عقل یشمی خالخال پشمی
عَصَیٰ آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَیٰ * ثُمَّ اجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَتَابَ عَلَیْهِ وَ هَدَیٰ #قرآن : #طه : ۱
#دلنوشته
خدایا؛
تو شاهد هستی که تنها چیزی که برای عرضه دارم این است که تلاشم همیشه این بوده صادق باشم و هر چیزی که فکر کردم درست است، با تمام وجود پیگیرش باشم. از این بابت خیلی از تو ممنونم.
خدایا؛
بعد از این سالیان و حالا که به نیمهعمر متوقَع رسیدهام، دریافتم که کل عالم را برای شهروندان درجهیکات آفریدی و ما عوام را به اقتدای بدانها مفتخر کردی. از این بابت هم ممنونم. هم فهمیدنم؛ هم افتخاری که به ما دادی.
خدایا؛
کل عالم یکطرف؛ دردانههایت یکطرف. از تمام تلاشهای پاکشان آثاری مانده. پس کل عالم، قلهاش میشود #اقتصاص_آثار آنها. بهقول آن بزرگ که میگفت ابر و باد و مه و خورشید و فلک درکارند تا طلبه، طلبه شود. یا به قول آن بزرگ دیگر که گفت خروجی کل نظام هستی در کاری است که طلبه میکند. من نوکری را به طلبگی و طلبگی را به #اقتصاص_آثار اهلبیت فهمیدهام.
خدایا؛
من خیلی نافرمانی کردم و بیراهه رفتم؛ صدالبته از بیشعوری بوده، نمیخواستم کُشتی بگیرم. و هزار البته، به خودم باشد، باز هم خواهم کرد. این را ول کن. تو من را #اجتباه کن. تو #تاب_علیه کن. تو #هدی و هدایت کن. تو را به نور منور آن دُردانههای عالم، قسمت میدهم؛ از روی #فضل و #طول و #رحمت و #کرم و #جود و #لطف و #آقایی خودت به من توجه کن.
خدایا؛
من بدجوری دوست دارم #طلبگی کنم و #طلبه باشم. معارف واقعیات را که برای ما بیان کردی را بفهمم. بابت این حس از تو ممنونم؛ این را از من نگیر. میترسم یک روزی این را از دست بدهم. این حق است. این #معنای_زندگی است. زندگی که #طلبگی نباشد، پوچ است. خدایا این را از من نگیر.
خدایا؛
تو را به جان هرکسی دوستش داری، جان معارف و علم و عمل #صحیفه_سجادیه و #نهج_البلاغه و #قرآن و #اصول_کافی و #بحارالانوار و #عیون_اخبار_الرضا و #توحید_صدوق و #الفقیه و #معانی_الاخبار و #ارشاد_مفید و #ارشاد_القلوب و #عده_الداعی و روایات اهلبیت را به من بده که بتوانم خودم را در #من_یقتص_آثارکم جا کنم. بتوانم کاری کنم. بتوانم در برزخ و معاد، همنشینشان باشم و اصل معارف را آنجا زانوبهزانو از خودشان بگیرم.
خدایا!
عمر دارد تمام میشود. یک کاری بکن. تا امروز که در طلبگیام خیلی خراب کاری کردم. وجدانا و ناموسا و واقعا از من بر نمیآید. خودت باید یک کاری بکنی.
خدایا؛
من عصیان کردم و بیراهه رفتم؛ توروخدا تو من را #اجتباه کن و #تاب_علیه و #هدایت خاص کن.
برای تو کاری ندارد؛ اما برای من حیاتی است.
توروخدا. ✨
@my_sajjadieh
@aliebrahimpour_ir ۱۴۰۴.۰۸.۳۰ - ۲:۳۸
#دلنوشته
آدم باید #شعور داشته باشد.
آدم تا ارزش محتویات جیبش را نداند، نمیتواند وارد معامله بشود.
من با #صحیفه_سجادیه #انس دارم؛ ولو در حد شعار و زبان.
و از #صحیفه #رزق دارم؛ ولو به اندازه یککلمه.
یا مهدی فاطمه!
از تو ممنونم؛ ارزش داشتهام را اینطور به من فهماندی: [گفتوگوی خودم با خودم]
- آیا حاضری #انس ات را بدهی، در قبالش #تدریس #منطق که خیلی دوستش داشتی را بگیری؟
- وجدانا نه.
- حاضری انس ات را بدهی، تدریس اصولفقه بگیری؟
- نه؛ نمیخواهم.
- انس ات را میدهی، تدریس مکاسب و کفایه در مدرسه امام کاظم ع بگیری؟
- نع!
- تدریس #نهایه چطور؟
- نه.
