#شرح-نامه۲۷(بخش۳)
🔸هشدارهاى پى در پى:
امام(عليه السلام) در اين بخش از نامه بار ديگر به سراغ يک مطلب کلى و عام مى رود که هم شامل مخاطبش محمد بن ابى بکر مى شود و هم ناظر به همه مردم است در آغاز نامه که مرحوم سيّد رضى آن را نقل نکرده نيز آمده است که امام(عليه السلام) به محمد بن ابى بکر دستور داد که اين نامه را براى همگان بخواند: «اى بندگان خدا از مرگ و نزديک بودنش برحذر باشيد و آمادگى هاى لازم را براى آن فراهم سازيد، زيرا امرى عظيم و حادثه اى پر اهمّيّت را به همراه مى آورد (و آن اينکه) يا خيرى به همراه دارد که هرگز شرى در آن نيست و يا شرى که هيچ گاه نيکى با آن نخواهد بود»; (فَاحْذَرُوا عِبَادَ اللهِ الْمَوْتَ وَقُرْبَهُ، وَأَعِدُّوا لَهُ عُدَّتَهُ، فَإِنَّهُ يَأْتِي بِأَمْر عَظِيم، وَخَطْب جَلِيل،
امام(عليه السلام) مرگ را از اين نظر پر اهمّيّت و عظيم مى شمرد که سرنوشت ساز است و انسان را به سوى يکى از دو سرنوشت مى برد يا کانونى است پر از خير و سعادت و آرامش و سلامت که همان بهشت جاويدان خداست و يا کانونى پر از شر و بدبختى و عذاب است که هرگز نجات از آن امکان ندارد و چون انسان نمى داند جزء کدام يک از اين دو گروه است بايد شديدا برحذر باشد.⚠
✅سپس امام(عليه السلام) به اين نکته اشاره مى فرمايد که مرگ، هيچ کس را رها نمى کند و فرار از چنگال آن براى احدى ممکن نيست و چون چنين است بايد آن را بسيار جدى گرفت; مى فرمايد: «شما رانده شدگان و تعقيب شدگان مرگ هستيد (و صيد شدگان به وسيله آن) اگر بايستيد شما را دستگير خواهد کرد و اگر فرار کنيد به شما خواهد رسيد و مرگ از سايه شما با شما همراه تر است و با موى پيشانى شما گره خورده و دنيا در پشت سر شما به سرعت در هم پيچيده مى شود (و پايان عمر دور نيست)»; (وَأَنْتُمْ طُرَدَاءُ الْمَوْتِ، إِنْ أَقَمْتُمْ لَهُ أَخَذَکُمْ، وَإِنْ فَرَرْتُمْ مِنْهُ أَدْرَکَکُمْ، وَهُوَ أَلْزَمُ لَکُمْ مِنْ ظِلِّکُمْ الْمَوْتُ مَعْقُودٌ بِنَوَاصِيکُمْ وَالدُّنْيَا تُطْوَى مِنْ خَلْفِکُمْ).
تعبير به «طُرَدَاءُ الْمَوْتِ» يکى از معانى آن، صيدى است که صياد به دنبال آن مى رود و مفهومش اين است که اين صياد به قدرى چيره دست است که انسان ها که صيد او هستند چه بايستند و چه فرار کنند آنها را خواهد گرفت و احدى از چنگال او رهايى نمى يابد. همان گونه که در قرآن مجيد آمده است: «(أَيْنَما تَکُونُوا يُدْرِککُّمُ الْمَوْتُ وَلَوْ کُنْتُمْ فِي بُرُوج مُّشَيَّدَة); هرجا باشيد مرگ شما را در مى يابد، هرچند در برجهاى محکم باشيد».
جمله «هُوَ أَلْزَمُ لَکُمْ مِنْ ظِلِّکُمْ» اشاره به اين است که عوامل مرگ، هميشه همراه انسان است همچون سايه که به دنبال انسان حرکت مى کند، زيرا مرگ عوامل زيادى در درون وجود انسان دارد; يک ايست کوتاه قلبى يا پاره شدن يکى از مويرگ هاى باريک مغز و يا پرت شدن کمى غذا در درون دستگاه تنفس، هر يک از اينها ممکن است عامل مرگ انسان شود. در بيرون وجود انسان نيز حوادث تلخ، زلزله ها، صاعقه ها، سيل ها، حشرات موذى، حيوانات خطرناک و امثال آن پيوسته زندگى انسان ها را تهديد مى کنند و هرگز انسان نمى تواند به جايى برود که از عوامل درونى و برونى مرگ رهايى يابد.
تعبير به «الزم» (ملازم تر و همراه تر) شايد به سبب اين است که سايه در تاريکى شب با انسان نيست; ولى عوامل مرگ شب و روز ندارد.
جمله «الْمَوْتُ مَعْقُودٌ بِنَوَاصِيکُمْ; مرگ با موى پيش سر شما گره خورده» کنايه از اين است که در برابر آن هيچ گونه مقاومت از سوى شما ممکن نيست; مانند کسى که موهاى پيش سر او را محکم بچسبند که هرگونه تحرک از او گرفته مى شود.
قرآن مجيد نيز درباره سرنوشت مجرمان در قيامت مى فرمايد: «(يُعْرَفُ الْمُجْرِمُونَ بِسيماهُمْ فَيُؤْخَذُ بِالنَّواصِى وَالاَْقْدامِ); مجرمان از چهره هايشان شناخته مى شوند آن گاه آنها را با موهاى پيش سر و پاهايشان مى گيرند (و به دوزخ مى افکنند)».
جمله «الدُّنْيَا تُطْوَى مِنْ خَلْفِکُمْ; دنيا پشت سر شما پيچيده مى شود» اشاره لطيفى به اين حقيقت است که انسان از هر مرحله زندگى که مى گذرد، آن مرحله گويى همچون فرشى که پشت سر انسان پيچيده و جمع مى شود قابل بازگشت نيست; پيران به جوانى باز نمى گردند و جوانان به کودکى; بنابراين در واقع هر لحظه براى انسان مرگى است و حيات جديدى، مرگى که بازگشت در آن تصور نمى شود.
امام(عليه السلام) بعد از بيان مشکلات مرگ و پايان زندگى و حوادث هولناکى که انسان در پيش دارد به شرح دوزخ و عذاب دردناک و گوناگون آن مى پردازد و مى فرمايد: «(اى بندگان خدا) برحذر باشيد از آتشى که عمقش زياد، حرارتش شديد و عذابش پيوسته تجديد مى شود»; (فَاحْذَرُوا نَاراً قَعْرُهَا بَعِيدٌ وَ حَرُّهَا شَدِيدٌ، وَعَذَابُهَا جَدِيدٌ).
درباره عمق
آتش دوزخ همين بس که در حديثى آمده است: پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) با جمعى از اصحابش در مسجد نشسته بود
ند ناگهان صداى عظيمى شنيدند و متوحش شدند. پيغمبر فرمود: « مى دانيد اين صداى عظيم مربوط به چيست؟»
عرض کردند: خدا و رسولش آگاه ترند، فرمود: «قطعه سنگى بود که از فراز جهنم هفتاد سال پيش سقوط کرده بود و اکنون به قعر دوزخ رسيد و اين صدا از آنجاست»❗
در مورد شدت آتش 🔥دوزخ همين بس که در حديثى آمده است، آتش دوزخ را هفتاد بار خاموش کردند تا به صورت آتش دنيا در آمد.
درباره عذاب هاى جديد و تازه دوزخ قرآن مجيد بيان روشنى دارد; مى فرمايد: «(کُلَّما نَضِجَتْ جُلُودُهُمْ بَدَّلْناهُمْ جُلُوداً غَيْرَها لِيَذُوقُوا الْعَذاب); هرگاه پوست هاى تن آنها (در آن) بسوزد، پوست هاى ديگرى به جاى آن براى آنها قرار مى دهيم، تا کيفر (الهى) را بچشند».
✅آن گاه حضرت مى افزايد: «آنجا سرايى است که در آن رحمت وجود ندارد و هيچ سخنى (و درخواستى) از کسى شنيده نمى شود و غم و اندوه هرگز برطرف نمى گردد»; (دَارٌ لَيْسَ فِيهَا رَحْمَةٌ، وَلاَ تُسْمَعُ فِيهَا دَعْوَةٌ وَلاَ تُفَرَّجُ فِيهَا کُرْبَةٌ).
در قرآن مجيد مى خوانيم: «(وَقالَ الَّذينَ فِي النّارِ لِخَزَنَةِ جَهَنَّمَ ادْعُوا رَبَّکُمْ يُخَفِّفْ عَنّا يَوْماً مِّنَ الْعَذابِ... قالُوا فَادْعُوا وَما دُعاءُ الْکافِرينَ إِلاّ فِي ضَلال); و آنها که در آتشند به مأموران دوزخ مى گويند: (از پروردگارتان بخواهيد يک روز عذاب را از ما بردارد * ... آنها مى گويند: پس هر چه مى خواهيد (خدا را) بخوانيد ولى دعاى کافران (به اجابت نمى رسد و) جز در گمراهى نيست».
