالگرد آغاز هفته دفاع مقدس 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 @hedye110