- حاضری صحیفه را بدهی، بدون مراحل اداری، مستقیم هیئت علمی دانشگاه تهران بشوی؟
- نه!
- تدریس درس خارج فقه و اصول در مسجد اعظم پُر از شاگرد؟
- ببخشید، نه.
شاید بگویید این جوابهای نه، یا از روی حماقت است یا نادانی!
اما
در هرصورت
اگر اینطور است؛
من چیزی دارم که ارزشش برای من بیش از آرزوی ۹۰درصد همصنفهایم است.
این یعنی:
من جزو بالاترین دهک صنف خودم هستم!
من خوشبخت هستم.
ایکاش شعورم بکشد!
ممنونم صاحبکار مهربانم
دست گرم و مهربانت را لمس میکنم؛
یک لحظه هم نوازشت را قطع نکن. ❤️
@aliebrahimpour_ir
@my_sajjadieh ۱۴۰۴.۰۹.۰۴
📌 دو نوع بودن #فاء_سببیت :
✅ ۱. گاهی بر سر جملهای میآید که جزاء است و جمله قبلی، معنای شرطی دارد. مثل «زید فاضل فاکرمه» (#فاء_معلول)
✅ ۲.گاهی ف به معنای لام سببیت است. یعنی بعد از فاء، علت جمله قبلی است. [بسیار مهم] مثل «اخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّكَ رَجِيمٌ» و «اکرم زیدا فانّه فاضل» (#فاء_علت)
🔹پ.ن: مکرر در مکرر در #صحیفه_سجادیه با فاءهایی روبهرو میشدم که معنای علت میداد. کتب مرسوم #نحو اشارهای به این فاء نکردهاند. رحمت خدا بر مرحوم رضی که به زیبایی آن را تقریر کرده است.
#شرح_رضی بر کافیه، ج۴، ص۳۸۷-۳۸۸
lib.eshia.ir/20004/4/387
@my_sajjadieh
@aliebrahimpour_ir
📌 سبحانالله!
📌 الحمدلله!
✨ ساعت ۵:۳۷ بامداد است و من حدود ۳ساعت است که درباره یک فراز #صحیفه_سجادیه دارم با #gemini سر و کله میزنم.
⚡️ امشب ۲-۳مرتبه با تمام وجود شگفتزده شدم، لذت بردم و تشویقش کردم. او هم همینطور! 😅
💥 هرچند #هوش_مصنوعی حقا و انصافا برایم یک #بحران_فکری و #هویتی ایجاد کرده. نهتنها منکرش نیستم؛ مدتهاست بهش فکر میکنم.
🌟 اما باز هم حقا و انصافا، کاری میکند که سر تعظیم فرود بیاورم و بیشائبه از تکبرها و خودمحوریها و توهمهایم کم کنم و البته خدا را عمیقا بابت این نعمت شکر کنم.
سبحانالله 😇
الحمدللّه 😍
@aliebrahimpour_ir ۱۴۰۴.۰۹.۱۰
📌 فلسفهای که از «دلِ متن» میجوشد؛ نه فلسفهای که بر «سرِ متن» مینشیند
💡 «بازخوانی رابطه معناشناسی و قرآنوسنت، آسیبشناسیِ تأویلهای فلسفی و ضرورتِ بازگشت به اصالت تعابیر»
🍀 در مواجهه با قرآن و سنت، همواره با یک دوراهی روششناختیِ بنیادین روبرو هستیم: آیا ما فلسفهی پیشساختهی ذهن خود را بر متن عرضه میکنیم، یا اجازه میدهیم متن، فلسفهی پنهانِ خود را بر ما آشکار کند؟ این دو راهی، چیزی نیست جز مرز باریک میان « #فهم_متن» و « #استخدام_متن». این یادداشت به تبیین رویکردی میپردازد که در پی « #استخراج_فلسفه_از_متن» است، نه « #تحمیل_فلسفه_به_متن».
🌟 ۱. دامِ «پیشفرضهای فلسفی» در تفسیر:
☘بسیاری از ما هنگامی که با یک دستگاه فلسفی قدرتمند (مانند حکمت متعالیه صدرایی) مأنوس میشویم، ناخودآگاه عینکِ آن فلسفه را بر چشم میزنیم و تمامِ آیات و روایات را از پشتِ آن لنز میخوانیم. خطر اصلی دقیقاً همینجا آغاز میشود: «ناسازگاریِ متن با دستگاه فلسفی ما».
وقتی #ظاهرِ آیه یا روایت با چارچوبهای فلسفیِ پیشساختهی ما نمیخواند، ذهنِ فلسفی برای حفظِ #انسجامِ خود، دست به دامانِ «#تأویل» میشود.