در جايى ديگر از قرآن مجيد مى خوانيم: «(وَنادَوْا يا مالِکُ لِيَقْضِ عَلَيْنا رَبُّکَ قالَ إِنَّکُمْ مَّاکِثُونَ); آنها فرياد مى کشند: «اى مالک دوزخ (اى کاش) پروردگارت ما را بميراند (تا آسوده شويم)» مى گويد: شما (در اينجا) ماندگار هستيد». همچنين در جاى ديگرى از قرآن مجيد مى خوانيم: «(وَهُمْ يَصْطَرِخُونَ فيها رَبَّنا أَخْرِجْنا نَعْمَلْ صالِحاً غَيْرَ الَّذِي کُنّا نَعْمَلُ أَ وَلَمْ نُعَمِّرْکُمْ ما يَتَذَکَّرُ فِيهِ مَنْ تَذَکَّرَ وَجاءَکُمُ النَّذيرُ فَذُوقُوا فَما لِلظّالِمينَ مِنْ نَصير); آنها در دوزخ فرياد مى زنند: پرودگارا! ما را بيرون آور تا عمل صالحى انجام دهيم غير از آنچه انجام مى داديم (به آنها گفته مى شود:) آيا شما را به اندازه اى که هرکس اهل تذکر است در آن متذکّر مى شود عمر نداديم و انذار کننده (الهى) به سراغ شما نيامد؟ اکنون بچشيد که براى ستمکاران هيچ ياورى نيست».
📚از کتاب تمام نهج البلاغه که همه نامه را ذکر کرده استفاده مى شود که امام(عليه السلام) بعد از ذکر شرايط بسيار سخت و دردناک دوزخ به بخشى از نعمت هاى بهشتى و رحمت گسترده الهى اشاره مى کند که مرحوم سيّد رضى به عنوان تلخيص از ذکر آن خوددارى کرده است.
بر اين اساس، امام(عليه السلام) در ادامه اين نامه بعد از ذکر عذاب بسيار خوفناک دوزخ و مواهب بسيار اميدوار کننده بهشت، به بيان يک اصل مهم اسلامى; يعنى لزوم جمع ميان خوف و رجا پرداخته و مى فرمايد: «اگر مى توانيد خوفتان از خداوند شديد باشد و در عين حال (بسيار) به خدا حسن ظن داشته باشيد (چنين کنيد و) ميان اين دو جمع نماييد، زيرا حسن ظن بنده (خاص خدا) به پروردگار خويش به اندازه خوفش از اوست و آنها که بيش از همه به خدا حسن ظن دارند کسانى هستند که بيش از همه از (عذاب او) ترسانند (و ميان خوف و رجاى آنها تعادل کامل برقرار است)»; (وَإِنِ اسْتَطَعْتُمْ أَنْ يَشْتَدَّ خَوْفُکُمْ مِنَ اللهِ، وَأَنْ يَحْسُنَ ظَنُّکُمْ بِهِ، فَاجْمَعُوا بَيْنَهُمَا، فَإِنَّ الْعَبْدَ إِنَّمَا يَکُونُ حُسْنُ ظَنِّهِ بِرَبِّهِ عَلَى قَدْرِ خَوْفِهِ مِنْ رَبِّهِ، وَإِنَّ أَحْسَنَ النَّاسِ ظَنّاً بِاللهِ أَشَدُّهُمْ خَوْفاً للهِِ).
در اينجا امام(عليه السلام) به مسأله مهم خوف و رجا اشاره فرموده و آنها را در حد توازن و تعادل براى مؤمنان لازم مى شمارد، و اين به آن جهت است که مخاطبان با شنيدن عذاب هاى شديد دوزخ که در کلام امام(عليه السلام) آمده از رحمت خدا مأيوس نشوند و با شنيدن نعمت هاى بى پايان بهشت، خود را ايمن از عذاب او نبينند.
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ حینَ تُصْبِحُ وَتُمْسی، سلام بر تو زمانی که صبح و شام می کنی
#چهلمین شب و آخرین شب😭 #زیارت_امین_الله و #هفت حمد و #هفت نصر👉 از همگی قبول باشه ان شاءالله 🙏
و #دهمین_شب_چله_زیارت_عاشورا👉
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🙏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عیدتان مبارک🌹🌹
التماس دعای فرج🙏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 #نماهنگ بسیار زیبا ویژه #عید_قربان
🔊همراه با #سخنرانی شنیدنی مقام معظم رهبری
💐 #عید_قربان مبارک💐
#دهه_امامت
هدایت شده از سلامتکده ی بانو 💎
کانال یک مربی ایده های غدیر.pdf
238.3K
✅ ایده های ناب بمناسبت ایام الله عید غدیر
همین الان شروع کنیم👏👏👌
📣جهت ترویج غدیر به دوستان ارسال کنید
@khaleeleila👏👏☺️
شما قراره چیکار کنید؟؟ایده هاتون رو برامون بفرستید😍
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
برنامه مطالعه امروز:
ترجمه نامه ۲۷(بخش۴) رو مطالعه بفرمایید.
یاعلی
#نامه۲۷(بخش۴)
🔹🔹🔹
🔹🔹
🔹
و بدان، اى محمد بن ابى بكر، تو را بزرگترين سپاهيانم، يعنى مردم مصر، والى گردانيدم، پس موظّف هستى كه با نفس خود مخالفت كنى و از دين خويش حمايت نمايى. حتى اگر يك ساعت از زندگيت در اين جهان باقى نمانده باشد❗
براى خشنودى يكى از آفريدگان ،خدا را به خشم مياور. زيرا خشنودى خدا جانشين هر چيز شود و چيزى جانشين خشنودى خدا نشود.
نماز را در وقتى كه برايش معين شده به جاى آر و به سبب فراغت از كار نماز را پيش مينداز و به سبب اشتغال به كارهاى ديگر نماز را به تأخير ميفكن و بايد كه همه كارهاى تو تابع نماز تو باشد.
🔹
🔹🔹
🔹🔹🔹
#شرح-نامه۲۷(بخش۴)
🔸مأموريت سنگين و پر اهمّيّت:
امام(عليه السلام) در اين بخش از خطبه، بار ديگر محمد بن ابى بکر را مخاطب ساخته و چهار دستور مهم به او مى دهد:
نخست به عنوان مقدمه مى فرمايد: «اى محمد بن ابى بکر! بدان که من تو را سرپرست و والى بزرگ ترين بخش و امّت از کشور (اسلام) نمودم و آن اهل مصرند»; (وَاعْلَمْ ـ يَا مُحَمَّدُ بْنَ أَبِي بَکْر ـ أَنِّي قَدْ وَلَّيْتُکَ أَعْظَمَ أَجْنَادِي فِي نَفْسِي أَهْلَ مِصْرَ).
✔اجناد جمع جند در اصل به معناى لشکر است ولى گاه به بخش هاى مختلف يک کشور يا به کسانى که در آن بخش زندگى مى کنند نيز اطلاق مى شود. به هر حال اين جمله به خوبى نشان مى دهد که امام(عليه السلام) براى اهل مصر اهمّيّت و احترام بسيارى قائل بود و آنها را بزرگترين گروه امّت اسلامى مى دانست، زيرا مصر يک سرزمين بزرگ تاريخى، داراى تمدنى کهن و مردمى آگاه و باهوش و پرتلاش است.👌
1⃣آن گاه امام(عليه السلام) به بيان نخستين و مهم ترين توصيه خود مى پردازد و مى فرمايد: «بنابراين شايسته است که با خواسته هاى دلت مخالفت کنى (چرا که جهاد با نفس، برترين جهاد است)»; (فَأَنْتَ مَحْقُوقٌ أَنْ تُخَالِفَ عَلَى نَفْسِکَ).
👈جهاد با نفس بر همه لازم است و بر واليان و استانداران و فرمانداران لازم تر، زيرا آنان هميشه در معرض وسوسه هاى نفس و شيطان👿 قرار دارند و اگر در اين مبارزه مغلوب شوند، ظلم و فساد، مناطق تحت فرمانشان را فرا مى گيرد.
2⃣سپس به بيان دومين دستور پرداخته مى فرمايد: «بر تو لازم است که از دينت دفاع کنى، هرچند بيش از يک ساعت از عمر تو باقى نمانده باشد»; (وَأَنْ تُنَافِحَ عَنْ دِينِکَ، وَلَوْ لَمْ يَکُنْ لَکَ إِلاَّ سَاعَةٌ مِنَ الدَّهْرِ).
روشن است که بعد از جهاد اکبر که جهاد با نفس است براى حفظ دين بايد به سراغ جهاد اصغر رفت که جهاد با دشمن است. امام(عليه السلام) در اين قسمت به اندازه اى تأکيد مى کند که اگر تنها يک ساعت از عمر يا حکومت او باقى باشد در دفاع از دين دريغ ندارد و چيزى فروگذار نکند.⚠
3⃣آن گاه به سراغ دستور سوم رفته و مى فرمايد: «هرگز خداوند را براى جلب رضاى کسى از مخلوقش به خشم نياور، زيرا خداوند جاى همه کس را مى گيرد و کسى نمى تواند جاى او را بگيرد»; (وَلاَ تُسْخِطِ اللهَ بِرِضَى أَحَد مِنْ خَلْقِهِ، فَإِنَّ فِي اللهِ خَلَفاً مِنْ غَيْرِهِ، وَلَيْسَ مِنَ اللهِ خَلَفٌ فِي غَيْرِهِ).
