#شرح_خطبه۶۹
💠خطبه در يك نگاه:
آهنگِ اين خطبه، آهنگ خطبه هاى پرسوز و گدازى است كه على عليه السلام پس از مشاهده جرأت و جسارت لشكريان معاويه و خونسردى و بى تفاوتى گروهى از لشكريانش در برابر جنايات شاميان، ايراد فرموده است.😥
در اين خطبه، نكوهش شديدى از ضعف و زبونى و عافيت طلبى جماعتى از كوفيان و عراقيان شده و حتّى بعضى از تعبيرات آن، نشانه نوميدى حضرت از كارآيى آنان در برابر دشمن است و به نظر مى رسد كه امام عليه السلام تمام اين سخنان را براى تحريك و به اصطلاح بر سر غيرت آوردن، در برابر شاميان ستمگر ايراد فرموده است.
🔰گله شديد از دوستان سست عنصر!
👈از محتواى اين خطبه به خوبى استفاده مى شود که امام(عليه السلام) به عنوان رهبر و فرماندهى که از نافرمانى هاى مکرّر و مستمرّ لشکر خود سخت رنجيده شده و به روشنى مى بيند که دشمن با مشاهده اين حالت هر روز جسورتر مى شود، به نکوهش و سرزنش اين گروه از اصحاب و لشکر خود مى پردازد، بلکه بر سر عقل و غيرت آيند و پيش از آنکه راه بازگشت به روى آنها بسته شود، برگردند و در صف واحدى شجاعانه در برابر دشمن بايستند و او را بر سر جاى خود بنشانند.
👈تعبيرات اين خطبه نشان مى دهد - برخلاف آنچه بعضى از ناآگاهان مى پندارند - امام(عليه السلام) نهايت مدارا را با اين گروهِ سست و بى انضباط به خرج مى داده، تا آنجا که از مدارا کردن با آنان خسته شده،
✅مى فرمايد:
«چه قدر با شما مدارا کنم؟ همچون مدارا کردن با شتران🐪 تازه کار که از سنگينى بار، پشتشان مجروح مى شود، و يا همچون جامه کهنه👕 و فرسوده اى که هرگاه گوشه اى از آن را بدوزند، از سوى ديگر پاره مى شود!» (کَمْ أُدَارِيکُمْ کَمَا تُدَارَى الْبِکَارُ الْعَمِدَةُ، وَ الثِّيَابُ الْمُتَدَاعِيَةُ! کُلَّمَا حِيصَتْ مِنْ جَانِب تَهَتَّکَتْ مِنْ آخَرَ).
👈تشبيهات بالا، از تشبيهاتى است بسيار ظريف و دقيق و پرمعنا، که امام(عليه السلام) درباره اهل کوفه و گروهى از مردم عراق، بيان فرموده; تاريخ نشان مى دهد که بعد از جنگ «صفّين» و مشکلاتى که بر اثر نادانى و نافرمانى گروهى از سربازان امام(عليه السلام) به بار آمد، حالت سستى و ضعف و زبونى و بى تفاوتى در برابر سرنوشت اجتماعى، به آنها دست داد.🤦♂
👥آنها افرادى عافيت طلب و کوته فکر بودند، يا قدرت بر تحليل مسايل اجتماعى نداشتند و يا اگر داشتند براى اينکه خود را به زحمت نيندازند، بى تفاوت از کنار آن مى گذشتند.
حملات غافلگيرانه و غارتگرانه لشکريان شام، که پى در پى به مرزهاى عراق مى شد و گاه تا عمق زيادى نفوذ مى کرد آنها را بيدار نکرد و از فاجعه بزرگى که در پيش داشتند، آگاهشان نساخت و اگر گروهى آگاه شدند، با بى تفاوتى از کنار آن گذشتند.😳
👈امام(عليه السلام) در تشبيه اوّل، آنها را به شترانى🐪 تشبيه مى کند که تازه آماده باربرى شده اند و احياناً پشت و کوهانشان مجروح شده است.
