eitaa logo
چله نشین ظهورامام زمان عج الله
309 دنبال‌کننده
775 عکس
298 ویدیو
59 فایل
#تبادل_نداریم↔🚫 #شرح_نامه_های_حضرت_علی_علیه_السلام سلامتی و فرج آقا صاحب الزمان صلوات🔶️ کانالهای دیگر #سلامتکده_بانو_عضو_شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/3348693003Cc0c8f29263 @namebepedar @bazybay
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۷۳ 👈اين سخن را على عليه السلام به مروان حَكَم در بصره فرمود.  راويان اخبار، چنين نقل كرده اند كه «مروان بن حكم» روز جنگ جمل اسير شد (و او را خدمت على عليه السلام آوردند) از امام حسن و امام حسين عليهما السلام شفاعت خواست وآنها نزد پدر براى او شفاعت كردند و درباره عفو او سخن گفتند، امام عليه السلام او را آزاد فرمود. آن دو بزرگوار عرض كردند: اى اميرمؤمنان اجازه مى دهيد او با شما بيعت كند؟ امام عليه السلام اين خطبه (مورد بحث) را ايراد فرمود. 🔸خطبه در يك نگاه: اين سخن در واقع از خيانت و جنايت «مروان» و «بنى مروان» پرده برمى دارد، از يك سو او را به يهود تشبيه مى كند كه خيانت و كارشكنى آنها نسبت به مسلمين از روز ظهور اسلام تا به امروز بر كسى مخفى نبوده است 🚫 و از سوى ديگر از آينده بنى مروان و حكومت اين شجره خبيثه خبر مى دهد كه در حكومت كوتاه خود چه مصايب و مشكلاتى براى مسلمانان ببار مى آورد، اين پيشگويى كه به صورت يك خبر غيبى بيان شده از احاطه روح مقدّس امام عليه السلام نسبت به حوادث آينده خبر مى دهد.
🔸نيازى به بيعت مروان ندارم! در آغاز اين سخن، امام(عليه السلام) به پيشنهاد «امام حسن» و «امام حسين»((عليهما السلام)) داير به عفو «مروان بن حکم» که روز جنگ «جمل» اسير شده بود و سپس تجديد بيعت با «اميرمؤمنان على(عليه السلام)» چنين مى فرمايد: ✅«مگر او پس از قتل عثمان با من بيعت نکرد. من نيازى به بيعت او ندارم. دست او دست يهودى است! اگر (امروز) با دستش بيعت کند (فردا) با پشت خود پيمانش را بر باد مى دهد» (أَوَ لَمْ يُبَايِعْنِي بَعْدَ قَتْلِ عُثْمَانَ؟ لاَ حَاجَةَ لِي فِي بَيْعَتِهِ! إِنَّهَا کَفٌّ يَهُودِيَّةٌ، لَوْ بَايَعَنِي بِکَفِّهِ لَغَدَرَ بِسُبَّتِهِ). 👈تشبيه دست🖐 او به دست يهودى اشاره روشنى به خيانت هاى «مروان» است که در واقع از پدر خائنش «حَکَم» به ارث برد; همان مردى که به خاطر جاسوسى براى مشرکان و استهزا و سُخريه پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) به طائف تبعيد شد و حتّى شفاعت هاى «عثمان» که فرزند برادر او بود، در عصر خليفه اوّل و دوّم مؤثّر نيفتاد و همچنان به صورت تبعيد در طائف ماند و هنگامى که عثمان به خلافت رسيد نخستين کار زشتى که انجام داد و مردم بر او ايراد گرفتند، آزاد کردن «حَکَم بن أبى العاص» و باز گرداندن او به مدينه بود‼️ 👈بديهى است شخصى که يک روز با «على(عليه السلام)» بيعت مى کند بيعتى که حتّى در ميان مردم جاهليّت محترم بود و کمى بعد، بيعت خود را مى شکند و آتش جنگ «جمل» بر پا مى کند بيعتش ارزش و اعتبارى ندارد، اگر بار ديگر هم بيعت کند تا فرصتى بدست آورد، به بيعت خود پشت مى کند و تعهّدات خويش را زير پا مى گذارد; او هميشه تابع هوا و هوس خويش است و عزّت و آبرو و شرف انسانى و تعهّدات شرعى و اخلاقى براى او الفاظى بى محتواست! ✅سپس امام(عليه السلام) سه پيشگويى درباره مروان و دودمان او مى کند; نخست مى فرمايد: «بدانيد او حکومت کوتاهى خواهد داشت همچون مقدار زمانى که سگى بينى خود را با زبانش مى ليسد!» (أَمَا إِنَّ لَهُ إِمْرَةً کَلَعْقَةِ الْکَلْبِ أَنْفَهُ). 