eitaa logo
چله نشین ظهورامام زمان عج الله
303 دنبال‌کننده
779 عکس
310 ویدیو
59 فایل
#تبادل_نداریم↔🚫 #شرح_نامه_های_حضرت_علی_علیه_السلام سلامتی و فرج آقا صاحب الزمان صلوات🔶️ کانالهای دیگر #سلامتکده_بانو_عضو_شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/3348693003Cc0c8f29263 @namebepedar @bazybay
مشاهده در ایتا
دانلود
۹۹(بخش۴) ♨️درهم کوبنده لذّات: امام(عليه السلام) در پايان اين خطبه بليغ و فصيح و نافذ، اشاره به دونکته مى فرمايد که بحثهاى گذشته را کامل و جامع مى سازد: نخست، اشاره به مرگ ☠است که يادآورى آن از عوامل بسيار مهم بيدارى انسانهاست. ✅مى فرمايد: «به هوش باشيد! در آن زمان که با شتاب به سراغ اعمال قبيح مى رويد نابود کننده لذّات و برهم زننده خواسته ها و قطع کننده آروزها را به ياد آوريد! (أَلاَ فَاذْکُرُوا هَاذِمَ اللَّذَّاتِ، وَ مُنَغِّصَ الشَّهَواتِ، وَ قَاطِعَ الأُمْنِيَاتِ، عِنْدَ الْمُسَاوَرَةِ لِلأَعْمَالِ الْقَبِيحَةِ). 👈در اين جا، امام(عليه السلام) از مرگ به سه عنوان ياد کرده است: 1⃣نخست «نابود کننده لذّتها;» چرا که بسيارى از مردم، يک عمر زحمت مى کشند تا وسايل زندگى و عيش و نوش و لذّت را ازهر جهت فراهم سازند و درست اين در زمانى است که نشانه هاى مرگ به صورت انواع بيماريها ظاهر شده است. اضافه بر اين، بسيار ديده شده که مجالس عيش و نوش، در يک لحظه، با يک حادثه به مجلس عزا مبدّل گشته است و عجب اينکه هيچ تضمينى درباره هيچ کس درباره اين خطرها وجود ندارد.😢 2⃣ديگر: «گلوگير کننده شهوات و خواستها»; چرا که مرگ - همان مرگى که تاريخ و زمان معيّنى ندارد و به هيچ وجه قابل پيش بينى نيست - در آن لحظه که انسان جرعه شهوات و کاميابى ها را سر مى کشد، گلويش را مى فشارد و به همه چيز پايان مى دهد⚠️ 3⃣سوّم: «قطع کننده آرزوها»; چرا که آروزهاى انسان به قدرى دامنه دار است که هرگز پايان نمى پذيرد; بلکه گاه با گذشت عمر - همانند سايه هايى که نزديکى غروب آفتاب گسترده تر مى شود - دامنه دارتر مى گردد و تنها چيزى که آروزها را قطع مى کند، مرگ است و مرگ! 👈اين تعبيرات به قدر کوبنده و هشدار دهنده است که هر انسانى را تحت تأثير قرار مى دهد و جالب اينکه مى فرمايد: «از مرگ زمانى ياد کنيد که به اعمال قبيح حمله ور مى شويد» (زيرا کلمه «مُساوره» از مادّه «سور» (بر وزن غور) به معناى پريدن و حمله کردن است)😢 اشاره به اينکه بسيار مى شود که زشتى ها آن چنان زرق و برق دارد و هواى نفس آن را تزيين مى کند که انسان مانند جانور درنده اى که به صيد خود حمله مى کند و بر آن مى پرد به سراغ آن مى رود 😣و در اين لحظه ياد مرگ مى تواند عامل بازدارنده اى باشد. و در دومين نکته، همگان را توصيه مى کند که به ياد نعمت هاى خدا باشند که آن، عامل بازدارنده ديگرى است در برابر گناه; ✅مى فرمايد: «براى اداى حقّ واجب خداوند و نعمت هاى بى شمار و احسان هاى بى پايانش، از او يارى بطلبيد!» (وَ اسْتَعِينُوا اللهَ عَلَى أَدَاءِ وَاجِبِ حَقِّهِ، وَ مَا لاَ يُحْصَى مِنْ أَعْدَادِ نِعَمِهِ وَ إِحْسَانِهِ). شکر مُنعم (سپاسگزارى در برابر بخشنده نعمت ها) نه تنها انسان را به معرفة الله رهنمون مى شود; بلکه در اداى واجبات و ترک محرّمات نيز، عامل مؤثّرى است