🔄روشن است که همه شتران در آغاز کار چنين اند و بايد اين دوران را تحمّل کنند، تا پشتشان محکم و دست و پايشان، ورزيده شود.💪
👈ولى اين گروه، با همان بارهاى نخستين که در جنگ «صفّين» بر دوششان حمل شد، زانو زدند و بر زمين نشستند و امام(عليه السلام) پيوسته با آنها مدارا مى کرد، بلکه بپاخيزند و با شجاعت و شهامت راه را تا آخر طى کنند.⚠️
👈در تشبيه دوم آنها را به جامه کهنه و پوسيده اى تشبيه مى کند که با کمترين فشار پاره مى شود و هرگاه يک طرف آن را بدوزند، طرف ديگر پاره مى شود.
👈آرى، آنها بر اثر تن پرورى و عافيت طلبى و روحيه ضعيف و افکار پوسيده، مقاومت خود را از دست داده بودند. 😢
✅سپس امام(عليه السلام) به نشانه هاى ضعف و زبونى آنها اشاره مى کند، شايد عيب بزرگ خود را دريابند و در اصلاح آن بکوشند. مى فرمايد: «هر زمان گروهى از لشکريان شام به شما نزديک مى شوند، هر يک از شما در را به روى خود مى بندد، و همچون سوسمار در لانه خود مى خزد، و يا همانند کفتار که در خانه خويش پنهان شده، مخفى مى گردد.» (کُلَّمَا أَطَلَّ عَلَيْکُمْ مَنْسِرٌ مِنْ مَنَاسِرِ أَهْلِ الشَّامِ أَغْلَقَ کُلُّ رَجُل مِنْکُمْ بَابَهُ، وَ انْجَحَرَ انْجِحَارَ الضَّبَّةِ فِي جُحْرِهَا، وَ الضَّبُعِ فِي وِجَارِهَا).
👈تشبيه به «ضَبَّه» (سوسمار) 🐊به خاطر آن است که سوسمار در ميان حيوانات به حماقت معروف است، تا آنجا که حتّى لانه خود را ممکن است گم کند.😏 لذا آن را در کنار تخته سنگى مى سازد که نشانه باشد و گم نشود، به علاوه مى گويند «سوسمار» موجود بسيار بى عاطفه اى است; چراکه حتّى نوزادان خود را مى خورد.😦
👈همچنين تشبيه به «کفتار» نيز به خاطر حماقت اين حيوان است. در شرح خطبه ششم ويژگى هاى ديگرى نيز از «کفتار» بيان گرديد; از جمله اين که او حضور دشمن را احساس مى کند ولى با زمزمه هاى شکارچى به خواب مى رود; خوابى که منتهى به اسارت و مرگ او مى شود و به اين ترتيب کمترين مقاومتى در برابر دشمن خود نمى کند.📛
⬅
️امام(عليه السلام) با اين تشبيهات مى خواهد انگشت روى نقطه اصلى درد بگذارد و بگويد نقطه ضعف آنها کجا است، که دشمن را - على رغم امکانات وسيعى که در اختيار ياران امام(عليه السلام) است - اين چنين جسور و بى پروا ساخته! آرى، درد بزرگ آنها احساس ضعف و زبونى و عدم احساس مسئوليّت در برابر مسايل مهم اجتماعى بود وگرنه با داشتن رهبرى همچون على بن ابى طالب(عليه السلام) بايد به آسانى دشمنان را عقب برانند و تمام کشور اسلام را امن و امان کنند.