👈هنگامى که سگ پوزه خود را در جيفه اى وارد مى کند که از آن بخورد، کمى از بقاياى جيفه، يا چربى آن، بر پوزه و بينى او باقى مى ماند که بعداً با زبان درازش آن را پاک مى کند، هم پوزه را تميز کرده، و هم از بقاياى جيفه استفاده مى کند.☺️ انتخاب اين تعبير براى حکومت کوتاه مدّت «مروان» در نهايت فصاحت و بلاغت و به اصطلاح: «مقال مطابق مقتضاى حال است». آرى او همچون سگى🐶 بود که از جيفه حکومت نامشروعى که از دودمان «بنى اميّه» مانده بود، بهره گرفت آن هم در مدّتى بسيار کوتاه، که به گفته بعضى از مورّخان چهار ماه و ده روز و به گفته بعضى ديگر شش ماه، و بيشترين مدّتى که براى آن نوشته اند نُه ماه است و به اين ترتيب پيشگويى على(عليه السلام) درباره او به وقوع پيوست. ✅دومين پيشگويى اين که فرمود: «او پدر قوچ هاى چهارگانه است» (وَ هُوَ أَبُوالأَکْبُشِ الأَرْبَعَةِ). 👈«أکبُش» جمع «کَبْش» به معناى گوسفند نر، يا قوچ🐏 است که حيوان سرکشى است و طبق اين تعبير، امام(عليه السلام) آنها را به حيوان سرکش تشبيه کرد❗️ به گفته جمعى از «شارحان نهج البلاغه» اين سخن اشاره است به فرزندان چهارگانه او: «عبدالملک» که جانشين او شد، «عبدالعزيز» که والى مصر گرديد، «بشر» والى عراق، و «محمّد» نيز والى جزيره شد، که هر کدام از آنها شرارت را از پدرشان به ارث بردند. درست است که فرزندان «مروان» بسيار بيش از اين بود ولى اين چهار نفر کسانى هستند که به حکومت رسيدند و اميرمؤمنان على(عليه السلام) به آنها اشاره مى فرمايد. 👈جمعى ديگر از «شارحان» اين سخن را اشاره به نوادگان «مروان» که فرزندان «عبدالملک» بودند، مى دانند که چهار نفر آنها به نام «وليد»، «سليمان»، «يزيد»، و «هشام» به خلافت رسيدند و او تنها کسى بود که چهار فرزندش به خلافت رسيدند. 👈به همين دليل، جمعى قول دوم را ترجيح دادند، چرا که با سومين پيشگويى امام که در کلام بالا آمده است و مى فرمايد: «و امّت اسلام به زودى از دست او و پسرانش، روز خونينى خواهند داشت» (وَ سَتَلْقَى الأُمَّةُ مِنْهُ وَ مِنْ وَلَدِهِ يَوْماً أحْمَرَ) سازگارتر است. ☑️اين پيشگويى نيز به تحقّق پيوست و اين خلفاى خونخوار يکى پس از ديگرى به حکومت رسيدند و جاى «مروان» و «عبدالملک» را گرفتند و خون هاى زيادى ريختند و بسيارى از بى گناهان را به تيغ دژخيمان سپردند و (يَوْماً أحْمَر) (روز سرخ و خونين) با جنايات آنها تحقّق پذيرفت; که يک نمونه آن، جنايات «حجّاج» فرماندار کوفه در عصر «عبدالملک بن مروان» است.😰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۷۴ 🔹🔹🔹 🔹🔹 🔹 از سخنان آن حضرت است زمانى كه شوراى خلافت قصد بيعت با عثمان كرد: شما مى دانيد كه من به حكومت از ديگران شايسته ترم، و به خدا قسم آن را رها مى كنم تا وقتى كه امور مسلمين سالم بماند، و ستمى در برنامه امت جز بر من روى ندهد، رها مى كنم به اميد پاداش و فضل آن، و اعراض از زر و زيور دنيا كه شما نسبت به آن دچار رقابت شده ايد. 🔹 🔹🔹 🔹🔹🔹
