eitaa logo
چله نشین ظهورامام زمان عج الله
303 دنبال‌کننده
779 عکس
310 ویدیو
59 فایل
#تبادل_نداریم↔🚫 #شرح_نامه_های_حضرت_علی_علیه_السلام سلامتی و فرج آقا صاحب الزمان صلوات🔶️ کانالهای دیگر #سلامتکده_بانو_عضو_شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/3348693003Cc0c8f29263 @namebepedar @bazybay
مشاهده در ایتا
دانلود
۱۰۵(بخش۱) 💠خطبه در يك نگاه: اين خطبه سه بخش عمده دارد: در بخش اوّل، به ذكر پاره اى از صفات پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله مى پردازد  در بخش دوّم، بنى اميّه را مورد خطاب و سرزنش قرار داده و آنها را به ناپايدار بودن دنيايى كه به آن روى آورده اند، توجّه مى دهد در بخش سوّم، به عنوان يك نتيجه گيرى كلّى- همه مردم را با اندرزهايى بيدارگر موعظه مى كند كه در برابر هوا و هوس تسليم نشوند 🌠اوصاف برجسته پيامبر(صلى الله عليه وآله): امام(عليه السلام) در بخش اوّل اين خطبه، اشاره به نعمت پرفيض ظهور پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) کرده و او را به هفت وصف از اوصاف برجسته اش مى ستايد. ✅مى فرمايد: «(مردم جهان سخت در گمراهى بودند) تا اينکه خداوند محمّد (صلى الله عليه وآله) را مبعوث ساخت، که گواه بر اعمال آنها و بشارت دهنده (به پاداش هاى الهى، در برابر نيکى ها) و بيم دهنده (از کيفر الهى، در برابر زشتى ها) بود. در کودکى شايسته ترين مخلوق و در بزرگسالى نجيب ترين و شايسته ترين آنان بود. اخلاقش از همه پاکان، پاکتر و باران جود و سخايش ازهمه با دوام تر بود». (حَتَّى بَعَثَ اللهُ مُحَمَّداً(صلى الله عليه وآله) شَهِيداً، وَ بَشيراً، وَ نَذِيراً، خَيْرَ البَرِيَّةِ طِفْلا، وَ أَنْجَبَهَا کَهْلا، وَ أَطْهَرَ الْمُطَهرَّيِنَ شِيمَةً، وَ أَجْوَدَ الْمُسْتَمْطَرِينَ دِيمَةً). 👈توصيف اوّل (شَهيداً) اشاره به چيزى است که در قرآن مجيد آمده: «وَ يَوْمَ نَبْعَثُ فِي کُلِّ أُمَّة شَهِيداً عَلَيْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ جِئْنَابِکَ شَهِيداً عَلَى هؤُلاَءِ; (به ياد آوريد!) روزى را که از هر امّتى گواهى از خودشان بر آنان بر مى انگيزيم و تو را گواه بر آنان قرار مى دهيم». 👈و توصيف دوّم و سوم اشاره به همان است که در چندين آيه از قرآن مجيد به آن اشاره شده است; مانند: «إِنَّا أَرْسَلْنَاکَ بِالْحَقِّ بَشِيراً وَ نَذِيراً; ما تو را به حق فرستاديم در حالى که بشارت دهنده و بيم دهنده اى». 👈در توصيف چهارم سخن از دوران طفوليّت آن بزرگوار است که حتّى در آن زمان از نظر ظاهر و باطن ممتاز بود; به گونه اى که طبق نقل «مناقب ابن شهرآشوب» «ابن عباس» مى گويد: پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) در آن زمان با کودکان (هم سنّ و سال خود) دوستى و رفاقت داشت. آنها از روى نادانى گاه آلوده سرقت چيزى مى شدند، ولى آن حضرت هرگز دست به سوى اموال مردم دراز نمى کرد; آنها از نظر ظاهر گاه آلوده بودند، ولى آن حضرت همواره پاک و تميز بود. و نيز در همان کتاب از حضرت «ابوطالب» نقل شده است: «من هرگز دروغى از او نشنيدم و آثار جاهليّت در او نمايان نبود; بى جهت نمى خنديد و همراه کودکان بازى نمى کرد». باز در همان کتاب آمده است که گاهى براى «عبدالمطّلب» درسايه کعبه فرشى مى گستراندند و هيچکس به احترام او بر آن فرش نمى نشست; فرزندانش در اطراف فرش مى نشستند، تا او خارج شود; ولى پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) در همان زمان مى آمد و روى فرش «عبدالمطّلب» مى نشست! عموهايش مى خواستند او را دور کنند; «عبدالمطلب» مى گفت فرزندم را رها کنيد! «فَوَاللهِ إِنَّ لَهُ لَشَأْناً عَظِيماً; به خدا سوگند! او مقام والايى دارد» 👈 و نيز از «ابوطالب» در مورد خلق و خوى پيامبر (صلى الله عليه وآله) در زمان طفوليّت و نوجوانى اين دو بيت نقل شده است. مى گويد: وَ لَقَدْ عَهَدْتُکَ صَادِقاً فِى الْقَوْلِ لاَ تَتَزَيَّدُ          مَا زِلْتَ تَنْطِقُ بِالصَّوَابِ وَ أَنْتَ طِفْلٌ أَمْرَدُ «من همواره تو را راستگو ديدم که سخنى به گزاف نمى گويى. تو همواره سخن به صواب مى گفتى، در حالى که هنوز در سنّ نوجوانى بودى.» 👈و از عجايب اينکه در حالات شيرخوارگى پيامبر (ص) نوشته اند: هنگامى که او را به دايه اش «حليمه» سپردند، او تنها از پستان راست وى شير مى نوشيد و اصلا تمايلى به پستان چپ نشان نمى داد! گويى مى خواست عدالت را رعايت کند و سهم فرزند «حليمه» را نيز در نظر بگيرد. 👈و در پنجمين و ششمين و هفتمين توصيف اشاره به نجابت و کرامت پيامبر(صلى الله عليه وآله) در بزرگسالى مى کند چيزى که بر کسى پوشيده نيست و تاريخ شاهد صدق آن است. تواضع، محبّت، هوش و درايت آن حضرت، عفو و گذشت او زبانزد خاصّ و عام بود; هر چه داشت بى دريغ در اختيار نيازمندان قرار مى داد و باران جود و بخشش او، پردوام بود. او از همه سخاوتمندتر بود، به گونه اى که هرگز درهم و دينارى نزد او باقى نمى ماند و اگر چيزى اضافه مى آورد و به نيازمندى برخورد نمى کرد که به او ببخشد، آرام نمى گرفت و در منزل نمى آسود، تا آن را به نيازمندى برساند. او افراد با فضيلت را گرامى مى داشت و در صله رحم کوشا بود. عذر خطاکاران را مى پذيرفت و در لباس و غذا بر غلامان پيشى نمى گرفت.(
۱۰۵(بخش۲) ❌از شما انتظار نداشتم! اين بخش از خطبه - که به نظر مى رسد با بخش اوّل فاصله اى داشته که مرحوم «سيّد رضى» آن قسمت را نقل نکرده; چون بناى آن بزرگوار، بر گزينش بخش هاى خاصّى از خطبه ها و گلچينى از عبارات مولا(عليه السلام) بوده است - به گفته بسيارى از شارحان نهج البلاغه، خطاب به بنى اميّه است و شاهد آن اينکه در اواخر اين بخش، نام بنى اميّه به صراحت آمده است; در حالى که جمعى ديگر از شارحان نهج البلاغه معتقدند مخاطب در قسمت اوّل اين بخش، باقى مانده صحابه پيامبر(صلى الله عليه وآله) و تابعين هستند و ذيل آن خطاب به بنى اميّه است و تعبيراتى که در آغاز اين بخش است، معناى دوّم را تأييد مى کند✔️; زيرا تعبيرات نشان مى دهد که امام(عليه السلام) کسانى را مورد سرزنش قرار داده که انحراف از جادّه حقّ درباره آنها غير منتظره بوده است و مى دانيم بنى اميّه در طول تاريخ گروهى ستم پيشه، مخالف اسلام و منحرف بودند.👌 ✅به هر حال، امام(عليه السلام) در اين بخش مى فرمايد: «شما (اى مسلمانان ضعيف الايمان) زمانى از لذّت و زرق و برق دنيا بهره برديد، و از پستان آن شير نوشيديد، که افسارش رها، و تنگ جهازش گشوده بود!». (فَمَا احْلَوْلَتْ لَکُمُ الدُّنْيَا فِي لَذَّتِهَا، وَ لاَ تَمَکَّنْتُمْ مِنْ رَضَاعِ أَخْلاَفِهَا إِلاَّ مِنْ بَعْدِ مَا صَادَفْتُمُوهَا جَائِلا خِطَامُهَا، قَلِقاً وَ ضِينُهَا). 