3.62M
🚨#فــوری 🔴 خیلی مهــم
🔥🔥عملیات خییییلی مههههم برای امروز،۲۶ فروردین❌❌😱
🔴همین#الانکاملگوشکنید❗️
🚨در رابطه با #عملیاتپهپادیسپاه
📣📣 نشـر سریع در هممممه گروهها و کانال های مومنیـن😱
#فرصتروازدستندید
💥نشر فوری و طوفانی 💥
➥ @hedye110
┄┅─✵💝✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
آغاز سخن یاد خدا باید کرد
خود را به امید او رها باید کرد
ای با تو شروع کارها زیباتر
آغاز سخن تو را صدا باید کرد
الهی به امید تو💚
➥ @hedye110
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
❣ #سلام_امام_زمانم ❣
📖 السَّلاَمُ عَلَى الْقَائِمِ الْمُنْتَظَرِ وَ الْعَدْلِ الْمُشْتَهَرِ...
🌱سلام بر قیام کننده ای که جهان چشم به راه اوست...
و عدالتی که زبانزد همگان است.
📚 مفاتیح الجنان، زیارت امام زمان سلام الله علیه به نقل از سید بن طاووس.
#اللهمعجللولیکالفرج
#امام_زمان
➥ @emame_mehraban
🕊🕊🕊🕊
#ازبامتاآسمان 🪴
#قسمتنودسوم♻️
🌿﷽🌿
دختر فروشنده لبخند می زند.
-اوھوم. اینو می خوای؟!.
سرم را چند بار به طرف پایین تکان می دھم. می رود پشت مانکن و شروع می کند باز کردن
زیپش.
-تا تو بری تو اتاق پرو میارمش برات.
با خوشحالی می روم توی اتاق پرو بزرگی که با پارچه از فضای فروشگاه جدا شده. مانتو و
روسری ام را در می آوردم. دختر با لباس تور روی دستش می آید تو. با کمک او لباس را می
پوشم. قلبم محکم و بی قرار می زند. می خواھم بروم جلو آینه که دستم را می گیرد و می
نشاند روی صندلی.
-یه لحظه صبر کن.
می رود بیرون و چند ثانیه بعد برمی گردد. کیفش را روی زمین می گذارد و لوازم آرایشش را
می آورد بیرون. لبخند می زنم.
-خیلی قیافه ات بی روحه. یه کم آرایش کنی لباسم بیشتر بھت میاد. شروع می کند کرم مالیدن. رژ زدن. کمی ھم رژگونه. موھایم را باز می کند و گوجه ای می
بندد. آرامم. خیلی آرام. شاید چون دامادی منتظرم نیست. مجلسی در کار نیست. عقب می
کشد و با طرحی از لبخند می گوید:
-حالا می تونی خودتو نگاه کنی.
از جایم که بلند می شوم چشمھایم سیاھی می رود. دستم را بند صندلی می کنم تا
نیفتم. دختر زیر بغلم را می گیرد. می گویم:
-چیزی نیست. ضعف کردم.
حالم که جا می آید با قدم ھای کند می روم جلوی آینه می ایستم. خودم را می بینم میان
لباس سفید عروس. ماه شده ام. چیزی قلبم را به طرف پایین می کشد. لبم را به دندان می
گیرم. دستم را به کمر می زنم و به بغل می ایستم. انگار برای من دوخته اند. می چرخم.
سرم را روی شانه می گردانم و به پشت لباس نگاه می کنم. اشک ھایم بی اختیار می
ریزند. لب ھایم می لرزند. عجیب است که با این چیزھا میل به ماندن در من شدید می شود.
کاش من ھم معجزه خدا بودم!. شفای من برایش کار سختی است؟!. باز دارم غر می زنم.
نه!. شاید یک جور التماس است. رو به دختر می گویم:
-میشه ازم عکس بندازید؟! می خوام یه عکس از خودم تو لباس عروس داشته باشم.
مغازه را با یک عکس یادگاری ترک می کنم. تلفن ھمراھم زنگ می خورد و اسم فرھاد روی
صفحه نقش می گیرد.
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
🦋
🌹🦋
🌹🌹🦋
🌹🌹🌹🦋
🌹🌹🌹🌹🦋
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🌻❤️🌻
#ازبامتاآسمان 🪴
#قسمتنودچهارم♻️
🌿﷽🌿
-سلام.
-سلام لیلی جان.
از پله ھا آرام آرام پایین می روم.
-خوبی؟!.
-خوبم. کجایی؟!.
صدایش خسته به نظر می آید. جواب می دھم.
-تجریشم.
-تجریش؟!. خیلی کار داری اونجا؟!.
دست به دیوار پایین می روم. نفس عمیقی می کشم.
-می خوام برم امامزاده صالح زیارت.
چیزی می گوید که دلم ضعف می رود.
-جانم!. حاج خانم ھوس زیارت کردن؟!.