☑️حوادث مختلفى که در جنگ «صفّين» واقع شد شاهد گوياى سخنان مولا على(عليه السلام) در اين خطبه است. چگونه لشکر کوفه با حماقت هاى پى در پى و از دست دادن فرصتها، هم خودشان را بيچاره کردند، هم امامشان را به زحمت انداختند، و هم جامعه مسلمين را در زير پرچم ظالمان خونخوار و غارتگران بيدادگر، قرار دادند.🚫
✅سپس حضرت(عليه السلام) با تشبيه ديگرى ضعف و زبونى آنها را آشکار مى سازد و مى فرمايد: «به خدا سوگند! ذليل آن کس است که شما ياور او باشيد😭 و آن کس که به وسيله شما (به سوى دشمن) تيراندازى کند، همچون کسى است که تيرى بى پيکان و بدون پايه رها سازد» (الذَّلِيلُ وَ اللّهِ مَنْ نَصَرْتُمُوهُ! وَ مَنْ رُمِيَ بِکُمْ فَقَدْ رُمِيَ بَأَفْوَقَ نَاصِل)
👈آرى، چوبه تيرِ بدون پيکان، (همان نوک آهنينى که تمام کارآيى تير به وسيله آن است) ظاهرى دارد، ولى کارآيى ندارد. لشکر کوفه نيز غالباً ظاهرى داشتند، امّا به هنگام نبرد، به خاطر روحيه پايين و پستشان قدرتى از خود نشان نمى دادند.
👈با توجّه به اين که «اَفْوَق» به معناى چوبه تيرى است که ته آن شکسته باشد و «ناصل» به معناى تيرى است که عارى از پيکان باشد، معناى جمله بالا اين مى شود که: «شما همانند تيرى هستيد که هر دو قسمت حسّاس آن، از کار افتاده باشد که اوّلاً، نشانه گيرى با آن غيرممکن است و ثانياً، اگر به بدن دشمن برسد اثرى نخواهد داشت و حدّاکثر همانند شلاّقى است که بر بدن نواخته شود!»‼️
✅سپس به يکى ديگر از ويژگى هاى آن جمعيّت سست و ناتوان اشاره کرده مى فرمايد: «به خدا سوگند! جمعيّت شما در ميدان گاههاى شهر (و مجالس بزم) زياد است، ولى در سايه پرچم هاى ميدان نبرد (و عرصه رزم) کم است!» (إِنَّکُمْ وَ اللّهِ لَکَثِيرٌ فِي الْبَاحَاتِ، قَلِيلٌ تَحْتَ الرَّايَاتِ).
👈زيرا به تن پرورى و عافيت طلبى و عيش و نوش عادت کرده ايد و همين امر سبب زبونى و خوارى شما و جرأت و جسارت دشمن گرديده است.
✅در ادامه اين سخن، حضرت به نکته بسيار مهمّى اشاره کرده مى فرمايد: «من به خوبى مى دانم چه چيز شما را اصلاح مى کند، و کژى هاى شما را راست مى نمايد، ولى هرگز اصلاح شما را، با تباه ساختن خويش جايز نمى شمرم!» (وَ إِنِّي لَعَالِمٌ بِمَا يُصْلِحُکُمْ، وَ يُقيمُ أَوَدَکُمْ وَ لکِنِّي لاَ أَرَى إِصْلاَحَکُمْ بِإِفْسَادِ نَفْسِي).