👈اشاره به اينکه در زمان حکومت عثمان و بعد از فتوحات اسلامى و ريخت و پاش در بيت المال، شما به لذّات دنيا و زرق و برق آن دست يافتيد و همين امر، شما را از خدا دور ساخت; حاکمان مشغول ثروت اندوزى بودند و توده هاى مردم مشغول عيش و نوش.❌ ✅لذا در ادامه سخن مى افزايد: «(کار به جايى رسيد که) حرام دنيا در نظر گروهى همچون درخت سدر بى خار بود و حلالش دور دست و غير موجود!». (قَدْ صَارَ حَرَامُهَا عِنْدَ أَقْوَام بِمَنْزِلَةِ السِّدْرِ الْمَخْضُودِ، وَ حَلاَلُهَا بَعِيداً غَيْرَ مَوْجُود). گروهى بر بيت المال افتاده بودند و با کمک دستياران خود آن را غارت مى کردند و اين اموال حرام در ميان مردم گسترده مى شد.😰 👈تعبير به «أَلسِّدْرِ الْمَخْضُودِ» (درخت سدر بى خار🌵) اشاره به اين است که نهى پروردگار و تحريم او همچون خارهايى است، در برابر لذّات نامشروع دنيا; ولى افراد بى تقوا و لاابالى نواهى الهى را ناديده مى گيرند و حرام نزد آنها همچون سدر بى خار است. 👈 ارباب لغت مى گويند: درخت سدر انواعى دارد بعضى از آنها ميوه بسيار شيرين و معطّرى دارد که دست و لباس کسى که آن را مى خورد، آغشته به عطر آن مى شود. 😢آرى، دنيا پرستان اموال حرام را همچون ميوه شيرين سدر بى خار مى بلعند و اعتنا به اوامر و نواهى پروردگار ندارند و در چنين فضايى حرام همه جا را پر مى کند و حلال از دسترس مردم بيرون مى رود.😱 ✅سپس مى افزايد: «به خدا سوگند! دنيايى که شما با آن روبه رو هستيد، همچون سايه اى است گسترده تا سرآمدى معيّن; امروز زمين براى شما آزاد و بى مانع و دست هايتان باز است، در حالى که دست رهبران (واقعى و الهى) نسبت به شما بسته است! شمشيرهاى🗡 شما بر آنان مسلّط، و شمشيرهاى ⚔آنان از شما باز گرفته شده است!». (وَ صَادَفْتُمُوهَا، وَاللهِ، ظِلّاً مَمْدُوداً إِلَى أَجَل مَعْدُود، فَالأَرْضُ لَکُمْ شَاغِرَةٌ، وَ أَيْدِيکُمْ فِيهَا مَبْسُوطَةٌ; وَ أَيْدِي الْقَادَةِ عَنْکُمْ مَکْفُوفَةٌ، وَ سُيُوفُکُمْ عَلَيْهِمْ مَسَلَّطَةٌ، وَ سُيُوفُهُمْ عَنْکُمْ مَقْبُوضَةٌ). 👈اين تعبيرات به خوبى نشان مى دهد که در اين بخش از خطبه، روى سخن به گروهى از مؤمنان، از بازماندگان صحابه و تابعين است; که آنها به هنگام وزش تندبادهاى آزمايش الهى، نتوانستند خود را حفظ کنند و همراه تندباد به هر سو حرکت کردند.⛓ دنيا آنها را به خود مشغول داشت و فريفته زرق و برق خود نمود. اين در حالى بود که حتّى براى امام(عليه السلام) در دوران حکومتش امکان بازداشتن آنها نبود; چرا که در عصر عثمان چنان غرق در زخارف دنيا شدند، که نجات آنها به آسانى ممکن نبود.📛
۱۰۵(بخش۳) 💠دست از دامن رهبر الهى خود برنداريد: ✅امام(عليه السلام) در بخش دیگر اين سخن مى فرمايد: «آگاه باشيد! بيناترين چشم ها👀 آن است که شعاعش در دل نيکى ها نفوذ کند و شنواترين گوش ها 👂آن است که يادآورى ها را در خود جاى دهد و پذيرا گردد!». (أَلاَ إِنَّ أبْصَرَ الأَبْصَارِ مَا نَفَذَ فِي الْخَيْرِ طَرْفُهُ! أَلاَ إِنَّ أَسْمَعَ الأَسْمَاعِ مَا وَعَى التَّذْکِيرَ وَ قَبِلَهُ). 👈اشاره به اينکه اگر شما و ساير مردم، چشم و گوش باز داشته باشيد; پيداکردن راه خير و سعادت، مخفى و پيچيده نيست; ولى افسوس! که هواى نفس و هوس هاى سرکش، چنان پرده ظلمانى بر چشم و گوش انسان مى اندازد، که حقايق واضح را نمى بيند و دوستانه ترين اندرز را نمى شنوند. 👈دراين بخش از خطبه، امام(عليه السلام) به پند و اندرز مردم پرداخته و با مواعظ شايسته و نکات پر معنا، آنها را اندرز مى دهد ✅و در آغاز براى آماده ساختن روح و جان آنها مى فرمايد: «اى مردم! چراغ دل خود را از شعله (پر فروغ فکر) واعظ با عمل، روشن سازيد و ظرف وجود خويش را از آب زلال چشمه اى که از آلودگى ها پاک است پر کنيد!» (أَيُّهَا النَّاسُ، اسْتَصْبِحُوا مِنْ شُعْلَةِ مِصْبَاح وَاعِظ مُتَّعِظ، وَ امْتَاحُوا مِنْ صَفْوِ عَيْن قَدْ رُوِّقَتْ مِنَ الْکَدَرِ). 👈همانگونه که چراغ هاى پرنور💡، مسير انسان را در تاريکى ها روشن مى سازد و از سقوط در پرتگاه، يا رفتن به بى راهه حفظ مى کند; بهره گيرى از اندرزهاى «واعظِ متّعظ» نيز، در سير و سلوک معنوى و فکرى و اخلاقى، انسان را از انحرافات عقيدتى و اخلاقى نگاه مى دارد و همانگونه که آب صاف و خالى از هرگونه کدورت و آلودگى، مايه حيات جسم انسان و همه موجودات زنده است; اندرزهاى شايسته رهروان راه حق، مايه حيات جان و روح آدمى است.👌 👈 منظور از اين چراغ هدايت و چشمه آب حيات، وجود خود امام(عليه السلام) است که مردم حق شناس مى بايست تا زمانى که دست رسى دارند نهايت استفاده را از آن حضرت بکنند. 👈در ادامه اين سخن، بندگان خدا را به طور عام مخاطب قرار داده و از تکيه بر جهل و نادانى و هوا و هوس و افکار باطل بر حذر مى دارد. ✅مى فرمايد: «اى بندگان خدا! بر نادانى هاى خود تکيه نکنيد و تسليم هوس هاى خويش نشويد!» (عِبَادَ الله، لاَ تَرْکَنُوا إِلَى جَهَالَتِکُمْ، وَلاَ تَنْقَادُوا لاَِهْوَائِکُمْ). ✅سپس دليل روشنى براى اين دستور بيان مى کند و مى فرمايد: «زيرا آن کس که در اين مقام برآيد (وتکيه بر جهالت و هوا و هوسها کند) همچون کسى است که بر لب پرتگاهى که در شُرُف فرو ريختن است، قرار گرفته». (فَإِنَّ النَّازِلَ بِهذَا الْمَنْزِلِ نَازِلٌ بِشَفَا جُرُف هَار). ✅«آرى او بار هلاکت و فساد را بر دوش مى کشد و از جايى به جاى ديگر مى برد!» (يَنْقُلُ الرَّدَى عَلَى ظَهْرِهُ مِنْ مَوْضِع إِلَى مَوْضِع). ✅«و براى توجيه آراى ناپخته و ضدّ و نقيض خويش، مطالب نامتناسب را به هم پيوند مى دهد!» (لِرَأْي يُحْدِثُهُ بَعْدَ رَأْي; يُرِيدُ أَنْ يُلْصِقَ مَا لاَ يَلْتَصِقُ، وَ يُقَرِّبَ مَا لاَ يَتَقَارَبُ!). 👈امام(عليه السلام) در اين عبارات، با تشبيهات زيبا و رسايى که فرموده، يک حقيقت مهم را بيان مى کند که يکى از سرچشمه هاى گمراهى، تکيه کردن بر پندارهاى بى اساس و گمان هاى باطل و آراى فاسد و غير مستدل است. اينها گاه ظاهر فريبنده اى دارد! همچون لب رودخانه ها، يا پرتگاه هايى که ظاهرش محکم، امّا زير آن خالى شده است! افراد بى خبر، پاى بر آن مى نهند و ناگهان در درون رودخانه، يا قعر درّه سقوط مى کنند.📛 اينها با اصرار بر پندارهاى جاهلانه خود، همانند کسانى هستند که اسباب مرگ و سقوط خويش را بر دوش گرفته، به هر سو مى برند. و يکى از ناهنجارى ها و بدبختى هاى آنان اين است که براى توجيه افکار باطل خود به امور باطل ديگرى استناد مى کنند و به اين ترتيب، روز به روز و لحظه به لحظه، در گمراهى عميق ترى فرو مى روند.
