فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فوق العاده زیبا و عالی است! از این قشنگ تر دیگه نیست! 《بفرست واسه بهترین فرد زندگیت!》
پیشکش میکنم👌
♥️عشق
♥️رفاقت
♥️مهربانی
♥️را به همه کسانی که ،
♥️از دل شکستن بیزارند
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🌹🌻🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آرزوی امشبم برای شما❣
هر آنجا که در زندگیات
تیرگی است نور قرار گیرد
هر آنجا که اضطراب است
آرامش قرار گیرد
هر آنجا که درد است
شفا قرار گیرد
و هر آنجا که غم است
شادی قرار گیرد☘
چراغ امیدتون روشن
شبتون ارام
مارو به دوستانتون معرفی کنید⤵️⤵️
@hedye110
هدایت شده از عاشقانِ امام رضا علیه السلام
دهکده ای از هنر
هنرکده مریم
انواع هنرهای درامد زا
با این کانال بانوی هنرمند شو
هنرهای زیبا و به روز
هنرهای زیبا و دوست داشتنی
همه هنرها با دست انجام میشه
@Marryam_art
اینم لینک کانال
https://eitaa.com/joinchat/40763517Cc48698e822
┄┅─✵💖✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
اِلهی
یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد
یا عالی بِحَقِّ علی
یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه
یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن
یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن
عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان
@hedye110
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
#سلام_امام_زمانم
ای که روشن شود از نـور تو هر صبح جهان
روشنـــای دل من حضرت خورشـید سلام❤️
🔸شاعر: حمید بیرانوند
فرج مولا صلواتـــــــ
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
@emame_mehraban
🕊🕊🕊🕊
#ازبامتاآسمان 🪴
#قسمتسوم♻️
🌿﷽🌿
با چشمان درشت شده و دھان باز خیره ام به صفحه، به اسمش. این نامه عاشقانه را باور
ندارم. باورم نمی شود که او چنین جلمه ھای با احساسی را برای من نوشته باشد. لپ تاپ
را می بندم. لبخند، نرم نرمک، مھمان لب ھایم می شود. با صدای بلند می خندم. می خندم
به بازی روزگار. صدای غش غش خنده ام پشت سکوت را می لرزاند. دیوانه شده است!. از
عشق من!. چه بر سر ما آمده؟!. چرا ھمه چیز به ھم گره خورده؟!. من دیگر عقلم از کار
افتاده. دلش گیر تار تار موھای من است؟!. انگشتان لاغر و کشیده ام را روی دھانم می
گذارم و آنقدر می خندم که اشک از گوشه چشمانم راه می گیرد. دلش گیر تار تار موھای من
است!. دستم را روی صورتم می گذارم و سرم را به عقب می برم و می خندم. با صندلی از
پشت روی فرش کرک بلند قرمز می افتم. خنده ام بند می آید. به سقف خیره می شوم در
حالیکه دست ھایم مثل صلیب کنارم افتاده اند. نگاھم می افتد به کارت ھای پونز شده روی
دیوار. به عکس ھایمان. روی کارتی آبی رنگ که رویش با خودکار صورتی و خطی درشت
نوشته ام:
"ھر آنچه دوست داشتم، برای من نماند و رفت. امید آخرین اگر تویی، برای من بمان"
حسین این جلات عاشقانه را پیش ھمه به روژین زد و ما برایشان سوت و کف زدیم و وقتی
سرم را برگرداندم دیدم که او در پشت ھاله ای از دود سیگارش، خیره من است. بغض توی
گلویم می نشیند. نمی توانم بوی خاطراتمان را از روی ذھنم پاک کنم. عطر سبک و
دلپذیرشان روی نبض زندگی ام ریخته شده و به ھر طرف که می چرخم، پراکنده می شود و
مرا از خود بی خود می کند. می ترسم. خیلی زیاد. گریه ام می گیرد. با صدای بلند گریه می
کنم. اشک از کنار چشمانم راه می گیرد و روی صندلی می ریزد. برای خاطرات شیرین
گذشته ام اشک می ریزم. چند دقیقه گریه می کنم. بینی ام که کیپ می شود و نفسم
تنگ، دست از گریه کردن برمی دارم. آب بینی ام را با پشت دستم پاک می کنم و ساعدم را
روی چشمانم می کشم. از روی صندلی بلند می شوم. به طرف دستشویی می روم.
روبروی آینه گرد می ایستم. به خودم نگاه می کنم. لاغرتر شده ام. ولی چشمانم برق دارد.
برق عشق در چشمانم می درخشد ولی من شده ام ھمان کبک که سرش را زیر برف کرده
و خودش را به نفھمی زده.
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
🦋
🌹🦋
🌹🌹🦋
🌹🌹🌹🦋
🌹🌹🌹🌹🦋
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🌻❤️🌻