👳«شارحان نهج البلاغه» در شرح اين جمله پر معنا، دو تفسير ذکر کرده اند که منافاتى با هم ندارند و ممکن است هردو صادق باشند و سخن امام(عليه السلام) را ناظر به هردو بدانيم:
1⃣من مى توانم همان کارى که «معاويه» و تمام حاکمان خودکامه و دنياپرست انجام مى دهند، که سران قبايل را با اموال سرشار مى خرند و بيت المال مسلمين را ابزارى براى جلب توجّه آنها قرار داده و بى حساب به اين و آن مى بخشند، انجام دهم; ولى به يقين اين کار، مسئوليّت سنگين الهى دارد; هرگز خدا راضى نيست که حقّ مردمِ ضعيف و محروم به افراد ثروتمندِ شکم پرست، داده شود تا پايه هاى حکومت از اين طريق محکم گردد.👌
2⃣من مى توانم همان برنامه اى که گروه ديگرى از حکّام خودکامه انجام مى دهند، عملى کنم، شمشير در ميان شما بگذارم و هر کس را که به سوى ميدان نبرد حرکت نمى کند، گردن بزنم.😱
🔅در حديثى که در کتاب «الغارات» آمده است، مى خوانيم که روزى على(عليه السلام) مردم کوفه را مخاطب ساخت و فرمود: «وَ اللّهِ لَقَدْ ضَرَبْتُکُمْ بِالدَّرَةِ الَّتِي أَعِظُ بِهَا السُّفَهَاءَ فَمَا أَرَاکُمْ تَنْتَهُونَ، وَ لَقَدْ ضَرَبْتُکُمْ بِالسِّيَاطِ الَّتِي أُقِيمُ بِهَا الْحُدُودَ فَما أَرَاکُمْ تَرْعَوُونَ، فَمَا بَقِىَ إِلاَّ سَيْفِي! وَ إِنِّي لاََعْلَمُ الَّذِي يُقَوِّمُکُمْ بِإِذْنِ اللّهِ وَ لکِنِّي لاَ أُحِبُّ أَنْ آتِىَ تِلْکَ مِنْکُمْ; اى اهل کوفه! به خدا سوگند! من شما را با تازيانه کوچکى که براى اندرز افراد نادان آماده کرده ام، زدم، ولى تأثيرى در شما نکرد! سپس با شلاّقى که حدود الهى را اجرا مى کنم، زدم باز از راه خطا بازنگشتيد! تنها چيزى که باقى مانده، شمشير من است و من مى دانم چه چيز کجى شما را راست مى کند، ولى دوست ندارم از اين وسيله استفاده کنم (و براى اصلاح شما خون هاى گروهى را بريزم)»❗️
⬅️نمونه روشن آن همان چيزى است که در تاريخ زندگى «حجّاج» نوشته اند. هنگامى که سپاه «مهلّب» (يکى از سران خوارج که بر ضدّ حکومت بنى اميّه شوريده بود) ضربا
تى بر پايه حکومت بنى اميّه وارد کرد، «حجّاج» به مقابله با او برخاست; منادى، در کوفه ندا داد، هر کس از حضور در ميدان نبرد در برابر لشکر «مهلّب» خوددارى کند، خونش مباح و از دم شمشير خواهد گذشت; حتّى پيرمردان و بيماران را نيز معاف نکرد.😧
البتّه قبل از «حجّاج» و بعد از او، حاکمان خودکامه ديگرى، اين روش را دنبال کرده اند.
👈امام(عليه السلام) مى فرمايد: استفاده از اين روش براى من ممکن است، ولى من حاضر نيستم، دين خود را براى حفظ مقامم تباه کنم.
👈سپس امام(عليه السلام) در پايان اين سخن، به آنها نفرين مى کند; نفرينى مناسب کارشان و توأم با استدلال;
✅ مى فرمايد: «خداوند صورت هاى شما را بر خاک مذلّت بگذارد و بهره شما را (از حيات سعادتمندانه) نابود کند! شما آن گونه که باطل را مى شناسيد، نسبت به حق شناخت نداريد; و آن چنان که در ابطال حق، کوشا هستيد، براى از ميان بردن باطل اقدام نمى کنيد❗️» (أَضْرَعَ اللّهُ خُدُودَکُمْ، وَ أَتْعَسَ جُدُودَکُمْ! لاَ تَعْرِفُونَ الْحَقَّ کَمَعْرِفَتِکُمُ الْبَاطِلَ، وَ لاَ تُبْطِلُونَ الْبَاطِلَ کَإِبْطَالِکُمُ الْحَقَّ!).