۱۰۵(بخش۴) 🔰وظايف امام و مردم: در اين بخش از خطبه، امام(عليه السلام) به وظايف پنچ گانه پيشواى مسلمين و وظايف مسلمانان در ميان خود پرداخته و نکات مهمّى را در اين زمينه ياد آور مى شود; گويى بحث هاى پيشين امام(عليه السلام) که در بخش قبل آمده، اين سؤال و ايراد را در اذهان بعضى برانگيخته که اگر ما در وادى جهالت افتاديم و يا شکايت مشکلات خويش به نااهل برده ايم، به خاطر آن است که امام دست ما را نگرفته و پا به پا نبرده و شيوه راه رفتن را به ما نياموخته است.😳 در پاسخ اين سؤال مقدّر، امام(عليه السلام) مى فرمايد: من تمام وظايف خويش را که در پنج امر خلاصه مى شود، در برابر شما انجام داده ام. اين شما هستيد که در انجام وظيفه کوتاهى کرده ايد❌ ✅مى فرمايد: «امام و پيشوا غير از آنچه به فرمان خدا بر عهده او نهاده شده است وظيفه اى ندارد». (إنَّهُ لَيْسَ عَلَى الاِْمَامِ إِلاّ مَا حُمِّلَ مِنْ أَمْرِ رَبِّهِ). وظايف او از اين قرار است: ✅1- مواعظ الهى را به همه ابلاغ کند (و آموزش هاى لازم را در تمام زمينه ها به مردم بدهد)». (الإِبْلاَغُ فِي الْمَوْعِظَةِ). ✅2- «تلاش و کوشش در خيرخواهى (در تمام زمينه ها)». (وَ الاِجْتِهَادُ فِي النَّصِيحَةِ). ✅3- «احياى سنّت پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) (و اجراى تمام قوانين الهى)». (وَ الإِحْيَاءُ لِلسُّنَّةِ). ✅4- «اجراى حدود الهى نسبت به تمام مستحقّين (بدون تبعيض و بى کم و کاست)». (وَ إِقَامَةُ الْحُدُودِ عَلَى مُسْتَحِقِّيهَا). ✅5- «پرداختن حقوق و سهم همگان (از بيت المال)» (وَ إِصْدَارُ السُّهْمَانِ عَلَى أَهْلِهَا). و به اين ترتيب، وظايف اصلى پيشواى مسلمين مشخّص شده است. 👈از يکسو: بايد نسبت به احکام اسلام اطّلاع رسانى کامل کند، به گونه اى که طالبان حق، از جهل و نادانى بدرآيند و بى اطّلاعى از احکام بدون دليل، عذر شناخته نشود. 👈از سوى ديگر: در خيرخواهى مسلمين و اصلاح وضع دينى و دنيوى، اجتماعى، اقتصادى و سياسى مردم نهايت تلاش و کوشش را به کار بندد. 👈و از سوى سوم: براى احياى احکام الهى و سنّت پيغمبر(صلى الله عليه وآله) از طريق امر به معروف و نهى از منکر، يا هر وسيله ديگرى کوشش کند. 👈و از سوى چهارم: براى پيش گيرى از جرايم، حدود الهى را در مورد مستحقّين، بدون هيچ گونه تبعيض و تسامح اجرا کند. 👈و از سوى پنجم: حقوق مستحقّين و نيازمندان را از بيت المال، بى کم و کاست بپردازد. هنگامى که پيشواى مسلمين اين امور را انجام دهد، دَيْن خود را به بندگان خدا ادا کرده است و اگر نابسامانى پيش آيد، در اثر کوتاهى مردم است. سپس امام(عليه السلام) به وظايف مردم پرداخته و سه وظيفه عمده براى آنها بيان مى کند. ✅ نخست مى فرمايد: «در فرا گرفتن علم بکوشيد پيش از آن که درخت آن 🌴بخشکد! و قبل از آن که به خود مشغول گرديد (و به دنيا آلوده شويد). علم و دانش را از نزد اهلش استخراج کنيد!». (فَبَادِرُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِ تَصْوِيحِ نَبْتِهِ، وَ مِنْ قَبْلِ أَنْ تُشْغَلُوا بِأَنْفُسِکُمْ عَنْ مُسْتَثَارِ الْعِلْمِ مِنْ عِنْدَ أَهْلِهِ). 👈منظور از خشکيدن درخت علم، ممکن است شهادت آن حضرت باشد😢 و منظور از مرکز جوشش علم نيز وجود مبارک خود او باشد. به اين ترتيب، به آنها هشدار مى دهد پيش از آنکه از ميان شما بروم آنچه مى خواهيد بپرسيد و فرا گيريد.👌 👈اين سخن همانند چيزى است که در اواخر عمر مبارکش مى فرمود: «سَلوُنِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي; از من به پرسيد پيش از اينکه مرا نيابيد». 🔄اين احتمال نيز وجود دارد که مراد حضرت از اين جمله، خشکيدن درخت وجود انسان باشد👴; چون انسان در هر سنّ و سالى آماده فراگيرى علوم نيست. و اين تفسير با جمله بعدى هماهنگ است; زيرا هر چه عمر انسان بالاتر رود، هم گرفتارى او بيشتر مى شود و هم استعداد فراگيرى او کمتر مى شود. جمع بين اين دو تفسير نيز کاملا ممکن است.👌 ✅در بيان دومين و سومين وظيفه مردم چنين مى گويد: «مردم را از منکرات بازداريد، و خودتان نيز مرتکب نشويد، چرا که شما موظّف هستيد اوّل خودتان ترک گناه کنيد، و آنگاه مردم را از آن نهى نماييد!». (وَ انْهَوْا عَنْ الْمُنْکَرِ وَ تَنَاهَوْا عَنْهُ، فَإِنَّمَا أُمِرْتُمْ بالنَّهْي بَعْدَ التَّنَاهِي!). 👈به اين ترتيب، وظيفه مردم اين است که اوّلا: سطح معرفت و علم و آگاهى خود را بالا ببرند; چرا که جهل يکى از عوامل ناهنجارى هاست و ثانياً: درعمل به دستورات خداوند بکوشند و وظيفه امر به معروف و نهى از منکر را که يک وظيفه عمومى است، فراموش نکنند و به يقين اگر حکومت وظايف پنجگانه خود را انجام دهد، و مردم به اين وظايف سه گانه عمل کنند، صلاح و سعادت جامعه را فرا خواهد گرفت.
