#گندم_زارهای_طلایی 🌾🌾
#قسمت_صدنوزدهم
می دم دست تو نگه دار , بعد از دهه می ریم می گردیم ... حالا هم ماشین داریم هم پول ...
اونقدر تو تهرون می گردیم و خوش می گذرونیم که خودت خسته بشی ... اصلا می ریم خانجانم برمی داریم یکم دلش باز بشه ... راستی بالاخره خانجان اومد ؟
من همینطور که ایستاده بودم و نگاهش می کردم , پرسیدم : شام خوردی ؟
گفت : آره , عزیز حسابی برام تدارک دیده بود ... دلم نیومد حالا که مهربون شده دلشو بشکنم ...
ناراحت که نشدی من با مادرم شام خوردم ؟
گفتم : نه ... دیروقته , بخوابیم ...
گفت : چرا اخم هات تو همه ؟ خوشحال نشدی ؟
گفتم :معلومه نه ... علی , تو خیلی ساده ای ... عزیز خانم اینجا هر چی از دهنش در اومد به من گفت و نفرینم کرد , بعد به تو ماشین داده و پول ... حالا من باید چی فکر کنم ؟
گفت : به این فکر کن از این به بعد ماشین داریم ... داده درستش کردن و مثل عروس شده , می برمت کلاس و برت می گردونم مثل آدم حسابی ها ...
ولی کن این حرفا رو ... من نمی ذارم به تو صدمه ای بزنه , تو عزیز دل منی ... تو , لیلا و من , مجنون ... تو نباشی سر می ذارم به کوه و بیابون ...
و خودشو قاه قاه خندید و ادامه داد : ببین از عشق تو , شاعر هم شدم ...
علی مثل بچه ای که اسباب بازی خودشو بعد از یک تنبیه طولانی پس گرفته باشه , خوشحال بود و شاد و شنگول خوابید و من با ترس از آینده ای که در انتظارمه , تا صبح به سقف نگاه کردم و فکر می کردم عزیز خانم برای چی این کارو کرده ؟! ...
فردا علی که از اداره اومد و ناهارو خورد , منو برد کلاس و گفت : لیلا جون تا کلاست تموم بشه , من یک سر به عزیز می زنم و برمی گردم ... بهش قول دادم ...
خوب پیره دیگه به من احتیاج داره , تو که ناراحت نمی شی ؟
آه بلندی از سینه ام بیرون اومد و گفتم : نه , برو ...
گفت : قربونت برم , زود برمی گردم ... جایی نری , میام دنبالت ...
گفتم : علی من می خوام به روضه برسم , زود بیا ...
گفت : آره , زود میام ... کاری ندارم که , فقط سر می زنم ...
و گاز داد و رفت ...
وقتی کلاس تموم شد , اون نبود و هر چی صبر کردم هم نیومد ...
پولی نداشتم که سوار تاکسی یا درشکه بشم ...
پیاده , تو هوای سرد , تا خونه رفتم ...
سوز بدی میومد که تا مغز استخوانم یخ کرده بود ...
اونقدر سردم بود که وقتی رسیدم , نمی تونستم برم کمک و رفتم به اتاقم و زیر کرسی خوابیدم ...
ولی گرم نمی شدم و مدام از تو وجودم می لرزیدم ...
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
🦋
🌹🦋
🌹🌹🦋
🌹🌹🌹🦋
🌹🌹🌹🌹🦋
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🌻❤️🌻