eitaa logo
🥀عکس نوشته ایتا🥀
3.4هزار دنبال‌کننده
18.8هزار عکس
5هزار ویدیو
47 فایل
😘همه چی تواین کانال هست😘 ⬅تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران➡ 💪تأسیس:1398/05/3💪 مدیر⤵️⤵️ @yazahra1084 @kamali220👈شنوای حرفاتونیم🎶🎶🎶 ادمین تبادلات⤵️⤵️ @Yare_mahdii313 تعرفه های کانالمون⤵️⤵️ https://eitaa.com/joinchat/4183359543C72fc8331a5
مشاهده در ایتا
دانلود
🪴 🦋 🌿﷽🌿 یک هفته ای از ماجرا میگذشت. من و بابا و سامان جلسه ای خصوصی راجب پروژه ی جدیدی که شروع کرده بودیم گذاشته بودیم که با صدای زنگ موبایلم از شر ویز ویز کردنای سامان راحت شدم سریع عذر خواهی کوتاهی کردم و جواب دادم. -بله ؟ علی بود و لحن خوشحال و پر انرژی ای که قلب من رو وادار به تپش میکرد و مطمئنن این لحن لحن آدمیه که خبر خوبی داره -مژده بده جناب عاشق بالاخره جان هر کس دوست داری اذیت نکن ،گیرش انداختید بادی به غبغب انداخت و گفت :پس چی فکر کردی به من میگن جناب سروان -مرگ آرمان ؟ آِ پای پسرخاله امو چرا میکشی وسط مرگ بهزادی منش رو گیرش انداختیم فقط اون خانم-همون خانما رو بیار که شکایتش رو تنظیم کنه و ان شاءالله چند روز بعدش حق و حقوقش رو پس بگیره -میشه من ازش وکالت نامه بگیرم و کاراشو خودم درست کنم ؟ آره اگه وکالت نامه تام باشه چرا که نه اوکی دستت درد نکنه شیرینیت محفوظه- قربونت منم برم به بقیه خبر بدم فعال خداحافظ- -خداحافظ- تماس رو که قطع کردم با عجله به سمت بابا برگشتم و گفتم :من باید برم نتیجه رو تو خونه به من بگو فرصت اعتراض رو ازش گرفتم وسریع ازاتاق بیرون زدم وبه سمت دفتر خودم رفتم سریع متن وکالت نامه رو تایپ کردم و بعد از پرینت گرفتنش سریع از اتاق بیرون زدم به سمت میزی رفتم که خرگوش کوچولوم پشتش نشسته و سرش رو توی کتاب های قطور دانشگاهیش فرو برده بود و سفت و سخت با نگاهش خط به خطش رو میخوندوازبرمیکرد سریع روبه روش ایستادم و برگه رو جلوش گذاشتم وگفتم :خرگوشِ نازنازی اینو امضاش کن بدون اینکه سرش رو بالا بگیره گفت :چی هست ؟ هیچی یه سری از این کاغذ بازی های شرکت سری تکون دادوگفت:بذار اینجا باشه میخونم امضاش میکنم بهت میدم ترس تو دلم نشست و تا حواسش نیست باید ازش امضا بگیرم و اگه بفهمه دیگه سوپرایزم براش افاقه نمیکنه هول شدمو وباتندی گفتم :آه آیه امضاش کن بده برم دیگه فکر میکنی میخوام سرت کاله بذارم که امضاش نمیکنی ؟ آیه با تعجب بهم زل زدو همونطور که برگه روامضامیکردسری به نشانه تاسف تکون دادوگفت :نه من کاملا بهت اعتماد دارم چه طعم شیرین ولذت بخشی داشت حرفای شکلاتی آیه! برگه که امضا شد با عجله از شرکت بیرون زدم و به سمت ثبت احوالی ای رفتم که تو همون حوالی بود تا رسمی کنم وکالت نامه ای رو که میخواستم باهاش حق و حقوق خرگوشِ ملوسم رو بگیرم 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 🦋 🌹🦋 🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🌹🦋                    @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