👈در واقع نفرين امام(عليه السلام) چيزى جز نتيجه اعمال آنها نيست; کسى که پشت به جهاد کند و تن به تنبلى بدهد، حاصلى جز ذلّت و محروميّت از بهره ها و مواهب زندگى، نخواهد داشت و دليل آن را بايد در جهل آنها نسبت به حق و عدم قيام آنان در برابر باطل دانست; از اين رو سخن امام(عليه السلام) از هر نظر حساب شده است.
اين همان بدبختى است که دامانِ بسيارى از مسلمينِ امروز را نيز گرفته است. 📛
6.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💎 امام صادق علیه السلام سه بار قسم خوردن که خدا روزی بالاتر از غدیر خلق نکرده!
غدیر از عاشورا بالاتره
از نیمهشعبان بالاتره
از مبعث بالاتره
✅برای اطعام #غدیر ثوابی بیش از بسیاری از اعمال نوشته اند.
#برای_غدیر
┅✿ 🌴 ❀ 🌴 ❀ 🌴 ✿┅
🔶 کانال مولا امیر المومنین (ع)
https://eitaa.com/alafvalafv
#خطبه۷۰
🔹🔹🔹
🔹🔹
🔹
و گفتار آن حضرت است سحرگاه روزى كه ضربت به فرق مباركش رسيد:
نشسته بودم كه خواب مرا گرفت، و رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله بر من آشكار شد، گفتم: اى پيامبر خدا، چه كجى ها و دشمنى ها از امت تو ديدم. فرمود: به آنان نفرين كن. گفتم: خداوند بهتر از آنان را به من عنايت كند، و به جاى من شرى را بر آنان گمارد.
سید رضی : منظور از «اود» كجى و «لدد» دشمنى است، و اين از فصيح ترين سخنان است .
🔹
🔹🔹
🔹🔹🔹
#شرح_خطبه۷۰
"المغتالين" از «ابوعبدالرّحمان سلمى» نقل مى کند: «در آن هنگام که امير مؤمنان على(عليه السلام) در بستر شهادت افتاده بود😔، از او عيادت کردم;
فرمود: نزديک بيا (گويا امام نمى خواست صداى او را ديگران بشنوند) اين در حالى بود که زنان گريه مى کردند; من نزديک امام(عليه السلام) آمدم،
فرمود: «ديشب مى خواستم خانواده ام را بيدار کنم که خواب چشمانم را فراگرفت، در حالى که نشسته بودم». سپس آنچه را در خواب ديده و در متن سخن بالا آمده است، براى او نقل فرمود.
👈به هر حال، اين سخن از شدّت ناراحتى امام(عليه السلام) از کارشکنى هاى گروهى از امّت و آزارهايى که در صحنه هاى مختلف به آن حضرت داده اند، پرده بر مى دارد 😭و اين نخستين بار نيست که امام(عليه السلام) از مردم شکايت مى کند، بلکه در خطبه هاى متعدّدى از «نهج البلاغه» نظير اين معنا با عبارات ديگرى ديده مى شود که همگى حکايت مى کند، گروهى از اصحاب آن حضرت، نه تنها مقامش را نشناختند و حرمتش را پاس نداشتند، بلکه از انواع اذيّت ها و آزارها فروگذار ننمودند.😔
✅امام(ع) در آغاز اين سخن مى فرمايد: «در حالى که نشسته بودم، خواب چشمان مرا فراگرفت» (مَلَکَتْنِي عَيْنِي وَ أَنَا جَالِسٌ).
👈جمله (مَلَکَتْنِي عَيْنِي) (چشمم مالک من شد و بر من مسلّط گشت) کنايه اى است از خواب; زيرا چشم نخستين عضوى است که خواب در آن ظاهر و آشکار مى شود و به همين دليل، به صورت کنايه در مفهوم خواب بکار مى رود.