☘این رویکرد، متن را گرفتارِ انبوهی از ارجاعات و بازگردانیها و تأویلات و توجیهاتِ متکلفانه میکند. در این فرآیند، ما دیگر «#مخاطبِ» متن نیستیم؛ بلکه «#ویراستارِ» محتواییِ متن میشویم تا آن را با باورهای خود هماهنگ کنیم.
⚡️مثلا، وقتی یک فیلسوف صدرایی به آیه شریفه «أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ» میرسد، بیدرنگ واژهی «فقر» را به معنای «امکان فقری» ترجمه میکند. او میگوید: «انسان عینِ ربط به خداست و از خود استقلالی ندارد».
☘این گزارهی فلسفی به خودیِ خود «صحیح» و بسیار دقیق است. اما نکتهی ظریف و انتقادی اینجاست: مفسر به این حقیقت، «پیش از» مواجهه با آیه و در کلاس فلسفه رسیده است، نه از طریق تحلیلِ خودِ آیه. او صرفاً آیه را به عنوان #شاهد ی برای آن نظریه #استخدام کرده است.
🌟۲. معناشناسی؛ پلی به سوی «فلسفهیِ متن»:
☘در مقابل، رویکرد «معناشناسیِ شناختی» بر اصل «#اصالت_تعابیر» استوار است. در این نگاه، ما حق نداریم به بهانهی فلسفه، دست به ارجاع و بازگردانی و تغییر ساختارِ متن بزنیم، بلکه معناشناسی پلی است برای رسیدن به «هستیشناسیِ نهفته در متن».
☘ما باید بپرسیم: این متن خاص، اطلاعات را چگونه #پردازش کرده است؟ چرا از این واژه استفاده کرده و نه واژهای دیگر؟ چرا متن دقیقاً اینگونه «#مفهوم_سازی» کرده است؟
☘اگر «مفهومسازی» آیه و روایت را بدون پیشداوری تحلیل کنیم، شاید دریابیم که «فقر» در قرآن، لایهای متفاوت از «فقرِ متافیزیکیِ» صدرایی را نشانه رفته است. شاید قرآن میخواهد به نوعی «فقرِ وجودیِ خاصی» اشاره کند.
🌟۳. کشفِ فلسفههای جدید با جسارتِ شنیدنِ صدایِ متن:
☘ این روش به ما جرأت میدهد تا به دنبال «فلسفهای در دلِ متن» باشیم. تفاوت ظریف اما بنیادین در این است:
⚡️در روش اول (تحمیلی)، متن مقدس «مؤید» فلسفهی ما میشود.
⚡️در روش دوم (معناشناسی)، متن مقدس «مولّد» فلسفهی جدید میشود.
☘ وقتی ما «موضوعیت» را به تعابیرِ خودِ متن (قرآن یا صحیفه سجادیه) میدهیم، ممکن است به ایدههای ناب و دستنخوردهای برسیم که در هیچ دستگاه فلسفیِ یونانی یا اسلامیِ پیشین وجود نداشته باشد.
☘ پناه بردن به ارجاع و بازگردانیهای فراوان، نشانهی آن است که ما نتوانستهایم «منطقِ درونیِ متن» را کشف کنیم و میخواهیم منطقِ بیرونی خود را بر آن سوار کنیم.
🌟 نتیجهگیری
☘ سخن بر سرِ غلط بودنِ فلسفههای موجود (مانند فلسفه ملاصدرا) نیست؛ آن مبانی در جای خود استوارند.
☘سخن بر سرِ «روشِ مواجهه با متن» است. اگر میخواهیم بدانیم خودِ متن چه میگوید، باید اجازه دهیم «ساختارِ معنایی» و «نحوه مفهومسازیِ» متن، فلسفهی خود را فریاد بزند. برایناساس، معناشناسی ابزاری قدرتمند برای «کشفِ فلسفهی دین از درونِ دین» خواهد بود.
📍برگرفته از سلسله جلسات تفسیر وجودی #صحیفه_سجادیه
🏛 استاد علیرضا #قائمی_نیا | جلسه ۱۹
https://eitaa.com/72757747/102
@aliebrahimpour_ir
✨ #یار_شو تا یار بینی بیعدد ✨
✨ زانکه بییاران بمانی بیمدد ✨
#مولوی ؛ #مثنوی_معنوی ؛ دفتر ششم
@aliebrahimpour_ir
هدایت شده از بساط سجادیه من : دارالصحیفه
ای #عدل تو کرده چرخ را #سبز
وی #لطف تو کرده باغ را #سیر
#مولوی، دیوان شمس، غزل شمارهٔ ۱۰۵۸
#سیستم_رفتاری_خدا
@aliebrahimpour_ir
@my_sajjadieh