#فلسفه_آموزی
☑️ #بدایه و #نهایه مرحوم #علامه_طباطبایی با تمام ویژگیهای بیبدیلش، فضای آموزش #فلسفه را با چالشهایی جدی مواجه کرده است:
▫️اولا فاقد پتانسیل انتقال #ذوق_حکمت_متعالیه است.
▫️ثانیا #حکمت_اسلامی را منحصر در وجودشناسی کرده و درنتیجه باعث ایستایی آن شده و ارتباط فلسفه با دامنهی دانشها را قطع کرده است.
🌐 @aliebrahimpour_ir
#توییت
🚘 رانندگان گرامی! لطفا در بین خطوط برانید؛
تا ما موتورسوارها بتوانیم از بینتان عبور کنیم... 🏍
با تشکر✋
🌐 @aliebrahimpour_ir
#توییت / #دین
💠 #گاهی با خودم میگویم ناکارآمدی ادعاهای پرطمطراق در #منطق_عمل تا کجا باید جلو برود تا از #استدلال_کلامی مان مبنی بر #دین_حداکثری_متحقق دست برداریم؟
🌐 @aliebrahimpour_ir #کارآمدی #عمل
#توییت
💠 #چه_بد_روحیه ای است:
خودم را #معیار اسلام و ایمان و ولایتمداری و انقلابیگری بدانم و این حق را به خود بدهم بقیه را هم #بر_اساس_خود محک زده و مهر قبولی یا ردّی بزنم!
🌐 @aliebrahimpour_ir
#توییت
💠 #چه_بد_روحیه ای است:
اگر کسی #مثل_من نظر داد و #مثل_من نقد کرد، آدم خوب و انقلابی است؛ اما اگر از کسی نقد کرد که طرفدار من بود یا من دوستش داشتم، #دشمن_شاد_کن و نامیزان است!
🌐 @aliebrahimpour_ir
#توییت
💠 #چه_بد_روحیه ای است:
تا آنجایی که عواطف و احساسات من آسیب نبیند، دیگران حق #آزاداندیشی و #تفکر دارند؛ اما به محض اینکه پَرِ فکرشان به گوشهی مقبولات و احساسات من گرفت، #بی_سواد و #خود_نظریه_پرداز_پندار و #خود_مشاور_پندار #خود_پدر_پندار اند و به خود حق میدهم آنها را از حیّزِ انتفاع ساقط کنم!
🌐 @aliebrahimpour_ir
عقل یشمی خالخال پشمی
#توییت 💠 #چه_بد_روحیه ای است: تا آنجایی که عواطف و احساسات من آسیب نبیند، دیگران حق #آزاداندیشی و
🔳 #چه_بد_روحیه هاییست این #روحیه های بد؛
▪️«ما أُبَرِّئُ نَفْسِي» از اینها؛
▪️فرار از این روحیهها خیلی سخت است و «إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ»؛
▪️«إِلَّا ما رَحِمَ رَبِّي»...
🌐 @aliebrahimpour_ir
🌼 فرازی از #دعای_بیست_و_دو #صحیفه_سجادیه
✅ دیگران برای ما سودی ندارند...
[ #دعا #روایت #حدیث #نمودار #حدیث_نموداری ]
📜 eitaa.com/aliebrahimpour_ir/177 [ترجمه فارسی]
عقل یشمی خالخال پشمی
🌼 فرازی از #دعای_بیست_و_دو #صحیفه_سجادیه ✅ دیگران برای ما سودی ندارند... [ #دعا #روایت #حدیث #نمو
🌼 فرازی از #دعای_بیست_و_دو #صحیفه_سجادیه
✅ دیگران برای ما سودی ندارند...
[ #دعا #روایت #حدیث #نمودار #حدیث_نموداری ]
📜 eitaa.com/aliebrahimpour_ir/176 [متن عربی]
. باسمه
. 🎬 #نقد_فیلم سینمایی🎬
. « #بیست_و_یک_روز_بعد »
✳️عنوان:
. (ابد و) «بیست و (یک روز) بعد»
. [نسخه #کامل و #نهایی]
. ▫️علی ابراهیمپور▫️
. ( #بخش_اول از دو)
💠 «بیستویکروزبعد» فیلمی است پُرمدعا در اکران؛ که هر کدام از آن ادعاها در سنجهی انصاف میتواند وزنکشی شود:«1.فیلم سینماییِ 2.امیدبخشِ 3.کودکونوجوان».