انسان بسيارى از اوقات بر سر دوراهى گرفتار مى شود; 🤔راهى به سوى رضاى خدا مى رود و راهى به سوى رضاى خلق، در آنجا که خلق چيزى زايد بر حق خود را بخواهند در اينجا مؤمنان خالص از غير آنها شناخته مى شوند; مؤمنان خالص در آن راه گام مى گذارند که رضاى خداست، 👌زيرا مى دانند که با جلب رضايت و حمايت او هيچ کس نمى تواند کارى بر خلاف آنها انجام دهد در حالى که اگر براى جلب رضاى بعضى از زياده خواهان، رضاى خدا را زير پا بگذارند، کاملا بى دفاع خواهند ماند.⛔
آنچه را امام(عليه السلام) در سومين نصيحت به محمد بن ابى بکر فرمود، در روايت ديگر به عنوان يکى از نشانه هاى ايمان خالص آمده است. امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد: «از نشانه هاى سلامت ايمان مؤمن اين است که رضايت مخلوق را به بهاى به دست آوردن غضب پرودگار طلب نکند»❗
تجربه نشان داده آنها که مرتکب اين کار مى شوند سرانجام هم رضايت خالق را از دست مى دهند و هم رضايت مخلوق را و آنها که رضايت خالق را مى طلبند، هرچند در پاره اى از موارد سبب خشم مخلوق شوند، سرانجام هم رضاى خدا را به دست آورده اند و هم رضاى مخلوق را.👏
از اين فراتر در حديثى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) آمده است: « کسى که خشنودى مخلوقى را با خشم پرودگار طلب کند سرانجام خداوند متعال آن مخلوق را بر سر او مسلط مى کند (تا به او ستم نمايد)».😱
4⃣سپس امام(عليه السلام) در چهارمين توصيه خود به محمد بن ابى بکر به مسأله نماز که از مهم ترين ارکان اسلام است، مى پردازد و مى فرمايد: «نماز را در اوقات خودش بجاى آر، نه آنکه به هنگام بيکارى در انجامش تعجيل کنى و نه آنکه به هنگام اشتغال به کار آن را تأخير بيندازى و بدان تمام اعمالت تابع نماز تو خواهد بود»; (صَلِّ الصَّلاَةَ لِوَقْتِهَا الْمُؤَقَّتِ لَهَا، وَلاَ تُعَجِّلْ وَقْتَهَا لِفَرَاغ، وَلاَ تُؤَخِّرْهَا عَنْ وَقْتِهَا لاِشْتِغَال اعْلَمْ أَنَّ کُلَّ شَيْء مِنْ عَمَلِکَ تَبَعٌ لِصَلاَتِکَ).😲
بسيارى از شارحان نهج البلاغه گفته اند امام(عليه السلام) در نخستين سفارش در مورد نماز به اين نظر دارد که نماز را پيش از وقت (مثلا نماز ظهر را پيش از ظهر و نماز صبح را قبل از طلوع
فجر) به جهت فراغت و بيکارى به جاى نياور; ولى با توجّه به اينکه کمتر کسى ديده ايم و شنيده ايم که نماز خود را قبل از ظهر يا قبل از غروب و طلوع فجر به جا آورد، زيرا اين مطلب بر همه حتى براى افراد کاهل نماز هم مسلم است که نماز قبل از وقت محتوايى ندارد، با توجّه به اين نکته، احتمال ديگرى در تفسير اين جمله هست که فرمايش امام(عليه السلام) ناظر به نماز اوّل وقت و آخر وقت است; مى فرمايد: چنان نباش که اگر بيکار باشى نماز را اوّل وقت بخوانى و اگر مشغول به کار باشى نماز را موکول به آخر وقت کنى، بلکه هميشه و در هر حال کار خود را تعطيل کن و نماز را در اوّل وقتش به جاى آور.✅
👈در واقع اشاره به همان جمله معروف است که انسان به نمازش نگويد کار دارم بلکه به کارش بگويد نماز دارد. به يقين تقيد به نماز در اوّل وقت روح و جان و زندگى انسان را نورانى 💫مى کند و کارهاى ديگر او از برکت نماز سامان مى يابد.
در حديثى از امام باقر(عليه السلام) نقل شده است: « هنگامى که نماز در اوّل وقت خوانده شود به سوى صاحبش باز مى گردد در حالى که سفيد و نورانى است و به او مى گويد: مرا محفوظ داشتى خداوند تو را حفظ کند و هنگامى که در غير وقت و بدون رعايت حدود انجام شود به صاحبش باز مى گردد در حالى که سياه و تاريک است و به او مى گويد مرا ضايع کردى خدا تو را ضايع کند».😰
سوال1⃣
🔹آیا میدانید در چه روزی از سال گناهان انسان، بیشتر بخشیده می شود؟🤔
❓حدس شما چه مناسبتی هست؟
ماه مبارک رمضان؟ شب قدر؟ روز عرفه؟ روز عاشورا؟ روز غدیر؟
💡 امام صادق علیه السلام فرمودند:
🔹روزی هست که خداوند در آن روز 2برابر شب قدر و ماه مبارک رمضان، گناهکار از آتش جهنم آزاد می کند😳
🔹و 2 برابرعید فطر، در آن روز پاداش داده می شود😀
🔹و گناه ۶۰سال⌛ ازانسان بخشیده میشود😍
🔸و آن روز بزرگ، روز «عیدغدیرخم» است🎉
(بحار/ ج 94/ ص119)
❗آیا تا بحال چنین نگاهی👀 به #عید_غدیر داشته ایم؟
☘☘☘☘☘☘☘
سوال2⃣
🔹بنظر شما مهمترین #عمل_عبادی در روز عیدغدیر چه چیزی هست؟
❓نماز روز عید؟ غسل؟ روزه؟ دیدار سادات؟ صله رحم؟ پوشیدن لباس نو؟ عطر زدن؟ خواندن عقد اخوت؟
💡امام صادق علیه السلام فرمودند:
🔹از بالاترین عبادات در روز غدیر، #اطعام_کردن است و می بایست روز غدیر را بنام «اطعام الطعام»🍛 نامید.
(بحار /ج95/ ص323)
☘☘☘☘☘☘☘
سوال3⃣
🔹آیا می دانید خداوند در دین اسلام، برای #اطعام_کردن مومنین (بطورکلی) چه پاداشی در نظر گرفته؟
💡امام صادق علیه السلام فرمودند:
«هيچيك از مخلوقات پروردگار #ثواب_اطعام_كردن به مؤمن را نمىداند، نه ملائكه مقرّب😇 ونه حتی پيامبران مرسل، بلكه فقط❗پروردگارجهانيان، ثواب آن را مىداند🤐
(كافى/ج 2/ص201)
☘☘☘☘☘☘☘
سوال4⃣
🔹حال بنظر شما #ثواب_اطعام_کردن مومنین، در روز #عید_غدیر چقدر هست؟
💡امام صادق علیه السلام فرمودند:
🔹هرکس #یک_مومن را در روز عید غدیر اطعام کند🌮
🔹خداوند پاداش #یک_میلیون بار اطعام به پیامبران و صدیقین⭐
🔹و پاداش #یک_میلیون اطعام به شهدا✨
🔹و پاداش #یک_میلیون اطعام به افراد صالح😇
🔹آن هم در #کنار_کعبه🕋 به اطعام کننده می دهد!
(بحار ج6 ص 303)
❗باورتون میشد که خداوند برای #اطعام_غدیر اینقدر پاداش گذاشته باشه؟!
❗معمولا خانواده های مذهبی در کدوم یک از مناسبتهای سال، برای #نذری_دادن دست به قابلمه میشن؟!
🔸حال دو تقاضا🙏 از محضرتون:
تقاضای1⃣:
در روز عید غدیر به قدر توان💪، داخل منزل خودتون🏡 #اطعام_کنید و یا بین همسایگان چند ظرف خوراکی #توزیع_کنید.
تقاضای2⃣:
این خبر را بین بستگان، دوستان و همسایگان خود #نشر_دهید🔊 تا ایشان هم از این #ثواب_بزرگ بهره مند شوند🗣
🔆 نکته:
🔹اگرکسی دلیلش برای اطعام نکردن اینست که
در آن روز خودش مهمان خانه دیگری هست پس فرصت طبخ یا سفره انداختن ندارد😩
🔹ویامیگوید توان مالی برای غذادادن ندارد و نمیتواند از پس خرج چنین اطعامی بربیاید😥
🔸پیشنهاد میکنیم از گزینههایی مانند #شله_زرد، #آش🍲، #نان_پنیر_سبزی🌯 و یا #ساندویچ_الویه🌮 استفاده کنید که هم #کم_هزینه است💵 و هم اینکه از روز قبل، میشود آماده اش کرد و سرفرصت به در خانه همسایه ها بُرد.
⭕ یادمان باشد که در اطعام کردن، مقدار و #نوع_غذا مهم نیست. بلکه نزد خداوند اجر و پاداش دارد، هدف و #نیت_خالصانه شماست.