۱۰۰(بخش۳) 🔹در پرتو آل محمّد(صلى الله عليه وآله): در قسمت پايانى اين خطبه، امام(عليه السلام) همه مخاطبان خود را که منحصر به معاصران خويش نيست، مخاطب ساخته و مقام و موقعيّت اهل بيت را در عباراتى کوتاه، امّا بسيار پر معنا براى آنها شرح مى دهد. ✅مى فرمايد: «آگاه باشيد! آل محمّد(صلى الله عليه وآله) همانند ستارگان ⭐️آسمانند که هرگاه يکى از آنها غروب کند، ديگرى طلوع 💫مى کند». (أَلاَ إِنَّ مَثَلَ آلِ مُحَمَّد، صَلَّى الله عَلَيْهَ وَ آلَهِ کَمَثَلِ نُجُومِ السَّماءِ: إِذَا خَوَى نَجْمٌ طَلَعَ نَجْمٌ). ✅سپس در تکميل اين سخن مى افزايد: «گويا (مى بينم) در پرتو خاندان پيامبر(صلى الله عليه وآله)، نعمت هاى الهى بر شما کامل شده و آنچه را آرزو داشته ايد خداوند به شما ارزانى داشته است». (فَکَأَنَکُمْ قَدْ تَکَامَلَتْ مِنَ اللهِ فِيکُمُ الصَّنَائِعُ، وَ أَرَاکُمْ مَا کُنْتُمْ تَأْمُلُونَ). 👈امام(عليه السلام) در اين سخن کوتاه، به چند نکته اشاره فرموده; 🔅 نخست اينکه: آل محمّد(صلى الله عليه وآله) همانند ستارگانند که قرآن مجيد درباره آنها مى فرمايد: «وَ بِالنَّجْمِ هُمْ يَهْتَدُونَ; آنها به وسيله ستارگان هدايت مى شوند». 🔅 و در جايى ديگر مى فرمايد: «وَ هُؤَ الَّذِي جَعَلَ لَکُمُ النُّجُومَ لِتَهْتَدُوا بِهَا فِي ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ; خداوند کسى است که ستارگان را براى شما قرار داد; تا در تاريکى هاى صحرا و دريا بوسيله آنها هدايت شويد». 👈در زمان هاى قديم که قطب نما اختراع نشده بود و جادّه ها به صورت امروز نبود، قافله ها در صحراها، و کشتى ها ⛵️در درياها، در شب هاى تاريک به وسيله ستارگان آسمان راه را پيدا مى کردند و به منزل مقصود مى رسيدند و از ظلمات برّ و بحر رهايى مى يافتند. نجات در دنيا و آخرت و راهيابى به سعادت دارَيْن نيز در پرتو هدايت آل محمّد(عليهم السلام) امکان پذير است.👌 👈مطلب ديگر اينکه: آسمان، شب خالى از ستاره نمى شود; هر زمان ستارگانى آرام و آهسته غروب مى کنند، ستارگان ديگرى در افق مشرق ظاهر مى شوند💫; اهل بيت پيامبر(عليهم السلام) نيز چنين هستند; هر امامى چشم از جهان فرو مى بندد، امام ديگرى جاى او را مى گيرد تا نوبت به حضرت مهدى(عليه السلام) رسد و با قيام خود جهان را پر از عدل و داد کند. 👈اين تعبير به خوبى نشان مى دهد که سلسله امامت گسستنى و تعطيل بردار نيست. ❌يا به تعبير ديگر: روى زمين از حجّت خدا، هرگز خالى نمى ماند و تعجّب در اين است که بعضى از «شارحان نهج البلاغه» (مانند ابن ابى الحديد) هنگامى که جمله هاى پيشينِ اين خطبه را تفسير مى کند، مى گويد: ✨ اشاره به ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) است که به عقيده طرفداران مذهب ما، در آخرالزمان متولّد مى شود و قيام به عدالت مى کند. اگر اين گوينده در جمله هاى محل بحث - که در ذيل خطبه آمده - دقّت مى کرد، به اشتباه خود در اين سخن پى مى برد; ولى افسوس! که گاهى تعصّب ها اجازه نمى دهد تا قرينه اى به اين روشنى مورد توجّه قرار گيرد. 👈آخرين مطلب اينکه: امام(عليه السلام) مى فرمايد: پيروى از آل محمّد (صلى الله عليه وآله) سبب مى شود که به تمام آرزوهاى خويش برسيد و نعمت هاى خداوند بر شما به کمال خود برسد و اين دليل بر نقش مؤثّر اهل بيت در تکامل دينى و دنيوى درهمه زمانهاست💯 و اينکه بعضى از شارحان نهج البلاغه آن را اشاره به زمان ظهور حضرت مهدى(عليه السلام) دانسته اند، سخنى است بدون دليل. 👈اين احتمال نيز در تفسير جمله بالا وجود دارد، که امام(عليه السلام) مى فرمايد: خداوند همه وسايل سعادت را براى شما فراهم کرده، که يکى از آنها وجود آل محمّد (صلى الله عليه وآله) است.
