eitaa logo
🥀عکس نوشته ایتا🥀
3.4هزار دنبال‌کننده
18.8هزار عکس
5هزار ویدیو
47 فایل
😘همه چی تواین کانال هست😘 ⬅تابع قوانین جمهوری اسلامی ایران➡ 💪تأسیس:1398/05/3💪 مدیر⤵️⤵️ @yazahra1084 @kamali220👈شنوای حرفاتونیم🎶🎶🎶 ادمین تبادلات⤵️⤵️ @Yare_mahdii313 تعرفه های کانالمون⤵️⤵️ https://eitaa.com/joinchat/4183359543C72fc8331a5
مشاهده در ایتا
دانلود
🌾🌾 خانجان گفت :من برای بچه ام نگران بودم , حساب منو نکردین ؟ چون تا شما مادرزن سلام نمیومدین , من نباید میومدم خونه ی شما ... گفتم : خانجان من فکر کردم از ترس عزیز خانم نمیای ؟  گفت : عزیز خانم مگه ترس داره ؟ وا ؟ از چی بترسم ؟ دخترم چلاق و کور بوده یا عیب و ایرادی داشته ؟ علی گفت : نه بابا , همینطوری میگه لیلا ... واسه ی جریان شب عروسی ... حتما اونو میگی دیگه ؟ هان لیلا ؟ ... گفتم : نمی دونم , همینطوری یک چیزی گفتم ... وقتی وارد اتاق ها شدیم دیدم کلی تغییر کرده ... اتاق کوچیکه آماده شده برای حسین و زنش ... گفتم : به به جهاز آوردن ؟ ... خانجان گفت : آره مادر , قرار بود فردا حسین بیاد و خبرت کنه ... دلم داشت می ترکید که تو نبودی ... حسن می ره خونه ی پدرزنش زندگی کنه ... دو تا اتاق بهشون دادن ... حسین هم فعلا میاد اینجا ... تا یک اتاق اضافه کنیم ... سر برج عروسیه ... علی آقا بذار تا عروسی , لیلا پیشم بمونه ... دست تنهام ... علی دستپاچه شد و گفت : من نیام کمک ؟ خانجان گفت : اگر بیای که خونه ت آب و دون ... ولی گفتی اداره جاتی هستی , نمی تونی ... گفت : ماشین دارم , یکراست از اداره میام اینجا و برمی گردم ... و خندید و ادامه داد : خانجان من نمی تونم از لیلا یک نفس دور بشم ... اینو از من نخواین ... گفت : خدا مهربونترتون کنه ... الهی صد هزار مرتبه شکر ... خیالم از لیلا راحت شد ... همش می ترسیدم و فکر می کردم الان چه بلایی سرش اومده ... علی گفت : خاطرتون جمع باشه , از گل بالاتر بهش نگفتم و نمی گم ... اینو مردونه به شما قول می دم ... من مثل مردای دیگه نیستم , زنم رو خیلی دوست دارم 🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 🦋 🌹🦋 🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🦋 🌹🌹🌹🌹🦋                    @Aksneveshteheitaa                🌻❤️🌻