۷۴ 👈حضرت اين سخن را هنگامى بيان فرمود كه گروهى از مردم تصميم گرفته بودند، با عثمان بيعت كنند. 🔸خطبه در يك نگاه: بعضى از شارحان نهج البلاغه شأن ورودى براى اين خطبه ذكر كرده اند كه خلاصه آن چنين است: هنگامى كه شوراى شش نفره بعد از عمر به دستور او تشكيل شد، «عبدالرّحمن بن عوف» و «سعد بن ابى وقّاص» و «طلحه» به «عثمان» رأى دادند و طبعاً وى به عنوان خليفه، برنده شد؛ «على عليه السلام» از بيعت خوددارى كردو فرمود: «ما حقّى داريم اگر به آن برسيم حقّ خود را مى گيريم و اگر ما را از حقّ خود بازدارند، مانند كسى خواهيم بود كه بر ترك شتر سوار شود (ولى ما صبر مى كنيم تا به حقّمان برسيم) هر چند زمانى طولانى و تاريك بر اين حال بگذرد.» سپس رو به آنها كرد و فرمود: «شما را به خدا سوگند مى دهم آيا در آن روز كه «پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله» ميان مسلمانها پيمان برادرى برقرار كرد (و هر كسى فردى را به عنوان برادر خود پذيرفت) آيا در ميان شما كسى جز من وجود دارد كه با رسول خدا صلى الله عليه و آله پيمان برادرى بسته باشد؟» همه گفتند: نه. بعد فرمود: «آيا در ميان شما كسى جز من هست كه رسول خدا صلى الله عليه و آله درباره او گفته باشد: «مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهذَا مَوْلَاهُ» گفتند: نه. فرمود: «آيا در ميان شما كسى جز من هست كه پيامبر صلى الله عليه و آله درباره او گفته باشد: تو نسبت به من، مانند هارون نسبت به موسى هستى جز اين كه بعد از من پيامبرى نيست؟» «أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى إلَّاأَنَّهُ لَانَبِيَّ بَعْدِي» عرض كردند: نه ... و به همين ترتيب بخش مهمّى از فضايل خود را برشمرد. در اين هنگام «عبدالرّحمن» كه سخت از اين سخنان برآشفته بود و شرايط را برضدّ توطئه خود در حال تغيير مى ديد، كلام «على عليه السلام» را قطع كرد و گفت: اى على! مردم عثمان را مى خواهند (و اين خود نشان مى دهد كه توطئه اى در اين زمينه در كار بوده و الّا شوراى شش نفرى «عمر» تنها منتخب او بودند و ارتباطى به مردم نداشت) پس خود را به زحمت نينداز و در معرض خطر قرار نده! سپس «عبدالرّحمن» رو به سوى گروه پنجاه نفرى كرد كه سركرده آنها «ابوطلحه» بود و مأموريت داشتند هر كس با نتيجه شورا مخالفت كند، خونش را بريزند؛ گفت: «اى ابوطلحه! عمر چه دستورى به تو داده است؟» گفت: «به من دستور داده كسى كه اختلافى در ميان مسلمين بيندازد او را بكشم.» در اينجا «عبدالرّحمن» رو به سوى «على عليه السلام» كرد و گفت: بنابراين بيعت كن وگرنه دستور عمر را درباره تو اجرا خواهيم كرد. 😱 اينجا بود كه امام عليه السلام خطبه مورد بحث را بيان كرد و به ناچار بيعت نمود تا اختلافى در ميان مسلمين واقع نشود و فرمود: «شما همگى به خوبى مى دانيد كه من از ديگران براى خلافت سزاوارترم (ولى افسوس كه منافع شخصى شما اجازه نمى دهد كه حق به حق دار برسد) ولى من مادامى كه مسلمانان را به انحراف نكشانيد، سكوت خواهم كرد، بگذاريد ظلم و ستم تنها بر من رود.