💠 «بیستویکروزبعد»، روایتیست از زندگی پسربچهای یتیم و علاقهمند به سینما و فیلمسازی به نام مرتضی (مهدی قربانی) که در هنگامهی کوششاش برای تهیه دوربین و ساخت فیلم، متوجه سرطان مادرش (ساره بیات) میشود که از او و برادر کوچکترش مخفی کرده و درمانش نیازمند آمپولی گرانقیمت است؛ ازاینرو تمام تلاشش را میکند و حتی ایدهی فیلمش (داستان پسری که پدرش شاگرد مرتاضی هندی بوده و میخواهد قطار را با قدرت ماورایی نگهدارد) را و تنها وسیلهی قیمتی باقیمانده از پدرش (موتور سیکلت) را میفروشد تا پول دارو را تهیه کند؛ ولی بعد از خرید آمپول متوجه میشود این دارو بایستی هر «بیستویکروز» یکبار مصرف شود.
💠 بیستویکروزبعد خوشساخت است و -غیر از پایانبندیاش- روایتی روان و صحیح و مشخص دارد. شخصیتسازی مرتضای فیلم در روند داستان زیباست و دلنشین؛ مرتضی مغرور، آرمانی، بامرام، کوشا و داداشبزرگ است. امتزاج این خصوصیات، صحنههای شیرینی میآفریند. با این حال فیلمنامه روایتی متصل ندارد؛ چراکه داستانهای زائد و فرعیِ زیادی دارد که غیرمتصل به داستان اصلیاند. بهعبارتدقیقتر فرازهای فرعی فیلم، فاقد ارتباط عمودی با بدنه داستاناند که حذف آنها آسیبی به داستان اصلی نمیزند. برای نمونه شرطیبازیکردن مرتضی با جوانان بزرگسالی که در اتاق پشتی کلوپ هستند و سپس فرارکردن از دست آنها، هرچند تلاشی برای کسب درآمد است، اما نقشی در پیکرهی اصلی داستان بازی نمیکند. همچنین است ورود و خروج پدر بچه پولدار کلاسشان.
💠 تا قبل از دهدقیقهی پایانی فیلم، گرچه شاهد دردی از اجتماع هستیم، از تلاشهای امیدوارانهی مرتضی و دوستانش لذت میبریم. اما دهدقیقهی آخر فیلم، همانطور که دنیا را روی دوش مرتضی هوار میکند، شیرینی قبل را هم به کام مخاطب تلخ کرده و ویرایشی جدید به طعم کل فیلم میدهد. مرتضی بعد از اینکه از مسئول داروخانه میشنود دارو را باید بیستویکروزبعد هم تهیه کند، وا میرود! او تمام زندگیاش را برای خرید این دارو خرج کرده و هیچ راهی برایش باقی نمانده: ایدهی فیلماش را فروخته؛ قولی که به مادرش داده را شکسته و شرطیبازیکردن را هم امتحان کرده؛ رفیق حبابسازش هم درآمدش را به او داده؛ تنها هنرش که همان نگهداشتن قطار است را هم با تعداد زیاد تماشاچی به کار گرفته و حتی موتور پدرش که تنها بازمانده قیمتی از اوست و مادرش در حفظ آن تاکید زیادی دارد را هم فروخته. دیگر راهی برای بیستویکروزبعد جلوی پای مرتضی باقی نمانده؛ بنابراین منطقا آیندهاش تاریک و کور است. ازاینرو اینکه در پایانبندی فیلم، جلوی قطار میایستد و میخواهد آن را نگه دارد، بیش از آنکه بخواهد دلالتی به «ایستادگی در برابر مشکلات» داشته باشد، ناامیدی و خودکشی روحی اوست! ازاینرو ایستادن قطار بسی بیمعناست. این قطار جز در ذهن نویسنده و بریده از داستان، نمیتواند بایستد! قطار واقعی همان خبر مسئول داروخانه بود که از روی او رد شد...
(ادامه دارد...)
[ #فیلم #نقد #سینما #نقد_فیلم_سینمایی #رزومه #یادداشت #نقدفیلم #نقدسینما]
🌐 @aliebrahimpour_ir