@alafvalafv
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
برنامه مطالعه امروز:
شرح نامه ۲۷(بخش۵) آخرین بخش رو مطالعه بفرمایید.
یاعلی
#نامه۲۷(بخش۵)
🔹🔹🔹
🔹🔹
🔹
هم از اين عهدنامه:
برابر نيستند، پيشوايى كه مردم را به هدايت خواند و پيشوايى، كه به گمراهى دعوت كند. رسول الله (صلى الله عليه و آله) فرمود كه من بر امت خود از مؤمن و مشرك باك ندارم، زيرا مؤمن را خدا به سبب ايمانش باز مى دارد و مشرك را به سبب شركش سركوب مى سازد، ولى بر شما از آنكه به دل منافق است و به گفتار عالم، مى ترسم كه چيزهايى مى گويد كه مى پسنديد و كارهايى مى كند كه نمى پسنديد.
🔹
🔹🔹
🔹🔹🔹
#شرح-نامه۲۷(بخش۵)
🔸تنها از اين گروه بترسيد:
در آخرين بخش از اين نامه مطابق آنچه مرحوم سيّد رضى آورده (و از تعبير به «منه» بر مى آيد که آنچه در نهج البلاغه آمده تمام نامه نبوده، بلکه بخش هايى از آن است) امام(عليه السلام) به نکته اى بسيار مهم و اساسى توجّه کرده و مى فرمايد:
✅«امام هدايت و امام گمراهى هرگز يکسان نيستند همچنين دوستدار پيامبر و دشمن او با هم برابر نخواهند بود»; (وَمِنْهُ: فَإِنَّهُ لاَ سَوَاءَ، إِمَامُ الْهُدَى وَإِمَامُ الرَّدَى وَ وَلِيُّ النَّبِيِّ، وَ عَدُوُّ النَّبِيِّ).
👈روشن است که تعبير به «إِمَامُ الْهُدَى» در اين جمله اشاره به خود آن حضرت و تعبير به «إِمَامُ الرَّدَى» اشاره به معاويه است که بر خلاف دستور پيامبر و خواسته قاطبه مسلمين پرچم مخالفت بر افراشت و جنگ هاى خونين و هلاکت بسيارى از مسلمين را سبب گرديد.
👈واژه «امام» غالباً به معناى پيشواى حق است; ولى گاه در پيشواى باطل هم به کار مى رود. در قرآن مجيد مى خوانيم: «(وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ); و آنان (فرعونيان) را پيشوايانى قرار داديم که به سوى آتش (دوزخ) دعوت مى کنند».
دليل تطبيق «إِمَامُ الرَّدَى» در جمله فوق👆 بر معاويه افزون بر قرائن حاليه، صراحت بخش هايى از اين نامه است که مرحوم سيّد رضى آن را نقل نکرده است; در بخشى از اين نامه طبق آنچه در کتاب تمام نهج البلاغه آمده است مى خوانيم: « از خواسته ها و دعوت هاى اين مرد دروغگو فرزند هند (جگر خوار) بپرهيزيد»❗
آن گاه امام(عليه السلام) در تکميل سخن به حديثى از پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) استناد مى جويد و مى گويد:
✅«رسول خدا(صلى الله عليه وآله) به من فرمود: من بر امتم نه از مؤمن مى ترسم و نه از مشرک، چرا که مؤمن ايمانش او را از کار خلاف باز مى دارد و مشرک را خداوند به وسيله سرکشى (رسوا و) خوار و ذليل مى کند. تنها آنان که از شرشان بر شما مى ترسم😥 کسانى اند که در دل منافقند و در زبان به ظاهر دانا، سخنانى مى گويند که شما مى پسنديد; ولى اعمالى انجام مى دهند که شما آن را زشت و ناپسند مى شماريد»; (وَلَقَدْ قَالَ لِي رَسُولُ اللهِ(صلى الله عليه وآله) إِنِّي لاَ أَخَافُ عَلَى أُمَّتِي مُؤْمِناً وَلاَ مُشْرِکاً; أَمَّا الْمُؤْمِنُ فَيَمْنَعُهُ اللهُ بِإِيمَانِهِ، وَأَمَّا الْمُشْرِکُ فَيَقْمَعُهُ اللهُ بِشِرْکِهِ. وَلَکِنِّي أَخَافُ عَلَيْکُمْ کُلَّ مُنَافِقِ الْجَنَانِ عَالِمِ اللِّسَانِ، يَقُولُ مَا تَعْرِفُونَ، وَيَفْعَلُ مَا تُنْکِرُونَ).
اين يک واقعيّت است که مؤمنان واقعى پشت و پناه اسلام و امّت اسلامى هستند و مشرکان شناخته شده به سبب شرکشان، مردم از آنها فاصله مى گيرند و اگر بخواهند از درِ عداوت در آيند، مؤمنان به فرمان خداوند دست به دست🤝 هم مى دهند و آنها را در هم مى کوبند; ولى مشکل بزرگ جامعه اسلامى و هر جامعه اى دشمنانى هستند که لباس دوستى بر تن مى کنند، همان افراد دو چهره اى که چهره زيبايى از خود نشان مى دهند و چهره زشت درونى خود را مستور مى دارند، در ميان صفوف مسلمانان رفت و آمد دارند و از اسرار آنها آگاه مى شوند و هر جا بتوانند از پشت به آنها خنجر🔪 مى زنند. آيات الهى و سنّت پيامبر(صلى الله عليه وآله) را دست آويز خود قرار مى دهند; ولى در عمل بر خلاف رفتار مى کنند.
✴مصداق بارز اين سخن در زمان على(عليه السلام)، معاويه و اطرافيانش بودند که به نام خونخواهى عثمان که ظاهراً جانشين پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) بود، قيام کردند و به هنگام ناچارى قرآن ها 📖را بر سر نيزه ها بالا بردند. نماز مى خواندند و در نماز جمعه سخنان زيبا و موافق کتاب و سنّت مى گفتند; ولى براى تضعيف امام هدايت; على(عليه السلام) که هم از سوى خدا منصوب شده بود و هم از سوى خلق، هيچ فرصتى را از دست نمى دادند. 😰از قتل بى گناهان و غارت اموال مسلمين و شبيخون زدن به مناطق مرزى عراق ابا نداشتند و با استفاده از اين روش سرانجام توانستند بر جاى پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) تکيه زنند و اسلام را به قهقرا ببرند.😔
ارسال:#فقط_به_عشق_علي
🌿 نماز دوازده رکعتی شب
عید غدیر
⭐ شب هجدهم ذیالحجّه شب بسیار بزرگ و بستر ظهور یومالغدیر و شب خلوتهای عبادی است.
▫برای این شب جمالالسّالکین «سیّد بن طاووس سلام الله علیه» نمازی دوازده رکعتی را در «اقبال الاعمال» نقل کرده است که کیفیّت نماز چنین است:
🍃 این نماز دوازده رکعت پی در پی و بعد از هر دو رکعت یک تشهد و فقط با یک قنوت و سلام در رکعت دوازدهم است.
▫در یازده رکعت اوّل، در هر رکعت بخواند:
▪سوره «حمد» یک بار
▪سوره «توحید» ده بار
▪«آیت الکرسی»(تا هُوَالعَلِیُّ العَظِیم) یک بار
▫و در رکعت دوازدهم بخواند:
▪سوره «حمد» هفت بار
▪سوره «توحید» هفت بار
▫و سپس دست به قنوت بردارد و بگوید:
▪ لا إِلهَ إِلَّا اللهُ وَحْدَهُ لا شَرِيکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ، يُحْيِی وَ يُمِيتُ وَ يُمِيتُ وَ يُحْيِی، وَ هُوَ حَيٌّ لا يَمُوتُ بِيَدِهِ الْخَيْرُ وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَیْءٍ قَدِيرٌ
▫بعد از رکوع به سجده رفته و در سجدۀ آخر ده بار این ذکر را بخواند:
▪سبْحانَ مَنْ أَحْصى كُلَّ شَیْءٍ عِلْمُهُ، سُبْحانَ مَنْ لا يَنْبَغِی التَّسْبِيحُ الّا لَهُ، سُبْحانَ ذِی الْمَنِّ وَ النِّعَمِ، سُبْحانَ ذِی الْفَضْلِ وَ الطَّوْلِ، سُبْحانَ ذِی الْعِزَّةِ وَ الْكَرَمِ. اسْأَلُكَ بِمَعاقِدِ الْعِزِّ مِنْ عَرْشِكَ، وَ مُنْتَهىَ الرَّحْمَةِ مِنْ كِتابِكَ، وَ بِالاسْمِ الاعْظَمِ وَ كَلِماتِكَ التّامَّةِ انْ تُصَلِّیَ عَلى مُحَمَّدٍ رَسُولِكَ وَ اهْلِ بَيْتِهِ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ وَ انْ تَفْعَلَ بِی كَذا وَ كَذا (بجای کذا و کذا حاجات خود را بخواهد)، انَّكَ سَمِيعٌ مُجِيبٌ.