🔸همه مى دانيد از هر کس شايسته ترم! اين سخن را «امام اميرالمؤمنين(عليه السلام)» در آستانه گزينش شوراى شش نفره «عمر» نسبت به «عثمان» ايراد فرمود. زيرا همان طور که مى دانيم «عمر» در آستانه وفاتش براى انتخاب خليفه بعد از خود، يک شوراى شش نفرى تعيين کرد (على(عليه السلام)، عثمان، عبدالرّحمن بن عوف، طلحه، زبير و سعد بن ابى وقّاص) و گروهى را مأمور کرد که اين شش نفر را تحت فشار قرار دهند، که در مدّت سه روز فردى را از ميان خود به عنوان خليفه مسلمين برگزينند و از آنجا که على(عليه السلام) حاضر نشد به شرايط نامشروع بعضى از اهل شورا تن در دهد، تمايل به «عثمان» پيدا کردند و به او رأى دادند و «عثمان» را به عنوان خليفه برگزيدند. امام(عليه السلام) که در برابر عمل انجام شده قرار گرفت، گفتار حکيمانه بالا را ايراد فرمود. ✅نخست فرمود: «شما خوب مى دانيد که من از هر کس به امر خلافت شايسته ترم» (لَقَدْ عَلِمْتُمْ أَنِّي أَحَقُّ النَّاسِ بِهَا مِنْ غَيْرِي). 👈اشاره به اين که اگر من در برابر تصميم شما کوتاه بيايم، نه به خاطر اين است که در شايستگى خودم کمترين شکّ و ترديدى دارم. ✅سپس به دليل اين موضوع پرداخت و فرمود: «به خدا سوگند! تا هنگامى که اوضاع مسلمين رو به راه باشد (و عثمان راه سلامت را پيش گيرد) و تنها به من ستم شود، سکوت اختيار مى کنم.» (وَ وَاللَّهِ لاَُسْلِمَنَّ مَا سَلِمَتْ أُمُورُ الْمُسْلِمينَ، وَ لَمْ يَکُنْ فِيهَا جَوْرٌ إِلاَّ عَلَىَّ خَاصَّةً). 👈اشاره به اين که من اگر کوتاه بيايم، به خاطر مصالح مسلمين است; مبادا در اين لحظاتِ حسّاس که دشمنان در داخل و خارج براى خاموش کردن نور اسلام توطئه مى کنند، اختلافى در داخل به وجود آيد و شکافى در صفوف مسلمين ايجاد شود و آنها از آن بهره بگيرند. يا خونهاى بى گناهان در اين راه ريخته شود; من اين ستم را بر خودم مى پذيرم و از حقّ خود صرف نظر مى کنم، ولى اين تا زمانى است که ظلم و فساد از ناحيه حکومت وقت، در محيط اسلام ظاهر نشود. ✅سپس مى افزايد: «من در برابر اين سکوت و مصلحت انديشى (اوّلاً:) اجر و پاداش الهى و فضل او را مى طلبم» (الْتِمَاساً لاَِجْرِ ذلِکَ وَ فَضْلِهِ). ✅(و ثانياً:) «مى خواهم در برابر زر و زيورهايى که شما به خاطر آن با يکديگر رقابت داريد، پارسايى ورزيده باشم» (وَ زُهْداً فِيمَا تَنَافَسْتُمُوهُ مِنْ زُخْرُفِهِ وَ زِبْرِجِهِ). امام(عليه السلام) در اين عبارت کوتاه حقايق مهمّى را بيان فرموده است. 1⃣نخست اين که: او از همه افراد براى جانشينى رسول خدا(صلى الله عليه وآله) شايسته تر بود و آنهايى که به خاطر منافع شخصى يا کينه و حسادت او را از حقّ خود بازداشتند، هم بر او ستم کردند، و هم بر مسلمين (که آنها را از چنين پيشواى شايسته اى، محروم نمودند). 2⃣ديگر اين که: سکوت امام(عليه السلام) و تسليم در برابر شرايط موجود، هرگز بى قيد و شرط نبود; بلکه مشروط به اين بوده که کار مسلمانان سامان يابد و بر کسى ظلم و ستمى نشود. 3⃣و ديگر اين که: امام(عليه السلام) در برابر اين سکوت تلخ و بسيار رنج آور، اجر و پاداش الهى را مى طلبيد و در ضمن مى خواست اثبات کند آنچه را آنها از زرق و برق دنيا به خاطر آن بر سر و سينه مى زنند و به اصطلاح «سر و دست مى شکنند» چيز بى ارزشى است، که در ترازوى سنجش فکر بلند امام(عليه السلام) وزنى ندارد.
