eitaa logo
چله نشین ظهورامام زمان عج الله
314 دنبال‌کننده
775 عکس
298 ویدیو
59 فایل
#تبادل_نداریم↔🚫 #شرح_نامه_های_حضرت_علی_علیه_السلام سلامتی و فرج آقا صاحب الزمان صلوات🔶️ کانالهای دیگر #سلامتکده_بانو_عضو_شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/3348693003Cc0c8f29263 @namebepedar @bazybay
مشاهده در ایتا
دانلود
-نامه۲۷(بخش۵) 🔸تنها از اين گروه بترسيد: در آخرين بخش از اين نامه مطابق آنچه مرحوم سيّد رضى آورده (و از تعبير به «منه» بر مى آيد که آنچه در نهج البلاغه آمده تمام نامه نبوده، بلکه بخش هايى از آن است) امام(عليه السلام) به نکته اى بسيار مهم و اساسى توجّه کرده و مى فرمايد: ✅«امام هدايت و امام گمراهى هرگز يکسان نيستند همچنين دوستدار پيامبر و دشمن او با هم برابر نخواهند بود»; (وَمِنْهُ: فَإِنَّهُ لاَ سَوَاءَ، إِمَامُ الْهُدَى وَإِمَامُ الرَّدَى وَ وَلِيُّ النَّبِيِّ، وَ عَدُوُّ النَّبِيِّ). 👈روشن است که تعبير به «إِمَامُ الْهُدَى» در اين جمله اشاره به خود آن حضرت و تعبير به «إِمَامُ الرَّدَى» اشاره به معاويه است که بر خلاف دستور پيامبر و خواسته قاطبه مسلمين پرچم مخالفت بر افراشت و جنگ هاى خونين و هلاکت بسيارى از مسلمين را سبب گرديد. 👈واژه «امام» غالباً به معناى پيشواى حق است; ولى گاه در پيشواى باطل هم به کار مى رود. در قرآن مجيد مى خوانيم: «(وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ); و آنان (فرعونيان) را پيشوايانى قرار داديم که به سوى آتش (دوزخ) دعوت مى کنند». دليل تطبيق «إِمَامُ الرَّدَى» در جمله فوق👆 بر معاويه افزون بر قرائن حاليه، صراحت بخش هايى از اين نامه است که مرحوم سيّد رضى آن را نقل نکرده است; در بخشى از اين نامه طبق آنچه در کتاب تمام نهج البلاغه آمده است مى خوانيم: « از خواسته ها و دعوت هاى اين مرد دروغگو فرزند هند (جگر خوار) بپرهيزيد»❗ آن گاه امام(عليه السلام) در تکميل سخن به حديثى از پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) استناد مى جويد و مى گويد: ✅«رسول خدا(صلى الله عليه وآله) به من فرمود: من بر امتم نه از مؤمن مى ترسم و نه از مشرک، چرا که مؤمن ايمانش او را از کار خلاف باز مى دارد و مشرک را خداوند به وسيله سرکشى (رسوا و) خوار و ذليل مى کند. تنها آنان که از شرشان بر شما مى ترسم😥 کسانى اند که در دل منافقند و در زبان به ظاهر دانا، سخنانى مى گويند که شما مى پسنديد; ولى اعمالى انجام مى دهند که شما آن را زشت  و ناپسند مى شماريد»; (وَلَقَدْ قَالَ لِي رَسُولُ اللهِ(صلى الله عليه وآله) إِنِّي لاَ أَخَافُ عَلَى أُمَّتِي مُؤْمِناً وَلاَ مُشْرِکاً; أَمَّا الْمُؤْمِنُ فَيَمْنَعُهُ اللهُ بِإِيمَانِهِ، وَأَمَّا الْمُشْرِکُ فَيَقْمَعُهُ اللهُ بِشِرْکِهِ. وَلَکِنِّي أَخَافُ عَلَيْکُمْ کُلَّ مُنَافِقِ الْجَنَانِ عَالِمِ اللِّسَانِ، يَقُولُ مَا تَعْرِفُونَ، وَيَفْعَلُ مَا تُنْکِرُونَ). اين يک واقعيّت است که مؤمنان واقعى پشت و پناه اسلام و امّت اسلامى هستند و مشرکان شناخته شده به سبب شرکشان، مردم از آنها فاصله مى گيرند و اگر بخواهند از درِ عداوت در آيند، مؤمنان به فرمان خداوند دست به دست🤝 هم مى دهند و آنها را در هم مى کوبند; ولى مشکل بزرگ جامعه اسلامى و هر جامعه اى دشمنانى هستند که لباس دوستى بر تن مى کنند، همان افراد دو چهره اى که چهره زيبايى از خود نشان مى دهند و چهره زشت درونى خود را مستور مى دارند، در ميان صفوف مسلمانان رفت و آمد دارند و از اسرار آنها آگاه مى شوند و هر جا بتوانند از پشت به آنها خنجر🔪 مى زنند. آيات الهى و سنّت پيامبر(صلى الله عليه وآله) را دست آويز خود قرار مى دهند; ولى در عمل بر خلاف رفتار مى کنند. ✴مصداق بارز اين سخن در زمان على(عليه السلام)، معاويه و اطرافيانش بودند که به نام خونخواهى عثمان که ظاهراً جانشين پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) بود، قيام کردند و به هنگام ناچارى قرآن ها 📖را بر سر نيزه ها بالا بردند. نماز مى خواندند و در نماز جمعه سخنان زيبا و موافق کتاب و سنّت مى گفتند; ولى براى تضعيف امام هدايت; على(عليه السلام) که هم از سوى خدا منصوب شده بود و هم از سوى خلق، هيچ فرصتى را از دست نمى دادند. 😰از قتل بى گناهان و غارت اموال مسلمين و شبيخون زدن به مناطق مرزى عراق ابا نداشتند و با استفاده از اين روش سرانجام توانستند بر جاى پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) تکيه زنند و اسلام را به قهقرا ببرند.😔
ارسال: 🌿 نماز دوازده رکعتی شب عید غدیر ⭐ شب هجدهم ذی‌الحجّه شب بسیار بزرگ و بستر ظهور یوم‌الغدیر و شب خلوت‌های عبادی است. ▫برای این شب جمال‌السّالکین «سیّد بن طاووس سلام الله علیه» نمازی دوازده رکعتی را در «اقبال ‌الاعمال» نقل کرده است که کیفیّت نماز چنین است: 🍃 این نماز دوازده رکعت پی در پی و بعد از هر دو رکعت یک تشهد و فقط با یک قنوت و سلام در رکعت دوازدهم است. ▫در یازده رکعت اوّل، در هر رکعت بخواند: ▪سوره «حمد» یک بار ▪سوره «توحید» ده بار ▪«آیت الکرسی»(تا هُوَالعَلِیُّ العَظِیم) یک بار ▫و در رکعت دوازدهم بخواند: ▪سوره «حمد» هفت بار ▪سوره «توحید» هفت بار ▫و سپس دست به قنوت بردارد و بگوید: ▪ لا إِلهَ إِلَّا اللهُ وَحْدَهُ لا شَرِيکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ، يُحْيِی وَ يُمِيتُ وَ يُمِيتُ وَ يُحْيِی، وَ هُوَ حَيٌّ لا يَمُوتُ بِيَدِهِ الْخَيْرُ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَیْءٍ قَدِيرٌ ▫بعد از رکوع به سجده رفته و در سجدۀ آخر ده بار این ذکر را بخواند: ▪سبْحانَ مَنْ أَحْصى كُلَّ شَیْءٍ عِلْمُهُ، سُبْحانَ مَنْ لا يَنْبَغِی التَّسْبِيحُ الّا لَهُ، سُبْحانَ ذِی الْمَنِّ وَ النِّعَمِ، سُبْحانَ ذِی الْفَضْلِ وَ الطَّوْلِ، سُبْحانَ ذِی الْعِزَّةِ وَ الْكَرَمِ. اسْأَلُكَ بِمَعاقِدِ الْعِزِّ مِنْ عَرْشِكَ، وَ مُنْتَهىَ الرَّحْمَةِ مِنْ كِتابِكَ، وَ بِالاسْمِ الاعْظَمِ وَ كَلِماتِكَ التّامَّةِ انْ تُصَلِّیَ عَلى مُحَمَّدٍ رَسُولِكَ وَ اهْلِ بَيْتِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ وَ انْ تَفْعَلَ بِی كَذا وَ كَذا (بجای کذا و کذا حاجات خود را بخواهد)، انَّكَ سَمِيعٌ مُجِيبٌ. ▫منزّه است خدايى كه علم او هر چيز را به شماره درآورده است، منزّه است خدايى كه تسبيح جز بر او شايسته نيست، منزّه است داراى بخشش و نعمت‌ها، منزّه است خداى تفضل‌كننده و بخشنده، منزّه است خدایی که صاحب عزّت و کرم است. خدایا به جایگاه‌های سربلندى از عرشت و منتهاى رحمت از كتابت و به بزرگ‌ترين نام و سخنان كاملت، از تو می‌خواهم كه بر فرستاده‌ات حضرت محمّد و خاندان پاک و پاكيزۀ او درود فرستى و خواستۀ مرا دربارۀ ‌. . . برآورده سازى، به راستى كه تو شنوا و اجابت‌كننده‌اى. ▫و پس از سجدۀ آخر، ششمین تشهّد و سپس سلام را بخواند. الحجه
4_5879968514948730392.mp3
1.42M
❤️سینمو سپر میکنم‌میگم‌آقام علیه 💜عالمو خبر میکنم میگم آقام علیه ❤️بگو بالا مأذنه ها، فقط علی امیره ... 💓 #فقط_حیدر_امیرالمؤمنین_است 🎤 #سید_مجید_بنی_فاطمه 💖🍃 به مناسبت عید #غدیر_خم 💪 #یا_علی‌_مدد ❣ #غدیر 😍 #عید_غدیر مبارکباد💕
🔹 دانستنی هایی در مورد الغدیر؛ از علامه امینی رحمه الله . . . ⁉ مجموعه ی عظیم الغدیر دفاع از مظلومیت امیرالمومنین علی علیه السلام و خلافت بلافصل ایشان است! ⁉ قابل توجه اینکه مصادر و منابعی که در کتاب الغدیر مورد استناد قرار گرفته، همگی از منابع کُتب علمای اهل تسنن است! ⁉ علامه امینی برای نوشتن و جمع آوری الغدیر در شبانه روز حدود ۱۷ ساعت مطالعه و تحقیق می کرد! ⁉ علامه امینی برای نوشتن کتاب الغدیر ۱۰ هزار جلد کتاب را خوانده و به ۱۰۰ هزار جلد کتاب مراجعات مکرر داشته است! ⁉ وقتی فقط یک جلد از کتاب الغدیر به لبنان رفت، در عرض مدت خیلی کوتاهی ۳۰ هزار سنی به واسطه مطالعه این کتاب شیعه شدند! ⁉ مجموعه بی نظیر الغدیر ۲۰ جلد است، که تا کنون ۱۱ جلد آن چاپ شده است و ۹ جلد از کتاب هنوز منتشر نشده است. مرحوم علامه امینی فرمودند: حرف‌های اصلی خودم را در آن ۹ جلد زده‌ام و این ۱۱ جلد، مقدماتی برای آن سخنان بوده است. و اگر انتشار این کتاب کامل ‌شود دنیا را تکان میدهد! ⁉ اگرچه مطالب الغدیر به مذاق بسیاری خوشایند نیست اما از آنجایی که با اتکاء به منابع و مآخذ مُتقَن نوشته شده، تا کنون ظرف این مدت (حدود شصت سال) از چاپ این کتاب گذشته، کسی یا گروهی نتوانسته نقدی یا ردّی بر کتاب الغدیر و یا نقدی بر صفحه ای از الغدیر بنگارد! ⁉ فقهاء و محدثین و بزرگان مولفین اهل تسنن هم بر این کتاب تقریظ می‌نویسند. تا چه رسد به بزرگان شیعه! ⁉ علامه امینی با کتاب شریف الغدیر خود، راه هر گونه انکار یا توجیه کسانی که در فکر مخالفت با خطبه غدیر و اثبات ولایت امیر المومنین علیه السلام هستند با مستندات و کتب اهل تسنن بسته است و این کتاب حجت را بر همه تمام کرده که به هیچ وجه نمی توان به خطبه ی نورانی غدیر شک نمود! ✅ ایشان در کتاب بی‌نظیر الغدیر؛ روایت غدیر را از (۱۱۰) صحابه پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم، و (۸۴) نفر از تابعین، و (۳۶۰) راوی حدیث، از کتب اهل سنت، از قرن دوم تا قرن چهاردهم هجری قمری معرفی کرده است! ✅ علامه امینی فرمودند: «روز قیامت با دشمنان امیرالمومنین علیه السلام مخاصمه خواهم کرد! همانطور که آن ها وقت آقا را گرفتند، وقت مرا هم گرفتند وگرنه می خواستم معارف امیرالمومنین علیه السلام را گسترش بدهم، این ها آمدند مرا وادار کردند که من در اثبات امامتش کتاب بنویسم.» ✅ ایشان یک تنه در برابر تحریف کنندگان تاریخ قیام نموده و با قلم توانا و آتشین و در عین حال منطقی و علمی پرده ها را کنار زد و حقایق را از لابه لای زوایای تاریک تاریخ بیرون کشید و خلافت بلافصل امیرالمومنین علیه السلام را برای جهانیان اثبات نمود‌. مَنْ كُنْتُ مَوْلاه فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاه
برنامه مطالعه امروز: ترجمه نامه ۲۸ (بخش اول) رو مطالعه بفرمایید. یاعلی ۲۸(بخش۱) 🔹🔹🔹 🔹🔹 🔹 📜نامه اى از آن حضرت (ع) در پاسخ معاويه و اين از بهترين نامه هاى امام (ع) است: اما بعد، نامه ات به من رسيد. در آن نوشته بودى كه خداوند، محمد (صلى الله عليه و آله) را براى دين خود اختيار كرد و او را به كسانى كه خود نيرويشان داده بود، يارى نمود. روزگار شگفت چيزى را از ما نهان داشته بود و تو اكنون آشكارش ساختى. مى خواهى ما را از نعمتى كه خداوند به ما ارزانى داشته و پيامبر خود را به ميان ما فرستاده است، خبر دهى تو، در اين حال، همانند كسى هستى كه خرما به هجر مى برد يا كسى را كه به او تير انداختن آموخته است به مبارزت طلبد. پنداشته اى كه برترين مردم در اسلام فلان و فلان هستند. سخنى گفتى كه اگر سراسر درست باشد، تو را از آن بهره اى نيست و اگر درست نباشد تو را از آن زيانى نرسد. تو را چه كار چه كسى از چه كسى برتر است يا برتر نيست يا چه كسى زبردست است و چه كسى زيردست؟ آزادشدگان و فرزندان آزادشدگان را چه رسد كه ميان مهاجران نخستين فرق نهند و درجات و طبقات ايشان را تعيين كنند، يا ترتيب دهند. هيهات، آن تير كه نه از جنس تيرهاى ديگر بود، آواز داد و خود را شناساند و كسى در اين قضيه زبان به داورى گشود كه خود محكوم بود. اى آدمى، چرا به جاى خود نمى نشينى و نمى خواهى كه كاستيهاى خود را بشناسى. چرا در آن رتبه واپسين كه براى تو مقدّر شده قرار نمى گيرى، چه زيان تو را كه چه كسى مغلوب شد و چه سود تو را كه چه كسى پيروز گرديد. تو در بيابان ضلالت گمشگشته اى و از راه راست منحرف شده اى. 🔹 🔹🔹 🔹🔹🔹
-نامه۲۸(بخش۱) 📃از نامه هاى امام(عليه السلام) است که در پاسخ معاويه نگاشته است. شريف رضى مى گويد: اين نامه از نامه هاى بسيار جالب است.👌 📜نامه در یک نگاه: این نامه همان گونه که در طلیعه آن در نهج البلاغه آمده، پاسخى است به یکى از نامه هاى معاویه به امام(علیه السلام); که معاویه در آن بسیار جسورانه با امام(علیه السلام) سخن گفته و از هیچ گونه هتاکى فروگذار نکرده است.😡 در بخش اوّل از نامه اش به عظمت پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) و اسلام پرداخته و آن را مقدمه اى براى بیان فضایل اصحاب و یاران آن حضرت قرار داده سپس به طرفدارى از خلیفه اوّل، دوم و سوم پرداخته و از منزلت اوّلى و دومى و مظلومیّت سومى سخن به میان آورده😦 و امام(علیه السلام) را متّهم ساخته که در قتل عثمان شرکت داشته و نیز متهم به حسادت ابوبکر و کراهت خلافت عمر نموده😳 و در همه جا از تعبیرات زننده و نیش هاى زشت و آزار دهنده کمک گرفته و در پایان امام(علیه السلام) را با نهایت بى ادبى متّهم به لجاجت نموده و مى گوید: قتله عثمان را به ما بسپار و شورایى براى انتخاب خلیفه پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) آماده ساز; ما بیعت تو را نپذیرفته ایم و سر بر فرمانت نمى نهیم و بهره تو از ناحیه ما تنها شمشیر است و تا پایان ایستاده ایم.😠 👈از تعبیرات این نامه کاملاً پیداست که معاویه دو هدف را دنبال مى کرده است: 1⃣ نخست اینکه امام(علیه السلام) را عصبانى و خشمگین کند تا سخنان تندى بگوید و آن را بهانه قرار دهد و پیراهن عثمان دیگرى بسازد 2⃣و نیز درباره خلفاى سه گانه زیاد اغراق مى کند و امام(علیه السلام) را به حسادت نسبت به آنها متّهم مى سازد تا امام(علیه السلام)سخنى بر ضد آنها بگوید و آن نیز ضمیمه پیراهن عثمان شود. 🔺این سخن یک استنباط نیست، بلکه مطلبى است که صریحاً در تاریخ آمده که بر زبان عمرو عاص جارى شد، ابن ابى الحدید مى نویسد: عمرو بن عاص به معاویه سفارش کرد که نامه اى براى على(علیه السلام) بنویسد تا او را شدیداً تحریک کند و به خشم آورد تا سخنى از او در جواب صادر شود که اسباب نکوهش او گردد و روش او را ناهنجار سازد⁉ مخصوصاً تأکید کرد تا مى توانى از ابوبکر و عمر در نامه ات تعریف کن. معاویه نیز پیشنهاد عمرو بن عاص را پذیرفت و نامه اى را که در بالا به خلاصه آن اشاره کردیم براى او نوشت.   🔸چگونه محکوم به داورى مى نشيند؟ همان گونه که در👆 بالا آمد، اين نامه به گفته مرحوم شريف رضى از جالب ترين نامه هاست که امير مؤمنان على(عليه السلام) در آن، مسائل مهمى را با عبارات بسيار گويا و رسا به معاويه گوشزد کرده است.👌 در آغاز به بحثى اشاره مى کند که معاويه درباره عظمت پيامبر اکرم و آيين او ذکر کرده و مى فرمايد: ✅«اما بعد (از حمد و ثناى الهى) نامه ات به من رسيد نامه اى که در آن يادآور شده اى که خداوند محمد(صلى الله عليه وآله) را براى آيينش برگزيد و با اصحابش او را تأييد کرد به راستى دنيا چه شگفتى هايى در خود از سوى تو براى ما نهفته؟😏 چرا که مى خواهى ما را از آنچه خداوند به ما عنايت فرموده آگاه سازى و به ما از نعمت وجود پيغمبر ما در ميان ما خبر دهى،☺ کار تو به کسى مى ماند که خرما را (از نقاط ديگر) به سرزمين هَجَر (سرزمينى که مرکز خرما بود) ببرد و يا همچون شاگرد تيراندازى🏹 که بخواهد از طريق دعوت به مبارزه، استادش را بيازمايد»; (أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ أَتَانِي کِتَابُکَ تَذْکُرُ فِيهِ اصْطِفَاءَ اللهِ مُحَمَّداً(صلى الله عليه وآله) لِدِينِهِ، وَتَأْيِيدَهِ إِيَّاهُ بِمَنْ أَيَّدَهُ مِنْ أَصْحَابِهِ; فَلَقَدْ خَبَّأَ لَنَا الدَّهْرُ مِنْکَ عَجَباً; إِذْ طَفِقْتَ تُخْبِرُنَا بِبَلاَءِ اللهِ تَعَالَى عِنْدَنَا، وَنِعْمَتِهِ عَلَيْنَا فِي نَبِيِّنَا، فَکُنْتَ فِي ذَلِکَ کَنَاقِلِ التَّمْرِ إِلَى هَجَرَ، أَوْ دَاعِي مُسَدِّدِهِ إِلَى النِّضَالِ). 🔺امام(عليه السلام) براى بيان زشت بودن سخنان معاويه در مورد توصيف اسلام و عظمت پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) براى على(عليه السلام) که نخستين مسلمان و نفس پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) و نقطه مرکزى اسلام بعد از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) بوده، دو مثال ذکر فرموده که هر يک از ديگرى رساتر و گوياتر است. نخست به ضرب المثل معروف عرب تمثل جسته که مى گويند: «فُلاَنٌ کَنَاقِلِ التَّمْرِ إِلَى هَجَر» اين ضرب المثل مربوط به تاجرى است که از شهر هَجَر (يکى از شهرهاى بحرين) که مرکز پرورش خرما🌴 بود برخاست و به بصره آمده تا متاعى خريدارى کند و به هَجَر ببرد هرچه نگاه کرد چيزى ارزان تر از خرما نديد. سرمايه خود را تبديل به خرما کرد و آن را به هَجَر آورد و در انتظار گران شدن خرما آنها را در انبار ذخيره نمود; ولى از بخت بد او روز به روز خرما ارزان تر شد تا آنجا که خرماهاى او در انبار فاسد گشت و سرمايه اش بر باد رفت.❌ اين ضرب المثل را عرب درباره کسى مى گويد که
بخواهد مطالبى نزد کسى بيان کند که او از آن آگاه تر و داناتر است. معاويه نيز در واقع شبيه آن تاجر احمق بود که مى خواست عظمت اسلام و پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) را براى على(عليه السلام) شرح دهد ومعادل اين ضرب المثل درفارسى همان چيزى است که معروف است مى گوييم: فلان کس زيره به کرمان مى برد يا حکمت به لقمان مى آموزد.😏 در مثال دوم، امام(عليه السلام) معاويه را به تيراندازى (ناشى) تشبيه مى کند که نزد استادى درس تيراندازى فرا گرفته سپس جسورانه در مقابل استاد برمى خيزد و او را دعوت به مسابقه براى امتحان و آزمايش او مى کند که کارى است مضحک و خنده آور.😊 ▫بعضى از شارحان نهج البلاغه گفته اند: امام(عليه السلام) در اين تشبيه تواضع فراوانى نموده که معاويه را به عنوان شاگردى، هرچند ناآگاه و جسور براى خود پذيرفته است. و چقدر زشت و ناپسند است که دورافتادگان و «طلقا» بخواهند اسلام را به آن حضرت معرفى کنند❗ آن گاه امام(عليه السلام) به بخش ديگرى از سخنان معاويه که درباره صحابه پيامبر(صلى الله عليه وآله) است و به خليفه اوّل و دوم و سوم اشاره کرده، مى پردازد و چنين مى فرمايد: ✅ «تو گمان کردى که برترين اشخاص در اسلام، فلان و فلانند مطلبى را يادآور شده اى که اگر راست باشد به تو مربوط نيست و اگر دروغ باشد زيانى به تو نمى رساند اساساً تو را با برتر و غير برتر و رييس و زيردست چکار»; (وَ زَعَمْتَ أَنَّ أَفْضَلَ النَّاسِ فِي الاِْسْلاَمِ فُلاَنٌ وَ فُلاَنٌ; فَذَکَرْتَ أَمْراً إِنْ تَمَّ اعْتَزَلَکَ کُلُّهُ، وَإِنْ نَقَصَ لَمْ يَلْحَقْکَ ثَلْمُهُ. وَمَا أَنْتَ وَالْفَاضِلَ وَالْمَفْضُولَ وَالسَّائِسَ وَالْمَسُوسَ!). 🔗همان گونه که در سابق اشاره شد هدف معاويه از بردن نام خليفه اوّل و دوم و سوم و ذکر فضايل آنها در نامه خود اين بوده است که امام(عليه السلام) را عصبانى کند و سخنى بگويد و او آن را بهانه کار خود سازد. امام(عليه السلام) با جمله هاى بسيار متين و حساب شده اى که در اين فراز از نامه است او را به کلى از ميدان برون کرده و سر به زير ساخته است. در واقع امام(عليه السلام) مى خواهد بفرمايد که تو فرزند ابوسفيان، جرثومه کفر و شرک و بت پرستى و دشمن شماره يک اسلام و آتش افروز جنگ هاى ضد اسلامى هستى. تو در دامان هند جگرخوار پرورش يافته اى و خاندان تو با اسلام بيگانه بوده است اکنون مى خواهى براى صحابه پيغمبر(صلى الله عليه وآله) تعيين مقام کنى و فاضل و مفضول بسازى. ✅حضرت در ادامه به صورتى کوبنده تر و آشکارتر مى افزايد: «اسيران آزاد شده از کفار زمان جاهليّت و فرزندان آنها را با امتياز نهادن ميان مهاجران نخستين و ترتيب درجات و تعريف طبقاتشان چه نسبت؟»; (وَمَا لِلطُّلَقَاءِ وَأَبْنَاءِ الطُّلَقَاءِ، التَّمْيِيزَ بَيْنَ الْمُهَاجِرِينَ الاَْوَّلِينَ، وَتَرْتِيبَ دَرَجَاتِهِمْ، وَتَعْرِيفَ طَبَقَاتِهِمْ!). گويا فراموش کرده اى که تو در روز فتح مکّه که آخرين سنگر دشمنان اسلام فتح شد، زير تيغ مجاهدان 👳بودى و راهى براى فرار نداشتى و همچنين پدرت ابوسفيان، به همين دليل در برابر اسلام و رسول خدا تسليم شديد و آن حضرت بر شما منت نهاد و همه را آزاد کرد. حال آمده ايد بر کرسى داورى نشسته ايد و درباره صحابه پيغمبر به قضاوت مى پردازيد⁉ راستى شرم آور است کسى که داراى چنين سابقه اى است و خانواده اى با اين پيشينه سوء دارد بخواهد در اين گونه مسائل دخالت کند. 👈در واقع بايد لبه تيز انتقاد را متوجه کسانى کرد که امثال معاويه را بعد از پيغمبر پر و بال دادند و سوابق او را فراموش کردند و فرماندارى بخش عظيمى از کشور اسلام را به او سپردند. آرى در زمان خليفه دوم بود که معاويه به اين مقام منسوب شد و سرزنش، متوجه مسلمانانى است که با اين فاصله کم، سوابق خاندان بنى اميّه را به فراموشى سپردند و به حکومت آنها تن در دادند و بر ضد آنها قيام  نکردند. با آن همه رواياتى که از پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) در منابع مختلف اسلامى در مذمت بنى اميّه و شخص معاويه و خطرات حکومت آنها بيان شده است.❌ گويد: تو همواره به اين طرف و آن طرف مکارانه مايل مى شوى و هرگز در مسير اعتدال حرکت نمى کنى; گاه مدافع صحابه پيغمبر(صلى الله عليه وآله) مى شوى و گاه در مقابل صحابه پيغمبر(صلى الله عليه وآله) دست به شمشير مى برى و به جنگ برمى خيزى. سپس امام(عليه السلام) در ادامه اين سخن و براى تأکيد بيشتر مى افزايد: ✅«هيهات تو خود را در صفى قرار مى دهى که از آن بيگانه اى، کار به جايى رسيده که محکومى مى خواهد در اين مسائل، داورى کند»; (هَيْهَاتَ لَقَدْ حَن قِدْحٌ لَيْسَ مِنْهَا، وَطَفِقَ يَحْکُمُ فِيهَا مَنْ عَلَيْهِ الْحُکْمُ لَهَا). 👆جمله «حَنَّ قِدْحٌ لَيْسَ مِنْهَا» ضرب المثلى است در ميان عرب که ريشه آن از آنجا گرفته شده که گروهى از بنى الحنان (طايفه اى از عرب) مى خواستند با هم قمار کنند و چوب هاى تير را بر
اى اين کار آماده کرده بودند. جد آنها يک چوب تير عوضى و ناکارآمد در ميان آن چوبهاى تير انداخت و تقسيم کننده چوبهاى تير مردى کور بود، هنگامى که به چوب تير تقلّبى برخورد کرد از صداى آن متوجه شد که آن از چوب هاى اصلى نيست گفت: «حَنَّ قِدْحٌ لَيْسَ مِنْهَا» چوب تيرى که از جنس چوب هاى اصلى نيست صدا کرد و تقلبى بودن آن فاش شد.😏 سپس اين ضرب المثل را براى هر کسى که خود را داخل در قوم و جماعتى مى کرد که شايستگى هم رديفى آنها را نداشت به کار بردند و امام(عليه السلام) در اينجا اين ضرب المثل را در مورد معاويه به کار برده که تو دارى خود را با جماعتى مخلوط مى کنى که از آنها نيستى. کفار آزاد شده روز فتح مکّه کجا و مهاجران و مجاهدان نخستين کجا.❌ قابل توجّه اينکه امام(عليه السلام) در عبارت بالا صريحا مى فرمايد: تو با آن سوابق در زمره محکومان هستى چگونه بر کرسى حاکمان نشسته اى و دعوى داورى دارى؟ ✅آن گاه براى تأکيد بيشتر مى افزايد: «اى انسان (غافل و بى خبر) چرا بر سر جاى خود نمى نشينى و از کوتاهى و ناتوانى خويش آگاه نيستى و چرا به آنجا که مقدّرات براى عقب راندن تو تعيين کرده باز نمى گردى؟ تو را با غلبه مغلوب و پيروزى پيروزمند (در پيدايش و پيشرفت اسلام و بعد از رحلت پيامبر(صلى الله عليه وآله)) چکار»; (أَلاَ تَرْبَعُ أَيُّهَا الاِْنْسَانُ عَلَى ظَلْعِکَ وَتَعْرِفُ قُصُورَ ذَرْعِکَ وَتَتَأَخَّرُ حَيْثُ أَخَّرَکَ الْقَدَرُ فَمَا عَلَيْکَ غَلَبَةُ الْمَغْلُوبِ، وَلاَ ظَفَرُ الظَّافِرِ!). امام(عليه السلام) در اين سه جمله، 1⃣نخست به او هشدار مى دهد که بر سر جاى خود بنشيند و پا را از گليم خويش درازتر نکند.😠 2⃣در جمله دوم به او دستور خودشناسى مى دهد که تو بايد بدانى مرد اين ميدان نيستى و از آن ناتوان ترى که بخواهى زمام حکومت بخشى از کشور اسلامى را به دست بگيرى و يا بخواهى براى تشخيص مهاجران و انصار و ترتيب درجات آنها به داورى بنشينى، پس چه بهتر که در همان مرتبه اى که مقدّرات براى تو رقم زده جاى گيرى و از آن تجاوز نکنى. 3⃣در جمله سوم مى فرمايد: درست است که مهاجران و انصار در مبارزه با شرک و بت پرستى غالب شدند و بت پرستان و دشمنان اسلام مغلوب گشتند; ولى اين مربوط به پيامبر و صحابه اوست تو را چکار که در اين باره سخن مى گويى و از پيروزى مسلمين و شکست کفار به عنوان يکى از افتخارات خود بحث مى کنى.😶 🔘جمله «فَمَا عَلَيْکَ...» که با فاى تفريع شروع شده، اشاره به اين نکته است که تو فردى عقب مانده از اسلامى که در آخرين لحظات پيروزى اسلام با پدرت ابوسفيان ظاهراً تسليم شديد، بنابراين تو از گردونه اين بحث به کلى خارج هستى که بخواهى در ميان مهاجران نخستين، قضاوت کنى و درجات آنها را تعيين نمايى. ✅در چهارمين و آخرين جمله مى افزايد: «تو همان کسى هستى که همواره در بيابان (گمراهى) سرگردانى و از راه راست (و حد اعتدال) به اين طرف و آن طرف حرکت مى کنى»; (وَإِنَّکَ لَذَهَّابٌ فِي التِّيهِ، رَوَّاغٌ عَنِ الْقَصْدِ). 🔺«تيه» در اصل به معناى سرگردانى است. سپس به بيابانى که راه به جايى نمى برد و انسان در آن سرگردان مى شود اطلاق شده است همان گونه که به بيابان سينا که بنى اسرائيل در آن چهل سال سرگردان بودند، تيه گفته شده. 🔗امام(عليه السلام) در اين جمله اخير در واقع مسير معاويه را از دو جهت بر خطا مى بيند; نخست اينکه خود را در يک وادى گرفتار کرده که در آن راه به جايى نمى برد و طريق مقصد نامعلوم است و ديگر اينکه به فرض که طريق مقصد معلوم باشد، او راه مستقيم را انتخاب نمى کند، بلکه از مسير صحيح منحرف مى گردد. امام(عليه السلام) به مخاطب خود در اينجا مى گويد: تو همواره به اين طرف و آن طرف مکارانه مايل مى شوى و هرگز در مسير اعتدال حرکت نمى کنى; گاه مدافع صحابه پيغمبر(صلى الله عليه وآله) مى شوى و گاه در مقابل صحابه پيغمبر(صلى الله عليه وآله) دست به شمشير مى برى و به جنگ برمى خيزى😏
مداحی آنلاین - میلاد امام موسی کاظم - محمدرضا بذری.mp3
3.4M
🌸 (ع) 💐بین مکه تا مدنیه پر شده از نور داور 💐گل بریزید گل بریزید آمده موسی بن جعفر 🎤 👏 ✅آیت الله مشکینی: مبادا روز شهادت یا ولادت امامی بگذرد و شما آن امام را زیارت نکنید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. مرحوم آیت‌الله بهجت همیشه میگفتن : یه دست‌تون قرآن باشه ، یه دست‌تون عترت، قرآن که مشخصه اما عترت ، معارفش در نهج‌البلاغه است ، دعاش در صحیفه‌سجادیه و تکالیفش هم در رساله عمـلیه 🍃 🙏
برنامه مطالعه امروز: ترجمه نامه ۲۸(بخش دوم) رو مطالعه بفرمایید . یاعلی ۲۸(بخش۲) 🔹🔹🔹 🔹🔹 🔹 آيا نمى بينى -البته نمى خواهم تو را خبر دهم بلكه از نعمتى كه خداوند به ما ارزانى داشته سخن مى گويم- كه گروهى از مهاجران در راه خدا به شهادت رسيدند. آرى، هر يك را فضيلتى بود، تا شهادت نصيب شهيد خاندان ما شد او را سيد الشهدا خواندند و رسول الله (ص) بر كشته او نماز گزارد و به هفتاد تكبيرش اختصاص داد. يا نمى بينى كسانى دستهاشان در راه خدا از تن جدا افتاد، البته هر يك را فضيلتى بود، تا دست يكى از ما را جدا كردند، او را «طيار» و «ذو الجناحين» خواندند و گفتند كه در بهشت با دو بال پرواز مى كند. اگر خداوند خودستايى را منع نفرموده بود، گوينده براى تو از فضايلى سخن مى گفت كه دلهاى مؤمنان به آنها خو گرفته است و گوشهاى شنوندگان آنها را ناخوش ندارد. اين شكار را واگذار كه صيد آن كار تو نيست. ما پروردگان خداييم و ديگر مردم پروردگان ما هستند. 🔹 🔹🔹 🔹🔹🔹
-نامه۲۸(بخش۲) 🔸امتيازهاى بى نظير: امام(عليه السلام) بعد از آنکه در فصل گذشته از اين نامه، معاويه را در هدفى که داشت مأيوس ساخت،😏 زيرا او مى خواست با برشمردن فضايل خلفاى سه گانه سخنى از امام(عليه السلام) بر ضد آنها بشنود و آن را پيراهن عثمان ديگرى سازد; ولى امام(عليه السلام) دست رد بر سينه او زد و گفت تو در اين ميان نامحرمى و حق ورود به اين مسأله و داورىِ ميان مهاجران و انصار را ندارى.❌ آن گاه در اين بخش از نامه به بيان فضايل اهل بيت(عليهم السلام) با بهترين تعبيرات و محکم ترين اسناد مى پردازد تا به صورت غير مستقيم ادعاهاى معاويه را ابطال کند ✅مى فرمايد: «من نمى خواهم (درباره فضايل بنى هاشم) به تو خبر دهم بلکه به عنوان سپاس و شکرگزارى نعمت خداوند بازگو مى کنم آيا نمى بينى جمعيتى از مهاجران و انصار که در راه خداوند شربت شهادت نوشيدند، هر کدام داراى مقام و مرتبتى شدند اما هنگامى که شهيد ما حمزه به شهادت رسيد به او «سيّدالشهدا» گفته شد (سرور شهيدان راه خدا) و رسول الله(صلى الله عليه وآله) هنگام نماز بر او (به جاى پنج تکبير) هفتاد تکبير گفت»; (أَ لاَ تَرَى ـ غَيْرَ مُخْبِر لَکَ، وَلَکِنْ بِنِعْمَةِ اللهِ أُحَدِّثُ ـ أَنَّ قَوْماً اسْتُشْهِدُوا فِي سَبِيلِ اللهِ تَعَالَى مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالاَْنْصَارِ، وَلِکُلّ فَضْلٌ، حَتَّى إِذَا اسْتُشْهِدَ شَهِيدُنَا قِيلَ: سَيِّدُ الشُّهَدَاءِ وَخَصَّهُ رَسُولُ اللهِ(صلى الله عليه وآله) بِسَبْعِينَ تَکْبِيرَةً عِنْدَ صَلاَتِهِ عَلَيْهِ). 👈در روايات اسلامى آمده، پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) هر پنج تکبيرى را که مى گفت گروهى از فرشتگان با او بر حمزه نماز مى گذاردند و به اين ترتيب چهارده گروه از فرشتگان يکى پس از ديگرى آمدند و پشت سر پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) بر او نماز گزاردند.👌 👈به هر حال هدف امام(عليه السلام) از اين سخن آن است که اگر فضايل را از شهادت شروع کنيم برترين فضيلت از آنِ خاندان ماست، زيرا حمزه سيّدالشهدا از ماست. درست است که همه شهيدان مقام والايى دارند; ولى اين شهيد هاشمى مقامش از همه والاتر بود. البتّه اين لقب براى حمزه، در مورد شهداى عصر پيغمبر(صلى الله عليه وآله) است وگرنه مقام امير مؤمنان على(عليه السلام) در شهادت بر مقام امام حسين(عليه السلام) و شهيدان کربلا مقام والاترى است. 👌و جالب اينکه ابن ابى الحديد درباره شهادت امير مؤمنان(عليه السلام) نيز همين سخن را بيان کرده است❗ سپس امام(عليه السلام) در ادامه سخن به بيان فضيلت ديگرى از شهداى بنى هاشم پرداخته و داستان شهادت جعفر طيار را ذکر مى کند و خطاب به معاويه ✅مى فرمايد: «آيا نمى بينى گروهى دستشان در ميدان جهاد قطع شد و هر کدام (در اسلام) مقام و منزلتى يافتند، ولى هنگامى که اين جريان درباره يکى از ما رخ داد، لقب «طيار»، پرواز کننده در آسمان بهشت با دو بال به او داده شد»; (أَ وَلاَ تَرَى أَنَّ قَوْماً قُطِّعَتْ أَيْدِيهِمْ فِي سَبِيلِ اللهِ ـ وَلِکُلّ فَضْلٌ ـ حَتَّى إِذَا فُعِلَ بِوَاحِدِنَا مَا فُعِلَ بِوَاحِدِهِمْ قِيلَ: «الطَّيَّارُ فِي الْجَنَّةِ وَ ذُو الْجَنَاحَيْنِ»). 🔘در شرح نهج البلاغه مرحوم تسترى از مغازى واقدى چنين نقل شده است که پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) بعد از شهادت جعفر بن ابى طالب وارد بر اسما همسر او شد و خبر شهادت جعفر را به اسما داد سپس فرمود: اى اسما آيا بشارتى به تو بدهم؟ عرض کرد: آرى پدر و مادرم فدايت باد فرمود: خداوند متعال براى جعفر دو بال قرار داده که در آسمان بهشت با آن پرواز مى کند. اسما گفت: پدر و مادرم فدايت باد اى رسول خدا اين بشارت را به همه مردم بده. پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) برخاست و بر فراز منبر رفت و فرمود: «آگاه باشيد جعفر (در ميدان موته) به شهادت رسيد و خداوند (به جاى دو دستش که قطع شد) دو بال براى او قرار داد که در آسمان بهشت با آن پرواز مى کند». سپس امام بعد از ذکر اين دو مورد مهم از فضايل بنى هاشم به يک بيان کلى مى پردازد ✅و مى فرمايد: «و اگر نه اين بود که خداوند نهى کرده است که انسان، خودستايى کند، گوينده فضايلى را برمى شمرد که دل هاىِ مؤمنان آگاه با آن آشناست و گوش هاى شنوندگان از شنيدن آن ابا ندارد»; (وَلَوْ لاَ مَا نَهَى اللهُ عَنْهُ مِنْ تَزْکِيَةِ الْمَرْءِ نَفْسَهُ، لَذَکَرَ ذَاکِرٌ فَضَائِلَ جَمَّةً، تَعْرِفُهَا قُلُوبُ الْمُؤْمِنِينَ، وَلاَ تَمُجُّهَا آذَانُ السَّامِعِينَ). 👈اشاره به اينکه فضايل ما اهل بيت همه جا را پر کرده و يکى دو تا نيست و به قدرى شهرت دارد که نه تنها مؤمنان، بلکه منافقان و بيگانگان از اسلام نيز با آن آشنا هستند و گروه زيادى آن را از پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) شنيده اند، هرچند امثال تو (معاويه) با آن آشنا نباشيد;🤔 ولى از آنجا که ممکن است حمل بر خودستايى شود من از بازگو کردن آن فضايل فراوان چشم پوشى
میکنم و آن را به داورى مؤمنان و اصحاب خاص پيامبر(صلى الله عليه وآله) که هنوز بسيارى از آنها در ميان مسلمانان زندگى مى کنند وا مى گذارم. سرانجام امام(عليه السلام) در پايان اين فراز از نامه گويى بر معاويه فرياد مى زند ✅و مى فرمايد: «پس دست از اين سخن ها بردار و گمراهان را از خود دور کن ما برگزيده و پرورش يافته و رهين منت پروردگار خويش هستيم و مردم پرورش يافتگان و تربيت شدگان و رهين هدايت ما هستند»; (فَدَعْ عَنْکَ مَنْ مَالَتْ بِهِ الرَّمِيَّةُ فَإِنَّا صَنَائِعُ رَبِّنَا، وَالنَّاسُ بَعْدُ صَنَائِعُ لَنَا). 👈به اعتراف شارحان نهج البلاغه، اين جمله بسيار فصيح و بليغ محتواى بسيار والايى دارد و پاسخ دندان شکنى به سخنان بى ارزش معاويه است.👏 زيرا با توجّه به اينکه «صَنائِع» جميع صنيعه و اين واژه به معناى برگزيده و پرورش يافته و رهين منّت است، امام(عليه السلام) مى فرمايد: جاى ترديد نيست که آفتاب نبوّت از خانه ما طلوع کرد. خداوند برگزيده خودش پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) را از خاندان ما انتخاب نمود و او را پرورش داد و در آغوش وحى تربيت نمود; هنگامى که به اوج کمال و علم و هدايت رسيد به هدايت مردم پرداخت و ما هم به دنبال او همين راه را برگزيديم، بنابراين ما تربيت يافتگان و برگزيدگان خداييم و مردم تربيت يافته و ساخته و پرداخته برنامه هاى ما، از اين رو جاى اين ندارد که ما را با ديگران مقايسه کنى و در نامه خود نام افرادى را ببرى که اگر هدايت شده اند به وسيله ما هدايت شده اند.😊 سوال امشب: ❓❓❓در عبارت آخر ، منظور از «صنائع لنا»که حضرت فرمودن چیه؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶🔵کلیپی سرشار از انرژی🔵🔶 ♻️صحبتهای ناب استاد حسن عباسی انتظار ظهور یا انتظار آمدن ؟ الان ما در زعامت شصت و یکم امام زمان ( عج ) هستیم ..... ✅جانمان فدای نایب شصت و یکم
✴پاسخ: در تفسير «صَنَائِعُ لَنَا» بعضى راه افراط را پوييده اند و مردم را مصنوع پيغمبر(صلى الله عليه وآله) و ائمه هدى(عليهم السلام) يا برده آنها دانسته اند 😳 در حالى که اين سخن با آيات قرآن سازگار نيست; ❌ 📖قرآن درباره موسى در يک جا مى فرمايد: «(وَاصْطَنَعْتُکَ لِنَفْسي); و من تو را براى خودم پرورش دادم»طه/۴۱ و در جاى ديگر مى فرمايد: «(وَأَلْقَيْتُ عَلَيْکَ مَحَبَّةً مِنِّي وَلِتُصْنَعَ عَلى عَيْني); و من محبّتى از خودم بر تو افکندم، تا تحت مراقبت پرورش يابى».طه/۳۹ 📛متأسّفانه تفسير بالا بهانه اى به دست مخالفان داد و جالب اينکه در حديثى معتبر از عيون اخبار الرضا(عليه السلام) مى خوانيم که اباصلت خدمت آن حضرت عرض کرد: اى فرزند رسول خدا اين چيست که مردم از شما نقل مى کنند؟ امام(عليه السلام) فرمود: چه چيز؟ عرض کرد: مى گويند: شما ادعا مى کنيد که همه مردم بردگان شما هستند (إِنَّکُمْ تَدَّعُونَ أَنَّ النَّاسَ لَکُمْ عَبِيدٌ). 😮 امام(عليه السلام) سخت برآشفت و فرمود: «خداوندا تو که آفريدگار آسمان ها و زمين هستى و از پنهان و آشکار آگاهى تو خود گواهى که من هرگز چنين سخنى نگفتم و از هيچ يک از پدران و اجدادم هرگز نشنيدم پروردگارا تو به ظلم هايى که از اين امّت بر ما رفته است آگاهى و اين تهمت نيز يکى از آنهاست».
بسم الله 🔸 شنبه ۹ شهریور ۱۳۹۸ و #۲۹_ذی_الحجة_۱۴۴۰، است؛ امروز نمازی دارد که در مفاتیح الجنان و إقبال الأعمال آمده، وقتی آن را انجام دادی میگوید وای بر من هر چه زحمت کشیدم بر علیه او در این یکسال همه کارهای شیطانیِ مرا خراب کرد! شیطان با این کلمات شهادت میدهد که شما سال گذشته ات را ختم به خیر نمودی. ⬇️ 🙌 نماز روز آخر ماه ذی‌الحجة👇: 🔻سيّد در كتاب [اقبال] براساس يك روايت ذكر كرده است، هر كه نماز بجا آورد: در هر ركعت سوره حَمد + و #۱۰_مرتبه سوره «قُل هُوَاللهُ اَحَد» + و #۱۰_مرتبه «آيتُ الکرسی» (بقره، ۲۵۵) بخواند، و پس از نماز بگويد: 🙏 اَللَّهُمَّ مَا عَمِلْتُ فِي هَذِهِ اَلسَّنَهِ مِنْ عَمَلٍ نَهَيْتَنِي عَنْهُ وَ لَمْ تَرْضَهُ خدايا آنچه در اين سال انجام دادم، از عملي كه مرا از آن نهي كردي، و به آن راضي نبودي، 🙏 وَ نَسِيتُهُ وَ لَمْ تَنْسَهُ وَ دَعَوْتَنِي إلَي التَّوْبَهِ بَعْدَ اجْتِرَائِي عَلَيْكَ و من آن را فراموش كردم، ولي تو فراموشش ننمودي، و پس از گستاخي ام بر تو، مرا به توبه دعوت كردي، 🙏 اَللَّهُمَّ فَإِنِّي أَسْتَغْفِرُكَ مِنْهُ فَاغْفِرْ لِي خدايا من از تو آمرزش مي خواهم، پس مرا بيامرز، 🙏 وَ مَا عَمِلْتُ مِنْ عَمَلٍ يُقَرِّبُنِي إلَيْكَ فَاقْبَلْهُ مِنِّي وَ لاَ تَقْطَعْ رَجَائِي مِنْكَ يَا كَرِيمُ و آنچه انجام دادم از عملي كه به تو نزديكم كند، از من قبول كن، و اميدم را از خودت قطع مكن اي كريم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 اذن ورود به 🎙حاج میثم مطیعی علی وارث موسی کلیم‌الله علی وارث عیسی روح‌الله علیک یابن‌رسول‌الله دخیله دلم به پرچمت می‌سوزم تُو آتیش غمت داره می‌رسه محرّمت یاالله، اادخل یامولا
-نامه۲۸(بخش۳) 🔸نکات مهم ديگر از فضايل اهل بيت(عليهم السلام): امام(عليه السلام) در اين بخش از نامه به نکات مهم ديگرى اشاره مى کند; نخست اينکه به معاويه هشدار مى دهد تصور نکن اگر طايفه بنى هاشم با بعضى از بنى اميّه در آميخته و ازدواج کرده اند، دليل بر يکسان بودن آنهاست، بلکه اين نوعى تفضل و ايثار بوده است😏 ✅ مى فرمايد: «هرگز عزت ديرين و عطاياى پيشينِ ما بر قوم و قبيله شما مانع نشد که ما با شما آميزش و اختلاط داشته باشيم; به همين دليل ما از طايفه شما همسر گرفتيم و از دختران قبيله خويش به شما همسر داديم همچون اقوامى که هم طراز همند در حالى که شما هرگز در اين پايه نبوديد»; (لَمْ يَمْنَعْنَا قَدِيمُ عِزِّنَا وَلاَ عَادِيُّ طَوْلِنَا عَلَى قَوْمِکَ أَنْ خَلَطْنَاکُمْ بِأَنْفُسِنَا; فَنَکَحْنَا أَنْکَحْنَا، فِعْلَ الاَْکْفَاءِ، وَلَسْتُمْ هُنَاکَ!). 👈امام(عليه السلام) اين سخن را از اين جهت مى گويد که لحن نامه معاويه اين بوده که بنى اميّه را هم طراز بنى هاشم مى دانست ❗در حالى که بنى هاشم کانون نبوّت و ولايت و بنى اميّه سردمدار کفر و شقاوت بودند; ولى هنگامى که ظاهراً مسلمان شدند، اسلام با آنها معامله هم طراز و اَکفاء کرد; به همين دليل پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) با ام حبيبه که دختر ابوسفيان بود ازدواج نمود و پيغمبر دخترش ام  کلثوم را به ازدواج عثمان در آورد. آن گاه امام(عليه السلام) در ادامه اين سخن براى اينکه با دليل روشن و برهان دندان شکن، تفاوت بنى هاشم و بنى اميّه و خاندان وابسته به آنها را روشن سازد ✅مى فرمايد: «چگونه مى توان اين دو گروه را با هم يکسان دانست در حالى که از ميان ما پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) برخاست و از ميان شما تکذيب کننده (اى همچون ابوجهل)، از ميان ما شير خدا (حمزه) و از ميان شما شير پيمان هاى ضد اسلامى (ابوسفيان) از ميان ما دو سرور جوانان بهشت (حسن و حسين(عليهما السلام)) و از ميان شما کودکان آتش🔥 (اولاد مروان يا فرزندان عقبة بن ابى معيط) از ما بهترين زنان جهان 🧕(فاطمه(عليها السلام)) و از شما حمالة الحطب (ام جميل همسر ابولهب و خواهر ابوسفيان) و امور فراوان ديگر از فضايلى که ما داريم و رذايلى که شما داريد»; (وَأَنَّى يَکُونُ ذَلِکَ وَمِنَّا النَّبِيُّ وَمِنْکُمُ الْمُکَذِّبُ، وَمِنَّا أَسَدُ اللهِ وَمِنْکُمْ أَسَدُ الاَْحْلاَفِ وَمِنَّا سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَمِنْکُمْ صِبْيَةُ النَّارِ، وَمِنَّا خَيْرُ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ، وَمِنْکُمْ حَمَّالَةُ الْحَطَبِ، فِي کَثِير مِمَّا لَنَا وَعَلَيْکُمْ!). ⬅به اين ترتيب امام(عليه السلام) با بيان اين اسنادِ زنده موقعيت خاندان بنى هاشم و رسوايى هاى بنى اميّه و هم پيمانان آنان را بر شمرده به گونه اى که جاى انکار براى کسى باقى نمى ماند و اين است معناى فصاحت و بلاغت در سخن.👏 ✴در اينکه منظور از «مکذّب» کيست، شارحان نهج البلاغه نظرات متفاوتى داده اند و گاه افرد گمنامى را به عنوان مکذّب بر شمرده اند که انسان را به تعجب مى آورد 😮در حالى که روشن ترين مصداق مکذّب در تاريخ اسلام همان ابو جهل است چه او را از بنى اميه بدانيم و چه ندانيم، زيرا امام(عليه السلام) فضيحت هاى بنى اميّه و اقوام وابسته به آنها را بيان مى کند که هم عقيده و هم پيمان آنان بودند. ✴در مورد «اسدالله» هيچ گفتگويى در ميان مفسّران نيست که منظور حضرت حمزه است که پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) او را به اين لقب مفتخر ساخت ☑و در مورد «اَسَد  الأحْلاف» نيز احتمالات متعدّدى داده شده در حالى که روشن ترين تفسير آن ابوسفيان است که در جنگ هايش بر ضد اسلام از طوايف مختلف مشرکان پيمان مى گرفت که آخرين جنگ احزاب بود.😡 ✴همچنين در مورد تفسير «صِبْيَةُ النَّارِ» (کودکان دوزخ) نظرات مختلفى از سوى شارحان نهج البلاغه ابراز شده ولى از همه مناسب تر اين است که منظور بچه هاى عقبة بن ابى معيط باشند که وقتى در روز جنگ بدر ضربات هولناکى بر بدن اين مرد خطرناک سنگ دل وارد شد، چشمش به پيغمبر(صلى الله عليه وآله) افتاد و با صدايى ترحم آميز گفت: «مَنْ لِلصِبْيَةِ يا مُحَمّد; يا محمد من مى روم تکليف فرزندانم چه خواهد شد؟» پيغمبر(صلى الله عليه وآله) فرمود: «النّارُ; آتش دوزخ».🔥 👈اشاره به اينکه شما مسلمانان را به قتل مى رسانيد و هيچ فکر فرزندان آنها نيستيد; اما اکنون به فکر فرزندان خود افتاده ايد فرزندانى که در آينده مسير شما را طى مى کنند و در صف دشمنان اسلام خواهند بود. تاريخ هم به ما مى گويد که فرزندانى از او پا گرفتند که منشأ شرارت بودند از جمله وليد بن عقبه بود.😱 ✴منظور از «خَيْرُ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ» به اتفاق همه شارحان نهج البلاغه و ساير علماى اسلام بانوى اسلام فاطمه زهرا(عليها السلام) است، زيرا همان گونه که در صحيح مسلم آمده پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) هنگام بيمارى وفات خود براى
آرامش بخشيدن به دخترش فاطمه فرمود: «يَا فَاطِمَةُ أَمَا تَرْضَيْنَ أَنْ تَکُونِي سَيِّدَةَ نِسَاءِ الْمُؤْمِنِينَ أَوْ سَيِّدَةَ نِسَاءِ هَذِهِ الاُْمَّة؟».شبيه همين حديث در صحيح بخارى جلد 7 صفحه 142 و در مسند احمد و مستدرک حاکم به جاى اين تعبير «سَيِّدَةَ نِسَاءِ الْعَالَمِين» آمده که فراگيرتر است.👌 👈اما «حمّالة الْحَطَب» که در قرآن در سوره مسد به او اشاره شده به اتفاق شارحان نهج البلاغه و مفسّران قرآن منظور ام جميل همسر ابولهب، خواهر ابوسفيان و عمه معاويه است.💥 ♻از مجموع آنچه آمده به خوبى موقعيت خاندان پيغمبر(صلى الله عليه وآله) و بنى هاشم و موقعيت خاندان بنى اميّه و خاندان وابسته به آنها روشن مى شود و امام(عليه السلام) با بيان خود که از ذيل آن استفاده مى شود، مسائل زياد ديگرى نيز بوده است و روى ملاحظاتى بيان نفرموده، پاسخ کوبنده اى به معاويه در برابر ادعاهايش داد.😏💪 ✅آن گاه امام(عليه السلام) براى تأکيد آنچه گذشت مى افزايد: «بنابراين دوران اسلام ما به گوش همه رسيده و کارها و شرافت ما در عصر جاهليّت نيز بر کسى مخفى نيست»; (فَإِسْلاَمُنَا قَدْ سُمِعَ، وَجَاهِلِيَّتُنَا لاَ تُدْفَعُ). 👈اشاره به اينکه اسلام از ما آغاز شد و نخستين مسلمانان ما بوديم و همواره مدافع اسلام و قرآن بوديم. در زمان جاهليّت نيز به نيک نامى و درست کارى و امانت در ميان همه مردم معروف بوديم همان گونه که در روايتى در حالات جعفر خوانديم که خداوند براى پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) او را به سبب چهار فضيلت برجسته در زمان جاهليّت ستود ↪به عکس بنى اميّه و خاندان وابسته به آنها که معروف به حيله گرى و شيطنت و فساد و خون ريزى بودند.😈 📚مرحوم مغنيه در شرح نهج البلاغه خود از کتاب عبقرية محمد از نويسنده معروف مصرى «عقاد» نقل مى کند که بنى هاشم همواره صاحبان عقيده و فضايل اخلاقى و حسن ظاهر بودند و بنى اميّه حيله گرانى با ظواهر ناپسند و ما در تمام صفات، اين اختلاف را بين بنى هاشم و بنى اميّه مى بينيم. ⛔جالب اينکه ابن ابى الحديد در بيان اين تفاوت ها بحثى طولانى در حدود يکصد صفحه در سه فصل دارد: در فصل نخست فضايل بنى هاشم را نسبت به بنى اميّه (فرزندان عبد شمس) نقل مى کند و در فصل دوم از امورى که بنى اميّه به آن افتخار مى کردند سخن مى گويد و در فصل سوم از اين افتخارات موهوم پاسخ مى دهد.❎ آن گاه امام(عليه السلام) بعد از اين دلايل قوى تاريخى به سراغ قرآن مجيد مى رود و با دو آيه از آن حقانيّت و اولويت بنى هاشم را اثبات مى کند ✅مى فرمايد: «کتاب خدا آنچه را (دشمن) از ما دور ساخته و جدا کرده براى ما جمع نموده است و آن سخن خداوند متعال است که فرموده: «خويشاوندان در کتاب الهى نسبت به يکديگر سزاوارترند و نيز فرموده: «سزاوارترين مردم به ابراهيم کسانى هستند که از او پيروى کردند، و همچنين اين پيامبر (که راه پر افتخار او را ادامه داد) و کسانى که به او ايمان آورده اند و خداوند، سرپرست و ياور مؤمنان است»; (وَکِتَابُ اللهِ يَجْمَعُ لَنَا مَا شَذَّ عَنَّا، وَهُوَ قَوْلُهُ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى (وَأُولُوا الاَْرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْض فِي کِتابِ اللهِ) وَقَوْلُهُ تَعَالَى: (إِنَّ أَوْلَى النّاسِ بِإِبْرَاهِيمَ لَلَّذِينَ اتَّبَعُوهُ وَهذَا النَّبِيُّ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَاللهُ وَلِيُّ الْمُؤْمِنِينَ)). 👈حضرت در تفسير و تطبيق اين آيه مى افزايد: «پس ما از يک طرف به سبب قرابت و خويشاوندى (پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله)) از ديگران سزاوارتريم و از سوى ديگر به سبب اطاعت (از پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله))»; (فَنَحْنُ مَرَّةً أَوْلَى بِالْقَرَابَةِ، وَتَارَةً أَوْلَى بِالطَّاعَةِ). در واقع، امام(عليه السلام) با ذکر اين دو آيه تمام راهها را بر معاويه مى بندد که اگر معيار در جانشينى پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله)، قرابت با او باشد، ما از همه سزاوارتريم، چرا که نزديک تريم و اگر معيار، آشنايى با تعليمات و اطاعت از دستورات آن حضرت باشد ما از همه آشناتر و نسبت به آيين او مطيع تريم در حالى که خاندان بنى اميّه و کسان ديگرى که بر کرسى خلافت پيغمبر(صلى الله عليه وآله) نشستند هيچ يک از اين دو اولويت را ندارند. سپس امام(عليه السلام) به توضيح بيشترى درباره آنچه در بالا به آن اشاره کرد پرداخته ✅مى فرمايد: «آن روز که مهاجران، در سقيفه در برابر انصار (براى اثبات حقانيّت خود نسبت به خلافت) استدلال به قرابت و خويشاوندى با پيامبر(صلى الله عليه وآله) کردند، بر آنها پيروز شدند اگر اين دليلِ پيروزى است، پس حق با ماست نه با شما (چرا که ما از همه به پيامبر(صلى الله عليه وآله) نزديک تريم) و اگر دليل ديگرى دارد ادعاى انصار بر جاى خود باقى ست (و آنها هم در خلافت حقى دارند که آن را به عنوان «مِنّا أميرٌ وَمِنْکُمْ أميرٌ» مطالبه مى کردند)»; (وَلَمَّا احْتَجَّ الْمُهَاجِرُونَ عَلَى
الاَنْصَارِ يَوْمَ السَّقِيفَةِ بِرَسُولِ اللهِ(صلى الله عليه وآله) فَلَجُوا عَلَيْهِمْ، فَإِنْ يَکُنِ الْفَلَجُ بِهِ فَالْحَقُّ لَنَا دُونَکُمْ، وَإِنْ يَکُنْ بِغَيْرِهِ فَالاَْنْصَارُ عَلَى دَعْوَاهُمْ). سوال امشب: ❓❓❓ مگر خويشاوندى به تنهايى مى تواند دليل بر صلاحيت جانشينى پيغمبر اکرم گردد؟که حضرت به آن استدلال کردند؟
🏴قاسم بن الحسن🏴 من در بارۀ قاسم سؤال دارم اما همین جا اگر می‌شود پاسخم را بده تو هم قبول داری که هفتاد و دو سرباز بیشتر در لشگر حسین نبود؟ اهل تاریخ نکند هزار را از کنار هفتاد و دو انداخته‌اند نکند هفتاد و دوهزار پا در رکاب حسین بوده‌اند و ما خبر نداریم؟ و شاید سی هزارِ آن طرف درست نیست و شاید آن سوی لشکر حسین فقط سی نفر بوده‌اند و این هزار، اضافی است؟ من آخر چطور قبول کنم که امام زمان پسر رسول خدا پسر امیر مؤمنان پسر فاطمه را فقط هفتاد و دو نفر همراه شوند و پسر ابوسفیان پسر معاویه پسر هند جگرخوار را سی هزار نفر؟ تو توانسته‌ای این غربت را برای خودت هضم کنی بگو چطور تا من هم حل کنم این حیرت گلوگیر را برای خودم. فعلا می‌گذارم و می‌گذرم از این غربت ولی باز هم باز می‌گردم به سوی آن حالا بیا و پرسش‌هایم را در بارۀ قاسم جواب بده. قصۀ شب عاشورا و «آیا من در میان کشته شدگان هستم» چیست؟ قصّۀ «مرگ در کام تو چگونه است» و «أحلی من العسل» چیست؟ یک بار ابتدا تا انتها برای من بگو تا من بچشم شیرینی عسلی را که قاسم از نوک شمشیرها چشید. و کسی می‌گفت قاسم، یادگار برادر حسین بود قاسم برادر زادۀ حسین بود؟ کدام برادر؟ من شنیده‌ام که به او می‌گویند قاسم بن الحسن یعنی قاسم حضور مجتبای مدینه بود در کربلای حسین؟ قاسم امانتی بود در دستان حسین که وقتی که نگاهش می‌کرد حسن زنده می‌شد برایش ولی چطور می‌شود امانت را به میدان فرستاد من قصّه‌ای شنیدم امّا تو بگو درست است یا نه؟ قصّۀ التماس و اشک و غش چیست؟ تو هم شنیده‌ای؟ راستی قاسم که رفت به میدان بعدش چه شد؟ کِی برگشت؟ چگونه برگشت؟ یادگار مجتبی یادگار کربلا هم شد؟ چند سال بعد از عاشورا زنده ماند؟ چرا کسی از قاسمِ پس از عاشورا حرفی نمی‌زند؟ این که دیگر معلوم است وقتی نوجوان سیزده ساله به میدان می‌رود کسی کاری به او ندارد؟ در رسم کدام قبیله است که با نوجوان سیزده سالۀ بدون زره بجنگند؟ ولی چرا هر چه می‌گردم کسی از احوال قاسمِ پس از عاشورا چیزی ننوشته؟ جایی دیدم که چیزی از قاسم نوشته بود اما به گمانم آن قاسم قاسم دیگری بود قاسمِ مجتبی نبود قاسمی که در باره‌اش نوشته بودند به قاسمی می‌خورد که مسلمان نباشد قاسمِ حسن که محو خدا بود! قصّۀ آن قاسم به قاسمی می‌خورد که جوانی رشید یا میانسالی پهلوان باشد. قاسمِ کربلا سیزده سال که بیشتر نداشت آن قصّه برای قاسمی بود که کشته شده باشد مگر قاسمِ حسین را کسی کشته بود؟ آن قاسم را روی نی دیده بودند قاسمی که من می‌شناسم آرامگاهش آغوش حسین بود نه جای دیگری. @alafvalafv
5b1106cc7d6acc6503875f1b_-4838789027031608290.mp3
6.07M
🎙 مداحیِ هنرمندانه و خوش‌معنای سیّدرضا نریمانی با شعری که محتوای آن با اقتباس از نامِ های رهبر معظّم انقلاب سروده شده است... - آفتاب در مصاف - همرزمان حسین (علیه‌السلام) - انسان ۲۵۰ ساله - از ژرفای نماز - واجب فراموش‌شده - جاودانه تاریخ - پیشوای صادق - طرح کلی اندیشه اسلامی - بانوی تراز - اقدام و عمل - اندیشه مقاومت - چهار گفتار @alafbalafv
پاسخ : پاسخ امام(عليه السلام) ناظر به استدلالى است که در سقيفه بنى ساعده از سوى طرفداران خليفه اوّل شد; آنها قرابت با پيامبر(صلى الله عليه وآله) را دليل بر اولويت خود دانستند. امام(عليه السلام) مى فرمايد که اگر معيار اين باشد ما از همه آنها اقربيم. به يقين معيار اصلى همان است که امام(عليه السلام) در جمله دوم گفته است و از آن تعبير به طاعت نموده، طاعتى زاييده از علم و ايمان. کسى که نسبت به مکتب پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) از همه آگاه تر و ايمانش به آن بيشتر باشد، شايستگى بيشترى براى خلافت او دارد. به همين دليل ما امير مؤمنان على(عليه السلام) را از همه شايسته تر مى دانيم و از آن بالاتر اينکه خداوند به موجب شايستگى هاى بى نظيرى که در آن حضرت بود خودش او را برگزيد. 🌿 در واقع امام(عليه السلام) پاسخ ضمنى به سخنان معاويه در مورد خليفه اوّل و دوم مى دهد که معاويه در نامه اش آنها را به رخ کشيده بود مى فرمايد: نه تنها بنى اميّه شايستگى براى خلافت پيامبر(صلى الله عليه وآله) ندارند، زيرا نه از مهاجران بودند و نه از انصار، بلکه از طلقا يعنى همان مشرکان آزاد شده روز فتح مکّه بودند.😏 خلفاى نخستين نيز به استناد سخنان خودشان شايستگى براى اين کار نداشتند، زيرا از آنها شايسته تر وجود داشت. اگر معيار شايستگى ـ طبق استدلال آنها ـ قرابت باشد على(عليه السلام) از همه آنها به پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) نزديک تر بود; هم پسر عموى پيامبر بود و هم داماد او. اگر ديگران شاخ و برگ اين شجره نبوّت باشند، على(عليه السلام) ميوه آن درخت بود و همچنين امامان اهل بيت(عليهم السلام). مجدداً تکرار مى کنيم که اين استدلال ⬅در واقع استدلال به مسلّمات خصم است که در منطق از آن به عنوان استدلالات جدلى تعبير مى کنند; يعنى آنچه را او مسلم داشته از او مى گيرند و به او باز مى گردانند و خلع سلاحش مى کنند.