چون از بچگی با کامپیوتر سر و کار داشتیم به تایپ و صفحه آرایی و اینجور چیزا تقریباً مسلط بودم؛
- از ماههای اولی که عقد کردیم تو یک موسسه به صورت نیمه وقت مشغول کار شدم، اونجا همین کارای #تایپ_و_صفحه_آرایی و تنظیم کتاب رو انجام میدادم (این کار رو به صورت پیوسته ادامه دادم)
ولی خب چون به کار اداری خیلی علاقهای نداشتم و دوست داشتم برای خودم کار کنم همزمان صبحها یه کار دیگه هم انجام میدادم؛
- یادمه یه سرمایه کوچیک جور کرده بودم میرفتم بازار تهران و اونجا لباس میخریدم و میآوردم تو قم و شمال #بازاریابی میکردم و میفروختم (شغل خوبیه، سود خوبی هم داره، ولی خب هم دست تو این کار زیاده، هم باید برای فروشش فکر اساسی کنی که بتونی زندگی رو بچرخونی / برای خانوما خوبه ولی برای خرج زندگی خوب نیست)
- یکی از اقواممون از شیراز سبزی خشک شده به صورت عمده برامون میفرستاد و ما سبزیها رو #بسته_بندی میکردیم و به مغازه دارها میفروختم (شغل خوبی بود، ولی آستانه سودش واقعا خیلی کم بود)
- چندین ماه صبحها به عنوان #فروشنده تو یه مغازه سوپر مارکت کار کردم (شغل جالبیه، با همه جور آدمی سر و کله میزنی / ولی حقوقش کمه)😊
- چند ماه بود که یه دستگاه چرخ گوشت صنعتی خریدم و شحم گاو رو به صورت عمده میخریدم و روغن شحم گاو #تولید میکردیم و میفروختیم (دردسرش خیلییییی زیاد بود، چون جا هم نداشتم تولیدش سخت بود)
اینا تا قبل از خدمت سربازی بود👆