▫منزّه است خدايى كه علم او هر چيز را به شماره درآورده است، منزّه است خدايى كه تسبيح جز بر او شايسته نيست، منزّه است داراى بخشش و نعمتها، منزّه است خداى تفضلكننده و بخشنده، منزّه است خدایی که صاحب عزّت و کرم است. خدایا به جایگاههای سربلندى از عرشت و منتهاى رحمت از كتابت و به بزرگترين نام و سخنان كاملت، از تو میخواهم كه بر فرستادهات حضرت محمّد و خاندان پاک و پاكيزۀ او درود فرستى و خواستۀ مرا دربارۀ . . . برآورده سازى، به راستى كه تو شنوا و اجابتكنندهاى.
▫و پس از سجدۀ آخر، ششمین تشهّد و سپس سلام را بخواند.
#مراقبات_ماه_ذی الحجه
4_5879968514948730392.mp3
1.42M
❤️سینمو سپر میکنممیگمآقام علیه
💜عالمو خبر میکنم میگم آقام علیه
❤️بگو بالا مأذنه ها، فقط علی امیره
...
💓 #فقط_حیدر_امیرالمؤمنین_است
🎤 #سید_مجید_بنی_فاطمه
💖🍃 به مناسبت عید #غدیر_خم
💪 #یا_علی_مدد
❣ #غدیر
😍 #عید_غدیر مبارکباد💕
🔹 دانستنی هایی در مورد الغدیر؛ از علامه امینی رحمه الله . . .
⁉ مجموعه ی عظیم الغدیر دفاع از مظلومیت امیرالمومنین علی علیه السلام و خلافت بلافصل ایشان است!
⁉ قابل توجه اینکه مصادر و منابعی که در کتاب الغدیر مورد استناد قرار گرفته، همگی از منابع کُتب علمای اهل تسنن است!
⁉ علامه امینی برای نوشتن و جمع آوری الغدیر در شبانه روز حدود ۱۷ ساعت مطالعه و تحقیق می کرد!
⁉ علامه امینی برای نوشتن کتاب الغدیر ۱۰ هزار جلد کتاب را خوانده و به ۱۰۰ هزار جلد کتاب مراجعات مکرر داشته است!
⁉ وقتی فقط یک جلد از کتاب الغدیر به لبنان رفت، در عرض مدت خیلی کوتاهی ۳۰ هزار سنی به واسطه مطالعه این کتاب شیعه شدند!
⁉ مجموعه بی نظیر الغدیر ۲۰ جلد است، که تا کنون ۱۱ جلد آن چاپ شده است و ۹ جلد از کتاب هنوز منتشر نشده است. مرحوم علامه امینی فرمودند: حرفهای اصلی خودم را در آن ۹ جلد زدهام و این ۱۱ جلد، مقدماتی برای آن سخنان بوده است. و اگر انتشار این کتاب کامل شود دنیا را تکان میدهد!
⁉ اگرچه مطالب الغدیر به مذاق بسیاری خوشایند نیست اما از آنجایی که با اتکاء به منابع و مآخذ مُتقَن نوشته شده، تا کنون ظرف این مدت (حدود شصت سال) از چاپ این کتاب گذشته، کسی یا گروهی نتوانسته نقدی یا ردّی بر کتاب الغدیر و یا نقدی بر صفحه ای از الغدیر بنگارد!
⁉ فقهاء و محدثین و بزرگان مولفین اهل تسنن هم بر این کتاب تقریظ مینویسند. تا چه رسد به بزرگان شیعه!
⁉ علامه امینی با کتاب شریف الغدیر خود، راه هر گونه انکار یا توجیه کسانی که در فکر مخالفت با خطبه غدیر و اثبات ولایت امیر المومنین علیه السلام هستند با مستندات و کتب اهل تسنن بسته است و این کتاب حجت را بر همه تمام کرده که به هیچ وجه نمی توان به خطبه ی نورانی غدیر شک نمود!
✅ ایشان در کتاب بینظیر الغدیر؛ روایت غدیر را از (۱۱۰) صحابه پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم، و (۸۴) نفر از تابعین، و (۳۶۰) راوی حدیث، از کتب اهل سنت، از قرن دوم تا قرن چهاردهم هجری قمری معرفی کرده است!
✅ علامه امینی فرمودند: «روز قیامت با دشمنان امیرالمومنین علیه السلام مخاصمه خواهم کرد! همانطور که آن ها وقت آقا را گرفتند، وقت مرا هم گرفتند وگرنه می خواستم معارف امیرالمومنین علیه السلام را گسترش بدهم، این ها آمدند مرا وادار کردند که من در اثبات امامتش کتاب بنویسم.»
✅ ایشان یک تنه در برابر تحریف کنندگان تاریخ قیام نموده و با قلم توانا و آتشین و در عین حال منطقی و علمی پرده ها را کنار زد و حقایق را از لابه لای زوایای تاریک تاریخ بیرون کشید و خلافت بلافصل امیرالمومنین علیه السلام را برای جهانیان اثبات نمود.
مَنْ كُنْتُ مَوْلاه فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاه
#نشر_حداکثری_واجب
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
برنامه مطالعه امروز:
ترجمه نامه ۲۸ (بخش اول) رو مطالعه بفرمایید.
یاعلی
#نامه۲۸(بخش۱)
🔹🔹🔹
🔹🔹
🔹
📜نامه اى از آن حضرت (ع) در پاسخ معاويه و اين از بهترين نامه هاى امام (ع) است:
اما بعد، نامه ات به من رسيد. در آن نوشته بودى كه خداوند، محمد (صلى الله عليه و آله) را براى دين خود اختيار كرد و او را به كسانى كه خود نيرويشان داده بود، يارى نمود.
روزگار شگفت چيزى را از ما نهان داشته بود و تو اكنون آشكارش ساختى. مى خواهى ما را از نعمتى كه خداوند به ما ارزانى داشته و پيامبر خود را به ميان ما فرستاده است، خبر دهى تو، در اين حال، همانند كسى هستى كه خرما به هجر مى برد يا كسى را كه به او تير انداختن آموخته است به مبارزت طلبد.
پنداشته اى كه برترين مردم در اسلام فلان و فلان هستند. سخنى گفتى كه اگر سراسر درست باشد، تو را از آن بهره اى نيست و اگر درست نباشد تو را از آن زيانى نرسد. تو را چه كار چه كسى از چه كسى برتر است يا برتر نيست يا چه كسى زبردست است و چه كسى زيردست؟
آزادشدگان و فرزندان آزادشدگان را چه رسد كه ميان مهاجران نخستين فرق نهند و درجات و طبقات ايشان را تعيين كنند، يا ترتيب دهند. هيهات، آن تير كه نه از جنس تيرهاى ديگر بود، آواز داد و خود را شناساند و كسى در اين قضيه زبان به داورى گشود كه خود محكوم بود.
اى آدمى، چرا به جاى خود نمى نشينى و نمى خواهى كه كاستيهاى خود را بشناسى. چرا در آن رتبه واپسين كه براى تو مقدّر شده قرار نمى گيرى، چه زيان تو را كه چه كسى مغلوب شد و چه سود تو را كه چه كسى پيروز گرديد. تو در بيابان ضلالت گمشگشته اى و از راه راست منحرف شده اى.
🔹
🔹🔹
🔹🔹🔹
#شرح-نامه۲۸(بخش۱)
📃از نامه هاى امام(عليه السلام) است که در پاسخ معاويه نگاشته است.
شريف رضى مى گويد: اين نامه از نامه هاى بسيار جالب است.👌
📜نامه در یک نگاه:
این نامه همان گونه که در طلیعه آن در نهج البلاغه آمده، پاسخى است به یکى از نامه هاى معاویه به امام(علیه السلام); که معاویه در آن بسیار جسورانه با امام(علیه السلام) سخن گفته و از هیچ گونه هتاکى فروگذار نکرده است.😡
در بخش اوّل از نامه اش به عظمت پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) و اسلام پرداخته و آن را مقدمه اى براى بیان فضایل اصحاب و یاران آن حضرت قرار داده
سپس به طرفدارى از خلیفه اوّل، دوم و سوم پرداخته و از منزلت اوّلى و دومى و مظلومیّت سومى سخن به میان آورده😦 و امام(علیه السلام) را متّهم ساخته که در قتل عثمان شرکت داشته و نیز متهم به حسادت ابوبکر و کراهت خلافت عمر نموده😳 و در همه جا از تعبیرات زننده و نیش هاى زشت و آزار دهنده کمک گرفته و در پایان امام(علیه السلام) را با نهایت بى ادبى متّهم به لجاجت نموده و مى گوید: قتله عثمان را به ما بسپار و شورایى براى انتخاب خلیفه پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) آماده ساز; ما بیعت تو را نپذیرفته ایم و سر بر فرمانت نمى نهیم و بهره تو از ناحیه ما تنها شمشیر است و تا پایان ایستاده ایم.😠
👈از تعبیرات این نامه کاملاً پیداست که معاویه دو هدف را دنبال مى کرده است:
1⃣ نخست اینکه امام(علیه السلام) را عصبانى و خشمگین کند تا سخنان تندى بگوید و آن را بهانه قرار دهد و پیراهن عثمان دیگرى بسازد
2⃣و نیز درباره خلفاى سه گانه زیاد اغراق مى کند و امام(علیه السلام) را به حسادت نسبت به آنها متّهم مى سازد تا امام(علیه السلام)سخنى بر ضد آنها بگوید و آن نیز ضمیمه پیراهن عثمان شود.
