eitaa logo
🥀عکس نوشته ایتا🥀
3.5هزار دنبال‌کننده
19.2هزار عکس
5.1هزار ویدیو
47 فایل
😘همه چی تواین کانال هست😘 ⬅تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران➡ 💪تأسیس:1398/05/3💪 مدیر⤵️⤵️ @yazahra1084 @kamali220👈شنوای حرفاتونیم🎶🎶🎶 ادمین تبادلات⤵️⤵️ @Yare_mahdii313 تعرفه های کانالمون⤵️⤵️ https://eitaa.com/joinchat/4183359543C72fc8331a5
مشاهده در ایتا
دانلود
🌾🌾 ولی خیلی زود لرز کردم و تب شدید که هیچی از اطرافم نمی فهمیدم ... وجود خاله رو حس می کردم ... همینطور که گریه می کرد برای جواد خان از من پرستاری می کرد و هر ازگاهی صدای هرمز رو می شنیدم .... شب خیلی سخت و بدی رو همه گذروندیم ... صبح یکم تبم کم شده بود ..توی اون برف و یخبندون همه از خونه برای به خاک سپردن جواد خان رفتن .. ولی من اصلا نمی تونستم از رختخواب بیام بیرون ...خاله منو به یکی از دوستانش سپرده بود ...ولی من حتی صورت اونو ندیدم ... در حالیکه از شدت تب می سوختم و هیزیان می گفتم ..صدای خانجانم رو شنیدم ... اول فکر می کردم چون بهش نیاز دارم اینطوری فکر کردم ..ولی وقتی دست نوازش به سرم کشید و گفت : درد و بلات تو سرم بخوره مادر الهی من بمیرم که تو رو به این حال نبینم ...مادرت بمیره ...بی مادر بشی ...... نتونستم برات مادر خوبی باشم فدای اون موهای قشنگت بشم ....به چه حال و روزی افتاده بچه ام .... دستم رو آهسته بلند کردم تا دست اونو بگیرم ..لبهام می لرزید و اشک از دو طرف صورتم پایین ریخت ...... با بی رمقی آهسته گفتم : خانجان ..اومدی ؟ جواد خان رفت پیش آقا جانم ... دستشو کشید روی صورتم و گفت : قربون اون صورت داغت برم ..آره اومدم مادر .... نمی دونستم مریضی وگرنه زود تر میومدم ..درد و بلات تو سرم بخوره ..تو چرا اینطور ی شدی ؟کجا چاییدی ؟ به زحمت سرمو بلند کردم و گذاشتم تو دامنش و دستمو حلقه کردم دور کمرش .... بوی خوش مادر دوباره مشامم رو پر کرد ..این چه احساسِ قشنگیه ؟ که آدم هر کجای دنیا باشه تو خوشی و ناخوشی دلش مادرشو می خواد ... با ناله پرسیدم کی اومدین ؟ گفت : خبر دادن جواد خان رو قلهک دفن می کنن ..رفتم اونجا سر خاک بودم ..فکر کردم دیگه تا تهران نیام و همون جا تو رو ببینم آخه برف خیلی زیاد بود ..وسیله گیر نمی اومد ... اما اونجا هر چی گشتم تو رو پیدا نکردم از آبجیم سراغتو گرفتم گفت مریض شدی ..خدا خیرش بده با راننده منو فرستاد پیش تو .. امروز همه قلهک می مونن خونه ی پسر جواد خان ناهار میدن ...غروب بر می گردن ..بنده ی خدا تو چه هوایی از دنیا رفت ..مردم داشتن از سرما قزل قورت می کرد ن .... خانجان کمی پیشم موند و بعد رفت برای جواد خان حلوا بپزه .... و من سرمو کردم زیر لحاف تا می تونستم برای جواد خان گریه کردم ..هنوز باور م نمیشد ....و همون طوری خوابم برد ... 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 🦋 🌹🦋 🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🌹🦋                    @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