ادامه از پست قبل.....
حال سؤال این است که؛ اگر گفته می شود که، علم و یقین پایگاه حجیت نظرات دینی و اجتهاد است، آیا مقصود آن علمی است که از هوش انسانی با تعریف عصب شناختی، به دست می آید و یا اینکه مقصود، یقینی است که از اتصال و پیوند روحی انسان به عالم غیب و عملکرد ذهنی او به دست می آید؟ کدام یک مدنظر است؟ روشن و واضح است که، اگر هوش به معنای عصب شناختی آن پایگاه تولید علم و یقین باشد، هیچ منعی در جایگزینی هوش مصنوعی به جای فقیه و تولید و تکوین #فقیهمصنوعی وجود ندارد. و چه بسا به زعم برخی از نویسندگان حوزوی که در این زمینه مقالاتی نیز نگاشته اند، آن خطاها و اشتباهاتی که هر انسانی امکان وقوع در آنها را دارد، هوش مصنوعی نداشته باشد، از پیش داوری و قضاوت در یک مسئله ای بری و عاری باشد و اینها سبب گردد که نتیجه حاصله از استنباط فقهی هوش مصنوعی از حجیت لازم برخوردار باشد. در همین موضع لازم است که به نکته ای بسیار مهم تذکر داده شود و آن اینکه، یکی از مهمترین مسائلی که در مباحث علم اصول یا فلسفه اصول ذیل #حجیتعلم باید مورد توجه قرار بگیرد «مبانی معرفت شناختی» است و اتخاذ مبنا در تعریف علم و یقین. اگر این مسئله بسیار مهم مورد غفلت و اهمال قرار بگیرد و درباره آن عرفی گرایی شود، اثرات سوء عدم توجه عمیق به آن، در برخی مواضع از جمله در مواجهه با هوش مصنوعی، بروز خواهد کرد.
3⃣ یکی از نکاتی که موافقان استفاده از هوش مصنوعی در علوم اسلامی به آن تصریح داشته و بسیار بر آن تأکید دارند، حیث #ابزاریبودن هوش مصنوعی است. ایشان باید درباره این حیث به چند سؤال اساسی پاسخ دهند؛ آیا درباره هوش مصنوعی احراز کرده اند که، هوش مصنوعی صرفاً به عنوان ابزار در اختیار فقیه قرار می گیرد و فراتر از ابزار عمل نمیکند؟ یعنی احراز کرده اند که، هوش مصنوعی کاملاً در اختیار پژوهشگر فقه قرار می گیرد و هرگونه که او اراده نماید عمل می کند یا اینکه، امکانات هوش مصنوعی به گونه ای است که می تواند بر فرآیند استنباط او تأثیرگذاشته و او را به مسیری خاص سوق دهد؟ آیا ماهیت ابزاری تکنولوژیهایی که تاکنون وارد جهان اسلام شده اند، به همان تلقی ساده ابزاری خود باقی مانده اند یا اینکه، چرخه استنباط فقیه را نیز متأثر ساخته و آنها متبوع و فقه تابع آنها گشته است؟ چه تحلیلی از ماهیت تکنولوژی دارند؟ چرا در میان تحلیلهایی که از ماهیت تکنولوژی ارائه می شود، فقط ایده ابزاری بودن را برگزیده اند؟ چه نقد و ردیه ای بر سایر ایده ها مانند جهتداری تکنولوژی صورت گرفته است؟ آیا آنها را براساس مبانی فلسفی رد و انکار نموده اند؟ بسیار واضح است که نگارنده، اصرار بر مبنایی خاص در تحلیل ماهیت تکنولوژی ندارد، بلکه تمام سخن بر سر این است که، چرا مواجهه ای نقادانه و از موضعی بنیادین با تکنولوژی و از جمله هوش مصنوعی صورت نگرفته و فقط ایده ابزاری بودن آن مورد توجه ایشان قرار می گیرد؟ همه حرف آن است که، چرا بدون طرح تحلیلهای بنیادین و یکسویه نگرانه، هوش مصنوعی را در حد ابزار تصور نموده اند؟
4⃣ برخی از اساتید حوزه، اینگونه میاندیشند که یکی از موضوعات مهمی که در امر اجتهاد باید مورد توجه قرار بگیرد #روششناسیاجتهاد است. این دغدغه بسیار مبارک است و آثار و برکات خوبی در تربیت طلاب و انگیزه سازی برای آنان و جلوگیری از اتلاف عمر آنها دارد. لیکن این امر مبارک تا آنجایی می تواند ثمرات خوبی داشته باشد که، اجتهاد را به #الگوریتم قابل محاسبه کمی تبدیل نکند. اگر فرآیند اجتهاد تبدیل به حرکت قدم به قدمی شد که در آن همه جزئیات، مکان ها و زمان ها مشخصند و به صورت خودکار بعد از طرح مسئله، این فرآیند آغاز می شود و به صورت خودکار نیز به نتیحه میرسد، در این صورت تنزل مجتهد در منزلت هوش مصنوعی و ارتقاء هوش مصنوعی به جای فقیه و مستنبط صورت خواهد پذیرفت. به زعم ایشان، اگر فرآیند اجتهاد قابل محاسبه کمی و امری #خودکار است، پس نباید ابایی از جایگزینی هوش مصنوعی به جای فقیه در امر اجتهاد داشته باشند، چرا که هوش مصنوعی در دستیابی به چنین ویژگی، پیشرفته تر از انسان میتواند عمل کند. مع الاسف باید گفت، تعریف ایشان از اجتهاد و روششناسی آن، بسان مواجهه روان شناسان غربی با تفکر در وجود انسان است که زمینه تکوین مفهوم هوش را فراهم ساخته و بستر ساز شکلگیری هوش مصنوعی گردیده است.
@alfigh_alosul