🔺این سخن یک استنباط نیست، بلکه مطلبى است که صریحاً در تاریخ آمده که بر زبان عمرو عاص جارى شد، ابن ابى الحدید مى نویسد: عمرو بن عاص به معاویه سفارش کرد که نامه اى براى على(علیه السلام) بنویسد تا او را شدیداً تحریک کند و به خشم آورد تا سخنى از او در جواب صادر شود که اسباب نکوهش او گردد و روش او را ناهنجار سازد⁉ مخصوصاً تأکید کرد تا مى توانى از ابوبکر و عمر در نامه ات تعریف کن. معاویه نیز پیشنهاد عمرو بن عاص را پذیرفت و نامه اى را که در بالا به خلاصه آن اشاره کردیم براى او نوشت.
🔸چگونه محکوم به داورى مى نشيند؟
همان گونه که در👆 بالا آمد، اين نامه به گفته مرحوم شريف رضى از جالب ترين نامه هاست که امير مؤمنان على(عليه السلام) در آن، مسائل مهمى را با عبارات بسيار گويا و رسا به معاويه گوشزد کرده است.👌
در آغاز به بحثى اشاره مى کند که معاويه درباره عظمت پيامبر اکرم و آيين او ذکر کرده و مى فرمايد:
✅«اما بعد (از حمد و ثناى الهى) نامه ات به من رسيد نامه اى که در آن يادآور شده اى که خداوند محمد(صلى الله عليه وآله) را براى آيينش برگزيد و با اصحابش او را تأييد کرد به راستى دنيا چه شگفتى هايى در خود از سوى تو براى ما نهفته؟😏 چرا که مى خواهى ما را از آنچه خداوند به ما عنايت فرموده آگاه سازى و به ما از نعمت وجود پيغمبر ما در ميان ما خبر دهى،☺ کار تو به کسى مى ماند که خرما را (از نقاط ديگر) به سرزمين هَجَر (سرزمينى که مرکز خرما بود) ببرد و يا همچون شاگرد تيراندازى🏹 که بخواهد از طريق دعوت به مبارزه، استادش را بيازمايد»; (أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ أَتَانِي کِتَابُکَ تَذْکُرُ فِيهِ اصْطِفَاءَ اللهِ مُحَمَّداً(صلى الله عليه وآله) لِدِينِهِ، وَتَأْيِيدَهِ إِيَّاهُ بِمَنْ أَيَّدَهُ مِنْ أَصْحَابِهِ; فَلَقَدْ خَبَّأَ لَنَا الدَّهْرُ مِنْکَ عَجَباً; إِذْ طَفِقْتَ تُخْبِرُنَا بِبَلاَءِ اللهِ تَعَالَى عِنْدَنَا، وَنِعْمَتِهِ عَلَيْنَا فِي نَبِيِّنَا، فَکُنْتَ فِي ذَلِکَ کَنَاقِلِ التَّمْرِ إِلَى هَجَرَ، أَوْ دَاعِي مُسَدِّدِهِ إِلَى النِّضَالِ).
🔺امام(عليه السلام) براى بيان زشت بودن سخنان معاويه در مورد توصيف اسلام و عظمت پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) براى على(عليه السلام) که نخستين مسلمان و نفس پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) و نقطه مرکزى اسلام بعد از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) بوده، دو مثال ذکر فرموده که هر يک از ديگرى رساتر و گوياتر است. نخست به ضرب المثل معروف عرب تمثل جسته که مى گويند: «فُلاَنٌ کَنَاقِلِ التَّمْرِ إِلَى هَجَر» اين ضرب المثل مربوط به تاجرى است که از شهر هَجَر (يکى از شهرهاى بحرين) که مرکز پرورش خرما🌴 بود برخاست و به بصره آمده تا متاعى خريدارى کند و به هَجَر ببرد هرچه نگاه کرد چيزى ارزان تر از خرما نديد. سرمايه خود را تبديل به خرما کرد و آن را به هَجَر آورد و در انتظار گران شدن خرما آنها را در انبار ذخيره نمود; ولى از بخت بد او روز به روز خرما ارزان تر شد تا آنجا که خرماهاى او در انبار فاسد گشت و سرمايه اش بر باد رفت.❌ اين ضرب المثل را عرب درباره کسى مى گويد که
بخواهد مطالبى نزد کسى بيان کند که او از آن آگاه تر و داناتر است. معاويه نيز در واقع شبيه آن تاجر احمق بود که مى خواست عظمت اسلام و پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) را براى على(عليه السلام) شرح دهد ومعادل اين ضرب المثل درفارسى همان چيزى است که معروف است مى گوييم: فلان کس زيره به کرمان مى برد يا حکمت به لقمان مى آموزد.😏
در مثال دوم، امام(عليه السلام) معاويه را به تيراندازى (ناشى) تشبيه مى کند که نزد استادى درس تيراندازى فرا گرفته سپس جسورانه در مقابل استاد برمى خيزد و او را دعوت به مسابقه براى امتحان و آزمايش او مى کند که کارى است مضحک و خنده آور.😊
▫بعضى از شارحان نهج البلاغه گفته اند: امام(عليه السلام) در اين تشبيه تواضع فراوانى نموده که معاويه را به عنوان شاگردى، هرچند ناآگاه و جسور براى خود پذيرفته است.
و چقدر زشت و ناپسند است که دورافتادگان و «طلقا» بخواهند اسلام را به آن حضرت معرفى کنند❗
آن گاه امام(عليه السلام) به بخش ديگرى از سخنان معاويه که درباره صحابه پيامبر(صلى الله عليه وآله) است و به خليفه اوّل و دوم و سوم اشاره کرده، مى پردازد و چنين مى فرمايد:
✅ «تو گمان کردى که برترين اشخاص در اسلام، فلان و فلانند مطلبى را يادآور شده اى که اگر راست باشد به تو مربوط نيست و اگر دروغ باشد زيانى به تو نمى رساند اساساً تو را با برتر و غير برتر و رييس و زيردست چکار»; (وَ زَعَمْتَ أَنَّ أَفْضَلَ النَّاسِ فِي الاِْسْلاَمِ فُلاَنٌ وَ فُلاَنٌ; فَذَکَرْتَ أَمْراً إِنْ تَمَّ اعْتَزَلَکَ کُلُّهُ، وَإِنْ نَقَصَ لَمْ يَلْحَقْکَ ثَلْمُهُ. وَمَا أَنْتَ وَالْفَاضِلَ وَالْمَفْضُولَ وَالسَّائِسَ وَالْمَسُوسَ!).
🔗همان گونه که در سابق اشاره شد هدف معاويه از بردن نام خليفه اوّل و دوم و سوم و ذکر فضايل آنها در نامه خود اين بوده است که امام(عليه السلام) را عصبانى کند و سخنى بگويد و او آن را بهانه کار خود سازد. امام(عليه السلام) با جمله هاى بسيار متين و حساب شده اى که در اين فراز از نامه است او را به کلى از ميدان برون کرده و سر به زير ساخته است. در واقع امام(عليه السلام) مى خواهد بفرمايد که تو فرزند ابوسفيان، جرثومه کفر و شرک و بت پرستى و دشمن شماره يک اسلام و
آتش افروز جنگ هاى ضد اسلامى هستى. تو در دامان هند جگرخوار پرورش يافته اى و خاندان تو با اسلام بيگانه بوده است اکنون مى خواهى براى صحابه پيغمبر(صلى الله عليه وآله) تعيين مقام کنى و فاضل و مفضول بسازى.
✅حضرت در ادامه به صورتى کوبنده تر و آشکارتر مى افزايد: «اسيران آزاد شده از کفار زمان جاهليّت و فرزندان آنها را با امتياز نهادن ميان مهاجران نخستين و ترتيب درجات و تعريف طبقاتشان چه نسبت؟»; (وَمَا لِلطُّلَقَاءِ وَأَبْنَاءِ الطُّلَقَاءِ، التَّمْيِيزَ بَيْنَ الْمُهَاجِرِينَ الاَْوَّلِينَ، وَتَرْتِيبَ دَرَجَاتِهِمْ، وَتَعْرِيفَ طَبَقَاتِهِمْ!).
گويا فراموش کرده اى که تو در روز فتح مکّه که آخرين سنگر دشمنان اسلام فتح شد، زير تيغ مجاهدان 👳بودى و راهى براى فرار نداشتى و همچنين پدرت ابوسفيان، به همين دليل در برابر اسلام و رسول خدا تسليم شديد و آن حضرت بر شما منت نهاد و همه را آزاد کرد. حال آمده ايد بر کرسى داورى نشسته ايد و درباره صحابه پيغمبر به قضاوت مى پردازيد⁉ راستى شرم آور است کسى که داراى چنين سابقه اى است و خانواده اى با اين پيشينه سوء دارد بخواهد در اين گونه مسائل دخالت کند.