۷۵ 🔹🔹🔹 🔹🔹 🔹 از سخنان آن حضرت است زمانى كه شنيد بنى اميّه او را متهم به قتل عثمان مى كنند: آيا آگاهى بنى اميه از وضع من آنان را از افترا زدن به من باز نداشت؟ آيا سابقه پاك من مردم نادان را از تهمت به من منع نكرد؟ البته پندى كه خدا به آنان داده از زبان من رساتر است. من احتجاج كننده با خارج شدگان از دينم، و دشمن به ترديد افتادگان در آيين. تمام امور مشتبه به كتاب خدا عرضه مى شود، و بندگان به آنچه در سينه دارند مجازات مى گردند. 🔹 🔹🔹 🔹🔹🔹
۷۵ 🔸دشمن آشتى ناپذير منحرفان! قتل «عثمان» -که بعد از حيف و ميل هاى بسيار گسترده در بيت المال اسلام و ظلم و ستم فراوان از سوى او و اطرفيانش نسبت به مسلمين، توسّط گروه عظيمى از مردم که بر ضدّ او شوريدند، صورت گرفت- سرچشمه حوادث بسيار تلخى در تاريخ اسلام شد و از آنجا که توده هاى مردم «عثمان» را مقصّر مى شناختند، نه مستحقّ مرگ، غالباً از قتل او ناراضى بودند; به همين دليل گروههاى منحرف سياسى، براى پيشبرد اهدافشان از قتل او دستاويزى براى کوبيدن مخالفان خود فراهم کردند و به اين ترتيب قتل «عثمان» به صورت وسيله اى براى تصفيه حساب هاى سياسى درآمد.📛 «بنى اميّه» و در رأس آنها «معاويه» -که به هنگام هجوم به خانه «عثمان» خاموش بودند و نظاره گر; در حالى که «على(عليه السلام)» ضمن توبيخ «عثمان» به خاطر اعمالش مردم را از کشتن او باز مى داشت و دفاع مى کرد و حتّى فرزندانش «امام حسن(عليه السلام)» و «امام حسين(عليه السلام)» را براى جلوگيرى از هجمه عمومى به در خانه «عثمان» فرستاد- بعد از کشته شدن او، به عنوان خونخواهى «عثمان» بپاخاستند و از آن براى رسيدن به خلافت که براى آن سالها مقدّمه چينى کرده بودند، بيشترين بهره را گرفتند;⚠️ مخصوصاً «معاويه» در «شام» که نقطه دور دستى از «مدينه» بود با شگردهاى مخصوص خودش، توانست شاميان را فريب دهد و به آنها بباوراند که من مدافع عثمان و «على(عليه السلام)» آلوده به خون «عثمان» است❗️ 🔰داستان پيراهن «عثمان» 👕معروف است که «معاويه» پيراهن خون آلود «عثمان» (يا پيراهنى شبيه آن) را بر در دروازه شام آويزان کرده بود، تا بدينوسيله مردم را بر ضدّ «على»(عليه السلام) بسيج کند و گروه عظيمى از پيرمردان شام را تحريک کرد، که در مسجد در اطراف منبر به عزادارى و گريه و زارى براى «عثمان» مشغول شوند و احساسات مردم را از اين طريق برانگيزند🚫. «على»(عليه السلام) براى دفع اين تهمتِ ناروا و گمان بد و کنار زدن پرده هاى دروغ و تزوير و نيرنگ، از طرق مختلف وارد شد و سخنان فراوانى در اين زمينه بيان فرمود که يکى از آنها گفتار بالاست. ✅نخست مى فرمايد: «آيا آگاهى بنى اميّه از (صفات و روحيات) من، آنان را از عيب جويى من باز نداشته است. و آيا سابقه من (در اسلام) اين افراد نادان را از گمان بد در حقّ من مانع نشده؟» (أَوَ لَمْ يَنْهَ بَنِي أُمَيَّةَ عِلْمُهَا بِي عَنْ قَرْفِي؟، أَوَ مَا وَزَعَ الجُهَّالَ سَابِقَتِي عَنْ تُهَمَتِي). 