.
هفتم
.
مو هایش خاکستری هست . خاکستر سیگاری که بین انگشت اشاره و شستش گرفته را می تکاند.دوباره کامی از سیگار می گیرد. به جوانی اش فکر می کند . به تمام سرمایه جوانی اش که پای قمار رفت که رفت. هنوز هم منتظر اویی هست که گذاشت و رفت.او تمام مرد بود ، او زندگی اش بود. شاید انتظار فایده ای ندارد. ساعت دوازده و ربع شب.
#داستان_دنباله_دار
#هفتم
@alef_laam_mim
آن قدر ها هم که میگویند آرزویش دور نیست
تصورش را بکنید
هوای بارانی بین الحرمین
بین الحرمین پرِ زائر است
مگر می شود خلوت
مگر می شود به کسی که فقط اربعین، حرم را دیده
گفت حرم خالی از زوار است
تصور کنید حرم را پر از زائر
آن قدر ها هم که می گویند آرزویش دور نیست
@alef_laam_mim
*
حضرت آقای وحید توصیه فرمودن:
ساعت 11 شب دعای فرج_الهی عظم البلاء_ بخونید
و بعد از اون یه حمد
و هدیه کنید به حضرت نرجس خاتون (سلام الله علیها)
🍃
@alef_laam_mim
.
داستان مفصل است.
گفته اند نیمه شعبان بود.
حضرت ابو محمد عمه شان _حکیمه خاتون _را به خانه خواستند .
حضرت خبر از به دنیا آمدن پسری می دهند.
حکیمه خاتون می پرسد :
مادرش کیست؟
_نرجس خاتون.
_نرجس خاتون که ...
شک برش داشت . نرجس خاتون که نشانی از بارداری ندارد.
.
وقت سحر است . حضرت نرجس بر می خیزد برای نماز شب.
نماز که تمام شد بر می گردد به رخت خواب .
.
حکیمه خاتون در دلش می گوید :
نکند امام اشتباه کرده!
صدای حضرت از اتاق کنار می آید:
شتاب نکن که امر نزدیک است!
.
ساعتی نمی گذرد . ناگهان درد حمل سراغ نرجس خاتون می آید
و کمی بعد فرزند به دنیا .
.
امام پسرش را به سینه می فشارد. می فرماید:
پسرم ، سخن بگو
فرزند شروع می کند
اشهد ان لا اله الله
اشهد ان محمدا رسول الله
اشهد ان علیا ولی الله
....
@alef_laam_mim
الفلاممیم
. داستان مفصل است. گفته اند نیمه شعبان بود. حضرت ابو محمد عمه شان _حکیمه خاتون _را به خانه خواستند
.
حکیمه خاتون می فرماید:
صبح فردای آن شب به خانه امام رفتم .
نشانی از پسر جز گهواره خالی نبود.
امام فرمود :
او را امانت سپردم
_به چه کسی؟
_به همان که مادر موسی ، موسی را به او سپرد.
@alef_laam_mim
الفلاممیم
#هشتم اش بماند برای فردا
امروز چه باید بگویم ؟
#هشتم اش را ؟
#اول تا #هفتم مگر چقدر به یادت بودند که #هشتم_ی یادت باشد
همه یکی اند
چه فرقی می کنند با هم
یکی دارا یکی ندار
یکی دانا یکی نادان
یکی..... یکی.....
یکی یکی شمردم
#اول
#دوم
.
.
#هفتم
امروز چه باید بگویم ؟
#هشتم اش را؟
دیگر نمی گویم
به جایش شما را می گویم
شما کجایی؟
...
#داستان_دنباله_دار
@alef_laam_mim
.
دوازدهم
.
منتظر نشسته.
با عبا و عمامه .
خال سیاه گونه راستش بدجوری دلرباست.
جوانی است بیست ، سی ساله.
منتظر امر حق.
منتظر کسانی که منتظر خیلی چیز ها هستند غیر او .
زیر لب زمزمه می کند : الهی عظم البلاء...
#دوازدهم
#داستان_دنباله_دار
@alef_laam_mim
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
زیارت آل یاسین ، عاشقانه است 💛
سلامٌ علی آل یاسین ...
@alef_laam_mim
.
خیلی زیاد درباره اش بحث کرده اند .
جبر یا تفویض ؟!
.
امر بین امرین
بین آن دو ،
میدانی یعنی چه؟
خیلی هم پیچیده نیست!
.
می گویم :
بین آن دو
زندگی ماست.
تا با اختیار خطایی می کنیم
جبری در زندگی سر در می آورد و
برمان می گرداند پیش خدایمان.
.
غیر این است؟!
@alef_laam_mim
1_252259168.mp3
3.24M
.
عصر ما عصر غفلت نیست!
.
آیت الله حائری شیرازی
@alef_laam_mim