فکر کنم شنبه اردیبهشت همون شنبه ای هست که همش میگیم
از شنبه
تاریخ رو ببین خداییش ۱۴۰۳/۰۲/۰۱
اگه دیگه از این شنبه شروع نکنی آیا دیگه امیدی هست ؟،؟؟؟😂😂
➥ @hedye110
#ازبامتاآسمان 🪴
#قسمتنود♻️
🌿﷽🌿
آفتاب دارد نم نم بالا می آید. مامان در حالیکه سرش را لبه تخت گذاشته خوابش برده. درد
شکمم باز شروع شده و امانم را بریده. اگر به خاطر مامان نبود بلند بلند گریه می کردم. از
جایم بلند می شوم و دولا دولا شروع می کنم قدم زدن. تاب نمی آورم. روی زانوھایم می
نشینم. روی چھار دست و پا می روم طرف میز و قرص مسکن دیگری می خورم. میخزم توی
تختم و پتو را می کشم روی سرم. سرم را می کنم داخل بالش و از درد اشک می ریزم.
چنگ می زنم به روتختی. بالش را گاز می گیرم تا داد نزنم. پاھایم را جمع می کنم توی
شکمم و مچاله می شوم. تاب می خورم و اشک می ریزم. خدا کند مامان بیدار نشود. آنقدر
وول می خورم و به خودم می پیچم تا قرص اثر می کند و دردم قابل تحمل می شود.
نفس بریده، از جایم بلند می شوم و می روم آشپزخانه. کتری را روی گاز می گذارم. کمی
بعد مامان باید برود دانشگاه. می نشینم روی صندلی آشپزخانه و سرم را می گذارم روی
میز. درد دارم ولی قابل تحمل شده. چشم ھایم می سوزد. مامان با چھره ای خوابالود می
آید توی آشپزخانه. صاف می نشینم و لبخند می زنم.
-صبح بخیر.
نگران نگاھم می کند.
-بھتری؟!.
سرتکان می دھم. خوب نگاھم می کند. شاید حرفم را باور ندارد.
-حالا چرا پاشدی؟!. برو بخواب.
بلند می شوم و از یخچال پنیر و شیر می آورم بیرون و می گذارم روی میز.
-خوبم. امروز بیرون کار دارم. نمی خوام وقتم سوخت شه.
می آید و دستم را می گیرد. با دلخوری می گوید:
-لیلی تو بیشتر از ھر چیزی به استراحت احتیاج داری. کمتر برو بیرون. یه نگاه به رنگ و روت
بنداز؟!.
ناراحت می شوم. غصه ام می گیرد.
-من چه برم بیرون چه بخوابم خونه، حال و روزم اینه. مامان واقعیت اینه که من زیاد نمی
مونم. نمی خوام خودمو حبس کنم. اگه قراره بمیرم بذار اون بیرون باشم تا تو رختخواب.
نفسش را با غصه می دھد بیرون. دیگر چیزی نمی گوید. وقتی می رود دانشگاه، به زحمت
لباس می پوشم و می روم بیرون.
قیافه ام زار و نزار به نظر می رسد. از درد کشیدن و نخوابیدن دیشب زیر چشمھایم گود
افتاده و رنگم زرد شده. درد آرام گرفته ولی احساس خستگی می کنم.
کنار بیمارستان از ماشین پیاده می شوم. از دیدن ردیف چادرھای مسافرتی توی پیاده رو
خیابان کنار بیمارستان شوکه می شوم. مثل این است که یه عده زن و بچه دارند آنجا
زندگی می کنند. چند بچه و زن جلوی چادرھا نشسته اند. از سرووضعشان معلوم است که
مال این طرف ھا نیستند.
می روم تو حیاط بیمارستان. عمو فرید به من گفته که بیمارستان دری دارد که اھالی
بیمارستان و محل بھش می گویند: در سرطانی ھا. سر که بر می گردانم مردی با کلاه
پشمی سورمه ای که تا روی چشمھایش پایین کشیده دارد از بوفه بیمارستان ساندویچ می
گیرد. آنقدر زرد و استخوانی است که می ترسم موقع راه رفتن پایش پیچ بخورد و بیفتد زمین.
دستی روی ربان صورتی که روی بازویم بسته ام می کشم. مرد ساندویچش را می گیرد و
می رود روی زمین می نشیند. می روم کنارش. سایه ام می افتد روی سرش. سرش را بالا
می گیرد. حرفی نمی زند. خودم را معرفی می کنم.
-سلام صبح بخیر. اسم من لیلیه. یکی از جنس خودتون. میشه کنارتون بشینم؟!.
شانه ای بالا می اندازد. گربه ای میو کنان می آید نزدیک ما. مرد نصف ساندویچش را می
کند و می اندازد جلویش. می گویم:
-دو ماه و خورده ایه که فھمیدم سرطان دارم. دکترھا بھم گفتن شش ماه تا یکسال زنده می
مونم. شما چی؟!.
نا ندارد ساندویچش را بخورد. ھمانطور دست نخورده می گذاردش روی زمین. سیگاری از
جیب شلوارش می کشد بیرون و آتشش می زند. جوابی نمی دھد. من ھم لقمه نان و پنیرم
را درمی آورم و شروع می کنم گاز زدن. نگاھم می کند. یکی دیگر درمی آورم می گیرم
طرفش. با تردید می گیرد. ھمه ی لقمه را بھو می گذارد دھانش.
-یادم نمیاد کی نون و پنیر و چایی شیرین خوردم؟!.
لقمه اش را که قورت می دھد می گوید:
-نگفتن چقدر. ولی آب پاکی رو ریختن رو دستم. گفتن تومور مغزیم دیگه خوب بشو نیست.
وقتی ندارم.
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🌹🌻🌹
هر دو سُرخیم
ولی فاصلهی ما از هم؛
پرده های ست
که در قلب انار افتاده ♥️🍃
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🌹🌻🌹
آتشِ
عـشـقِ تو
در دلِ من♥️
شُعله ور است.🔥
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🌹🌻🌹
«تُــــــــو»
نیـمه ناتمـام قلبــ♥ــم را
تکمیل کَردی ♥️ 🔗
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🌹🌻🌹
قهوه بنوشید ...
یک کتاب خوب بخوانید ....
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🌹🌻🌹
🦋🦋🦋 پروفایل چادرانه
🌱 به عشق امام زمان چادری شدم
✨🌺 #حجاب
✨🌺#امام_زمان (عج)
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🌹🌻🌹
💖
در سرم تویی
در چشمم تویی
در قلبم تویی
من عکس دسته جمعی توام...💖
#کانالعکسنوشتهایتا
@Aksneveshteheitaa
🌹🌻🌹