✅سپس اضافه فرمود: «در خواب رسول خدا(صلى الله عليه وآله) بر من ظاهر شد، عرض کردم: اى رسول خدا! چه کژى ها و عداوتها که از امّتت ديدم؟!» (فَسَنَحَ لِي رَسُولُ اللّهِ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ، فَقُلْتُ: يا رَسُولَ اللّهِ! مَاذَا لَقِيتُ مِنْ أُمَّتِکَ مِنَ الاَْوَدِ وَ اللَّدَدِ؟).
👈شايد کمتر در طول تاريخ بتوانيم برگزيده اى از «اولياءاللّه» را پيدا کنيم که در مدّت کوتاه حکومتش، با اين همه خصومت، دشمنى، کارشکنى، سرکشى و آزار و نامهربانى، رو به رو شده باشد. 😢
هم در آن مدّت طولانى بيست و پنج سالى که امام(عليه السلام) خانه نشين بود، و هم در دوران کوتاه حکومتش، دائماً بر ضدّ او کارشکنى مى کردند و به طور روزافزونى حضرتش را آزار مى دادند; چراکه در دوران خلفا - مخصوصاً خليفه سوم - به انحرافاتى، از جمله حيف و ميل در بيت المال و سپردن مقامات بدست نااهلان، عادت کرده بودند و امام(عليه السلام) مى خواست آنها را به مسير اسلام و راه و رسم پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) و اجراى حق و عدالت بازگرداند; ولى اين داروى شفابخش، چنان در کام آنها تلخ بود که گاه نزديکترين آنها نيز تحمّلش را نداشتند و لذا مى توان گفت: دوران حکومت امام(عليه السلام)، مملوّ از طوفانها و حوادث تلخ و پى در پى بود.🌪
بنابراين، تعجّب نيست امامى که آن همه صبر و حوصله داشت که خاشاک را در چشم و استخوان را در گلو تحمّل مى کرد، در عالم خواب و رؤيا، شکايت امّت به پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) برد.
اکنون ببينيم پيامبر(صلى الله عليه وآله) در جواب امام(عليه السلام) چه مى فرمايد;
✅«فرمود: آن ها را نفرين کن!» (فَقَالَ: «ادْعُ عَلَيْهِمْ»)
✅امام(عليه السلام) مى گويد: «عرض کردم: خداوند بهتر از آنان را به من دهد، و به جاى من شخص بدى را بر آنان مسلّط کند» (فَقُلْتُ: أَبْدَلَنِي اللّهُ بِهِمْ خَيْراً مِنْهُمْ، وَ أَبْدَلَهُمْ بِي شَرّاً لَهُمْ مِنَّي)😔
❓چرا در اين مکاشفه روحانى، پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) دستور نفرين مى دهد، در حالى که آن حضرت، «رحمةٌ للعالَمين» بود؟
اين به خاطر آن است که گاه ناسپاسى و طغيانگرى گروهى از مردم، به جايى مى رسد که تمام روزنه هاى رحمت را به روى خود مى بندند و جايى جز براى عذاب و سلب نعمت باقى نمى ماند.
در چنين مواردى، نفرين، عين حکمت است. به همين دليل در تاريخ انبيا مى خوانيم که با تمام صبر و شکيبايى و لطف و رحمتى که داشتند، گاه راه را منحصر به نفرين مى ديدند; همان گونه که نوح پيامبر(صلى الله عليه وآله) بعد از «نهصد و پنجاه سال!» تبليغ و روشنگرى و هدايت، چاره اى جز نفرين نديد و عرض کرد: «رَبِّ لاَ تَذَرْ عَلَى الاَْرْضِ مِنَ الْکَافِرِينَ دَيَّاراً; خداوندا! احدى از کافران را بر صفحه زمين زنده نگذار!»و طوفان آمد و همه را از بين برد.