👈در واقع بايد لبه تيز انتقاد را متوجه کسانى کرد که امثال معاويه را بعد از پيغمبر پر و بال دادند و سوابق او را فراموش کردند و فرماندارى بخش عظيمى از کشور اسلام را به او سپردند. آرى در زمان خليفه دوم بود که معاويه به اين مقام منسوب شد و سرزنش، متوجه مسلمانانى است که با اين فاصله کم، سوابق خاندان بنى اميّه را به فراموشى سپردند و به حکومت آنها تن در دادند و بر ضد آنها قيام نکردند. با آن همه رواياتى که از پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) در منابع مختلف اسلامى در مذمت بنى اميّه و شخص معاويه و خطرات حکومت آنها بيان شده است.❌
گويد: تو همواره به اين طرف و آن طرف مکارانه مايل مى شوى و هرگز در مسير اعتدال حرکت نمى کنى; گاه مدافع صحابه پيغمبر(صلى الله عليه وآله) مى شوى و گاه در مقابل صحابه پيغمبر(صلى الله عليه وآله) دست به شمشير مى برى و به جنگ برمى خيزى.
سپس امام(عليه السلام) در ادامه اين سخن و براى تأکيد بيشتر مى افزايد:
✅«هيهات تو خود را در صفى قرار مى دهى که از آن بيگانه اى، کار به جايى رسيده که محکومى مى خواهد در اين مسائل، داورى کند»; (هَيْهَاتَ لَقَدْ حَن قِدْحٌ لَيْسَ مِنْهَا، وَطَفِقَ يَحْکُمُ فِيهَا مَنْ عَلَيْهِ الْحُکْمُ لَهَا).
👆جمله «حَنَّ قِدْحٌ لَيْسَ مِنْهَا» ضرب المثلى است در ميان عرب که ريشه آن از آنجا گرفته شده که گروهى از بنى الحنان (طايفه اى از عرب) مى خواستند با هم قمار کنند و چوب هاى تير را بر
اى اين کار آماده کرده بودند. جد آنها يک چوب تير عوضى و ناکارآمد در ميان آن چوبهاى تير انداخت و تقسيم کننده چوبهاى تير مردى کور بود، هنگامى که به چوب تير تقلّبى برخورد کرد از صداى آن متوجه شد که آن از چوب هاى اصلى نيست گفت: «حَنَّ قِدْحٌ لَيْسَ مِنْهَا» چوب تيرى که از جنس چوب هاى اصلى نيست صدا کرد و تقلبى بودن آن فاش شد.😏
سپس اين ضرب المثل را براى هر کسى که خود را داخل در قوم و جماعتى مى کرد که شايستگى هم رديفى آنها را نداشت به کار بردند و امام(عليه السلام) در اينجا اين ضرب المثل را در مورد معاويه به کار برده که تو دارى خود را با جماعتى مخلوط مى کنى که از آنها نيستى. کفار آزاد شده روز فتح مکّه کجا و مهاجران و مجاهدان نخستين کجا.❌
قابل توجّه اينکه امام(عليه السلام) در عبارت بالا صريحا مى فرمايد: تو با آن سوابق در زمره محکومان هستى چگونه بر کرسى حاکمان نشسته اى و دعوى داورى دارى؟
✅آن گاه براى تأکيد بيشتر مى افزايد: «اى انسان (غافل و بى خبر) چرا بر سر جاى خود نمى نشينى و از کوتاهى و ناتوانى خويش آگاه نيستى و چرا به آنجا که مقدّرات براى عقب راندن تو تعيين کرده باز نمى گردى؟ تو را با غلبه مغلوب و پيروزى پيروزمند (در پيدايش و پيشرفت اسلام و بعد از رحلت پيامبر(صلى الله عليه وآله)) چکار»; (أَلاَ تَرْبَعُ أَيُّهَا الاِْنْسَانُ عَلَى ظَلْعِکَ وَتَعْرِفُ قُصُورَ ذَرْعِکَ وَتَتَأَخَّرُ حَيْثُ أَخَّرَکَ الْقَدَرُ فَمَا عَلَيْکَ غَلَبَةُ الْمَغْلُوبِ، وَلاَ ظَفَرُ الظَّافِرِ!).
امام(عليه السلام) در اين سه جمله، 1⃣نخست به او هشدار مى دهد که بر سر جاى خود بنشيند و پا را از گليم خويش درازتر نکند.😠
2⃣در جمله دوم به او دستور خودشناسى مى دهد که تو بايد بدانى مرد اين ميدان نيستى و از آن ناتوان ترى که بخواهى زمام حکومت بخشى از کشور اسلامى را به دست بگيرى و يا بخواهى براى تشخيص مهاجران و انصار و ترتيب درجات آنها به داورى بنشينى، پس چه بهتر که در همان مرتبه اى که مقدّرات براى تو رقم زده جاى گيرى و از آن تجاوز نکنى.
3⃣در جمله سوم مى فرمايد: درست است که مهاجران و انصار در مبارزه با شرک و بت پرستى غالب شدند و بت پرستان و دشمنان اسلام مغلوب گشتند; ولى اين مربوط به پيامبر و صحابه اوست تو را چکار که در اين باره سخن مى گويى و از پيروزى مسلمين و شکست کفار به عنوان يکى از افتخارات خود بحث مى کنى.😶
🔘جمله «فَمَا عَلَيْکَ...» که با فاى تفريع شروع شده، اشاره به اين نکته است که تو فردى عقب مانده از اسلامى که در آخرين لحظات پيروزى اسلام با پدرت ابوسفيان ظاهراً تسليم شديد، بنابراين تو از گردونه اين بحث به کلى خارج هستى که بخواهى در ميان مهاجران نخستين، قضاوت کنى و درجات آنها را تعيين نمايى.
✅در چهارمين و آخرين جمله مى افزايد: «تو همان کسى هستى که همواره در بيابان (گمراهى) سرگردانى و از راه راست (و حد اعتدال) به اين طرف و آن طرف حرکت مى کنى»; (وَإِنَّکَ لَذَهَّابٌ فِي التِّيهِ، رَوَّاغٌ عَنِ الْقَصْدِ).
🔺«تيه» در اصل به معناى سرگردانى است. سپس به بيابانى که راه به جايى نمى برد و انسان در آن سرگردان مى شود اطلاق شده است همان گونه که به بيابان سينا که بنى اسرائيل در آن چهل سال سرگردان بودند، تيه گفته شده.
🔗امام(عليه السلام) در اين جمله اخير در واقع مسير معاويه را از دو جهت بر خطا مى بيند; نخست اينکه خود را در يک وادى گرفتار کرده که در آن راه به جايى نمى برد و طريق مقصد نامعلوم است
و ديگر اينکه به فرض که طريق مقصد معلوم باشد، او راه مستقيم را انتخاب نمى کند، بلکه از مسير صحيح منحرف مى گردد.
امام(عليه السلام) به مخاطب خود در اينجا مى گويد: تو همواره به اين طرف و آن طرف مکارانه مايل مى شوى و هرگز در مسير اعتدال حرکت نمى کنى; گاه مدافع صحابه پيغمبر(صلى الله عليه وآله) مى شوى و گاه در مقابل صحابه پيغمبر(صلى الله عليه وآله) دست به شمشير مى برى و به جنگ برمى خيزى😏
مداحی آنلاین - میلاد امام موسی کاظم - محمدرضا بذری.mp3
3.4M
🌸 #میلاد_امام_موسی_کاظم (ع)
💐بین مکه تا مدنیه پر شده از نور داور
💐گل بریزید گل بریزید آمده موسی بن جعفر
🎤 #محمدرضابذری
👏 #سرود
✅آیت الله مشکینی:
مبادا روز شهادت یا ولادت امامی بگذرد و شما آن امام را زیارت نکنید.
.
مرحوم آیتالله بهجت همیشه میگفتن :
یه دستتون قرآن باشه ،
یه دستتون عترت،
قرآن که مشخصه
اما عترت ، معارفش در نهجالبلاغه است ،
دعاش در صحیفهسجادیه
و
تکالیفش هم در رساله عمـلیه
🍃
#بیست_وپنجمین_شب_چله_زیارت_عاشورا
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🙏
برنامه مطالعه امروز:
ترجمه نامه ۲۸(بخش دوم) رو مطالعه بفرمایید .
یاعلی
#نامه۲۸(بخش۲)
🔹🔹🔹
🔹🔹
🔹
آيا نمى بينى -البته نمى خواهم تو را خبر دهم بلكه از نعمتى كه خداوند به ما ارزانى داشته سخن مى گويم- كه گروهى از مهاجران در راه خدا به شهادت رسيدند. آرى، هر يك را فضيلتى بود، تا شهادت نصيب شهيد خاندان ما شد او را سيد الشهدا خواندند و رسول الله (ص) بر كشته او نماز گزارد و به هفتاد تكبيرش اختصاص داد.
يا نمى بينى كسانى دستهاشان در راه خدا از تن جدا افتاد، البته هر يك را فضيلتى بود، تا دست يكى از ما را جدا كردند، او را «طيار» و «ذو الجناحين» خواندند و گفتند كه در بهشت با دو بال پرواز مى كند.
