مهدی قنبریان دهکردی:
✔️ بیانات آیة الله شبیری زنجانی حفظه الله دربارهی شخصیت امام خمینی رحمه الله، جزئیات وقایع ۱۵ خرداد در قم و اقدامات علماء در #حمایت از امام:
🔹 جزءِ نوادرِ قرون
انسانهای #شجاع طرز فکرشان با انسانهای #معمولی متفاوت است. لذا فکر #انقلاب در دیگران وجود نداشت. آقای خمینی دلِ قوی داشت و در شجاعت جزء #نوادر قرون و در این جهت مشابه مرحوم مدرّس بود که در شجاعت نادرهای بود.
🔹 سخنرانی ۱۵ خرداد سال ۴۲ در مدرسه فیضیه
دو سه شب قبل از پانزده خرداد ۱۳۴۲، #شب_عاشورا از طرف آقای گلپایگانی به منزل حاج آقای ما آمدند و گفتند که آقای خمینی میخواهد در #روز_عاشورا سخنرانی کند و #اطلاع داریم که #حکومت تصمیم دارد ایشان را #دستگیر کند و این کار جدّی است و آقای خمینی حرف ما را #قبول نمیکند و از حاج آقای والد خواسته بودند چون با آقای خمینی #رفیق است، آقای خمینی را از این کار منصرف کند.
شب عاشورا نیمه شب هم بعضی از زنجانیها حاج آقا را بیدار کردند که شما آقای خمینی را از این کار #منصرف کنید.
#عصر روز عاشورا مرحوم والد، من را فرستادند که به منزل آقای خمینی بروم و از طرف ایشان بخواهم #سخنرانی نکند.
منزل آقای خمینی خیلی #شلوغ بود، چون میخواستند برای سخنرانی بیایند. موفق نشدم آقای خمینی را ببینم.
آقای شهاب اشراقی #داماد ایشان را دیدم و مطلب را به او گفتم.
آقا شهاب رفت و به آقای خمینی اطلاع داد ولی آقای خمینی گفته بود که اینها #تهدید و #ارعاب است و #اعتنا نکرده بود. بعد هم آقای خمینی به فیضیّه آمد و سخنرانی کرد. ولی او را #دستگیر نکردند. آقا شهاب مرا دید و گفت: دیدی تهدید و ارعاب بود و خطری نبود؟!
البته طبیعی هم بود که حکومت در روز عاشورا اقدام به #دستگیری نکند، چون مردم #عزادار بودند و غائله بیشتر میشد ولی بعد از دو روز ایشان را دستگیر کردند.
🔹 تلاش علماء برای جلوگیری از آسیب رساندن رژیم پهلوی به امام خمینی رحمه الله
وقتی آقای خمینی را #دستگیر کردند، آقای #شریعتمداری، آقای #میلانی، آشیخ محمد تقی #آملی ساکن تهران و آمیرزا احمد #آشتیانی اقدام کردند و درباره مصونیت قضایی آقای خمینی نامهای به دستگاه حاکم دادند. نامه به امضاء این چهار عالم، ولی #متن نامه از آقای #شریعتمداری بود. از خود آقای #شریعتمداری شنیدم که گفت: «متن نامه را من نوشتم.». قاعدةً هم آن نوشته با #سبک_نگارش آقای شریعتمداری #موافق بود نه با قلم آقایان دیگر. مفاد نامه این بود که آقای خمینی #مجتهد و #مرجع است. قانون درباره مجتهد تصریح به مصونیت قضایی #نداشت ولی آقای شریعتمداری به #فحوای قانون استدلال کرد که چون #نمایندگان_مجلس طبق قانون #مصون هستند و طراز اوّلِ #فقها بر نمایندگان #اشراف دارند، پس #بالأولویّة فقهاء و مجتهدین مصون هستند.
🔹 جلسهی چارهاندیشی علماء در منزل آیةالله سید احمد زنجانی رحمه الله
وقتی آقای خمینی را دستگیر کردند، همه آقایان (غیر از #آقا_نجفی که به صحن مطهر رفته بود.) در بالاخانه منزل حاج آقای #والد جمع شدند. آقای #گلپایگانی، آقای #شریعتمداری، آقای میرزا هاشم #آملی بودند. آقای #اراکی نبودند چون ایشان اصلاً جایی نمیرفت!