👈به هر حال، قابل توجّه است که امام(عليه السلام) با اين که هميشه به اصحاب و ياران خود توصيه مى کرد، با دشمنان مدارا کنند و نسبت به زيردستان مهربان باشند و حتّى در فرمان معروف «مالک اشتر» تأکيد مى کند که نسبت به تمام مردم مصر، اعمّ از مسلمان و کافر، لطف و محبّت کند و مى فرمايد: «آنها يا برادر دينى تواَند و يا انسانى همانند تو»، بايد ديد تا چه حد او را آزار دادند که خودش راضى به نفرين کردن شد; ولى ادب امام(عليه السلام) در برابر رسول خدا(صلى الله عليه وآله) شايان دقّت است که پيش ا
ز اجازه آن حضرت، اقدام به نفرين نکرد.
🔰محتواى نفرين امام(عليه السلام) نيز در خور دقّت مى باشد; چراکه نخست براى نجات خويشتن از دست افراد ناسپاس و قدرنشناس دعا مى کند، سپس از خدا مى خواهد که امام(عليه السلام) را از آنها بگيرد و حاکم ظالمى را بر سر آنان مسلّط کند، تا طعم تلخ اعمال زشت خود را بچشند.😰
👈جمله (أَبْدَلَهُمْ بِي شَرّاً لَهُمْ مِنِّي) (خداوند بدتر از من را بر آنها مسلّط کند) مفهومش آن نيست که امام(عليه السلام) - العياذ باللّه - بد بوده و حضرت شخص بدترى را در نفرين خود، براى حکومت بر آنها تقاضا مى کند; بلکه در ادبيّات عرب، جمله خير و شرّ که به معناى «صفت تفضيلى» به کار مى رود، الزاماً اين مفهوم را القا نمى کند که صفت مورد نظر در هر دو طرف مقايسه، وجود دارد و در يکى بيشتر است; بلکه گاه در طرف مفضول، اصلاً وجود ندارد; همان گونه که در جمله اوّل امام(عليه السلام) نيز اين معنا ديده مى شود، مى فرمايد: «خداوند خوبتر از آنها را به من بدهد» در حالى که آنها خوب نبودند، بلکه يک پارچه نفاق و آزار و شرارت بودند.👌
🔰شاهد اين سخن در آيات متعدّدى از قرآن مجيد نيز ديده مى شود; از جمله در آيه 15 سوره فرقان مى خوانيم: «قُلْ أَذلِکَ خَيْرٌ أَمْ جَنَّةُ الْخُلْدِ; آيا اين، (اشاره به دوزخ و عذابهاى دوزخى است) بهتر است يا بهشت جاويدان؟!»
🔰و در آيه 62 سوره صافّات مى خوانيم: «أَذلِکَ خَيْرٌ نُزُلاً أَمْ شَجَرَةُ الزَّقُّوم; آيا اين (نعمتهاى جاويدان بهشتى) بهتر است، يا درخت زقّوم (همان درختى که از قعر جهنّم مى رويد)؟!»
👈به هر حال، نفرين امام(عليه السلام) در اين مکاشفه روحانى به اجابت رسيد و پس از چند ساعت، امام(عليه السلام) در محراب شهادت به بزرگترين افتخار نايل آمد و در جوار رحمت خدا و در کنار پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله) در بهشت قرار گرفت😭 و بعد از او «معاويه» و سپس «يزيد» و «حجّاج» بر سر مردم ناسپاس عراق مسلّط شدند و دمار از روزگار آنها درآوردند، که در تاريخ بى سابقه بود.
👳«سيّد رضى» در پايان اين خطبه، به تفسير دو واژه از واژه هاى مربوط به اين خطبه پرداخته، مى گويد: «يَعْنِى بِالاَْوَدِ: الاِْعْوِجَاجَ، وَ بِاللَّدَدِ: الْخِصَامَ. وَ هذَا مِنْ أَفْصَحِ الْکَلاَمِ; منظور از «اَوَد» همان اعوجاج و کجى است و «لَدَد» به معناى خصومت است و اين تعبير از فصيح ترين تعبيرات است.»