۱۰۶(بخش۱) 🔰خطبه در يك نگاه: در بعضى از روايات آمده است كه شخصى از اميرمؤمنان على عليه السلام از ويژگى هاى اسلام و ايمان و كفر و نفاق سؤال كرد و حضرت اين خطبه را در پاسخ او بيان فرمود و در روايت ديگرى از «اصبغ بن نباته» نقل شده است كه: اميرمؤمنان على عليه السلام اين خطبه را در خانه، يا در «دارالاماره» بيان فرموده؛ سپس دستور داد آن را بنويسند و بر مردم بخوانند. 💠ویژگى هاى ارزشمند اسلام: امام(علیه السلام) در این بخش از خطبه به امتیازات مهمّ اسلام و ویژگى هاى پرارزش آن در ضمن 26 جمله کوتاه و پر معنا، اشاره فرموده است. امام این خطبه را در جواب کسى بیان فرمود که از ویژگى هاى اسلام و کفر و ایمان و نفاق سؤال کرده بود و دستور داد در مسجد براى همه مردم بخوانند. ✅در آغاز، از حمد و ثناى الهى شروع مى کند و مى فرماید: «ستایش مخصوص خداوندى است که اسلام را تشریع فرمود و راه هاى ورود به آن را آسان ساخت». (الْحَمْدُ للهِ الَّذِی شَرَعَ الإَسْلاَمَ فَسَهَّلَ شَرَائِعَهُ لِمَنْ وَرَدَهُ). 👈مى دانیم «شریعت» به معناى راهى است که از کناره نهرهاى بزرگ به سوى آب مى گشایند، تا مردم بتوانند به آسانى از آب استفاده کنند. در اینجا امام(علیه السلام) اسلام را به نهر عظیم پر برکتى تشبیه نموده و طرق وصول به آن را آسان معرّفى کرده است.👌 امّا سهل و آسان بودنش بدین معنا نیست که بد اندیشان بتوانند بر آن چیره گردند و غلبه کنند; ✅لذا در دومین توصیف مى فرماید: «ارکانش را در برابر کسانى که به ستیز بر مى خیزند، استوار نموده است». «وَ أَعَزَّ أَرْکَانَهُ عَلَى مَنْ غَالَبَهُ». و به حکم «أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ» مسلمانان موظّفند که در برابر دشمنان، قوى و سخت گیر باشند و در برابر مؤمنان رحیم و مهربان.⚠️ ✅سپس در چند توصیف دیگر مى افزاید: «آن را براى کسانى که دست در دامنش زنند پناهگاه امنى قرار داده، و براى آنها که به حریمش گام نهند وسیله سلامت و صلح، و براى آنان که از منطقش پیروى کنند دلیل و برهان روشن، و براى آنها که از آن دفاع کنند گواه (آشکار)». (فَجَعَلَهُ أَمْناً لِمَنْ عَلِقَهُ، وَ سِلْماً لِمَنْ دَخَلَهُ، وَ بُرْهَاناً لِمَنْ تَکَلَّمَ بِهِ، وَ شَاهِداً لِمَنْ خَاصَمَ عَنْهُ). ✅در ادامه این سخن، در چند توصیف دیگر مى افزاید: «اسلام براى کسانى که از آن روشنایى بطلبند، نور (و هدایت) است و براى آنها که آن را درک کنند، مایه فهم است و براى آنها که تدبّر کنند، سرچشمه عقل است». (وَ نُوراً لِمَنِ اسْتَضَاءَ بِهِ، وَ فَهْماً لِمَنْ عَقَلَ، وَ لُبّاً لِمَنْ تَدَبَّرَ). 👈از آنجا که براى رسیدن به یک حقیقت، سه مرحله وجود دارد: نخست، پیدا کردن جایگاه آن. سپس، فهمیدن. و بعد، تحلیل دقیق نمودن است. امام(علیه السلام) در سه جمله کوتاه مراحل سه گانه را بیان فرموده; نخست مى فرماید: اسلام نور درخشانى است که افراد را به سوى خود فرا مى خواند تا به آن برسند. سپس مى گوید: قابل درک است براى کسانى که آن را تعقّل کنند. و سرانجام مى فرماید: آنها که در آن تدبّر نمایند، به مغز و حقیقت آن مى رسند. و به راستى، اسلام واجد همه این صفات است! 🔄چرا که قرآن که شرح و مبیّن اسلام است، همه جا بر دلیل و برهان و بر منطق عقل تکیه مى کند و همان گونه که در سوره مائده آیات 15 و 16 آمده است: «قَدْ جَائَکُمْ مِنَ اللهِ نُورٌ وَ کِتَابٌ مُبِینٌ * یَهْدِى بِهِ اللهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوَانَهُ سُبُلَ السَّلاَمِ وَ یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَ یَهْدِیِهْم إِلَى صِرَاط مُسْتَقِیم; از طرف خداوند، نور و کتاب آشکارى بسوى شما آمد. خداوند به وسیله آن، کسانى را که از خشنودى او پیروى کنند، به راههاى سلامت هدایت مى کند و به فرمان خود از تاریکى ها بسوى نور مى برد و آنها را به راه راست رهبرى مى کند». ✅در سه وصف دیگر مى فرماید: «اسلام نشانه اى است براى آن کس که جستجوگر و تیزبین باشد، و مایه بصیرت است براى آن کس که عزم بر درک حقیقت دارد، و درس عبرتى است براى آن کس که اندرز پذیرد». (وَ آیَةً لِمَنْ تَوَسَّمَ، وَ تَبْصِرَةً لِمَنْ عَزَمَ، وَ عِبْرَةً لِمَنِ اتَّعَظَ). 👈«تَوَسَّم» از مادّه «وسم» (بر وزن رسم) به معناى اثر گذاشتن و علامت نهادن است و «متوسّم» به کسى گفته مى شود که از کمترین اثر، پى به واقعیّت ها مى برد و معادل آن در فارسى هوشیار و با فراست است. قرآن مجید مى گوید: «إِنَّ فِی ذلِکَ لآیَات لِلْمُتَوَسِّمِینَ; در این مجازات هاى دردناک کافرانِ آلوده، نشانه هایى است براى هوشیاران». در واقع، این تعبیر اشاره به نکات دقیق و باریکى است که در قرآن وجود دارد و افراد با فراست آن را درک مى کنند. ✅در ادامه این سخن، در بیان چهار ویژگى دیگر، مى فرماید: «(اسلام) مایه نجات کسى است که تصدیقش کند، و وسیله اطمینان آنها که بر آن توکّل و تکیه کنند، و موجب راح
۱۰۶(بخش۲) 🌠صفات و مقامات پيامبر(صلى الله عليه وآله): امام(عليه السلام) در اين بخش از خطبه به ويژگى ها و صفات عالى پيامبر(صلى الله عليه وآله) اشاره مى کند و سپس علوّ مقام و درجات آن حضرت را از خدا مى خواهد و سرانجام براى خودش و همه مؤمنان، جهت قرار گرفتن در زمره پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) دعا مى کند. 🤲 ✅مى فرمايد: «(تلاش ها و کوشش ها از سوى پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) ادامه يافت) تا شعله فروزانى براى طالبان (حق) برافروخت و چراغ پرفروغى بر سر راه گمشدگان (وادى ضلالت قرار داد!». (حَتَّى أَوْرَى قَبَساً لِقَابِس، وَ أَنَارَ عَلَماً لِحَابِس). 👈با توجّه به اينکه اين بخش از خطبه - به گفته مرحوم سيّد رضى - روايت ديگرى از يکى از خطبه هاى پيشين (خطبه 72) مى باشد، به خوبى مى توان فهميد که «حَتّى» غايت و انتهايى براى تلاش ها و کوشش هاى پيامبر(صلى الله عليه وآله) است و نيز مى توان دريافت که فاعل در جمله هاى «أَوْرَى» و «أَنَارَ» شخص پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) مى باشد. به اين ترتيب، آن حضرت دو کار مهم انجام داد: 1⃣ شعله هاى فروزانى در اختيار طالبان حق قرار داد و ديگر اينکه، چراغ هاى پرفروغى بر سر راه گمشدگان نصب کرد.