آقای #مشکینی آمد و قدری اظهار حرارت و ناراحتی کرد. آقای گلپایگانی هم قدری به آقای مشکینی تند شد. بعداً آقای مشکینی درباره تندی آقای گلپایگانی به وی، میگفت: «ما تحمّل میکنیم.»
آقای حاج آقا رضا #صدر روی پلّههای بالاخانه نشسته بود و جلو بعضی از اشخاصی را که مناسب نبود در جلسه بالاخانه شرکت کنند، میگرفت و نمیگذاشت بالا بیایند. یکی از اصحاب نزدیک یکی از آقایان که #متّهم بود با #دستگاه_شاه مرتبط است، خواست بالا بیاید ولی حاج آقا رضا جلویش را #گرفت و خیلی به آن شخص برخورد!
🔹 تجمعِ اعتراضیِ علماء در شهر ری
بعد از آن جلسه قرار شد علما در شهر ری #اجتماع کنند. آقای شریعتمداری به آقایان نامه نوشت و آنها را برای اجتماع #دعوت کرد. آقای میلانی، آقای آخوند ملّاعلی #همدانی و آقای آمیر سید علی #بهبهانیِ اهوازی جزء #مدعوّین آقای شریعتمداری بودند. در اجتماع شهر ری آسید ابوالحسن #رفیعی را نیز آورده بودند.
🏷 به نقل از نسخهی قدیمِ پایگاه اطلاعرسانیِ مرجعِ بزرگوار
@tafaqqoh
@alfavayedolkoronaieh🌱
🏴 اشعار #شب_عاشورا
========================
#امام_حسین
@shere_aeini
سرش آمد بلایی از همه نوع
دید چشمش جفایی از همه نوع
از لبش نذر دستگیری ما
رفت بالا دعایی از همه نوع
ته گودال قتلگاهش خواند
زیر لب ربنایی از همه نوع
درد زخمش نه بلکه او را کشت
درد بی اعتنایی از همه نوع
قاتل حجت خدا شده بود
لشگر بی حیایی ازهمه نوع
روی مرکب از این و ان میخورد
ضربه هایی نهایی از همه نوع
داشت خولی بی حیا مثل
حرمله اشتهایی از همه نوع
نیزه داری حریص می انداخت
نیزه ی بی هوایی ازهمه نوع
زیر هر نعل تجربه بکنند
دنده ها جابجایی از همه نوع
جهت قتل صبرش اوردند
دشمنان حربه هایی از همه نوع
میشمارم یکی یکی همه را
میکِشم بین روضه فاطمه را
همه جا بود صحبت شمشیر
صحبت از فرط کثرت شمشیر
همه بالاتفاق می گفتند
بعد نیزه است نوبت شمشیر
دوستان را همه خبر کردند
دشنه امد به دعوت شمشیر
جه بگوییم از چکاچک ان ؟
گریه دارد حکایت شمشیر
کار دست تن ضعیفش داد
کینه ی بی نهایت شمشیر
وسط دشت ریخت برگ و برش
گل زهرا به ضربت شمشیر
در تنی تکه تکه پیدا بود
شدت هر اصابت شمشیر
وقت تقطیع ؛ استخوان هایش
شده اسباب زحمت شمشیر
زخم هایش همه دهن وا کرد
بعد کلی لجاجت شمشیر
نیت استلام رویش داشت
آه از قصد قربت شمشیر
می کشیدند روی صورت او
شبث و شمر با خط شمشیر
به همین ضربه ها بسنده نشد
کم به اشک حسین خنده نشد
هرکسی داشت بین دامان سنگ
این چنین جمع شد هزاران سنگ
همه را کرده بود در خیمه
سخت دلواپس و پریشان سنگ
بغض حیدر بهانه ای شده بود
تا بگیرد دوباره تاوان سنگ
چقدر مثل نیزه جولان داد
دم مغرب میان میدان سنگ
به بزرگ قبیله رحم نکرد
ذره ای هم نداشت وجدان سنگ
وسط کشمکش چه می بارید
بر سر او شبیه باران سنگ
دردش از تیر تیز کمتر نیست
