#ازبامتاآسمان 🪴
#قسمتصدسیزدهم♻️
🌿﷽🌿
عکس توی امامزاده را پیدا می کنم. صورتش را غرق بوسه می کنم. ھیچ وقت فکر نمی
کردم جدایی اینقدر دردناک باشد!. یعنی واقعا نمی خواھی زنگ بزنی و حالم را بپرسی؟!.
من خودخواھم یا تو بی رحم شده ای؟!. دردم نمی افتد و بی تابم می کند.
دی وی دی آلبوم گروه را توی دستگاه پخش می گذارم. دکمه شروع را می زنم و بعد از چند
ثانیه صدای فرھاد می ریزد توی خانه و من از دلتنگی زانو می زنم وسط اتاق. چنگ می زنم
به سینه ام. حسی دارد می ترکاندش. فرھاد می خواند و من سر روی زمین می گذارم.
کاش من صدایت بودم فرھاد که ھر بار حرف می زدی یا می خواندی عاشقانه لبھایت را
لمس می کردم و غرق خوشی می شدم.
****
مامان ھر یک ساعت یکبار زنگ می زند و حالم را می پرسد. گاھی ھم به بابی زنگ می زند
تا مطمئن شود چیزی را ازش پنھان نمی کنم. در باز می شود و دکترم با دکتری دیگر وارد اتاق
می شوند. دکتر خودم کنارم می ایستد و می زند روی شانه ام و با لبخند یم گوید:
-خوب اصل حالت چطوره لیلی بی مجنون؟!.
ترس برم می دارد. او آدم خشکی است که اھل شوخی ھایی از این دست نیست. وقتی
رفتارھا آدم ھا تغییر می کند باید فھمید چیزی این وسط میزان نیست. به یک دستم دارو وصل
است. جواب می دھم
-چیزی شده؟!.
بابی توی صندلی ش جا به جا می شود. دکتر زورکی لبخند می زند و به مرد بغل دستی
اش اشاره یم کند.
-ایشون جراحند. به خاطر رنگ غیر طبیعی پوستت اومده معاینه ات کنه. ھمین.
من و بابی نگاھی رد و بدل می کنیم.
دکترھا که می روند. بابی ھم از اتاق خارج می شود تا با مامان تلفنی سحبت کند. روی
تخت دراز کشیده ام و از پنجره اتاق بیرون را نگاه می کنم. شاخه ھای درخت ھا رو می بینم
که ھیچ بادی تکونشون نمی ده و دارند زیر نور خورشید برشته می شوند.
تماس را قطع می کند و بابی می آید تو. مرا در آن حال که می بیند می آید جلو و نگران می
پرسد:
-چیزی شده بابا؟!.
نمی دانم چرا بغضم نمی شود و اشک و راحتم نمی کند. گلویم دارد پاره می شود.
-می ترسم بابی.
-از چی؟!.
-از فراموش شدن. از اینکه فراموشم کنید.
شانه ام را می گیرد و می خوابندم. به پھلو می شوم و چشم می دوزم توی چشم ھای
مھربانش. دست ھایش را روی عصایش می گذارد.
-فراموش کردن طبیعت انسان ھاست.
ولی من نمی خوام فراموشم کنید. من فقط مریضم. مریضیم که دست خودم نبوده. من که
خودم نخواستمش. من که به میل خودم نمی خوام اینقدر زود برم.
مامان چی گفت.
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
🦋
🌹🦋
🌹🌹🦋
🌹🌹🌹🦋
🌹🌹🌹🌹🦋
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🌻❤️🌻