💡 👈گويا جمله اوّل، اشاره به علما و دانشمندان امّت است، که شعله اى را به سان چراغ در اختيار مى گيرند و به راه مى افتند و گروهى را با خود مى برند 2⃣اشاره به افراد عادى و معمولى است که چراغى در اختيار ندارند و چشمشان به نشانه ها و چراغ هاى منصوب در کنار جادّه دوخته شده است. يا به تعبيرى ديگر: هدايت خاص و عام را براى حق جويان فراهم ساخت. ✅سپس در يک نتيجه گيرى زيبا و روشن مى افزايد: «او (پيامبر(صلى الله عليه وآله) امينِ مورد اطمينان، و شاهد و گواهتان در روز رستاخيز و برانگيخته شما به عنوان نعمت و فرستاده به حق شما براى رحمت است». (فَهُوَ أَمِينُکَ الْمَأْمُونُ، وَ شَهِيدُکَ يَوْمَ الدِّينِ، وَ بَعِيثُکَ نِعْمةً وَ رَسُولُکَ بِالْحَقِّ رَحْمَةً). 👈«أمينِ مأمُون» نوعى تأکيد و به معناى امانتدار کامل است و «شهيد» و شاهد روز جزا بودن، اشاره به همان چيزى است که در آيه شريفه 89 سوره نحل آمده است: «وَ يَوْمَ نَبْعَثُ فِي کُلِّ أُمَّة شَهِيداً عَلَيْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ جِئْنَابِکَ شَهِيداً عَلَى هؤُلاَءِ; بياد آور! روزى را که از هر امّتى گواهى از خودشان بر آنها بر مى انگيزيم و تو را گواه بر آنان قرار مى دهيم». 👈اين گواهى مى تواند بر اصول کلّى باشد که در دعوت تمام انبيا بوده و يا بر جزئيات اعمال، به جهت حضور علمى پيامبر(صلى الله عليه وآله) نسبت به اعمال تمام امّتها. در ادامه اين سخن، به عنوان قدردانى از زحمات طاقت فرساى پيامبر(صلى الله عليه وآله) و تعظيم و تکريم مقام والاى او، امام(عليه السلام) دست به دعا بر مى دارد و هفت نعمت الهى را براى اين رسول گرامى از خدا مى طلبد. ✅عرضه مى دارد: «بار خدايا! سهم وافرى از عدل خود و پاداش مضاعفى از خيرات، از فضل خود، نصيب او بگردان!» (اللَّهُمَّ اقْسِمْ لَهُ مَقْسَماً مِنْ عَدْلِکَ، وَ اجْزِهِ مُضَعَّفَاتِ الْخَيْرِ مِنْ فَضْلِکَ). ✅«خداوندا! بناى رفيع او را برترين بناها قرار ده، و او را بر سرِ خوانِ (رحمت) خويش گرامى دار; بر شرافت مقام او نزد خود بيفزاى; وسيله قرب خود را به وى عنايت کن; و مقام بلند و افضل را به او عطا فرما!». (اللَّهُمَّ أَعْلِ عَلَى بِنَاءِ الْبَانِينَ بِنَاءَهُ وَ أَکْرِمْ لَدَيْکَ نُزُلَهُ، وَ شَرِّفْ عِنْدَکَ مَنْزِلَهُ، وَ آتِهِ الْوَسِيلَةَ، وَ أَعْطِهِ السَّنَاءَ، وَ الْفَضِيلَةَ). 👈در دعاى اوّل و دوم اين نکته نهفته شده است که: پيامبر(صلى الله عليه وآله) به مقتضاى عدل الهى استحقاق پاداش فراوانى دارد و به مقتضاى فضل پروردگار پاداش هاى مضاعف، قرآن مجيد مى گويد: «مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثَالِهَا; کسى که کار نيکى کند، ده برابر به او پاداش داده مى شود».به يقين يک پاداش به مقتضاى عدل است، و نُه پاداش به مقتضاى فضل پروردگار. درخواست علوّ بناى پيغمبر(صلى الله عليه وآله) بر بناى همه بنا کنندگان، يا اشاره به برترى آيين او بر همه آئين ها، به مقتضاى «لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ کُلِّهِ» مى باشد; يا برترى بناى مقامات بهشتى او; و يا برترى روحيات و فضايل معنوى آن حضرت است. ولى تفسير اوّل مناسب تر به نظر مى رسد.👌 👈تعبير به «آيةِ الْوَسِيلَةَ» ظاهراً اشاره به مقام عالى قُرب است و نتيجه آن درجات بسيار عالى بهشتى است. 🔅در حديثى مى خوانيم که پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) خطاب به اصحاب خود فرمود:   «سَلُوا اللهَ لِيَ الْوَسِيَلَةَ; از خداوند براى من وسيله بخواهيد!» و در ادامه اين حديث آمده است: «هِيَ دَرَجَتي فِي الْجَنَّةِ، وَ هِيَ أَلْفُ مِرْقَاة... فَلاَ يَبْقَى يَوْمَئِذ نَبِىٌّ وَ لاَ صِدِّيقٌ وَ لاَ شَهِيدٌ إِلاَّ قَالَ
۱۰۶(بخش۳) 🔰افسوس که قدر اين نعمت را نشناختيد: امام(عليه السلام) در اين بخش آخر خطبه، در حقيقت اشاره به دو نکته مهم مى کند که با يکديگر ارتباط روشنى دارد: 👈نخست، عظمتى که مسلمانان در سايه اسلام پيدا کردند; عظمتى بى نظير در چشم دوست و دشمن. 👈ديگر اينکه، شما مردم قدر اين نعمت را نشناختيد و بر اثر سستى و ضعف و زبونى، کار خود را به دست حکّام ظالم، بى ايمان و شهوت پرست سپرديد و اين يک ناشکرى عظيم بود. ✅مى فرمايد: «شما از لطف خداوند بزرگ، به مقامى رسيديد که حتّى کنيزانتان را گرامى مى دارند و به همسايگانتان محبّت مى کنند!». (وَ قَدْ بَلَغْتُمْ مِنْ کَرَامَةِ اللهِ تَعَالى لَکُمْ مَنْزِلَةً تُکْرَمُ بِهَا إِمَاؤُکُمْ وَ تُوصَلُ بِهَا جِيرَانُکُمْ). ✅«و کسانى که شما از آنها برتر نيستيد، و حقّى بر آنان نداريد، براى شما عظمت و احترام قائلند». (وَ يُعَظِّمُکُمْ مَنْ لاَ فَضْلَ لَکُمْ عَلَيهِ، وَ لاَ يَدَ لَکُمْ عِنْدَهُ). ✅«و کسانى که ترسى از قدرت شما ندارند و بر آنها حکومتى نداريد، از شما حساب مى برند». (وَ يَهَابُکُمْ مَنْ لاَ يَخَافُ لَکُمْ سَطْوَةً، وَ لاَ لَکُمْ عَلَيْهِ إِمْرَةٌ). 👈در واقع امام(عليه السلام) با اين تعبيرات زيبا و گويا، مقام و منزلت مسلمين را در سايه اسلام بيان مى کند. نه تنها خودشان در نظر دوست و دشمن احترام داشتند، بلکه کنيزان آنها را هم احترام مى گذاشتند; همسايگانشان را به خاطر آنها مورد لطف و عنايت قرار مى دادند و اقوامى که از نظر قدرت و مکنت چيزى از آنان کم نداشتند و شرمنده احسانى نبودند، مسلمانان را بزرگ مى داشتند و حتّى آنها که از قلمرو حکومت اسلام بيرون بودند، ابهّت و هيبت براى آنان قايل بودند.💪 👈مسلّم است، به مضمون حديث شريف: «مَنْ خَافَ اللهَ أَخَافَ اللهُ مِنْهُ کُلَّ شَىْء وَ مَنْ لَمْ يَخِفِ اللهُ أخافَهُ اللهُ مِنْ کُلِّ شَىْء; کسى بنده خدا باشد و از خدا بترسد، ديگران از او مى ترسند و براى او هيبت قائلند و آن کس که بنده هوا و شيطان باشد، از همه چيز بيمناک و ترسناک است». 👈مسلمانانى که به حقيقت اسلام عمل کنند و دستورات خداوند را به درستى اجرا نمايند و تقواى الهى را پيشه سازند، نزد ديگران نيز محترم و پرهيبتند. اين يک واقعيّت است و هرگز مبالغه اى در آن نيست. مورّخ و جامعه شناس معروف غربى «گوستاولبون» در «تاريخ تمدّن اسلام و عرب» نقل مى کند: هنگامى که بعضى از فرماندهان بزرگ آماده جنگ و ستيز با مسلمين مى شدند، آگاهان تعجب کردند که حمله بردن به محلّ و موطن نيرويى که تا مدّت پانصد سال، تمام اروپا را به وحشت و اضطراب انداخت، اقدامى متهوّرانه است»😏 ➕اضافه بر اين، امدادهاى غيبى و عنايات الهى نيز شامل حال آنها بود. 