eitaa logo
عقل یشمی خال‌خال پشمی
242 دنبال‌کننده
744 عکس
40 ویدیو
75 فایل
☑️ کسی که حرفای این کانال را جدی بگیره، خره. 😇✌ @ebrahimpour
مشاهده در ایتا
دانلود
تجربه ماه رمضان خدا می‌گوید نور است. من تا امروز نتوانسته‌ام با این ماه کنار بیایم. تقریبا هیچ کاری نمی‌شود در این ماه انجام داد و این خیلی روی مخ من است! دیگرانی هم دیده‌ام که همین را تصدیق کردند. از سال گذشته به ذهنم رسید شاید این سنت الهی است که ماه قرآن باید برای باشد. چون تنها تجربه مفید من از دو ماه رمضانی که یک کار مفید در آن انجام شده، سال‌هایی بود که یک بحث قرآنی داشتم. امسال می‌خواهم باذن‌الله این را تجربه کنم و ببینم آیا همینطور است یا خیر. خدایا، می‌کنم من لیاقت ندارم ولی تو در قلّه و بزرگواری هستی. پس برایم بخواه. @aliebrahimpour_ir
عقل یشمی خال‌خال پشمی
هیئت انصار الحجه عج - مشهد با مداحی حاج امیر ارسلان کرمانشاهی مراسم شهادت امام سجاد - ۱۴۰۲.۰۵.۲۰
📌 معنای جدید هیئت و مداح در سفر مشهد، توفیق داشتم در مراسم شهادت امام سجاد هیئت انصارالحجه شرکت کنم که به نفس مداح محبوبم حاج امیر کرمانشاهی گرم است و دورادور از گان پروپاقرص تولیدات صوتی‌شان هستم. درباره جایگاه استراتژیک هیئت انصارالحجه و امیر کرمانشاهی در مشهد می‌شود حرف و تحلیل فراوانی ارائه داد؛ فعلا کاری با آن ندارم. زیسته شرکت در این مراسم، دو ویژه برایم داشت: ۱.معنا و فرم جدید مداحی: من یک انسان هیئت‌برو هستم. در قم هیئت‌های معروف را تجربه کرده‌ام، اما رویدادهای جدیدی را مشاهده کردم: الف) بعد از اتمام روضه‌ی سخنران، یک ترک استودیویی جدید و البته زیبا (این فرش روضه) پخش شد!! و چند لحظه بعد، حاج‌امیر روی سن و منبر رفت. صبر کرد تا فایل تمام شد و بعد شروع کرد!! ب) حاج‌امیر حین اجرای روضه، روی سن قدم می‌زد. از نیمه‌های روضه، ۱۰متری وارد جمعیت شد و روضه را ادامه داد. پ) در حین خواندن روضه، جابه‌جا بر تحقیق و پژوهش‌اش تاکید می‌کرد. آنقدر که احساس می‌کردم جایگاهش نه فقط یک مداح، بلکه تلفیقی از منبری و مداحی است. ت) سینه‌زنی، با اشعاری آغاز شد و جان گرفت که همه -همه یعنی همه- بلد بودیم و آنچنان با هم و با مداح همخوانی می‌کردیم که حال خاصی به ما دست می‌داد. من قبلا شور مفصل را تجربه کرده بودم؛ هم‌خوانی را هم. ولی این چیز دیگری بود. هیئت باید پیوسته مطالعه شود. ☘فهم من این بود که در این معنای جدید از هیئت، اولا سخنران و سخنرانی، زینتی است و مسئولیت ارائه‌ی محتوا نیز با مداح است. دقت کنید که این مسئولیت امری رسمی نیست. معنای جدید است. یعنی هم من مستمع، از مداح چشم بر نمی‌دارم، هم او وظیفه‌ی خودش می‌بیند پژوهش کند و محتوا ارائه بدهد. ☘در این معنای جدید، مداحی، منولوگ نیست؛ بازیگرای و اجرا به معنای خاص کلمه است. ما از قبل، (تقریبا) اشعاری که او قرار است بخواند را می‌دانیم (در حالی که در معنای سابق هیئت، نمی‌دانستیم) و پی‌درپی گوشش داده‌ایم! حالا به مجلس می‌رویم که زنده‌ی آن را بشنویم و با هم هم‌خوانی کنیم؛ چیزی شبیه کنسرت رفتن. ☘در این معنای جدید، شخص مداح موضوعیت دارد. همه به او چشم می‌دوزند. اگر مداح دوم یا سومی باشد، مجلس از تاب می‌افتد و همه منتظرند که مداح اصلی میکروفن را به دست بگیرد. ما هیئت انصارالحجه نمی‌رویم؛ ما هیئت امیرکرمانشاهی می‌رویم. ۲.