👈سخن سيّد رضى - رضوان اللّه عليه - ممکن است اشاره به اين باشد که در جمله کوتاه «مَاذَا لَقِيتُ مِنْ أُمَّتِکَ مِنَ الاَْوَدِ وَ اللَّدَدِ» مفاهيم گسترده و دقيقى نهفته شده است چراکه «اَوَد» در اصل به معناى خم شدن چيزى است که ممکن است، بر اثر بار سنگينى حاصل شود و «لَدَد» به معناى خصومت هاى شديدى است که از سوى افراد کينه توز و بى منطق، نسبت به کسى پيدا مى شود. در واقع نادانى و حماقت گروهى از امّت، بارهايى از مشکلات و غم و اندوه بر دوش امام(عليه السلام) نهاد; بارهايى که مى توانست کمر هر انسانى را بشکند. 😔و عداوت و کينه توزى گروه ديگرى که آگاهانه - به خاطر اين که امام(عليه السلام) تسليم هوا و هوسها و خواسته هاى نامشروع آنها نشده بود - به دشمنى دامن زدند، مشکلات بيشترى را براى امام(عليه السلام) فراهم ساخت.
⬅️نتيجه کار اين دو گروه به آنجا رسيد که امام(عليه السلام) آرزو مى کرد هرچه زودتر از ميان آنها برود و در جوار صدّيقين و شهدا و اولياء اللّه، قرار گيرد.
💐امروز پنجشنبه ۲۴ ذی الحجه روز مباهله است
۱) روز عید بزرگ مباهله
۲) سالروز بخشش انگشتر در رکوع و نزول آیه ولایت"انما ولیکم.. "
(مائده/۵۵)
۳) سالروز نزول آیه تطهیر و صدور حدیث شریف کساء در جریان مباهله
۴) سالروز نزول سوره مبارکه انسان (هل اتی) در شان پنج تن آل عبا علیهم السلام می باشد.
🌸 این روز بزرگ تبریک و تهنیت باد.🌹
🔸 اعمال روز مباهله
🔷 غسل
🔷 دورکعت نماز
🔷 خواندن دعای مباهله
🔷 هفتاد بار استغفار
🔷 صدقه دادن
🔷 زیارت امیرالمومنین(علیه السلام)
🔷 زیارت جامعه کبیره که از همه مناسب تر است ....
اللهم طال الانتظار
عجل لولیک الفرج
#خطبه۷۱
🔹🔹🔹
🔹🔹
🔹
سخنى از آن حضرت (ع) در نكوهش مردم عراق:
اما بعد، اى مردم عراق، شما همانند زنى آبستن هستيد كه چون مدت حملش به سر آيد، بچه خود مرده بيفكند و سرپرستش بميرد و بيوگيش مدت گيرد و آنكه به او از همه دورتر است، ميراثش بخورد.
به خدا سوگند، كه من به اختيار خود به نزد شما نيامدم، بلكه دست حوادث بود كه مرا بدين سوى سوق داد. به من خبر رسيده كه گفته ايد: على دروغ مى بندد. خدايتان بكشد به چه كسى دروغ مى بندم؟ آيا به خدا دروغ مى بندم، در حالى كه، من نخستين كسى هستم كه به او ايمان آورده ام يا بر پيامبر او دروغ مى بندم، در حالى كه، من نخستين كسى هستم كه او را تصديق كرده ام. به خدا سوگند، كه نه چنين است بلكه آنچه مى گفتم معنى آن درنمى يافتيد زيرا شايسته دريافت آن نبوديد.
اى شگفتا، شگفتا، دانش و حكمت را برايگان پيمانه مى كنم، اگر آن را ظرفى باشد. «شما پس از اندك زمانى از خبر آن آگاه خواهيد شد.»
🔹
🔹🔹
🔹🔹🔹