👳‍♂«ابن ابى الحديد» داستان عبرت انگيزى نقل مى کند که شاهد گوياى اين معناست. مى گويد: «هنگامى که لشکر اسلام از دجله به سوى کاخ سفيد مدائن عبور کرد، در زمانى بود که دجله در حال «مَد» و همچون درياى موّاجى بود. آنها سوار بر اسب (و اسب ها شناکنان) در حالى که نيزه ها بر دست داشتند، نه زرهى در تن و نه کلاه خودى بر سر آنها، راه مى پيمودند. لشکر ساسانيان بعد از يک تيراندازى شديد، عقب نشينى کردند و مسلمانان همچنان پيش مى آمدند و از تيرها نمى ترسيدند; کشاورزى که در آن نزديکى بود و بيلى در دست داشت، به يکى از لشکريان ساسانى که از تيراندازان ماهر بود گفت: «واى برشما! شما با اين همه سلاح از برابر اين جمعيّت بى دفاع فرار مى کنيد! راستى شرم آور و خجلت آور است!» آن مرد لشکرى که سوار بر مرکب بود، گفت: بيل خود را در گوشه اى روى زمين نصب کن! او چنين کرد. سوارِ تيرانداز، آن را هدف قرار داد، به طورى که تير بيل را شکافت و از سوى مقابل درآمد. سپس به آن مرد کشاورز گفت: «الآن نگاه کن!» در همين حال، بيست تير به سوى يکى از لشکريان اسلام پرتاب کرد، ولى يکى از آنها نه به او و نه به اسبش اصابت نکرد، در حالى که فاصله زيادى نداشت. 😳بعد به او گفت: ديدى؟ گويى اين جمعيت در پوششى از حمايت (الهى) قرار دارند!»☺️ ✅سپس امام(عليه السلام) در قسمت دوم از بخش اخير اين خطبه، به ناسپاسى مردم در مقابل آن همه نعمت و قدرت اشاره کرده، مى فرمايد: «با اين همه مى بينيد، قوانين و پيمان هاى الهى شکسته شده امّا به خشم نمى آييد! در حالى که اگر پيمان ها و سنّت هاى پدرانتان نقض گردد، سخت ناراحت مى شويد! (آنها براى پيمان هاى الهى به اندازه پيمان هاى پدرانتان ارزش قائل نيستيد؟)». (وَ قَدْ تَرَوْنَ عُهُودَ اللهِ مُنْقُوضَةً فَلاَ تَغْضَبُونَ! وَ أَنْتُمْ لِنَقْضِ ذِمَمِ آبَائِکُمْ تَأْنَفُونَ! 👈اشاره به اينکه اگر يک سنّت قبيلگى و طايفه اى در ميان آنها شکسته مى شد، فريادشان بلند مى گشت; امّا بنى اميّه در مقابل چشم آنها، تمام سنن الهى را درهم شکستند، ولى آنها فرياد بر نکشيدند و اين ناسپاسى بسيار بزرگى در برابر آن همه نعمت ه
۱۰۷ 💠خطبه در يك نگاه: با توجّه به اينكه امام عليه السلام اين سخن را در يكى از ايّام صفّين بيان فرموده، و نشان مى دهد ناظر به حادثه اى است كه در آغاز آن، اصحاب امام عليه السلام عقب نشينى كردند🚫 و سپس بازگشتند و بر دشمن پيروز شدند؛👌 👈 مقصود امام اين بوده است كه نخست عقب نشينى آنها را با الفاظى لطيف و ملايم نكوهش و مذمّت كند، سپس از ضدّ حمله آنها ستايش و تمجيد به عمل آورد و آنها را تشويق به پايمردى و ايستادگى در برابر دشمن كند و به يقين گذاشتن انگشت روى نقطه ضعف و سپس پرداختن به نقاط قوّت و تشويق آنان، از نظر روانى تأثير خاصّى دارد، كه امام عليه السلام در اين كلام فصيح و بليغ خود از اين روش بهره گرفته است. 🌴بر زخم دلم مرهم نهاديد: بعضى از شارحان نهج البلاغه نقل کرده اند که امام(عليه السلام) اين خطبه را هنگامى بيان فرمود که ميمنه (بخش راست لشکر) اهل عراق عقب نشينى کرد; سپس در يک ضدّ حمله، به جاى خود بازگشت و به «مالک اشتر» پيوست و «مالک» به اتّفاق آنها بر صفوف لشکر شام يورش برد و آنها را پراکنده ساخت. هنگامى که امام اين دو صحنه را مشاهده کرد، آنها را مخاطب ساخت و سخنان بالا را خطاب به آنها ايراد فرمود. در جمله هاى کوتاه بالا امام(عليه السلام) براى تشويق اين گروه از يارانش نخست به نقطه ضعف آنها اشاره کرده و بعد به جبران آن ضعف از ناحيه خودشان اشاره مى کند و گفتار خود را با انواع تشبيهات عميق و زيبا و کنايات پرمعنا مى آميزد، تا عميق ترين اثر را در روح و جان آنها بگذارد و در آينده از آن پند گيرند و در برابر حملات دشمن پايمردى و استقامت بيشترى نشان دهند. ✅نخست مى فرمايد: «من فرار و هزيمت و کناره گيرى و عقب نشينى شما را از صفوف خودتان مشاهده کردم (و با چشم خود ديدم) که فرومايگان خشن و اعراب باديه نشين شام، شما را به عقب نشينى وادار کردند». (وَ قَدْ رَأَيْتُ جَوْلَتَکُمْ، وَ انْحِيَازَکُمْ عَنْ صُفُوفِکُمْ، تَحُوزُکُمُ الْجُفَاةُ الطَّغَامُ، وَ أَعْرَابُ أَهْلِ الشَّامِ). ✅«اين درحالى است که شما از بزرگان و (شجاعان) پيشگامان عرب و از سران شرف، و پيشروان و برجستگان آنها هستيد!». (وَ أَنْتُمْ لَهَامِيمُ الْعَرَبِ، وَ يَآفِيخُ الشَّرَفِ، وَ الأَنْفُ الْمُقَدَّمُ، وَ السَّنَامُ الأَعْظَمُ). ✅من ازشما چنين عقب نشينى را انتظار نداشتم و برازنده و شايسته شما نبود; ولى خوشوقتم طولى نکشيد که: «ناراحتى درون سينه مرا شفا بخشيديد (و بر زخم دلم مرهم نهاديد;) چون ديدم همان گونه که آنها شما را به عقب نشينى وا داشتند، شما صفوفشان را درهم شکستيد و آنان را از لشکرگاه خود به عقب رانديد». (وَ لَقَدْ شَفَى وَحَاوِحَ صَدْرِي أَنْ رَأَيْتُکُمْ بِأَخَرَة تَحُوزُونَهُمْ کَمَا حَازُوکُمْ، وَ تُزِيلُونَهُمْ عَنْ مَوَاقِفِهمْ کَمَا أَزَالُوکُمْ). «آنها را به رگبار تير و نيزه بستيد، آنچنان که فراريان آنها، همچون شتران تشنه🐪 عقب رانده شده از ورود به آبشخور، بر روى هم مى ريختند!» (حَسّاً بِالنِّصَالِ، وَ شَجْراً بِالرِّمَاحِ; تَرْکَبُ أُولاَهُمْ أُخْرَاهُمْ کَالاِْبِلِ الْهِيمِ المَطْرُودَةِ; تُرْمَى عَنْ حِيَاضِهَا; وَ تُذَادُ عَنْ مَوَارِدِهَا!). 👈بى شکّ، جنگ صفّين مقابله دو لشکر بود که يکى از آنها بسيارى از شخصيّت هاى اسلامى را در خود جاى مى داد; بعضى از صحابه پيامبر و بعضى از فرزندان صحابه و از خاندان هاى با شخصيّت و از پيش گامان در اسلام بودند، که در خدمت على(عليه السلام) در برابر گروهى قيام کردند که در واقع بازماندگان دوران جاهليّت و فرومايگان و فرصت طلبان و دنيا دوستانى بودند که با جوايز و بخشش هاى بى حساب و کتاب معاويه، به ميدان آمده بودند و در رأس آنها «عمرو بن عاص» بود که رشوه کلانش💰 را که همان حکومت مصر بود، در برابر حضور در اين ميدان و فتنه انگيزى هاى شيطانى👿 گرفت. 👈بنابراين، تعبيرات امام(عليه السلام) درباره لشکر شام و لشکر کوفه هرگز جنبه تشويق و تعارف بى محتوا نداشته، بلکه عين واقعيّت بود.