اگر خداوند خودستايى را منع نفرموده بود، گوينده براى تو از فضايلى سخن مى گفت كه دلهاى مؤمنان به آنها خو گرفته است و گوشهاى شنوندگان آنها را ناخوش ندارد. اين شكار را واگذار كه صيد آن كار تو نيست. ما پروردگان خداييم و ديگر مردم پروردگان ما هستند.
🔹
🔹🔹
🔹🔹🔹
#شرح-نامه۲۸(بخش۲)
🔸امتيازهاى بى نظير:
امام(عليه السلام) بعد از آنکه در فصل گذشته از اين نامه، معاويه را در هدفى که داشت مأيوس ساخت،😏 زيرا او مى خواست با برشمردن فضايل خلفاى سه گانه سخنى از امام(عليه السلام) بر ضد آنها بشنود و آن را پيراهن عثمان ديگرى سازد; ولى امام(عليه السلام) دست رد بر سينه او زد و گفت تو در اين ميان نامحرمى و حق ورود به اين مسأله و داورىِ ميان مهاجران و انصار را ندارى.❌
آن گاه در اين بخش از نامه به بيان فضايل اهل بيت(عليهم السلام) با بهترين تعبيرات و محکم ترين اسناد مى پردازد تا به صورت غير مستقيم ادعاهاى معاويه را ابطال کند
✅مى فرمايد: «من نمى خواهم (درباره فضايل بنى هاشم) به تو خبر دهم بلکه به عنوان سپاس و شکرگزارى نعمت خداوند بازگو مى کنم آيا نمى بينى جمعيتى از مهاجران و انصار که در راه خداوند شربت شهادت نوشيدند، هر کدام داراى مقام و مرتبتى شدند اما هنگامى که شهيد ما حمزه به شهادت رسيد به او «سيّدالشهدا» گفته شد (سرور شهيدان راه خدا) و رسول الله(صلى الله عليه وآله) هنگام نماز بر او (به جاى پنج تکبير) هفتاد تکبير گفت»; (أَ لاَ تَرَى ـ غَيْرَ مُخْبِر لَکَ، وَلَکِنْ بِنِعْمَةِ اللهِ أُحَدِّثُ ـ أَنَّ قَوْماً اسْتُشْهِدُوا فِي سَبِيلِ اللهِ تَعَالَى مِنَ الْمُهَاجِرِينَ وَالاَْنْصَارِ، وَلِکُلّ فَضْلٌ، حَتَّى إِذَا اسْتُشْهِدَ شَهِيدُنَا قِيلَ: سَيِّدُ الشُّهَدَاءِ وَخَصَّهُ رَسُولُ اللهِ(صلى الله عليه وآله) بِسَبْعِينَ تَکْبِيرَةً عِنْدَ صَلاَتِهِ عَلَيْهِ).
👈در روايات اسلامى آمده، پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) هر پنج تکبيرى را که مى گفت گروهى از فرشتگان با او بر حمزه نماز مى گذاردند و به اين ترتيب چهارده گروه از فرشتگان يکى پس از ديگرى آمدند و پشت سر پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) بر او نماز گزاردند.👌
👈به هر حال هدف امام(عليه السلام) از اين سخن آن است که اگر فضايل را از شهادت شروع کنيم برترين فضيلت از آنِ خاندان ماست، زيرا حمزه سيّدالشهدا از ماست. درست است که همه شهيدان مقام والايى دارند; ولى اين شهيد هاشمى مقامش از همه والاتر بود.
البتّه اين لقب براى حمزه، در مورد شهداى عصر پيغمبر(صلى الله عليه وآله) است وگرنه مقام امير مؤمنان على(عليه السلام) در شهادت بر مقام امام حسين(عليه السلام) و شهيدان کربلا مقام والاترى است. 👌و
جالب اينکه ابن ابى الحديد درباره شهادت امير مؤمنان(عليه السلام) نيز همين سخن را بيان کرده است❗
سپس امام(عليه السلام) در ادامه سخن به بيان فضيلت ديگرى از شهداى بنى هاشم پرداخته و داستان شهادت جعفر طيار را ذکر مى کند و خطاب به معاويه
✅مى فرمايد: «آيا نمى بينى گروهى دستشان در ميدان جهاد قطع شد و هر کدام (در اسلام) مقام و منزلتى يافتند، ولى هنگامى که اين جريان درباره يکى از ما رخ داد، لقب «طيار»، پرواز کننده در آسمان بهشت با دو بال به او داده شد»; (أَ وَلاَ تَرَى أَنَّ قَوْماً قُطِّعَتْ أَيْدِيهِمْ فِي سَبِيلِ اللهِ ـ وَلِکُلّ فَضْلٌ ـ حَتَّى إِذَا فُعِلَ بِوَاحِدِنَا مَا فُعِلَ بِوَاحِدِهِمْ قِيلَ: «الطَّيَّارُ فِي الْجَنَّةِ وَ ذُو الْجَنَاحَيْنِ»).
🔘در شرح نهج البلاغه مرحوم تسترى از مغازى واقدى چنين نقل شده است که پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) بعد از شهادت جعفر بن ابى طالب وارد بر اسما همسر او شد و خبر شهادت جعفر را به اسما داد سپس فرمود: اى اسما آيا بشارتى به تو بدهم؟
عرض کرد: آرى پدر و مادرم فدايت باد
فرمود: خداوند متعال براى جعفر دو بال قرار داده که در آسمان بهشت با آن پرواز مى کند.
اسما گفت: پدر و مادرم فدايت باد اى رسول خدا اين بشارت را به همه مردم بده.
پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) برخاست و بر فراز منبر رفت و فرمود: «آگاه باشيد جعفر (در ميدان موته) به شهادت رسيد و خداوند (به جاى دو دستش که قطع شد) دو بال براى او قرار داد که در آسمان بهشت با آن پرواز مى کند».
سپس امام بعد از ذکر اين دو مورد مهم از فضايل بنى هاشم به يک بيان کلى مى پردازد
✅و مى فرمايد: «و اگر نه اين بود که خداوند نهى کرده است که انسان، خودستايى کند، گوينده فضايلى را برمى شمرد که دل هاىِ مؤمنان آگاه با آن آشناست و گوش هاى شنوندگان از شنيدن آن ابا ندارد»; (وَلَوْ لاَ مَا نَهَى اللهُ عَنْهُ مِنْ تَزْکِيَةِ الْمَرْءِ نَفْسَهُ، لَذَکَرَ ذَاکِرٌ فَضَائِلَ جَمَّةً، تَعْرِفُهَا قُلُوبُ الْمُؤْمِنِينَ، وَلاَ تَمُجُّهَا آذَانُ السَّامِعِينَ).
👈اشاره به اينکه فضايل ما اهل بيت همه جا را پر کرده و يکى دو تا نيست و به قدرى شهرت دارد که نه تنها مؤمنان، بلکه منافقان و بيگانگان از اسلام نيز با آن آشنا هستند و گروه زيادى آن را از پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) شنيده اند، هرچند امثال تو (معاويه) با آن آشنا
نباشيد;🤔 ولى از آنجا که ممکن است حمل بر خودستايى شود من از بازگو کردن آن فضايل فراوان چشم پوشى
میکنم و آن را به داورى مؤمنان و اصحاب خاص پيامبر(صلى الله عليه وآله) که هنوز بسيارى از آنها در ميان مسلمانان زندگى مى کنند وا مى گذارم.
سرانجام امام(عليه السلام) در پايان اين فراز از نامه گويى بر معاويه فرياد مى زند
✅و مى فرمايد: «پس دست از اين سخن ها بردار و گمراهان را از خود دور کن ما برگزيده و پرورش يافته و رهين منت پروردگار خويش هستيم و مردم پرورش يافتگان و تربيت شدگان و رهين هدايت ما هستند»; (فَدَعْ عَنْکَ مَنْ مَالَتْ بِهِ الرَّمِيَّةُ فَإِنَّا صَنَائِعُ رَبِّنَا، وَالنَّاسُ بَعْدُ صَنَائِعُ لَنَا).
👈به اعتراف شارحان نهج البلاغه، اين جمله بسيار فصيح و بليغ محتواى بسيار والايى دارد و پاسخ دندان شکنى به سخنان بى ارزش معاويه است.👏
زيرا با توجّه به اينکه «صَنائِع» جميع صنيعه و اين واژه به معناى برگزيده و پرورش يافته و رهين منّت است،
امام(عليه السلام) مى فرمايد: جاى ترديد نيست که آفتاب نبوّت از خانه ما طلوع کرد. خداوند برگزيده خودش پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) را از خاندان ما انتخاب نمود و او را پرورش داد و در آغوش وحى تربيت نمود; هنگامى که به اوج کمال و علم و هدايت رسيد به هدايت مردم پرداخت و ما هم به دنبال او همين راه را برگزيديم، بنابراين ما تربيت يافتگان و برگزيدگان خداييم و مردم تربيت يافته و ساخته و پرداخته برنامه هاى ما، از اين رو جاى اين ندارد که ما را با ديگران مقايسه کنى و در نامه خود نام افرادى را ببرى که اگر هدايت شده اند به وسيله ما هدايت شده اند.😊
سوال امشب:
❓❓❓در عبارت آخر ، منظور از «صنائع لنا»که حضرت فرمودن چیه؟