eitaa logo
کانال رسمی شعر آل یاسین
6.6هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
960 ویدیو
119 فایل
خادم کانال: @sajjad_a110
مشاهده در ایتا
دانلود
امشب که می خواهد دلم سامان بگیرد باید که چشمانم کمی باران بگیرد وقتی که شعری می نویسم روی کاغذ شاید که بغضی در گلویم جان بگیرد مثل همیشه این غزل تا بیت آخر حال و هوایی مبهم و پنهان بگیرد با چشم گریان ندبه می خوانم برایت شاید دعا با دیده ای گریان بگیرد آقا بیا تا در میان قلب شیعه این زخم کهنه عاقبت درمان بگیرد هر جمعه من روی تو را را چشم انتظارم تا اینکه عصر غیبتت پایان بگیرد... 🔸شاعر: @aleyasein
آتش گلستان می شود وقتی بیایی رحمت چو باران می شود وقتی بیایی دنیا برای جشن موعود تو ای ماه خورشید باران می شود وقتی بیایی با اذن حق افلاک در امر تو چون هست هرذره طوفان می شود وقتی بیایی ای نسخه پایانیِ دست خداوند هر درد درمان می شود وقتی بیایی دلها شده بازار سردی از عواطف دلها بهاران میشود وقتی بیایی ای دستگیرِ ضعفا با قدرت تو موری سلیمان می شود وقتی بیایی هرشیعه را که چاه غربت کرده محبوس سلطان کنعان می شود وقتی بیایی ادیانِ دیگر هم همه یار تو هستند کافر مسلمان می شود وقتی بیایی تو توبهٔ ما را پذیرفتی و آخر شرمنده شیطان می شود وقتی بیایی در دولتت ثابت قدم ها پای کارند پاینده ایمان می شود وقتی بیایی از نام تو هم ، ضربه ها خورده عدویت حتما هراسان می شود وقتی بیایی ازغربت زهرا تو قلبت درد دارد قبرش نمایان می شود وقتی بیایی درکعبه چون پا مینهی ذکر طوافت نام علی جان می شود وقتی بیایی آن دم که بر جد غریبت روضه خوانی هر دیده گریان می شود وقتی بیایی 🔸شاعر: @aleyasein
ازین همه فراق، دل کباب شد بیا دگر زمانه بی تو بر سرم خراب شد بیا دگر سکینه ی زمین و آسمان، امام مهربان زمانه، سینه اش پُر اضطراب شد بیا دگر مرا زیاد در گناه دیدی و دلت شکست دلم شکست و از خجالت آب شد بیا دگر خجالت آور است گفته ام، نمایِ شهرمان چقدر بی حیا و بد حجاب شد بیا دگر فقیرها به زیر پای اغنیا فدا شدند دوباره از حقیقت اجتناب شد بیا دگر هوا بدون بودنت، جهنم است بی گمان نفس زدن برای ما عذاب شد بیا دگر هزار و یک طریق خواندمت بیا، نیامدی به هر دری زدم دلم جواب شد بیا دگر هنوز می رسد نوا، حسین زیر دست و پا... میان خون محاسنش خضاب شد بیا دگر 🔸شاعر: @aleyasein
منتظر مانده زمین تا که زمانش برسد  صبح همراه سحرخیز جوانش برسد خواندنی تر شود این قصه از این نقطه به بعد  ماجرا تازه به اوج هیجانش برسد پرده ی چاردهم وا شود و ماه تمام  از شبستان دو ابروی کمانش برسد لیله القدر بیاید لب آیینه ی درک  سوره ی فجر به تاویل و بیانش برسد نامه داده ست ولی عادت یوسف اینست  عطر او زودتر از نامه رسانش برسد شعر در عصر تو از حاشیه بیرون برود  عشق در عهد تو دستش به دهانش برسد ظهر آن روز بهاری چه نمازی بشود  که تو هم آمده باشی و اذانش برسد 🔸شاعر: @aleyasein