۱۰۲(بخش۲) 🔹🔹🔹 🔹🔹 🔹 (در آينده) فتنه هايى خواهد بود، همچون پاره هاى شب تاريک که هيچ کس نمى تواند در برابر آن بايستد، و هيچ پرچمى از پرچمهاى آن به عقب رانده نمى شود (و شکست دامان آنها را نمى گيرد;) همچون شترى مهار شده، و جهاز نهاده - که زمام دارش آن را مى کشد، و سوارش به سرعت آن را مى راند - به سوى شما مى آيد; اين فتنه گران، جمعيّتى هستند که ضربه آنها بسيار شديد ولى تلفات خود آنها بسيار کم است. (سرانجام) گروهى (در برابر آنها به پا مى خيرند و) در راه خدا با آنها نبرد مى کنند (و فتنه گران را در هم مى شکنند). آنها جمعيّتى هستند که نزد متکبّران و گردنکشان خوارند. در زمين گم نامند، و در آسمان معروفند. در آن هنگام، واى بر تو اى بصره! از لشکرى که به عنوان کيفر الهى بدون گردوغبار و بى سرو صدا به تو حمله ور مى شوند و به زودى ساکنانت به مرگ سرخ، و گرسنگى شديدى که رنگ چهره آنها را دگرگون مى سازد، مبتلا خواهند شد.  🔹 🔹🔹 🔹🔹🔹
۱۰۲(بخش۲) 📛به هوش باشيد، فتنه ها در پيش است! در اين بخش از خطبه، باز امام(عليه السلام) به پيشگويى دقيق ديگرى پيرامون يکى ديگر از فتنه هايى که در انتظار مردم عراق است و کانون آن به خصوص بصره مى باشد، اشاره مى کند، شايد مردم با شنيدن آن، آمادگى دفاع بيشترى پيدا کنند و ضايعات و تلفاتشان در اين فتنه کم شود و نيز از کيفر الهى که گاه به صورت فتنه ها ظاهر مى شود، بترسند و راه راست را در پيش گيرند. ✅ مى فرمايد: «فتنه هايى است همچون پاره هاى شبِ تاريک، که هيچ کس نمى تواند در برابر آن بايستد و هيچ پرچمى از پرچم هاى آن به عقب رانده نمى شود (و شکست، دامن آنها را نمى گيرد)» (فِتَنٌ کَقِطَعِ الْلَّيْلِ الْمُظْلِمِ، لاَ تَقُومَ لَهَا قَائِمَةٌ، وَ لاَ تُرَدُّ لَهَا رَايَةٌ).☠ 👈اشاره به اينکه، گردانندگان اين فتنه بسيار قوى و زورمندند و حساب شده وارد ميدان مى شوند و فضاى جامعه را تيره و تار مى سازند. ✅در تکميل اين معنا مى افزايد: «اين فتنه ها به سوى شما مى آيد، همچون شترى 🐪مهار شده و جهاز بر پشت نهاده که زمام دارش آن را مى کشاند و سوارش به سرعت آن را مى راند». (تَأْتِيکُمْ مَزْمُومَةً مَرْحُولَةً: يَحْفِزُهَا قَائِدُهَا، وَ يَجْهَدُهَا رَاکِبُهَا). 👈امام(عليه السلام) براى نشان دادن آمادگى فتنه گران از هر نظر، فتنه آنان را به شترى تشبيه مى کند که افسار بر دهان و جهاز بر پشت دارد و کاملا تسليم کسى است که سوار بر آن است و به تعبير ديگر: همه چيز، براى پيشرفت فتنه گرى هاى آنها آماده است. ✅تا آن حد که «اين فتنه گران، جمعيّتى هستند که ضربه آنها بسيار شديد و تلفات آنان کم است». (أَهْلُهَا قَوْمٌ شَدِيدٌ کَلَبُهُمْ، قَلِيلٌ سَلَبُهُمْ). 👈اين از ويژگى هاى کسانى است که حساب شده و با تدارکى کامل وارد ميدان مى شوند. 👈سپس امام(عليه السلام) به نکته مهمّى اشاره مى فرمايد که اين فتنه، زياد دوام پيدا نمى کند، بلکه خداوند فتنه گران را به دست جمعى از اولياى مجاهدش درهم مى پيچد، ✅مى فرمايد: «گروهى (در برابر آنها به پا مى خيزند و) در راه خدا با آنها نبرد مى کنند (و فتنه گران را درهم مى شکنند;) آنها جمعيّتى هستند که نزد متکبّران و گردن کشان خوارند، در زمين گمنامند، و در آسمانها معروف!». (يُجَاهِدُهُمْ فِي سَبِيلِ اللهِ قَوْمٌ أَذِلَّةٌ عِنْدَ الْمُتَکَبِّرِينَ، فِي الأَرْضِ مَجْهُولُونَ، وَ فِي السَّماءِ مَعْرُوفُونَ). 👈اشاره به اينکه گروهى از اولياء الله که مقام والايى در پيشگاه خدا دارند و در زمينه جهاد فى سبيل الله، قوىّ و پيشتازند، آتش اين فتنه را خاموش مى کنند. آنها کسانى هستند که به خاطر عدم تظاهر و يا رياکارى و بى اعتنايى به دنيا، نزد گردنکشان، مقام و منزلتى ندارند و در ميان مردم، گمنامند; امّا فرشتگان آسمان - که از باطن اين جهان باخبرند - آنها را به خوبى مى شناسند!
