4_6001522531876473621.mp3
753.9K
🏴 #شهادت_امام_حسن_عسکری
♨️الگوی همهی مومنان
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎙رهبر معظم انقلاب
📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
@hedye110
┄┅─✵💔✵─┅┄
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
اِلهی
یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد
یا عالی بِحَقِّ علی
یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه
یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن
یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن
عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَجَ صاحبَ العصرِ والزَّمان
@hedye110
🏴🏴🏴🏴🏴
#تسلیت_امام_زمانم
امروز با تمام توان گریه میکنیم
همراه با امام زمان گریه میکنیم
در پشت دستههای عزا سوی سامرا
در لابلای سینه زنان، گریه میکنیم
#السلام_علیک_یا_حسن_عسکری_ع
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان_عج
@hedye110
🏴🏴🏴🏴🏴
مداحی_آنلاین_وصایای_امام_حسن_عسکری_آیت_الله_جواد_آملی.mp3
2.8M
🏴 #شهادت_امام_حسن_عسکری(ع)
♨️وصایای امام حسن عسکری(ع)
👌 #سخنرانی بسیار شنیدنی
🎤آیت الله #جوادی_آملی
#السلام_علیک_یا_حسن_عسکری_ع
#آجرک_الله_یا_صاحب_الزمان_عج
#سلامبرحسین
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🌹🌻🌹
#گندم_زارهای_طلایی 🌾🌾
#قسمت_پنجاهسوم
گفتم : ..ویلون هم دوست دارم یاد بگیرم ..ببین اگر یاد بگیرم اونم برات می زنم ها ...
بر گشت طرف منو یکم به من نگاه کرد ..
خجالت کشیدم ..گفتم : عه این طوری نیگا نکن بدم میاد ....
گفت: تو صبح ها خوشگلتر میشی ... میشه کنارم بخوابی ؟نه نه دست بهت نمی زنم فقط دراز بکشیم ...
گفتم فقط دراز بکشیم , قول ؟
گفت : قول ......
آهسته سرمو گذاشتم رو بالش ...کمی به من نگاه کرد و زد زیر خنده ...
گفتم چرا می خندی ؟
صدا شو مثل سیاه ها کرد و گفت : سواد می خواد که من سواد ندارم ..
منم فورا گفتم : کفش می خواد لباس می خواد ندارم ..
همینطور که می خندید گفت جمال بی مثل می خواد ندارم ..
منم گفتم : قالی و قالیچه می خواد ندارم ...
و دوباره هر دو از خنده ریسه رفتیم ...
همینطور که می خندید گفت : تو واقعا محشری ....لیلا تو عجب دختری هستی ..چقدر با نمکی .....
گفتم توام خوبی علی ....انگار صدای خندمون زیادی بلد شده بود مخصوصا علی خیلی با صدا می خندید .....
یکی چند ضربه زد به در,,, علی باز دستشو گذاشت روی دهن منو گفت : کیه ؟
و عشرت با صدای مردونه ش گفت : علی جان ؟ بیاین بیرون اگر بیدارین ؟ ...
علی همینطور که می خندید گفت : نه بیدار نیستیم خوابیم ...مزاحم ,,,..
و رو کرد به من و سرشو آورد تو صورت من و یواش گفت : چادر و روسری می خواد ندارم ...
اما دل من از اینکه باید میرفتیم بیرون بشدت گرفت ..می ترسیدم از مواجه شدن با عزیز خانم وحشت زیادی داشتم ،
گفتم : علی حاضر شیم بریم بیرون بد نشه ...عزیز خانم دعوا نکنه ..
گفت : عه این عشرت همیشه حال منو می گیره ....
پرسیدم مگه نرفته خونه ی خودشون ..
گفت : نه عشرت طلاق گرفته ..گویا بچه دار نمی شد شوهرش زن گرفت عزیزم طلاقشو گرفت ...
گفتم وای پس اونم با ما زندگی می کنه ؟
گفت : دختر خوبیه به خدا کاری به کسی نداره دنبال شوهر هم نیست مهربونه ...
رفتم تو فکر چون حس خوبی نسبت به اون نداشتم .....با اینکه منو علی جدا خوابیده بودیم بازم من خجالت می کشیدم از اتاق برم بیرون ...
علی خودش رختخواب ها رو جمع کرد و روی اونا رو مرتب کشید و گفت : اینطوری عروس خوبی به نظر میرسی ...
من میرم دست و صورتم رو بشورم ...