تکیه می دھم به دیوار کوچه. دست می گذارم روی سینه ام. سعی می کنم با چند نفس
عمیق، به دم و بازدم نامنظمم نظم بدھم.
-حاج خانم خیلی وقته نرفته زیارت حاج آقا.
می خندد و مرا به خنده می اندازد.
-اگه بیست دقیقه صبر کنی منم خودمو می رسونم و یه زیارته دو نفره می ریم. چطوره؟!.
چه چیزی از این بھتر؟!. بی چون و چرا قبول می کنم.
-قبوله.از فروشگاھی سر راه مداد ابرو می خرم و میان ابروھایم می کشم. توی آینه به خودم نگاه
می کنم. ھی لیلی! معلوم است داری چکار می کنی؟!. تا کی قرار است نگویی؟!. به زودی
زمین گیر می شوی و فرھاد را ھم زمین گیر خواھی کرد. آینه را محکم می بندم و بی خیال
صدای وجدانم می شوم.
کنار خیابان منتظرش می ایستم. چند شکلات می خورم تا ضعفم کمتر شود. با شنیدن
صدای بوق، ماشینش را پیدا می کنم و به طرفش می روم. توی ماشین که می نشینم با
لبخند می گویم:
-بازم سلام.
به رویم لبخند می زند و می گوید:
-سلام از منه.
خسته به نظر می رسد. زیر چشمانش سیاه شده و موھای صورتش کمی درآمده اند. ولی
حاضرم قسم بخورم با آرایشی که من دارم پی به رازم نبرد. نفھمد تمام دیشب را درد کشیده
ام و حالا از بی خوابی رنج می برم. نگاھش می افتد روی لب ھای قرمزم. کمی مکث می
کند و بعد دھانش را باز می کند تا چیزی بگوید ولی پشیمان می شود. چشم ھایش را می
مالد.
می گویم:
-خسته ای؟!.
سرش را تکیه می دھد به صندلی.
کار کردیم. حسین اشکش درومده بود ولی بلاخره تموم شد. از امشب دف رو شروع میکنم. بلاخره قسمت جاز تک آھنگمونو تموم کردیم امروز صبح. دو روز تموم شبانه روز روش کار
کنیم. فقط می خوای بری زیارت یا کار دیگه ای داری؟!.
با دیدن قیافه اش پشیمان می شوم.
-خسته ای. می تونیم بذاریم برای یه روز دیگه. برگردیم. ھا؟!
از ماشین پیاده می شود و می گوید:
-تو رو نمی دونم ولی من تا زیارت نکنم برنمی گردم.
می دانم می خواھد به دل من راه بیاید و خودش را بھانه کرده. دوستش دارم. خیلی. می
رویم سمت امامزاده. گامھای او بلند است و من جانی برای تند رفتن ندارم. چند قدم که جلو
می افتد برمی گردد و نگاھم می کند. شانه به شانه اش که می ایستم پا کند می کند و
ھمپای من می شود. در سکوت مسیر را می رویم تا خود امامزاده.
دم در چادر سفید با گلھای آبی سر می کنم و از پله ھا پایین می روم. فرھاد میان حیاط
منتظر من ایستاده. خیره است به من که با قدم ھای کوتاه و آرام به سمتش می روم. کم
کم طرحی از لبخند روی لبانش می نشیند. کنارش که می ایستم. می چرخد و می ایستد
رو به صحن. دست راستش را روی سینه می گذارد و شروع می کند خواندن زیارت نامه.
خیره می شوم به گنبدی که سالھای پیش سیمانی بود و حالا با کاشی ھای فیروزه ای
تزئین شده. نمی دانم امامزاده صالح با کدام راضی تر است. در دل می گویم:
-سلام. من دختر ھمون زنی ام که ھر روز عصر میاد اینجا و واسه شفام دعا می کنه. حالا
خودم اومدم. با مردی که دوستش دارم و کنارم وایساده. میشه پیش خدا پادرمیونی کنی یه
کم بیشتر بھم وقت بده؟!. میشه بھش بگی این مرد رو ازم نگیره؟!. میشه بھش بگی لیلی
رو حرفت حرف نمیاره ولی یه کم بیشتر بذار بمونم. فقط یه کم بیشتر.
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
🦋
🌹🦋
🌹🌹🦋
🌹🌹🌹🦋
🌹🌹🌹🌹🦋
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🌻❤️🌻
به قول حسین پناهی:
با فنجان چای هم میتوان مست شد
اگر اونی که باید باشد؛ باشد ...
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🌹🌻🌹
الهی شکرت که قاضی تویی...
نه این جماعت ...
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🌹🌻🌹
5.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام روزگار خوش🌸🌺
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🌹🌻🌹
همه چیز را برای خودت مهم نکن
از بعضی چیزها فقط باید رد شد ...
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🌹🌻🌹
می خواهد گریه ام بگیرد
اما غمگین تر از آنم ...
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🌹🌻🌹
این آدم ویران شده
از دور قشنگ است ...
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🌹🌻🌹