👈اشاره به اينکه «بنى اميّه» هر قدر بى انصاف و حق نشناس باشند، با توجّه به صفاتى که از من سراغ دارند و مى دانند هرگز کمترين ظلم و ستمى به کسى نمى کنم و بى دليل دستم به خون کسى آلوده نمى شود و نيز بخوبى سوابق من را مى دانند . نه من مشارکت در خون عثمان داشته ام و نه در خون شخص ديگرى همانند او; من بيشترين دفاع را از او کردم. هر چند او را در بسيارى از مسايل مقصّر مى دانستم ولى نه در حدّ کشتن. من بسيار او را نصيحت کردم و از عواقب کارش بر حذر داشتم و آنها را که بر ضدّش شوريده بودند، به صبر و بردبارى و اصلاح کارها از طريق مسالمت آميز، دعوت نمودم در حالى که بسيارى از «بنى اميّه» که امروز به خونخواهى او برخاسته اند، ساکت و خاموش بودند.👌 ✅سپس در ادامه همين سخن و براى تأکيد بيشتر مى فرمايد: «پند و اندرز الهى از گفتار من رساتر است (ولى آنها به اندرزهاى الهى نيز گوش فرا نمى دهند)» (وَ لَمَا وَعَظَهُمُ اللّهُ بِهِ أَبْلَغُ مِنْ لِسَانِي). 🔅مگر آنها در قرآن مجيد نخوانده اند که مى فرمايد: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِيراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الـَّظنِّ إِثْمٌ وَلاَتَجَسَّسُوا وَ لاَيَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً أَيُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ يَأْکُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتاً فَکَرِهْتُمُوهُ; اى کسانى که ايمان آورده ايد! از بسيارى از گمانها بپرهيزيد; چرا که بعضى از گمانها گناه است و (در کار ديگران) تجسّس نکنيد و هيچ يک از شما ديگرى را غيبت نکند. آيا کسى از شما دوست دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد; به يقين همه شما کراهت از اين کار داريد (غيبت کردن نيز دقيقاً همين گونه است)» ✅سپس امام به بيان نکته ديگرى مى پردازد و مى فرمايد: «من با مارقين (آنان که از دين خدا خارج شده اند) محاجّه مى کنم (و مخالفت خود را با آنان آشکارا بيان مى نمايم) و من دشمن آشتى ناپذير پيمان شکنان و ترديد کنندگان (در حقايق اسلام) هستم.» (أَنَا حَجِيجُ الْمَارِقِينَ، وَ خَصِيمُ النَّاکِثِينَ وَ الْمُرْتَابِينَ). 👈در اين که امام(عليه السلام) در کجا با آنها مخاصمه و محاجّه مى کند، در دنيا يا آخرت يا در هر دو، ميان «مفسّران نهج البلاغه» گفتگو است. بعضى مانندِ «ابن ابى الحديد» آن را اشاره به دادگاه عدل الهى در روز قيامت مى دانند و به حديث معروفى که از آن حضرت نقل شده و فرمود: «أَنَا أَوَّلُ مَنْ يَجْثُو لِلْحُکوُمَةِ بَيْنَ يَدِى
َ اللّهِ تَعَالَى; من نخستين کسى هستم که در قيامت براى دادخواهى به پا مى خيزم» استناد جسته اند; در حالى که ظاهر تعبير خطبه، ناظر به چنين معنايى نيست و لااقلّ محدود به آن نمى باشد، بلکه ظاهر اين است که امام(عليه السلام) مى خواهد بفرمايد من هميشه با گروههاى پيمان شکن و ترديد کنندگان در دين الهى و آنها که از دين خدا خارج شده اند، مخالف بوده و هستم و جنگهاى آن حضرت با «ناکثين» (آتش افروزان جنگ جمل) و «مارقين» (خوارج نهروان) و «قاسطين» (سپاه غارتگر شام) گواه بر اين معنا است.