علی که رفت لباسم رو عوض کردم و روی در گاهی نشستم ...
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
🦋
🌹🦋
🌹🌹🦋
🌹🌹🌹🦋
🌹🌹🌹🌹🦋
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🌻❤️🌻
#گندم_زارهای_طلایی 🌾🌾
#قسمت_پنجاهچهارم
تا خانجانم اومد ..چشمم که به صورتش افتاد از خودم خجالت کشیدم اونقدر گریه کرده بود که پلک هاش بهم چسبیده بود ..
گفتم الهی بمیرم خانجان تقصیر منه ..
منو بغل کرد و رو سینه اش گرفت و گفت : نه مادر از دیشب اونقدر حرف بارم کردن و طعنه لطیفه بهم زدن دیگه جا ندارم ...
حالا غصه ام شده تو رو چطوری دست اینا بسپرم و برم ...عزیز خانم تا تلافی این کار تو رو در نیاره ولت نمی کنه ....
گفتم نگران نباشین ..شما راست می گفتین علی پسر خوبیه ..مواظب من هست نمی زاره کسی اذیتم کنه ..
گفت گردنم بشکنه ..بی مادر بشی الهی تقصیر منه ...دنبه رو دادم دستِ گربه ...اصلا خاطرم جمع نیست می دونم من برم طیفون نوح بسرت میاره (طوفان )
بیا بریم برات کاچی درست کردم ..
ببینم لیلا دیشب که اذیت نشدی؟ با خجالت گفتم برای چی ؟
گفت : علی ..علی اذیتت نکرد ؟ ..
با دست اشاره کردم و یواش گفتم : علی برای خودش جدا جا انداخت اونجا و خوابید ....
گفت : وای خاک عالم تو سرمون شد عزیز خانم پیگیر بشه روزگار من و تو رو سیاه می کنه ..بروز ندی ها ....به روی خودت نیار .....بیا بریم ..
گفتم: نمیام خانجان همین جا می مونم از عزیزخانم می ترسم ..
علی اومد تو اتاق گویا حرف منو شنیده بود و گفت : سلا م خانجان ...لیلا نمی خواد بترسی ,به این حرفای عزیزم فکر نکن فقط زبونشه به خدا ,دلش خیلی مهربونه ..
نترس من هستم نمی زارم کسی بهت حرف بزنه .
بالاخره سه تایی رفتیم تو اون اتاق بغلی سر سفره ی ناشتایی ..
اون اتاق مشرف به حیاط بود و یک پنجره ی سرتاسری داشت و یک پیچ امین الدوله جلوش آویزن بود ..
این اتاق بزرگ و دلباز بود ولی عزیز خانم به ما دوتا اتاق کوچیک عقبی رو داده بود ..
خودش کنار سمار نشسته بود فورا روشو از من بر گردوند ..و جواب سلام منم نداد ...
تخم مرغ و شیر رو گذاشت جلوی علی و گفت : بخور مادر قوت بگیری حالا حالاها ..
باید با زندگی دست و پنچه نرم کنی ...
بدت نیاد خانجان کاش به حرف خاله خانم گوش کرده بودم این بلا رو سر بچه ام نمی آوردم ...
خانجان با ناراحتی گفت : نگو عزیز خانم از دیشب گفتی بسه دیگه دل بچه می ترکه خوف می کنه ...
علی با خنده گفت : وای نمی دونی عزیز چه بلایی سرم اومده اونقدر که دلم می خواد تا آخر عمر همین طور بلا سرم بیاد ...نمی دونستم لیلا اینقدر خوبه..
باور کن عزیز حالا یک کاری از روی بچگی کرده شما ببخشین ..
لیلا هم می خواست از شما معذرت بخواد ...مگه نه لیلا ؟ ..
گفتم : آره ,معذرت می خوام ....
علی ادامه داد : عزیز به خدا همون دختریه که من می خواستم ..خیلی خوب و مهربونه .حالا خودت می ببینی ....
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
🌸به نیت فرج امام زمانمون
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸
🦋
🌹🦋
🌹🌹🦋
🌹🌹🌹🦋
🌹🌹🌹🌹🦋
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🌻❤️🌻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بفرست برای دهه شصتی ها تجدید خاطره بشه 😁👌
یادش بخیر اون دوران ،بدون رقابت و چشم و هم چشمی و...
#سلامبرحسین
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🌹🌻🌹
12.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 شهادت امام حسن عسکری علیهالسلام
🔰 #سید_رضا_نریمانی
@hedye110