eitaa logo
کانال علی طیبیان
5.7هزار دنبال‌کننده
397 عکس
322 ویدیو
1 فایل
دهه هفتادی‌ام؛ بابای ۵ فرزند🖐️ اینجا چی میگم؟👇 - خانواده - سیاست - کمی روزمرگی + چاشنی طنز ارتباط با من 👈 @alitayebiyan75
مشاهده در ایتا
دانلود
چون از بچگی با کامپیوتر سر و کار داشتیم به تایپ و صفحه آرایی و اینجور چیزا تقریباً مسلط بودم؛ - از ماه‌های اولی که عقد کردیم تو یک موسسه به صورت نیمه وقت مشغول کار شدم، اونجا همین کارای و تنظیم کتاب رو انجام می‌دادم (این کار رو به صورت پیوسته ادامه دادم) ولی خب چون به کار اداری خیلی علاقه‌ای نداشتم و دوست داشتم برای خودم کار کنم همزمان صبح‌ها یه کار دیگه هم انجام می‌دادم؛ - یادمه یه سرمایه کوچیک جور کرده بودم می‌رفتم بازار تهران و اونجا لباس می‌خریدم و می‌آوردم تو قم و شمال می‌کردم و می‌فروختم (شغل خوبیه، سود خوبی هم داره، ولی خب هم دست تو این کار زیاده، هم باید برای فروشش فکر اساسی کنی که بتونی زندگی رو بچرخونی / برای خانوما خوبه ولی برای خرج زندگی خوب نیست) - یکی از اقواممون از شیراز سبزی خشک شده به صورت عمده برامون می‌فرستاد و ما سبزی‌ها رو می‌کردیم و به مغازه دارها می‌فروختم (شغل خوبی بود، ولی آستانه سودش واقعا خیلی کم بود) - چندین ماه صبح‌ها به عنوان تو یه مغازه سوپر مارکت کار کردم (شغل جالبیه، با همه جور آدمی سر و کله می‌زنی / ولی حقوقش کمه)😊 - چند ماه بود که یه دستگاه چرخ گوشت صنعتی خریدم و شحم گاو رو به صورت عمده می‌خریدم و روغن شحم گاو می‌کردیم و می‌فروختیم (دردسرش خیلییییی زیاد بود، چون جا هم نداشتم تولیدش سخت بود) اینا تا قبل از خدمت سربازی بود👆
دوران سربازی 👇 بعد از اینکه سرباز شدم شرایط یه مقداری متفاوت شد؛ چون صبح تا بعد از ظهر باید می‌رفتم خدمت (البته به غیر از دو ماه آموزشی) تو خدمت سربازی چون معاف از رزم بودم نباید پست می‌دادم معاون پاسگاه گیر داد که آشپزی رو تو انجام بده بیچاره سربازا یک ماه پوستشون کنده شد تا من آشپزی یاد بگیرم😂 ولی خب همین باعث شد که واقعا به آشپزی مسلط شدم؛ بعد از یک ماه یه غذایی درست می‌کردم که سربازا همه انگشتشونو می‌خوردن😋 هرکی ازم تشکر نمیکرد یا غر میزد میگفت غذا نمکش کمه و... بهش ته دیک نمیدادم یا به جای رون مرغ بهش سینه مرغ میدادم😂 صبح تا ظهر که می‌رفتم خدمت، بعد از ظهرها هم تو همون موسسه‌ای که کار انجام می‌دادم مشغول بودم، بعدش میومدم خونه (دیگه واقعا جنازه‌م می‌رسید خونه😩 اون موقع تازه باید با علی اکبر بازی می‌کردم...)