۱۰۳(بخش۴) 🔹🔹🔹 🔹🔹 🔹 (آخر الزّمان) زمانى است که هيچ کس از فتنه ها نجات نمى يابد، مگر مؤمنى که بى نام و نشان است! اگر حاضر باشد، شناخته نمى شود و اگر غايب شود کسى سراغ او را نمى گيرد. آنها چراغ هاى هدايت و نشانه ها براى حرکت در شب هاى تاريک رهروان راه حقّ اند. آنها در ميان مردم اظهار وجود نمى کنند، و احمقانه و ناآگاهانه به افشاى اسرار نمى پردازند. آنها کسانى هستند که خداوند درهاى رحمتش را به رويشان مى گشايد، و سختى ها و مشکلات را از آنان برطرف مى سازد. اى مردم! به زودى زمانى بر شما فرا مى رسد که اسلام واژگون مى شود، همچون ظرفى واژگون که آنچه در آن است بريزد. اى مردم! خداوند به شما امان داده که هرگز بر شما ظلم روا ندارد; ولى هرگز امان نداده است که شما را آزمايش نکند، حال آنکه خداوند متعال (در قرآن) فرموده: «در اين ماجرا نشانه هايى است (از حق) و ما به يقين همگان را مى آزماييم!». 🔹 🔹🔹 🔹🔹🔹
۱۰۳(بخش۴) ⚜نشانه هاى آخر الزّمان: در اين بخش - که آخرين بخش اين خطبه است - امام(عليه السلام) به وضع آخرالزّمان و به تعبير ديگر: زمان پر شور و شرّى که قبل از قيام حضرت مهدى(عليه السلام) فرا مى رسد اشاره کرده، گاه ويژگى هاى مؤمنان را در آن زمان شرح مى دهد، و گاه وضع اسلام و احکام و قوانين اسلامى را. ✅مى فرمايد: «آن (زمان) زمانى است که هيچ کس از فتنه نجات نمى يابد، مگر مؤمنى که بى نام و نشان است! اگر در حضور است، شناخته نمى شود و اگر غايب شود، کسى سراغ او را نمى گيرد!» (وَذلِکَ زَمَانٌ لاَ يَنْجُو فِيهِ إِلاَّ کُلُّ مُؤْمِن نُوَمَة، إِنْ شَهِدَ لَمْ يُعْرَفْ، وَ إِنْ غَابَ لَمْ يُفْتَقَدْ). 👈درست است که «نُوَمَه» از مادّه «نَوْم» به معناى شخص پر خواب است; ولى روشن است که در اينجا کنايه از افراد گمنام و ناشناخته است; به خصوص اينکه امام(عليه السلام) در جمله هاى بعد همين توضيح را درباره آنها بيان فرموده است. 🔗بديهى است در زمان هايى که فساد جامعه را فرا مى گيرد و مديران و سردمداران اجتماع، افراد فاسد و آلوده هستند. افراد مؤمن و با شخصيّت، اگر چهره هاى شناخته شده اى باشند جبّاران آنها را رها نمى کنند; يا بايد تسليمشان شوند و در رديف کارگزاران آنها قرار گيرند و يا در صورت مقاومت و امتناع، آنها را از ميان برمى دارند. بنابراين، صلاح کار افراد مؤمن و با شخصيّت در اين است که گمنام و دور از شهرت زندگى کنند، تا کسى به سراغ آنها نيايد. در عين حال اين گمنامى ظاهرى، چيزى از مقام آنها نمى کاهد و نقش معنوى خود را در جامعه خواهند داشت; ✅از اين رو امام(عليه السلام) در ادامه سخن مى افزايد: «آنها چراغ هاى هدايت و نشانه هايى براى حرکت در شب هاى تاريک رهروان راه حقّ اند». (أُولَئِکَ مَصَابِيحُ الْهُدَى، وَ أَعْلاَمُ السُّرَى). 👈گر چه خاموشند، ولى راه و رسم آنها براى افراد آگاه و بيدار سرمشق بزرگى است و به چراغ ها و نشانه هايى مى مانند که در مسير مسافران نصب مى شود، تا در شب تاريک راه را گم نکنند و بى راهه نروند. ✅سپس در توصيف اين گروه از مؤمنان مى افزايد: «آنها در ميان مردم اظهار وجود نمى کنند، و احمقانه و ناآگاهانه به افشاى اسرار نمى پردازند». (لَيْسُوا بِالْمَسَايِيحِ، وَ لاَ الْمَذَايِيعِ الْبُذُرِ). 👳‍♀مرحوم «سيّد رضى» در ذيل اين خطبه - چنانکه خواهد آمد - «مَسَاييح» را به معناى افرادى که در ميان مردم به فساد و سخن چينى مشغولند، تفسير مى کند و «مَذَاييع» را به کسانى که شايعات زشت و گناه آلود را پخش مى کنند. و «بُذُر» را به معناى افراد نادان و بى منطق ذکر کرده; بنابراين، معناى جمله اين مى شود که اين گروه از مؤمنان نه مفسده جو و فتنه انگيزند و نه مانند سفيهان در پى اشاعه فحشا. ولى آنچه در بالا ذکر کرديم که منظور از اين جمله سياحت گرانى هستند که در ميان مردم سير مى کنند و اظهار وجود مى نمايند و ناآگاهانه به افشاى اسرار مى پردازند، با معناى لغوى و جمله هاى ديگر خطبه سازگارتر است; چرا که امام(عليه السلام) آنها را به عنوان افراد ناشناخته در جامعه معرّفى مى کنند.👌 ✅در پايان اين توصيف چنين مى فرمايد: «آنها کسانى هستند که خداوند درهاى رحمتش را به رويشان مى گشايد، و سختى ها و مشکلات را از آنان برطرف مى سازد!». (أُولَئِکَ يَفْتَحُ اللهُ لَهُمْ أَبْوَابَ رَحْمَتِهِ، وَ يَکْشِفُ عَنْهُمْ ضَرَّاءَ نِقْمَتِهِ). 👈اين تعبير نشان مى دهد که در آن زمان سخت و طوفانى، خداوند عنايتش را از مؤمنان راستين، که هدايتگر ديگرانند بر نمى گيرد و آنان را از شرّ ظالمان، حوادث دوران و مشکلات زمان حفظ مى کند.👌 ✅سپس در ادامه اين بحث، امام(عليه السلام) به پيشگويى صريح تر و توضيح بيشترى درباره آن زمان پرداخته، چنين مى افزايد: «اى مردم! به زودى زمانى بر شما فرا مى رسد که اسلام واژگون مى شود، همچون ظرفى که واژگون شود و آنچه در آن است بريزد». (أَيُّهَا النَّاسُ! سَيَأْتِي عَلَيْکُمْ زَمَانٌ يُکْفَأُ فِيهِ الإِسْلاَمُ، کَمَا يُکْفَأُ الإِنَاءُ بِمَا فِيهِ).😰 👈تعبير به «يُکْفَأُ فِيهِ الإِسْلاَمُ» کنايه لطيفى است از دگرگون شدن همه مفاهيم اسلام و از دست رفتن حقيقت آن; زيرا اسلام تشبيه به ظرفى شده که معارف و قوانين و احکام و اخلاق اسلامى در آن جاى گرفته است و همانگونه که ظرف آب را اگر وارونه کنند، هر چه در آن است مى ريزد، اسلام هم در آن زمان وارونه مى شود و محتواى خود را از دست مى دهد و تنها نامى از آن باقى مى ماند.🤦‍♂
۱۰۴(بخش۲) 🔹🔹🔹 🔹🔹 🔹 به خدا سوگند! من درعقب اين لشکر (لشکر اسلام) حرکت مى کردم، و آنها را به پيش مى بردم، تا گروه طرفداران باطل به طور کامل پشت کردند و تحت رهبرى اسلام درآمدند. من (در انجام اين مهم) هرگز ناتوان نشدم و نترسيدم، خيانت ننمودم و سست نگرديدم! (هم اکنون نيز همان راه را مى پيمايم) و به خدا سوگند! شکم باطل را مى شکافم، تا حق را از پهلوى آن خارج کنم.  🔹 🔹🔹 🔹🔹🔹
۱۰۴(بخش۲) 🔰شکم باطل را مى شکافم و حق را بيرون مى آورم! امام(عليه السلام) در ادامه اين سخن، به نقش خود در پيش روى اسلام و شکست لشکر جاهلى اشاره کرده، ✅مى فرمايد: «به خدا سوگند! من دنبال اين لشکر [=لشکر اسلام] بودم و آنها را به پيش روى وا مى داشتم، تا گروه طرفداران باطل به طور کامل پشت کردند (و متلاشى شدند) و تحت رهبرى اسلام درآمدند». (وَ ايْمُ اللهِ، لَقَدْ کُنْتُ مِنْ سَاقَتِهَا حَتَّى تَوَلَّتْ بِحَذَافِيرِهَا، وَاسْتَوْسَقَتْ فِي قِيَادِهَا). 👈«ساقه» جمع «سائق» به معناى راننده است; در گذشته چنين بوده است که براى حرکت مرکب، يا قافله کسى در جلو بوده، به نام «قائد» و کسى در پشت سر به نام «سائق». در مورد لشکرها نيز چنين بوده است، رهبرانى در جلو، و فرماندهانى در قسمت عقبه لشکر بودند و در واقع، امام(عليه السلام)، پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) را به عنوان «قائد» لشکر معرّفى مى کند و خود را به منزله «سائق»، ولى «سائق» گاه به معناى «قائد» هم آمده. ➕اضافه بر اين، ساقه لشکر به معناى قسمت عقبه لشکر نيز ذکر شده است، که در اين صورت جمع «سائق» نمى باشد. 👈به هر حال، اين تعبير نشان مى دهد که على(عليه السلام) نقش مهمّى در رهبرى و هدايت لشکر اسلام و عقب راندن و شکست لشکر کفر داشته است. ✅در ادامه اين سخن مى فرمايد: «من (در انجام اين مهم) هرگز ناتوان نشدم و نترسيدم، خيانت ننمودم و سست نگرديدم». (مَا ضَعُفْتُ، وَ لاَ جَبُنْتُ، وَ لاَ خُنْتُ، وَ لاَ وَهَنْتُ). 👈در واقع، شکست به سبب يکى از اين چهار عامل است: ضعف، ترس، خيانت و سستى نشان دادن.❌ 👈تفاوت «ضعف» و «وهن» اين است که «ضعف» به معناى ناتوانى است، ولى در «وهن»، توانايى وجود دارد، امّا در بکار گرفتن آن سستى مى شود. بنابراين، هيچ يک از عوامل شکست در وجود مبارک آن حضرت يافت نمى شد. به همين دليل در همه صحنه ها پيروز بود. ✅در پايان مى فرمايد: «(هم اکنون نيز همان راه را مى پيمايم) و به خدا سوگند! شکم باطل را مى شکافم تا حق را از پهلوى آن خارج سازم!». (وَ ايْمُ اللهِ، لأَبْقُرَنَّ الْبَاطِلَ حَتَّى أُخْرِجَ الْحَقَّ مِنْ خَاصِرَتِهِ). 👈اين تعبيرنشان مى دهد که حق همواره در دنيا وجود دارد، هر چند باطل روى آن پرده بيفکند، بنابراين، با شکافتن پرده باطل، حق که در پشت آن پنهان شده، آشکار مى گردد و اين نکته لطيفى است که امام(عليه السلام) با تعبيرات خود آن را بيان فرموده است. *** 👳‍♂کلام سيّد رضى: قال السيّد الشّريف الرّضى: وَ قَدْ تَقَدَّمَ مُخْتَارُ هذِهِ الْخُطْبَةِ، إِلاَّ أَنَّنِي وَجَدْتُهَا فِي هذِهِ الرِّوايَةِ عَلَى خِلاَفِ مَاسَبَقَ مِنْ زِيَادَة وَ نُقْصَان، فَأَوْجَبَتِ الْحَالُ إِثْبَاتَهَا ثَانِيَةً. شريف رضى مى گويد: جمله هاى برگزيده اين خطبه را قبلا (در خطبه 33) آورديم; ولى چون من همان معنا را در اين روايت (در خطبه بالا) با کمى اختلاف يافتم، لازم بود بار ديگر در اينجا بياورم. (و اين نشان مى دهد که مرحوم سيّد رضى تا چه حد در ذکر خطبه ها دقّت به خرج مى داده، که حتّى تفاوت روايات را از نظر دور نمى داشته است).
۱۰۵(بخش۴) 🔹🔹🔹 🔹🔹 🔹 به يقين امام و پيشوا جز وظايفى که به امر خداوند برعهده او نهاده شده، وظيفه اى ندارد; يعنى ابلاغ مواعظ به همه مردم و تلاش و کوشش در خيرخواهى در تمام زمينه ها، احياى سنّت پيامبر(صلى الله عليه وآله) (و اجراى تمام قوانين الهى) و اجراى حدود الهى نسبت به تمام مستحقّين، بدون تبعيض و بى کم و کاست، و احقاق حقوق و پرداختن سهم همگان (از بيت المال). (امّا وظيفه شما اين است که:) در فرا گرفتن علم بکوشيد، پيش از آن که درخت آن بخشکد و قبل از آن که به خود مشغول گرديد علم و دانش را از معدن آن که نزد اهلش مى باشد استخراج کنيد. مردم را از منکرات باز داريد، و خودتان نيز مرتکب نشويد! چرا که شما موظّف هستيد خود، ترک گناه کنيد; آنگاه مردم را از آن نهى نماييد! 🔹 🔹🔹 🔹🔹🔹
۱۰۵(بخش۴) 🔰وظايف امام و مردم: در اين بخش از خطبه، امام(عليه السلام) به وظايف پنچ گانه پيشواى مسلمين و وظايف مسلمانان در ميان خود پرداخته و نکات مهمّى را در اين زمينه ياد آور مى شود; گويى بحث هاى پيشين امام(عليه السلام) که در بخش قبل آمده، اين سؤال و ايراد را در اذهان بعضى برانگيخته که اگر ما در وادى جهالت افتاديم و يا شکايت مشکلات خويش به نااهل برده ايم، به خاطر آن است که امام دست ما را نگرفته و پا به پا نبرده و شيوه راه رفتن را به ما نياموخته است.😳 در پاسخ اين سؤال مقدّر، امام(عليه السلام) مى فرمايد: من تمام وظايف خويش را که در پنج امر خلاصه مى شود، در برابر شما انجام داده ام. اين شما هستيد که در انجام وظيفه کوتاهى کرده ايد❌ ✅مى فرمايد: «امام و پيشوا غير از آنچه به فرمان خدا بر عهده او نهاده شده است وظيفه اى ندارد». (إنَّهُ لَيْسَ عَلَى الاِْمَامِ إِلاّ مَا حُمِّلَ مِنْ أَمْرِ رَبِّهِ). وظايف او از اين قرار است: ✅1- مواعظ الهى را به همه ابلاغ کند (و آموزش هاى لازم را در تمام زمينه ها به مردم بدهد)». (الإِبْلاَغُ فِي الْمَوْعِظَةِ). ✅2- «تلاش و کوشش در خيرخواهى (در تمام زمينه ها)». (وَ الاِجْتِهَادُ فِي النَّصِيحَةِ). ✅3- «احياى سنّت پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) (و اجراى تمام قوانين الهى)». (وَ الإِحْيَاءُ لِلسُّنَّةِ). ✅4- «اجراى حدود الهى نسبت به تمام مستحقّين (بدون تبعيض و بى کم و کاست)». (وَ إِقَامَةُ الْحُدُودِ عَلَى مُسْتَحِقِّيهَا). ✅5- «پرداختن حقوق و سهم همگان (از بيت المال)» (وَ إِصْدَارُ السُّهْمَانِ عَلَى أَهْلِهَا). و به اين ترتيب، وظايف اصلى پيشواى مسلمين مشخّص شده است. 👈از يکسو: بايد نسبت به احکام اسلام اطّلاع رسانى کامل کند، به گونه اى که طالبان حق، از جهل و نادانى بدرآيند و بى اطّلاعى از احکام بدون دليل، عذر شناخته نشود. 👈از سوى ديگر: در خيرخواهى مسلمين و اصلاح وضع دينى و دنيوى، اجتماعى، اقتصادى و سياسى مردم نهايت تلاش و کوشش را به کار بندد. 👈و از سوى سوم: براى احياى احکام الهى و سنّت پيغمبر(صلى الله عليه وآله) از طريق امر به معروف و نهى از منکر، يا هر وسيله ديگرى کوشش کند. 👈و از سوى چهارم: براى پيش گيرى از جرايم، حدود الهى را در مورد مستحقّين، بدون هيچ گونه تبعيض و تسامح اجرا کند. 👈و از سوى پنجم: حقوق مستحقّين و نيازمندان را از بيت المال، بى کم و کاست بپردازد. هنگامى که پيشواى مسلمين اين امور را انجام دهد، دَيْن خود را به بندگان خدا ادا کرده است و اگر نابسامانى پيش آيد، در اثر کوتاهى مردم است. سپس امام(عليه السلام) به وظايف مردم پرداخته و سه وظيفه عمده براى آنها بيان مى کند. ✅ نخست مى فرمايد: «در فرا گرفتن علم بکوشيد پيش از آن که درخت آن 🌴بخشکد! و قبل از آن که به خود مشغول گرديد (و به دنيا آلوده شويد). علم و دانش را از نزد اهلش استخراج کنيد!». (فَبَادِرُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِ تَصْوِيحِ نَبْتِهِ، وَ مِنْ قَبْلِ أَنْ تُشْغَلُوا بِأَنْفُسِکُمْ عَنْ مُسْتَثَارِ الْعِلْمِ مِنْ عِنْدَ أَهْلِهِ). 👈منظور از خشکيدن درخت علم، ممکن است شهادت آن حضرت باشد😢 و منظور از مرکز جوشش علم نيز وجود مبارک خود او باشد. به اين ترتيب، به آنها هشدار مى دهد پيش از آنکه از ميان شما بروم آنچه مى خواهيد بپرسيد و فرا گيريد.👌 👈اين سخن همانند چيزى است که در اواخر عمر مبارکش مى فرمود: «سَلوُنِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي; از من به پرسيد پيش از اينکه مرا نيابيد». 🔄اين احتمال نيز وجود دارد که مراد حضرت از اين جمله، خشکيدن درخت وجود انسان باشد👴; چون انسان در هر سنّ و سالى آماده فراگيرى علوم نيست. و اين تفسير با جمله بعدى هماهنگ است; زيرا هر چه عمر انسان بالاتر رود، هم گرفتارى او بيشتر مى شود و هم استعداد فراگيرى او کمتر مى شود. جمع بين اين دو تفسير نيز کاملا ممکن است.👌 ✅در بيان دومين و سومين وظيفه مردم چنين مى گويد: «مردم را از منکرات بازداريد، و خودتان نيز مرتکب نشويد، چرا که شما موظّف هستيد اوّل خودتان ترک گناه کنيد، و آنگاه مردم را از آن نهى نماييد!». (وَ انْهَوْا عَنْ الْمُنْکَرِ وَ تَنَاهَوْا عَنْهُ، فَإِنَّمَا أُمِرْتُمْ بالنَّهْي بَعْدَ التَّنَاهِي!). 👈به اين ترتيب، وظيفه مردم اين است که اوّلا: سطح معرفت و علم و آگاهى خود را بالا ببرند; چرا که جهل يکى از عوامل ناهنجارى هاست و ثانياً: درعمل به دستورات خداوند بکوشند و وظيفه امر به معروف و نهى از منکر را که يک وظيفه عمومى است، فراموش نکنند و به يقين اگر حکومت وظايف پنجگانه خود را انجام دهد، و مردم به اين وظايف سه گانه عمل کنند، صلاح و سعادت جامعه را فرا خواهد گرفت.
۱۰۶(بخش۳) 🔹🔹🔹 🔹🔹 🔹 شما از لطف خداوند بزرگ به مقامى رسيديد که حتّى کنيزانتان را گرامى مى دارند و به همسايگانتان محبّت مى کنند، کسانى که شما از آنها برتر نيستيد و حقّى بر آنان نداريد، براى شما عظمت  و احترام قائلند، و کسانى که ترسى از قدرت شما ندارند و بر آنها حکومتى نداريد، از شما حساب مى برند. ولى شما مى بينيد که قوانين و پيمان هاى الهى شکسته شده، امّا به خشم نمى آييد! در حالى که اگر سنّت هاى پدرانتان نقض گردد، سخت ناراحت مى شويد! در گذشته امور حکومت به دست شما بود و از ناحيه شما به ديگران مى رسيد و نتيجه (و داورى) نهايى به سوى شما  باز مى گشت، ولى شما مقام خويش را به ستمگران واگذار کرديد و زمام امور خود را به دست آنها سپرديد، و مأموريت هاى الهى را به آنها داديد. آنها به شُبهات عمل مى کنند و در شهوات غوطه ورند. امّا به خدا سوگند! اگر دشمنان، شما را در زير هر ستاره اى از آسمان پراکنده کنند، باز خداوند فرزندان شما را براى بدترين روز آنها (روز انتقام) گردآورى مى کند! 🔹 🔹🔹 🔹🔹🔹
۱۰۶(بخش۳) 🔰افسوس که قدر اين نعمت را نشناختيد: امام(عليه السلام) در اين بخش آخر خطبه، در حقيقت اشاره به دو نکته مهم مى کند که با يکديگر ارتباط روشنى دارد: 👈نخست، عظمتى که مسلمانان در سايه اسلام پيدا کردند; عظمتى بى نظير در چشم دوست و دشمن. 👈ديگر اينکه، شما مردم قدر اين نعمت را نشناختيد و بر اثر سستى و ضعف و زبونى، کار خود را به دست حکّام ظالم، بى ايمان و شهوت پرست سپرديد و اين يک ناشکرى عظيم بود. ✅مى فرمايد: «شما از لطف خداوند بزرگ، به مقامى رسيديد که حتّى کنيزانتان را گرامى مى دارند و به همسايگانتان محبّت مى کنند!». (وَ قَدْ بَلَغْتُمْ مِنْ کَرَامَةِ اللهِ تَعَالى لَکُمْ مَنْزِلَةً تُکْرَمُ بِهَا إِمَاؤُکُمْ وَ تُوصَلُ بِهَا جِيرَانُکُمْ). ✅«و کسانى که شما از آنها برتر نيستيد، و حقّى بر آنان نداريد، براى شما عظمت و احترام قائلند». (وَ يُعَظِّمُکُمْ مَنْ لاَ فَضْلَ لَکُمْ عَلَيهِ، وَ لاَ يَدَ لَکُمْ عِنْدَهُ). ✅«و کسانى که ترسى از قدرت شما ندارند و بر آنها حکومتى نداريد، از شما حساب مى برند». (وَ يَهَابُکُمْ مَنْ لاَ يَخَافُ لَکُمْ سَطْوَةً، وَ لاَ لَکُمْ عَلَيْهِ إِمْرَةٌ). 👈در واقع امام(عليه السلام) با اين تعبيرات زيبا و گويا، مقام و منزلت مسلمين را در سايه اسلام بيان مى کند. نه تنها خودشان در نظر دوست و دشمن احترام داشتند، بلکه کنيزان آنها را هم احترام مى گذاشتند; همسايگانشان را به خاطر آنها مورد لطف و عنايت قرار مى دادند و اقوامى که از نظر قدرت و مکنت چيزى از آنان کم نداشتند و شرمنده احسانى نبودند، مسلمانان را بزرگ مى داشتند و حتّى آنها که از قلمرو حکومت اسلام بيرون بودند، ابهّت و هيبت براى آنان قايل بودند.💪 👈مسلّم است، به مضمون حديث شريف: «مَنْ خَافَ اللهَ أَخَافَ اللهُ مِنْهُ کُلَّ شَىْء وَ مَنْ لَمْ يَخِفِ اللهُ أخافَهُ اللهُ مِنْ کُلِّ شَىْء; کسى بنده خدا باشد و از خدا بترسد، ديگران از او مى ترسند و براى او هيبت قائلند و آن کس که بنده هوا و شيطان باشد، از همه چيز بيمناک و ترسناک است». 👈مسلمانانى که به حقيقت اسلام عمل کنند و دستورات خداوند را به درستى اجرا نمايند و تقواى الهى را پيشه سازند، نزد ديگران نيز محترم و پرهيبتند. اين يک واقعيّت است و هرگز مبالغه اى در آن نيست. مورّخ و جامعه شناس معروف غربى «گوستاولبون» در «تاريخ تمدّن اسلام و عرب» نقل مى کند: هنگامى که بعضى از فرماندهان بزرگ آماده جنگ و ستيز با مسلمين مى شدند، آگاهان تعجب کردند که حمله بردن به محلّ و موطن نيرويى که تا مدّت پانصد سال، تمام اروپا را به وحشت و اضطراب انداخت، اقدامى متهوّرانه است»😏 ➕اضافه بر اين، امدادهاى غيبى و عنايات الهى نيز شامل حال آنها بود. 👳‍♂«ابن ابى الحديد» داستان عبرت انگيزى نقل مى کند که شاهد گوياى اين معناست. مى گويد: «هنگامى که لشکر اسلام از دجله به سوى کاخ سفيد مدائن عبور کرد، در زمانى بود که دجله در حال «مَد» و همچون درياى موّاجى بود. آنها سوار بر اسب (و اسب ها شناکنان) در حالى که نيزه ها بر دست داشتند، نه زرهى در تن و نه کلاه خودى بر سر آنها، راه مى پيمودند. لشکر ساسانيان بعد از يک تيراندازى شديد، عقب نشينى کردند و مسلمانان همچنان پيش مى آمدند و از تيرها نمى ترسيدند; کشاورزى که در آن نزديکى بود و بيلى در دست داشت، به يکى از لشکريان ساسانى که از تيراندازان ماهر بود گفت: «واى برشما! شما با اين همه سلاح از برابر اين جمعيّت بى دفاع فرار مى کنيد! راستى شرم آور و خجلت آور است!» آن مرد لشکرى که سوار بر مرکب بود، گفت: بيل خود را در گوشه اى روى زمين نصب کن! او چنين کرد. سوارِ تيرانداز، آن را هدف قرار داد، به طورى که تير بيل را شکافت و از سوى مقابل درآمد. سپس به آن مرد کشاورز گفت: «الآن نگاه کن!» در همين حال، بيست تير به سوى يکى از لشکريان اسلام پرتاب کرد، ولى يکى از آنها نه به او و نه به اسبش اصابت نکرد، در حالى که فاصله زيادى نداشت. 😳بعد به او گفت: ديدى؟ گويى اين جمعيت در پوششى از حمايت (الهى) قرار دارند!»☺️ ✅سپس امام(عليه السلام) در قسمت دوم از بخش اخير اين خطبه، به ناسپاسى مردم در مقابل آن همه نعمت و قدرت اشاره کرده، مى فرمايد: «با اين همه مى بينيد، قوانين و پيمان هاى الهى شکسته شده امّا به خشم نمى آييد! در حالى که اگر پيمان ها و سنّت هاى پدرانتان نقض گردد، سخت ناراحت مى شويد! (آنها براى پيمان هاى الهى به اندازه پيمان هاى پدرانتان ارزش قائل نيستيد؟)». (وَ قَدْ تَرَوْنَ عُهُودَ اللهِ مُنْقُوضَةً فَلاَ تَغْضَبُونَ! وَ أَنْتُمْ لِنَقْضِ ذِمَمِ آبَائِکُمْ تَأْنَفُونَ! 👈اشاره به اينکه اگر يک سنّت قبيلگى و طايفه اى در ميان آنها شکسته مى شد، فريادشان بلند مى گشت; امّا بنى اميّه در مقابل چشم آنها، تمام سنن الهى را درهم شکستند، ولى آنها فرياد بر نکشيدند و اين ناسپاسى بسيار بزرگى در برابر آن همه نعمت ه