۱۰۸(بخش۱) 💠خطبه در يك نگاه: اين خطبه از بخش هايى تشكيل يافته: 1⃣در نخستين بخش، مانند بسيارى از خطبه ها، سخن از حمد و ثناى الهى ست. 2⃣در دومين بخش، -مانند بسيارى از خطبه هاى ديگر- سخن از پيامبراكرم صلى الله عليه و آله و فضايل و كمالات اوست. 3⃣در سومين بخش، از يك طبيب سيّار روحانى كه به دنبال بيمارانش مى گردد و تمام وسايل درمان را فراهم كرده، سخن به ميان آورده، كه بسيارى از شارحان نهج البلاغه آن را اشاره به خود حضرت مى دانند و بعضى آن را ناظر به پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله دانسته اند. 4⃣در بخش چهارم، به سرزنش ياران سست و بى تحرّك خود پرداخته است. 5⃣و در پنجمين بخش، كه قسمت مهمّى از خطبه را تشكيل مى دهد، به نصيحت و اندرز آنها مى پردازد 6⃣و در ششمين و آخرين بخش، حوادث سخت آينده را پيشگويى مى كند
۱۰۸(بخش۲) 💠توصيف شايسته اى از پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله): امام(عليه السلام) در بخش دوم اين خطبه، بعد از حمد و ستايش الهى و بيان دلايل وجود او، به سراغ معرّفى پيامبر بزرگ اسلام(صلى الله عليه وآله) مى رود و در چند جمله کوتاه و با استفاده از شش تشبيه، فضايل بى مثال آن حضرت را مى شمرد. ✅نخست مى فرمايد: «او را از شجره پيامبران برگزيد». (إِخْتَارَهُ مِنْ شَجَرَةِ الأَنْبِيَاءِ). ✅«و از محل روشنايى و سرچشمه نور». (وَ مِشْکَاةِ الضِّيَاءِ). ✅«و از محلّى بلند و رفيع!» (وَ ذُؤَابَةِ الْعَلْيَاءِ). ✅«و از کانون (سرزمين شريف) بطحاء». (وَ سُرَّةِ الْبَطْحَاءِ). ✅«و از چراغ هاى برافروخته در تاريکى». (وَ مَصَابِيحِ الظُّلْمَةِ). ✅«واز چشمه هاى دانش و حکمت». (وَ يَنَابِيعِ الْحِکْمَةِ). 👈اين تشبيهات و استعارات شش گانه، هر کدام اشاره به نکته اى و فضيلتى از فضايل رسول خدا(صلى الله عليه وآله) است. 1⃣تشبيه اوّل - به گفته بسيارى از شارحان نهج البلاغه - اشاره به دودمان ابراهيم(عليه السلام) است که پيامبران بزرگى از آن برخاستند و نسب والاى پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) نيز از طريق اسماعيل به آن پيغمبر بزرگ (ابراهيم(عليه السلام)) مى رسد. 2⃣تشبيه دوّم، اشاره به اين است که: انوار معارف الهى در مشکاة وجود انبيا قرار دارد و پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) حامل اين انوار است. توجّه داشته باشيد که «مشکاة» يا چراغ دان، همان محفظه اى است که در گذشته، چراغ را در آن مى گذاشتند تا وزش باد آن را خاموش نکند. بنابراين، انبيا حافظان انوار معارف الهيّه اند. 3⃣در تشبيه سوم، با توجه به اينکه «ذُؤَابَه» موهاى قسمت جلو سر است و «عَلْياء» نيز به معناى بلندى است، اشاره به اين است که: پيامبر اکرم (صلى الله عليه وآله) نسبش به برترين خاندان هاى بشرى مى رسد که شرف وراثت را در حدّ اعلا از آنها کسب کرده بود. 4⃣و در تشبيه چهارم، با توجّه به اينکه «بَطْحاء» اشاره به بخش خاصّى از مکه است که قبيله قريش ساکن آن بودند و «سُرَّه» به معناى ناف و کانون است و قريش برترين قبايل عرب محسوب مى شدند، اشاره به اين است که: پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) از مرکز قبيله اى برخاسته که اشرف قبايل آنجا محسوب مى شده (هر چند گروهى از آنها بر اثر دنيا پرستى دعوت پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) را اجابت نکردند، و به عنوان کفّار قريش معروف شدند). 5⃣پنجمين تشبيه، اشاره به اين است که: پيامبران و انبياى الهى چراغ هاى پرنورى هستند که سينه ظلمت کفر و جهل را مى شکافند و پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) يکى از پرفروغ ترين چراغ هاى هدايت بود. 6⃣و در آخرين تشبيه، پيامبران را به چشمه هايى تشبيه مى کند که علم و دانش از آن مى جوشد و پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) يکى از پرجوشش ترين چشمه هاى علم و دانش بود.
۱۰۸(بخش۳) 💠پيکرهاى بى روح! امام(عليه السلام) در اين بخش از خطبه، اشاره به وضع منافقين و معاندين بنى اميّه مى کند. ✅ مى فرمايد: «سرائر و باطن آنها براى اهل بصيرت آشکار شده، و راه حق براى پويندگان آن هويدا گشته است. (و به اين ترتيب، امروز حجّت بر همه کس تمام شده است)». (قَدِ انْجَابَتِ السَّرَائِرُ لاَِهْلِ الْبَصَائِرِ، وَ وَضَحَتْ مَحَجَّةُ الْحَقِّ لِخَابِطِهَا). ✅و در ادامه مى افزايد: «رستاخيز، نقاب را از چهره برداشته، و نشانه هاى آن، براى جستجو گران هوشيار آشکار گشته است». (وَ أَسْفَرَتِ السَّاعَةُ عَنْ وَجْهِهَا، وَ ظَهَرَتِ الْعَلاَمَةُ لِمُتَوَسِّمِهَا). 👈ممکن است منظور از ظهور علامات قيامت، همان بعثت پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) - که خاتم انبيا و آخرين فرد از سلسله پيامبران خداست - و همچنين آشکار شدن فتنه ها در جهان اسلام و در صفحه روى زمين، بوده باشد و اين مطلب منافات با گذشتن هزار سال و بيشتر، از آن زمان ندارد; چرا که در قياس با عمر دنيا، اين مقدار از زمان، مقدار کوتاهى است. 🔅در حديثى نيز از پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم: «بُعِثْتُ أَنَا وَ السَّاعَةُ کَهَاتَيْنِ - وَ ضَمَّ السَّبَّابَةَ وَ الْوُسْطَى-; بعثت من و قيامت همانند اين دو است -و اشاره به دو انگشت مبارک سبّابه و وسطاى خويش نمود-» 👈بنابراين، با آشکار شدن اسرار درون و روشن شدن راه حق و نزديک شدن قيامت، جاى اين است که همه غافلان از خواب غفلت بيدار شوند! از گناهان خود به درگاه خدا توبه کنند و راه حق را پيش گيرند; ولى با اين حال، امام(عليه السلام) از عدم عکس العمل مناسب از سوى بسيارى از مردم در برابر اين جريان تعجّب مى کند ✅و در ادامه اين سخن مى فرمايد: «چرا شما را پيکرهاى بى روح، و روح هاى بى پيکر مى بينم؟!، عبادت کنندگانى ناصالح، تجّارى بى سود، بيدارانى در خواب، حاضرانى غائب، ناظرانى نابينا، شنوندگانى کر، و سخن گويانى گنگ، مشاهده مى کنم!😳» (مَا لي أَرَاکُمْ أَشْبَاحاً بِلاَ أَرْوَاح، وَ أَرْوَاحاً بِلاَ أَشْبَاح، وَ نُسَّاکاً بِلاَ صَلاَح، وَ تُجَّاراً بِلاَ أَرْبَاح، وَ أَيْقَاظاً نُوَّماً ، وَ شُهُوداً غُيَّباً، وَ نَاظِرَةً عَمْيَاءَ، وَ سَامِعَةً صَمَّاءَ، وَ نَاطِقَةً بَکْمَاءَ!). منظور از «أشْباح بِلاَ أَرْوَاح، وَ أَرْوَاح بِلاَ أَشْبَاح» 👈گروههايى هستند که يا قدرت ظاهرى دارند، امّا تفکّر و تدبير ندارند و يا صاحب تفکّر و تدبيرند امّا قدرت بکارگيرى آن را ندارند! بديهى است هيچ يک از اين دو گروه، راه به جايى نمى برند; همانگونه که جسم بى روح و روح بى جسم کارايى ندارد. 👈تعبير به «نُسَّاکاً بِلاَ صَلاَح» اشاره به عبادت هاى بى محتواى عابدان آن زمان است. زيرا نخستين اثر عبادت، تربيت و اصلاح انسان است; اگر عابدى ناصالح بود، دليل بر اين است که عبادتش پوست بى مغزى بوده است. 👈«تُجّاراً بِلاَ أَرْوَاح» ممکن است اشاره به چيزى باشد که در سوره «عصر» نيز آمده است که مى فرمايد: «همه انسانها در خسرانند، مگر آنها که ايمان و عمل صالح دارند و دعوت به حق و صبر مى کنند». 👈و تعبير به «أَيْقَاظاً نُوَّماً» و چهار تعبير ديگرى که بعد از آن آمده، اشاره به افرادى است که بر حسب ظاهر بيدارند و در صحنه حاضرند و چشم و گوش👂 و زبان 👅دارند، امّا چون هيچ عکس العملى در برابر حوادث نيک و بد از خود نشان نمى دهند; گويى واقعاً خوابند و از صحنه غايبند; نابينا و کر و لالند!🤔 👈آرى، اسلام وجود هر چيزى را در آثار آن مى بيند; انسان زنده بى اثر، گويى در صف مردگان است و بينايان بى بصيرت، گويى کورند و همچنين شنوندگان و گويندگان بى خاصيّت، کران و لالان محسوب مى شوند. شبيه اين تعبير، کراراً در آيات قرآن آمده است که از افراد منافق و بى ايمان به «صُمٌّ بُکْمٌ عُمْىٌ فَهُمْ لاَ يَعْقِلُونَ»و يا مانند آن، تعبير مى کند. ⬅️به اين ترتيب از مجموع کلام بالا چنين استفاده مى شود که على(عليه السلام) ياران خود را شديداً سرزنش مى کند که چرا بعد از آشکار شدن باطن بنى اميّه و اهداف شوم حکومت آنها، حرکتى از شما ديده نمى شود و همچون افراد خواب و بى خبر، کور و کر و لال از کنار فجايع بنى اميّه مى گذريد و نمى دانيد چه آينده تاريکى براى اسلام و مسلمين در پيش است.