مثل تیری سه شعبه سوزان سنگ
دهنش را هدف گرفتند آه
تا اصابت کند به دندان سنگ
لحظات گرسنگی میخورد
عوض چند لقمه ی نان سنگ
تا همان لحظه های اخر زد
بوسه ها بر لبان عطشان سنگ
ذره ای هم خطا اگر رفته
میکند شهر شام جبران سنگ
طلب سکه ی دوچندان کرد
ان که انداخته دوچندان سنگ
وای از ضربت به پیشانی
سر او را شکست یک آن سنگ
بهتر ان است تا بگویم که
خورده بر ایه های قران سنگ
سنگباران او تمام نشد
سوره ی فجر احترام نشد
وقت گشت و گذار تیر و کمان
سخت باشد مهار تیر و کمان
چه بگویم که بی خبر باشید ؟
ازقرار و مدار تیر و کمان
عصر روز دهم به چشم امد
جرات بی شمار تیر و کمان
هرکه طوری خودی نشان می داد
حرمله پای کار تیر و کمان
باز آمد به قصد ازار
پدر شیرخواره تیر و کمان
رفت بالا همین که دشداشه
شد "سپیدی" شکار تیر و کمان
مثل مسمار داغ اینجاهم
سینه را کرد پاره تیر و کمان
هیچ کس مثل او نخواهد شد
تا قیامت دچار تیر و کمان
بر دل اهل خیمه داغ گذاشت
تا که امد دوباره تیر و کمان
کم می امد اگر که تیر ان وقت
کعب نی بود یار تیر و کمان
حرمله قصد داشت اخر کار
سازد از گاهواره تیر و کمان
چشم بر راه نوبت خویش اند
تیغ های کنار تیر و کمان
در بگو و بخند زخم زدند
باز هم امدند زخم زدند
وای از لحظه ی فرود عمود
از قیام و سپس قعود عمود
بی گمان بندگی شیطان است
حاصل چندتا سجود عمود
بچه های امام دل نگران
ترس دارند از وجود عمود
نفسی تازه کرد سر نیزه
از همان لحظه ی ورود عمود
غرق خون کرد کاکل او را
صاحب بزدل و حسود عمود
تار و پود حسین ریخت بهم
از زمختی تار و پود عمود
سر اقای ما چه اورده
رفت و برگشت دیر و زود عمود
زخم فرق حسین پس از چیست ؟
بین میدان اگر نبوده عمود
باهرانچه که شد زدند او را
لگد ازرده کرد پهلو را
باعث هرچه دردسر چکمه
دارد از هر نظر خطر چکمه
دشمنانش امان نمی دادند
نیزه میخورد پشت سر چکمه
گاه میخورد روی لبهایش
گاه میخورد بر کمر چکمه
امد از راه ناسزا هم گفت
تا زند زخم بر جگر چکمه
به کسی چکمه های خود را داد
که از او خورد بیشتر چکمه
اینکه میراث مادرش زهراست
پهلویش میخورد اگر چکمه
پای سنگین گریز روضه ماست
گریه دارد از این نظر چکمه
نذر کردند تا که پرت کنند
سوی جسمش چهل نفر چکمه
وقت گودال رفتنش زینب
چقدر دید دور و بر چکمه
در غیاب سنان می امد چوب
پیرمردی به صورتش زد چوب
شرم دارم ز گفتن خنجر ...
این روضه ادامه دارد...
🔸شاعر:
#علیرضا_خاکساری
@alfavayedolkoronaieh🌱
ویدیو استوری؛ شب دهم محرم
روضه خوانت میشوم با روضه ای تک مصرعی
بر زمین بودی و بر جسم تو پیراهن نبود...
امشَبی را شَهِ دین دَر حَرَمَش مِهمان است
مَکُن اِی صُبح طُلوع 😢
عَصرِ فَردا بَدَنَش... 😭
#شب_عاشورا #مکن_ای_صبح_طلوع
#غریب_گیر_آوردنت
┄┄┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
@Story_Mazhabi
@alfavayedolkoronaieh