نمیخواهم شبیه قبل آهم را نگه دارم به تو رو میزنم تا تکیه گاهم را نگه دارم نمیخواهم ببینم هیچ چیزی را بغیر از تو برای دیدنت باید نگاهم را نگه دارم دو پلکم را چو سدّی میکنم بر راه چشمانم که هرجوری شده سیل گناهم را نگه دارم پلنگی میشوم تا قُله می آیم که قبل از فجر به هر قیمت شده بر قُله ماهم را نگه دارم نگاهت نور خورشید است و من یک ماهِ تاریکم کمک کن وجهه ی روی سیاهم را نگه دارم چه بادی میوزد در عالم امیال طوفانی مگر با دست های تو کلاهم را نگه دارم 🔸شاعر: @aleyasein
جمعه ها را همه از بس که شمردم بی تو  بغض خود را وسط سینه فشردم بی تو بس که هر جمعه غروب آمد و دلگیرم کرد  دل به دریای غم و غصه سپردم بی تو تا به این جا که به درد تو نخوردم آقا  هیچ وقت از ته دل غصه نخوردم بی تو چاره ای کن، گره افتاده به کار دل من  راهی از کار دلم پیش نبردم بی تو سال ها می شود از خویش سؤالی دارم  من اگر منتظرم از چه نمردم بی تو با حساب دل خود هر چه نوشتم دیدم  من از این زندگیم سود نبردم بی تو گذری کن به مزارم به خدا محتاجم من اگر سر به دل خاک سپردم بی تو 🔸شاعر: @aleyasein
کم نکن سایه ی لطفت ز سرم آقاجان گرچه من جنس خرابم بخرم آقاجان آنقَدر فکر و خیالم شده دنیا دیگر از غم و غصه ی تو بی خبرم آقاجان یک قدم محض رضای تو نشد بردارم اصلا انگار فقط دردسرم آقاجان در بساط غمتان مدعی ام اما حیف غافل از ناله و اشک سحرم آقاجان پروبالم شده زخمی به زمین افتادم کمکی کن که  به سویت بپرم آقاجان غیر این خانه پناه دگری نیست مرا باز کن دربه رویم  پشت درم آقاجان تا به اینجا که رسیدم مدد سلطان است راهی ام کن دم ایوان حرم آقاجان بعد مشهد سفر کرببلا میچسبد یک شب جمعه بیا و ببرم آقاجان در شب اول قبرم به شما محتاجم گر نیایی بخدا در خطرم آقاجان 🔸شاعر: @aleyasein
بیا که دیده حرام است بی تو دیدارش بیا که دل شده خون درفراق دلدارش بیا که دین چو علی مانده استخوان به گلوی بیاکه رفته حقیقت به دیده‌گان، خارش علی که زادگهش بوده دامن کعبه هنوز میرسد از این جماعت، آزارش به غربت حرم و خانه ی خدا بنگر که نام قاتل زهراست نقش دیوارش حرم غریب وتومظلوم،شیعه‌ات تنها سرشک‌توست که ریزد زچشم خونبارش هنوزکعبه سیه‌پوش‌مادرت‌زهراست هنوزاَشک‌حرم‌می چکدبه رُخسارش بیا و داد علی را از آن خطیب بگیر که بغض آل علی می دمد زگفتارش حرم گریست‌ درآن‌شب‌که جدّ مظلومت زمکّه رفت برون با تمامِ انصارش بیا که بیت به دور سرت طواف آرد بیا که کعبه شود باتو،تازه دیدارش زمهر آل علی دل نمی برد «میثم» اگر بُرند زبان و کشند بردارش @aleyasein
کانال رسمی شعر آل یاسین: این روزها دیگر کسی یاد شما نیست دیگر کسی با نام‌هایت آشنا نیست مثل گذشته نیست دیگر کارهامان شبهای جمعه روی لبهامان دعا نیست حق با شما بوده اگر خیمه‌نشینی این جا میان ما برای تو که جا نیست تفریح بعضی‌ها مهم‌تر از نماز است یک عده‌ای هم کارشان غیر از ریا نیست دیگر گذشت آن هفته‌های جمکرانی دیگر سه‌شنبه‌های هفته با صفا نیست در بند نفس خود گرفتاریم از بس... که لحظه‌هامان از گرفتاری جدا نیست بیچارگی یعنی همین، روزی بفهمیم در دفتر چشم انتظاران نام ما نیست چیزی که از ما دیده‌ای تو بی‌وفائی‌ست چیزی که ما دیدیم از تو مهربانی‌ست اصلاً چه کاری بهتر از روضه گرفتن؟ حالا که روزیِ گدایان کربلا نیست شاعر : @aleyasein