eitaa logo
🥀عکس نوشته ایتا🥀
3.5هزار دنبال‌کننده
18.9هزار عکس
5هزار ویدیو
47 فایل
😘همه چی تواین کانال هست😘 ⬅تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران➡ 💪تأسیس:1398/05/3💪 مدیر⤵️⤵️ @yazahra1084 @kamali220👈شنوای حرفاتونیم🎶🎶🎶 ادمین تبادلات⤵️⤵️ @Yare_mahdii313 تعرفه های کانالمون⤵️⤵️ https://eitaa.com/joinchat/4183359543C72fc8331a5
مشاهده در ایتا
دانلود
۸۳.mp3
8.1M
[تلاوت صفحه هشتاد و سوم قرآن کریم به همراه ترجمه] @emame_mehraban           🕊🕊🕊🕊
🪴 🦋 🌿﷽🌿 کاش که منوازلبخندهای شیرین ودلگرمش محروم نمیکرد...ای کاش...وصدحیف که ای کاش هادردی رودوانمیکنن وفقط بلدن که حسرت هامون روافزون کنن ...حسرت هایی که آه ازنهادمون بلندمیکنن...پاکان به اتاقش رفت بدون حرفی...بدون نگاهی حتی بدون دعوایی. درحالی که من پرازحرف بودم وهمه جای بدنم چشم شده بودوبه پاکان نگاه میکردم وخودموبرای یه دعوای دیگه که آشتی شیرینی درپیش داشت وباعث نزدیکیمون میشد...آماده کرده بودم.اماپاکان رفت وسامان هم بالبخندی چشمکی به من زدوبه اتاقش رفت ومن هم کلافه سرجام نشستم وبه مسیررفتن پاکان خیره شدم...کاش نمیرفت...کاش حرفی میزدوکاش نگاهشوازم دریغ نمیکرد...وحتی،کاش باهام دعوامیکرد...کتکم میزد!!!فقط سکوت نمیکرد...سکوتش رومثل یه پتک برسرم کوبیدورفت ومن موندم ودربسته اتاقش که چشم بهش دوختم ومنتظرشدم که شایدمعجزه ای بشه دربازبشه وپاکان بالبخندی توقاب دربایسته ...ساعت کاری هم تموم شدوپاکان بیرون نیومدووقتی آماده شدم واسه برگشتن به خونه باباازاتاقش بیرون اومدوبالبخندگفت:خسته نباشی دخترگلم -مرسی بابایی شماهم همینطور چی شده؟پکری انگار؟ -نه فقط خسته ام وخوابم میاداستراحت کنم خوب میشم- پس رفتیم خونه توحسابی استراحت کن تا بابا برات یه شام خوشمزه بپزه- -چشم _راستی پاکان کجاست؟ تواتاقش- باباباتعجب به سمت اتاق پاکان رفت درزدووقتی پاکان اجازه وروددادواردشدودروبست مدتی بعدتنها ازاتاق بیرون اومدو بهم گفت:بریم پاکان منتظرآرمانه سری تکون دادم وبا بابابه سمت آسانسوررفتیم واردپارکینگ که شدیم متوجه پنچری ماشین باباشدیم بابامتعجب گفت:چراپنچره؟؟ -نمیدونم همینطوربه لاستيک پنچرنگاه میکردیم که صدای بوق ماشین باعث شدبه سمتش نگاه کنیم سامان بودکه بالافاصله بعدازنگاه کردن مابهش پرسید:مشکلی پیش اومده عمونادر؟ اره پنچرشده سوارشیدمن میرسونمتون- زحمت میشه- -این چه حرفیه ماکه تعارف نداریم- هردوسوارشدیم وسامان حرکت کردجلوی خونه بابافقط یک بارتعارف کردکه سامان برای شام بمونه وسامان هم ازخداخواسته قبول کردوخودشوانداخت واسه صرف شام ومن بایدباتمام خستگی شام درست میکردم..... 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 🦋 🌹🦋 🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🌹🦋                    @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻
🪴 🦋 🌿﷽🌿 بعدتعویض لباس چادررنگیموروسرم انداختم وازخونم بیرون رفتم وخواستم به آشپزخونه برم که شام درست کنم که باباسرراهم قرارگرفت ومانعم شدوگفت:دختر مگه توخسته نبودی؟ بشین پیش مهمونمون من میرم ویه شام خوشمزه میپزم لبخندی زدم وگفتم:نه باباخستگیم رفع شدخودم میپزم شما ازچشماتون که قرمزشده معلومه کمبودخواب دارین برین استراحت کنین سامان سریع بلندشدبه سمتمون اومدوگفت:آیه درست میگه عموشما استراحت کنین ماباهم یه غذای ساده درست میکنیم باباتاخواست اعتراضی بکنه سامان گفت:اعتراض واردنیست باباخندیدوگفت:حریف توکه نمیشم پسرنذاردخترم خودشوخسته کنه توام زیادازخودت کارنکش حیف آیه غذای بیرون دوست نداره وگرنه غذاسفارش میدادیم وهیچ کدوم خسته نمیشدیم سامان باچشمانی گردشده پرسید:آیه غذای بیرون دوست نداره؟امروزکه خیلی با اشتها غذای رستوران میخورد سریع گفتم:اخه غذای اونجاخیلی خوشمزه بود سامان:خیلی خب عموشمابریدماهم بریم واسه عملیات 011باباخندیدوگفت:موفق باشید بعدازرفتن بابابه سامان نگاه کردم وگفتم:شمازحمت نکشیدمن خودم یه چیزی آماده میکنم -توچرایه باربامن خودمونی حرف میزی یه باررسمی؟ لب پایینموبه دندون گرفتم که یدفعه سرشونزدیک اوردوگفت:دیگه اینطوری نکن چون معلوم نیست عکس العمل من چی باشه بهت زده نگاهش کردم .اولش نفهمیدم منظورش چیه اماوقتی توکلماتی که ازدهنش خارج شده بوددقیق شدم کاملا متوجه شدم که منظورکثیفش چی بوده بخاطرهمین دستموبالا بردم وباتمام قدرت روصورتش فروداوردم وگفتم:مراقب رفتارتون باشین این یه بارونادیده میگیرم امادفعه بعدانقدرراحت ازش نمیگذرم .نگاهموازچهره بهت زده اش که کم کم بهتش کم میشدولبخندی عجیب رولبهاش جای میگرفت گرفتم وبه سمت آشپزخونه رفتم...همینکه مشغول پختن ماکارونی شدم صدای وزوزش روشنیدم:دفعه بعدچی کارمیکنی مثال؟نکنه دوباره میخوای منو بکشی؟؟ _نه زجرکشت میکنم صدای قهقهه گوش خراشش توگوشم پیچیدوبعدلحظاتی گفت:مثلا اول ناخوناموازجامیکنی؟ _اونم میشه شایدم ازموهات اویزونت کردم _وای توذاتایه قاتل به دنیااومدی درسته؟ کلافه نگاهش کردم وگفتم:اقاسامان بریدبیرون تابجای نمک شکرنریختم _نمیرم اومدم کمک _نیازی نیست خودم انجام میدم بفرمایید _نمیشه نمیرم نمیخوام..... 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 🦋 🌹🦋 🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🌹🦋                    @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻
6.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این روزا به امیرالمؤمنین علیه السلام زیاد سلام کنید😭😭 حضرت علی علیه السلام به فاطمه فرمودند: زهرا جان این مردم نه تنها به علی سلام نمی‌کنند بلکه جواب سلام علی رو هم نمی‌دهند.😭😭 السلام علیک یا امیرالمؤمنین 💚 ➥ @hedye110 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄
دل نشکنید ... خورده هاش خوشحال ترین ....                    @Aksneveshteheitaa                ●○●
و پس از تو ... دل من ...                    @Aksneveshteheitaa                ●○●
دروغه ميگن به هرچی فكر كنی همون ميشه‌ فكرش فقط منو پير كرد...! ‌‌‌                    @Aksneveshteheitaa                ●○●
گفتم نباشم در جهان گر تو نباشی یارِ من! ‌‌‌                    @Aksneveshteheitaa                ●○●
لیست‌ مهمترین‌ اولویت‌ هام: فقط‌ خودم                    @Aksneveshteheitaa                ●○●
💚🌺 لذتی در دایورت هست که تو بخشش هم نیست! ‌‌‌                    @Aksneveshteheitaa                ●○●
┄┅─✵💝✵─┅┄ الهی ... ای نام توشیرین ای ذات تودیرین خوشم که معبودم تویی خرسندم که مقصودم تویی سلام صبحتون بخیر الهی به امید تو💚 ➥ @hedye110 ●➼‌┅═❧═┅┅───┄ 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