۱۰۸(بخش۴) 💠جبّاران بنى اميّه همه چيز را درهم مى کوبند❗️ 👈جمعى از شارحان نهج البلاغه اين بخش از خطبه را جدا از بخش هاى سابق دانسته اند و معتقدند در ميان اين دو، مطالب ديگرى بوده است که مرحوم «سيّد رضى» طبق روشى که دارد - که از هر خطبه قسمت هايى را که برجستگى بيشترى، مخصوصاً از نظر فصاحت و بلاغت دارد، بر مى گزيند و بقيّه را حذف مى کند - قسمت هاى ميانى اين دو بخش را انداخته است و لذا اين دسته از شارحان اين بخش را اشاره به حوادث و فتنه هاى آخرالزّمان مى دانند.🚫 👈در حالى که بعضى ديگر، مانند «ابن ميثم بحرانى» معتقد به ارتباط ميان اين بخش و بخش هاى سابق هستند و آن را اشاره به گمراهان بنى اميّه و حکّام ظالم و جائر و بى دين آنها مى دانند و اين احتمال نزديکتر به نظر مى رسد. زيرا مرحوم «سيّد رضى» به هنگام گزينش بخش هاى مختلف يک خطبه، معمولا با کلمه «و منها» آنها را از هم جدا مى کند; همان گونه که در قسمت هاى نخستين همين خطبه مشاهده مى کنيم که در دو مورد بخش ها را با تعبير «و منها» جدا کرده است. ✅به هر حال، مى فرمايد: «(گويا مى بينم:) پرچم گمراهى بر جايگاه خود نصب و محکم شده، و طرفداران آن، همه جا پراکنده گشته اند». (رَايَةُ ضَلاَل قَدْ قَامَتْ عَلَى قُطْبِهَا، وَ تَفَرَّقَتْ بِشُعَبِهَا). 👈با اينکه خبر از حوادث آينده است تا مردم خود را براى آن آماده کنند و ضايعات و زيان هايش به حداقل برسد، ولى با اين حال، آن را به صورت فعل ماضى بيان فرموده; اشاره به اينکه اين برنامه حتماً واقع خواهد شد!😢 همان طور که در تعبير معروف اُدبا آمده است که مضارع متحقّق الوقوع، به منزله ماضى است. 👈تعبير به «قَدْ قَامَتْ عَلى قُطْبِهَا» اشاره به اين است که اين پرچم ضلالت که از سوى خاندان فاسد و مفسد بنى اميّه برپا مى شود، چنان محکم خواهد شد که به اين آسانى از جا کنده نمى شود.😰 ✅سپس مى افزايد: اين پرچم (اشاره به طرفداران پرچم است) «شما را با پيمانه خود مى پيمايد (و با معيارهاى خود مى سنجد) و با دست هاى گشاده خويش شاخ و برگ🍂 شما را فرو مى ريزد!» (تَکِيلُکُمْ بِصَاعِهَا، وَ تَخْبِطُکُمْ بِبَاعِهَا). 👈اشاره به اينکه: آنها با معيارهاى خود شما را مى سنجند; هر کس با معيارشان هماهنگ باشد، مطلوب و آنها که هماهنگ نيستند نامطلوبند. 👈 اين احتمال نيز وجود دارد که منظور از جمله اوّل اين است که آنها تمام مقدّرات شما را در دست مى گيرند و به هر کس آنچه بخواهند مى دهند. 👈جمله «تَخْبِطُکُمْ بِبَاعِهَا» - با توجّه به اينکه «تَخْبِطُ» در اينجا به معناى فروريختن برگ درخت🍂 با ضربات چوب است و «بَاع» به معناى دست هاى گشاده مى باشد - اشاره به اين است که آنان تا آنجا که دستشان مى رسد، شاخ و برگ شما را فرو مى ريزند و شما را به ضعف و ذلّت مى کشانند و اين است راه و رسم يک حکومت ظالم و خودکامه که همه چيز را با معيارهاى خود مى سازد و هر که با او هماهنگ نيست، محکوم به فنا است.😨 ✅سپس امام(عليه السلام) به رهبر اين حکومت خودکامه بيدادگر اشاره کرده، مى فرمايد: «رهبر اين گروه از آيين اسلام خارج است و بر پايه گمراهى و ضلالت ايستاده!» (قَائِدُهَا خَارجٌ مِنْ الْمِلَّةِ، قائِمٌ عَلَى الضِّلَّةِ). 👈اين جمله که اشاره به معاويه يا ساير حکّام بنى اميه است، ناظر به اين معناست که رهبران اين گروه نه تنها مطابق قوانين اسلام عمل نمى کنند و ضروريّات دين را زير پا مى نهند، بلکه پايه و اساس کارشان گمراهى و اصرار بر ضلالت است ✅امام(عليه السلام) در ادامه اين سخن، به پايان دردناک و غم انگيز اين ماجرا اشاره کرده مى فرمايد: «(کار به جايى مى رسد که) در آن روز جز تعداد کمى از شما باقى نمى ماند: همانند ته مانده ديگ، خرده نان هائى که در ته کيسه باقى مانده و به هنگام تکان دادن، فرو مى ريزد!». (فَلاَ يَبْقَى يَوْمَئِذ مِنْکُمْ إِلاَّ ثُفَالَةٌ کَثُفَالَةِ الْقِدْرِ، أَوْنُفَاضَةٌ کَنُفَاضَةِ الْعَکْمِ). 👈اين تعبير اشاره به اين است که آنها که از اين فتنه جان سالم بدر مى برند، بسيار اندکند و غير قابل توجّه! زيرا، آنها ظالمان احدى از مؤمنان با شخصيّت را سالم نمى گذارند. ✅به اين هم قناعت نمى کنند بلکه: «شما را همچون پوست هايى که (به هنگام دبّاغى) به هم مى پيچند، تحت فشار قرار مى دهند و همچون زراعتِ درو شده مى کوبند و پايمال مى کنند!». (تَعْرُکُکُمْ عَرْکَ الأَدِيمِ، وَ تَدُوسُکُمْ دَوْسَ الْحَصِيدِ). ✅«و افراد با ايمان (و ممتاز) را از ميان شما جدا مى سازند (و نابود مى کنند;) همان گونه که پرندگان، دانه هاى درشت را از دانه هاى لاغر جدا مى کنند (و مى بلعند)». (وَ تَسْتَخْلِصُ الْمُؤْمِنَ مِنْ بَيْنِکُمُ اسْتِخْلاصَ الطَّيْرِ الْحَبَّةَ الْبَطِينَةَ مِنْ بَيْنِ هَزِيلِ الْحَبِّ). 👈اشاره به اينکه آنها به همه ستم مى کنند، ولى نسبت به مؤمنانِ باشخصيت و ممتاز، ستم مضاعفى دارند.