👌 🔄به تعبيرى ديگر، امام(عليه السلام) مى فرمايد: «من مخالفِ مخالفان حقّم. اگر اين را عيب مى دانيد، بر من خرده بگيريد». ✅و در آخرين جمله هاى اين خطبه، براى تکميل اين بحث به نکته ديگرى اشاره کرده، مى فرمايد: «آنچه مبهم است، بايد در پرتو عرضه بر کتاب خدا روشن گردد، و بندگان به آنچه در دل دارند، جزا داده مى شوند» (وَ عَلَى کِتَابِ اللّهِ تُعْرَضُ الاَْمْثَالُ وَ بِمَا فِي الصُّدُورِ تُجَازَى الْعِبَادُ). 👈بسيارى از مفسّران «نهج البلاغه» اين تعبير را اشاره به آيه 19 سوره حج مى دانند که مى فرمايد: «هذَانِ خَصْمَانِ اخْتَصَمُوا فِي رَبِّهِمْ; اينان دو گروهند که درباره پروردگارشان به مخاصمه و جدال برخاسته اند» و اين به خاطر شأن نزولى است که براى آن ذکر شده که در روز جنگ «بدر» سه نفر از مسلمانان: «على(عليه السلام)» و «حمزه» و «عبيدة بن حارث بن عبدالمطلب» (که هر سه از قريش و بنى هاشم بودند) به ترتيب در برابر «وليد بن عُتبه» و «عُتبه بن ربيعه» و «شيبة بن ربيعه» (که هر سه از بنى اميّه بودند) قرار گرفتند و آنها را از پاى درآوردند و اين امر به صورت کينه اى ريشه دار در قلوب «بنى اميّه» باقى ماند که از هر فرصتى براى انتقام جويى بهره مى گرفتند. آيه فوق و آيات بعد از آن نازل شد و سرنوشت هر يک از اين دو گروه را بيان کرد. سرنوشت مشرکان «بنى اميّه» را جهنم با عذابهاى دردناک و سرنوشت مسلمانان مؤمن را، بهشت با نعمت هاى بى پايانش.👌 👈ولى انصاف اين است که تعبير خطبه نمى تواند تنها ناظر به اين آيه باشد، بلکه مى گويد مسايل مبهمى را که براى شما پيش مى آيد، بر آنچه شبيه آن است و در قرآن نازل شده، عرضه بداريد، تا بتوانيد حق را از باطل کشف کنيد و اين که عثمان به قتل رسيده و شما سعى داريد با متّهم ساختنِ اين و آن، بهره بردارى سياسى کنيد -در حالى که خودتان سکوت کرديد و او را در برابر معترضين رها ساختيد- اين کارى است که قرآن مجيد در آيات مختلف آن را نفى مى کند; آياتى که از بهتان و تهمت و سوءظن و اشاعه فحشا و کذب و دروغ سخن مى گويد، همه بر خلاف گفتار شما است.👏 👈و در جمله اخير اشاره به اين حقيقت مى کند که خداوند از نيّات پليد شما آگاه است و مى داند هدفتان نه دفاع از عثمان است و نه اصلاح ميان مسلمين! بلکه مى خواهيد از هر وسيله نامشروعى براى رسيدن به مقصد خود، يعنى حکومت ناروا و ظالمانه بر مسلمين، استفاده کنيد و خداوند از نيّات شما آگاه است و کيفرتان خواهد داد.
۷۶ 🔹🔹🔹 🔹🔹 🔹 از خطبه هاى آن حضرت است در تشويق به عمل صالح: خداوند رحمت كند مردى را كه حكمتى بشنود و آن را حفظ نمايد، دعوت به هدايت شود و به آن نزديك گردد، و دامن هدايتگرى را بگيرد و نجات يابد. خداى را پاس دارد، و از گناه خود بترسد. تلاش خالص پيش فرستد، و عمل صالح انجام دهد. ذخيره سودمند بيندوزد، و از حرام دورى گزيند. تير به نشانه زند، و پاداش آخرتى بيابد. بر هواى نفس غلبه كند، و آرزويش را تكذيب نمايد. صبر را مركب نجات قرار دهد، و تقوا را توشه پس از مرگ كند. در راه روشن قدم نهد، و ملتزم راه روشن شود. مهلت را غنيمت داند، با عمل خود بر اجل پيشى گيرد، و از عمل خود زاد و توشه بردارد. 🔹 🔹🔹 🔹🔹🔹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا