#شرح-نامه۹(بخش۲)
🔹آنها که اسلام را يارى دادند:
امام(عليه السلام) در اين بخش از نامه آنچه را در بخش قبل به اجمال بيان فرموده بود، به تفصيل بيان مى فرمايد و نشان مى دهد چه اشخاصى از بنى هاشم در راه اسلام فداکارى کردند و شربت شهادت نوشيدند، در حالى که کسانى را که معاويه به عنوان پيشگامان و فداييان اسلام نام مى برد، هيچ کدام به اين مقام نرسيدند❌
✅مى فرمايد: «هرگاه آتش جنگ شعله ور مى شد و دشمنان حمله مى کردند، رسول خدا اهل بيت خود را پيشاپيش لشکر قرار مى داد و بدين وسيله اصحابش را از آتش شمشيرها و نيزه ها مصون مى داشت»
👆جمله هاى مذکور نشان مى دهد که بر خلاف روش فرماندهان در دنياى امروز که فرزندان و نزديکان خود را به عقب جبهه مى برند و بيگانگان را در صفوف مقدم وا مى دارند، پيغمبراکرم عزيزترين بستگان خود را در صف مقدم قرار مى داد تا ثابت کند چه اندازه به هدف خود معتقد است و در راه آن فداکارى مى کند.💯
سپس امام(عليه السلام) در ادامه اين سخن نام سه نفر از بستگان نزديک خود را که در سه جنگ مهم از جنگ هاى اسلامى شربت شهادت نوشيدند ذکر مى کند; نخستين آنها «عبيدة بن حارث» (پسر عموى پيغمبر که در روز بدر شهيد شد) و دوم حمزه عموى پيغمبر که روز احد به شهادت رسيد و سومين نفر جعفر بن ابى طالب پسر عموى ديگرش که در روز جنگ موته به افتخار شهادت نايل شد
✅مى فرمايد: «عبيدة بن حارث روز بدر شهيد شد و حمزه در روز احد و جعفر در موته شهيد شد»; (فَقُتِلَ عُبَيْدَةُ بْنُ الْحَارِثِ يَوْمَ بَدْر وَقُتِلَ حَمْزَةُ يَوْمَ أُحُد وَقُتِلَ جَعْفَرٌ يَوْمَ مُؤْتَةَ).
👈ماجرای شهادت هر سه نفر، در پایان خواهد آمد.
امام(عليه السلام) در ادامه اين نامه به صورت کنايه اى که از تصريح رساتر است اشاره به نفس مبارک خود مى کند که او هم مشتاق شهادت در راه اسلام بود; ولى خدا نخواست و اجلش فرا نرسيده بود
✅مى فرمايد: «کسى هم بود که اگر بخواهم مى توانم نامش را ببرم که دوست داشت همانند آنان شهادت نصيبش شود; ولى اجل آن گروه (عبيدة بن حارث و حمزه و جعفر) به سر رسيده بود و مرگ او به تأخير افتاد»
👈اين جمله بر همان چيزى تأکيد مى کند که بارها از امير مؤمنان على(عليه السلام) شنيده شده بود که مى گفت من به شهادت علاقه مندترم از کودک شيرخوار نسبت به پستان مادرش و يا اينکه در پايان جنگ احد امام(عليه السلام) خدمت پيغمبر آمد و غمگين بود و عرضه داشت: جمعى از مسلمانان (از جمله عمويم حمزه) شهيد شدند ولى شهادت نصيب من نشد.😭 پيغمبر فرمود: «يا عَلىّ أبْشِرْ فَإنّ الشَّهادَةَ مِنْ وَرائِکَ; اى على بشارت باد بر تو، شهادت در انتظار توست (تو هم شهيد راه خدا خواهى شد)».
آن گاه امام بعد از آنکه دليل برترى و فداکارى خود و خاندانش را بر ديگران روشن ساخت، از گردش روزگار که در واقع به معناى مردم روزگار است اظهار شگفتى مى کند که او و خاندانش را با اين همه فضيلت در رديف کسانى قرار مى دهد که هرگز چنين سوابقى را نداشته اند،
✅مى فرمايد: «شگفتا از اين روزگار که مرا هم سنگ کسانى قرار مى دهد که هرگز چون من براى اسلام تلاش نکردند و سابقه درخشانى چون من ندارند، همان سوابقى که هيچ کس به مثل آن دسترسى پيدا نکرده است»
❎بعضى چنين پنداشته اند که اين جمله اشاره به اين است که مردم، آن حضرت را با معاويه مقايسه کرده اند در حالى که منظور امام(عليه السلام) اين نيست. نظر امام(عليه السلام) در واقع به نامه معاويه است که خلفاى سه گانه پيشين را در نامه اش مطرح کرده و فضيلت آنان را به رخ امام(عليه السلام) کشيده است وگرنه معاويه در نامه اش هيچ اشاره اى به سوابق خود در اسلام ننموده، زيرا اصولاً سوابقى نداشت و اگر هم داشت، سابقه اى جز سوء او و خاندان ابوسفيان، دشمن شماره يک اسلام نبود.😏
به هر حال امام(عليه السلام) از مردم روزگار و از جمله معاويه ابراز شگفتى مى کند که چگونه او را با خلفاى پيشين مقايسه مى کنند. اين سخن در واقع هماهنگ با چيزى است که در خطبه شقشقيه آمده است که مى فرمايد: چه زمانى در مورد مقايسه من با خليفه اوّل و برترى من بر او شک و ترديد واقع شد تا بخواهند مرا قرين اين اشخاص (اعضاى شوراى معروف عمر براى خلافت بعد از او) قرار دهند».
✅سپس در ادامه همين سخن امام(عليه السلام) چنين مى فرمايد:
«مگر اينکه کسى ادعاى فضايلى براى آنها کند که من از آن فضايل آگاه نيستم و گمان نمى کنم خدا هم از آن آگاه باشد (زيرا اصلاً چنين چيزى وجود نداشته تا خدا از آن آگاه باشد)»
آن گاه در پايان اين فراز از نامه بعد از روشن شدن سوابق اهل بيت و مخالفان، خدا را شکر و سپاس مى گويد و مى فرمايد:
✅«و خدا را در هر حال شکر مى گويم»; (وَالْحَمْدُ للهِِ عَلَى کُلِّ حَال).
🍃حقیقت زندگی
خوش به حال منتظران تو!
مزۀ زندگی را میفهمند!
ما که هر چه قدر نفس کشیدیم
طعم زندگی را نچشیدیم.
بارها گفتهام که همیشه میترسم
پیش از آن که زندگی کنم، بمیرم.
کسانی از مرگ میترسند که زندگی نکردهاند.
اینها از مرگی به مرگ دیگر منتقل میشوند
وقتی مرگ اوّل وحشتناک است
معلوم است که مرگ دوم چقدر رعبنگیز است.
آنها که اوّل زندگی میکنند و بعداً میمیرند
مرگ برایشان ورود به یک زندگی برتر است
و وقتی زندگی اوّل، برایشان شیرین است
معلوم است که زندگی دوم شیرینتر است.
من از مرگ میترسم
پس معلوم است زندگی نکردهام.
زندگی را به من بچشان
تا این قدر از مرگ نترسم.
باز هم رسیدم به انتظار تو
من برای نهراسیدن از مرگ
باید هر چه زودتر منتظر تو شوم
و برای منتظر تو شدن
باید دلم را از هر چه محبّت غیر توست پاک کنم.
آقا!
من آبرویم را خیلی دوست دارم.
بارها روزگار به من ثابت کرده
حاضرم دینم را بدهم، آبرویم را نه.
هر چه دلت بخواهد توجیه روی توجیه بلدم
تا محبّتی را که به آبرویم دارم
طوری نگاه کنم که از سر و رویش دین و خدا ببارد
امّا وقتی خوب نگاه میکنم به این محبّت
میبینم روزی اگر بین تو و این آبرو مخیّر شوم ...
چه قدر بد که باید بگویم
آبرو را انتخاب میکنم؛ تو را نه.
باید چه کار کرد برای کندن ریشۀ محبّت این آبرو.
آبرویی که بر تو ترجیح داده شود
مایۀ بیآبرویی در نزد خداست.
چرا آن آبرو را میبینم، این بیآبرویی را نه؟
تو اگر بیایی شاید اوّلین سرمایهای که از من بخواهی، آبرویم باشد
اگر تو آبرویم را خواستی و من دو دستی آن را چسبیدم
باید چه خاکی به سر بریزم؟
فکری به حالم کن آقا!
حال و روزم خراب است.
زبالهدان دلم آلودهتر از آنی است که فکر میکردم
این زبالهدان هر چیزی بشود
منتظر تو نخواهد شد.
تا دلم زبالهدان است، طعم زندگی را نخواهم چشید.
راضی نشو بدون زندگی مرگم فرا برسد.
شبت بخیر حقیقت زندگی!
#بهانه_بودن
#شب_بخیر
#محسن_عباسی_ولدی
🌷 #چهاردهمین شب #سوره_فجر 🌷
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#التماس_دعای_فرج 🌷
بسم الله الرحمن الرحیم
برنامه مطالعه امروز:
ترجمه نامه ۱۰(بخش اول) رو مطالعه بفرمایید.
یاعلی
#نامه۱۰(بخش۱)
🔹🔹🔹
🔹🔹
🔹
📜از نامه آن حضرت (ع) به معاويه:
چه مى كنى اگر اين حجابهاى دنيوى، كه خود را در آنها پوشيده اى، به كنارى روند دنيايى كه آرايه هايش به زيبايى جلوه گرند و خوشيها و لذتهايش فريبنده است. دنيا تو را به خود فراخواند و تو پاسخش دادى، و تو را در پى خود كشيد و از پى او رفتى و فرمانت داد و اطاعتش كردى. چه بسا، بناگاه، كسى تو را از رفتن باز دارد، به گونه اى كه هيچ سپرى تو را از آسيب او نرهاند. پس عنان بكش و از تاختن باز ايست، و براى روز حساب توشه اى برگير، و براى رويارويى با حادثه اى كه در راه است، دامن بر كمر زن، و به سخن گمراهان گوش فرامده. و اگر نكنى تو را از چيزى كه از آن غافل مانده اى، مى آگاهانم. تو مردى هستى غرقه در ناز و نعمت. شيطانت به بند كشيده و آرزوى خويش در تو يافته است و اينك در سراسر وجود تو چون روح و خون در جريان است.
اى معاويه، از چه زمان شما زمامداران رعيّت و واليان امر امّت بوده ايد و حال آنكه، نه در دين سابقه اى ديرين داريد و نه در شرف مقامى رفيع. پناه مى بريم به خدا از شقاوتى دامنگير. و تو را بر حذر مى دارم از اين كه، همچنان، مفتون آرزوهاى خويش باشى و نهانت چون آشكارت نباشد.
🔹
🔹🔹
🔹🔹🔹
11.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 ببینید| ماه رمضان سرآغاز سال جدید سلوکی است؛ خود را برای سال نو آماده کنیم!
استاد فیاضبخش
چله نشین ظهورامام زمان عج الله
بسم الله الرحمن الرحیم برنامه مطالعه امروز: ترجمه نامه ۱۰(بخش اول) رو مطالعه بفرمایید. یاعلی #نامه۱۰
#شرح-نامه۱۰(بخش۱)
📨از نامه هاى امام(عليه السلام) به معاویه.
📜نامه در یک نگاه:
این نامه در حقیقت از چهار بخش تشکیل یافته است:
1⃣در بخش اوّل امام(علیه السلام) معاویه را نصیحت مى کند و نسبت به سرنوشتش در قیامت و عواقب کارهایش هشدار مى دهد، هر چند او را اسیر شیطان مى داند و امید چندانى به هدایت او ندارد.
2⃣در بخش دوم این نکته را به معاویه گوشزد مى کند که چگونه مى خواهد زمامدارى امّت اسلامى را بر عهده بگیرد درحالى که نه سابقه درخشانى در اسلام دارد و نه از خانواده شریف و با تقوایى است.
3⃣در بخش سوم این نکته را گوشزد مى فرماید که چرا دعوت به جنگ کرده اى مردم را رها کن و تنها به میدان بیا و با من نبرد تن به تن کن تا تکلیف مسلمانان روشن گردد و گذشته تاریخ اسلام را که طعم شمشیر را بر جد و برادر و دایى ات نشاندم به یاد تو آورد.
4⃣بالاخره در بخش چهارم بهانه خونخواهى عثمان را مطرح مى فرماید و مى گوید: تو به خوبى مى دانى چه کسى قاتل عثمان بوده است چرا به سراغ او نمى روى؟ در پایان مى فرماید: مى بینم که در میدان جنگ، ضجه و ناله لشکرت بلند مى شود و شکست بعد از شکست دامنت را مى گیرد و سرانجام به کتاب خدا پناه مى برى در حالى که به آن ایمان ندارى.😏
🔸نگاهى به آينده تاريک:
اين نامه آغازى دارد که مرحوم سيّد رضى آن را در نهج البلاغه نياورده است. امام(عليه السلام) در آغاز اين نامه بعد از حمد و ثناى الهى و اشاره به زودگذر بودن دنيا و زندگى آن، خطاب به معاويه مى فرمايد: اى معاويه تو ادعاى چيزى مى کنى که اهلش نيستى; نه در گذشته و نه در حال. نه دليل بر مدعاى خود (لياقت حکومت بر مسلمانان) دارى و نه شاهدى از قرآن مجيد و نه سخنى از پيغمبر اسلام (صلى الله عليه وآله).
👈 آنگاه دست او را گرفته و به عواقب زندگى دنيا برده و وقوف او را در قيامت در پيشگاه خدا در نظرش مجسم مى کند شايد از خطاهاى خود باز گردد و در صراط مستقيم گام نهد; مى فرمايد: «چه خواهى کرد آن گاه که لباسهاى (پر زرق و برق)👕👑 اين دنيا را که در آن فرو رفته اى از تنت برگيرند، دنيايى که با زينت هايش خود را جلوه داده و با لذت هايش (تو را) فريب داده است»; (وَکَيْفَ أَنْتَ صَانِعٌ إِذَا تَکَشَّفَتْ عَنْکَ جَلاَبِيبُ مَا أَنْتَ فِيهِ مِنْ دُنْيَا قَدْ تَبَهَّجَتْ بِزِينَتِهَا وَ خَدَعَتْ بِلَذَّتِهَا).
سپس مى افزايد: «اين دنيا تو را فرا خواند و اجابتش نمودى و زمامت را به دست گرفت و به دنبالش رفتى، فرمانت داد اطاعتش کردى»; (دَعَتْکَ فَأَجَبْتَهَا، قَادَتْکَ فَاتَّبَعْتَهَا، وَأَمَرَتْکَ فَأَطَعْتَهَا).
امام(عليه السلام) در اين عبارات تشبيهات جالبى براى دنيا فرموده، زرق و برق دنيا را به لباسهاى رنگارنگى تشبيه کرده که در تن مى پوشند و يا چادرى که به سر مى کشند. زينت هاى دنيا را فريبنده و لذت هايش را مايه جلب و جذب به سوى آن شمرده. هوس بازان و کسانى که از ماهيّت دنيا بى خبرند به زودى به سوى آن جلب مى شوند و براى اينکه بتوانند به اين زينت ها و لذات ادامه دهند سر بر فرمان دنيا مى نهند و اوامرش را اطاعت مى کنند.
⬅آن گاه امام(عليه السلام) به عاقبت اين ماجرا اشاره کرده مى فرمايد: «بدان اين دنياى فريبنده به زودى تو را وارد ميدان نبردى مى کند که هيچ سپرى در آنجا تو را نجات نخواهد داد حال که چنين است از اين امر (حکومت) کناره گير و آماده حساب الهى شو و دامن را در برابر حوادثى که بر تو نازل ميشود در هم پيچ و به حاشيه نشينان فرومايه گوش فرا نده»; (وَإِنَّهُ يُوشِکُ أَنْ يَقِفَکَ وَاقِفٌ عَلَى مَا لاَ يُنْجِيکَ مِنْهُ مِجَنٌّ، فَاقْعَسْ عَنْ هَذَا الاَْمْرِ، وَ خُذْ أُهْبَةَ الْحِسَابِ، وَ شَمِّرْ لِمَا قَدْ نَزَلَ بِکَ، وَلاَ تُمَکِّنِ الْغُوَاةَ مِنْ سَمْعِکَ).
امام(عليه السلام) در اين عبارات، هم ريشه انحرافات را براى معاويه بازگو مى کند و هم راه درمان اين درد را نشان مى دهد👌; مى فرمايد: بهترين راه اين است که از حکومت شام کنار بروى و آماده حساب الهى شوى.
✅جمله «شَمِّرْ لِمَا قَدْ نَزَلَ بِکَ» يا اشاره به حوادث دردناکى است که در همين دنيا دامان معاويه و طرفدارانش را مى گرفت و يا اشاره به حوادث روز قيامت است (احتمال دوم مناسب تر به نظر مى رسد) و در هر حال چون اين حوادث قطعى الوقوع بوده به صورت فعل ماضى بيان شده است.
#نامه۱۰(بخش۲)
🔹🔹🔹
🔹🔹
🔹
ادامه نامه ی امام به معاویه:
تو مرا به جنگ دعوت کردى (اگر راست مى گويى) مردم را کنار بگذار و خودت تنها به ميدان بيا و هر دو لشکر را از جنگ معاف کن تا بدانى چه کسى گناهان بر قلبش زنگار نهاده و چه کسى پرده بر ديده او افتاده است؟! من ابوالحسن هستم، قاتل جد و برادر و دايى تو در روز بدر، و بر مغز آنها کوبيدم و همان شمشير اکنون با من است و با همان قلب (و همان جرأت و شهامت) با دشمنم روبه رو مى شوم من نه بدعتى در دين گذاشته ام نه پيامبر جديدى انتخاب کرده ام من بر همان طريقى هستم که شما پس از آنکه با اکراه آن را پذيرفتيد با ميل خود ترکش کرديد!
🔹
🔹🔹
🔹🔹🔹