جایگاه خاص خانم‌ها: خانمم هیچ‌وقت از مراسم‌های قم، چیز خاصی برایم تعریف نمی‌کرد. ولی بعد از مراسم، تاکید کرد که در قسمت‌زنانه، هنگام شروع سینه‌زنی، خانم‌ها جلو جمع شده‌اند و میان‌داری کرده‌اند و جانانه سینه‌زده‌اند و هم‌خوانی کرده‌اند. چیزی که مثلا در هیئت رزمندگان و فاطمیون ندیده بود. به نظر من، این کنش معنادار است: احساس هویت‌کردن خاص خانم‌ها، پیوستگی و علقه‌ی خاص آن خانم‌ها به هیئت، احساس ما داشتن نسبت به هیئت، بروز ویژه آیین عزاداری. به‌طورکلی به نظرم متصدیان امر، باید برای احیای قسمت زنان، تدبیری کنند. متاسفانه هیئت‌های ما کاملا مردسالار است و زن و قسمت زنان و فعالیت‌های درون آن کاملا در حاشیه و تبعی. @aliebrahimpour_ir
عقل یشمی خال‌خال پشمی
#عکس_یادگاری به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقیست قاب پایانی تبلیغ دهه محرم ۱۴۰۲ شاهین شهر ا
📌 مرگ منبری [گزارشی از پدیدار یک طلبه معمولی] ☘ شب‌های محرم امسال (۱۴۰۲) در یکی از مساجد قدیمی یکی از شهرهای کوچک اصفهان، نماز و منبر داشتم. راستش ی عجیبی بود. انگیزه‌ای برای نوشتنش نداشتم تا اینکه حضور در هیئت انصارالحجه و تجربه‌ای که گزارشش کردم، باعث شد فهم جدیدی برایم شود و آن را بنویسم. 🍀 مخاطب من، تعدادی پیرمرد محترم بودند و مسئول مسجد که اتفاقا او هم پخته‌مردی بود. از شب اول متوجه شدم هیچ چشم باتوجهی، متوجه من نیست. رئیس گوشه‌ای می‌نشست و با چپ و راستی‌هایش حرف می‌زد. چند نفر بقیه چای می‌نوشیدند. من از شب سوم برایم شبهه شد که آیا این مجلس من، مصداق عنوان مجلس است؟ من البته خودم را به زن‌های پشت پرده امیدوار کرده بودم، بلکه گوشی آنجا باشد که نتیجه روزی چندساعت مطالعه‌ام، کاملا هدر نرفته باشد! 🍀 برخورد جوری بود که اصل حرف من را انگار کسی نمی‌شنید! انگار یک کار روتینی را که بارهاوبارها دیده‌اند، دارم تکرار می‌کنم. ارتباط نه انسانی، که مکانیکی است و نقشم را یک ربات هم می‌تواند ایفا کند! انگار اصلا مهم نیست چه دارم می‌گویم! دقایقی چند را باید با ردیف‌کردن واژگانی که ذهن‌شان کاملا با آن‌ها آشناست، پر کنم. 🍀 من این حس سنگین را داشتم، اما یش را نمی‌فهمیدم. تا اینکه شب دهم، حضور چند دقیقه آخر پای منبر رفیقم -اباالفضل- چراغ ذهنم را روشن کرد: پنج‌شب دوم، او در مسجد دیگری در همان شهر -که از قضا یادم رفت تاکید کنم که شهر به شدت مذهبی‌ای هم است- منبر می‌رفت و بعد از منبرش می‌آمد دنبالم و با هم بر می‌گشتیم. او به مراتب منبری بهتری نسبت به من است؛ از تکنیک‌های خطابه و ارتباط موثر آگاه است و به زیبایی آن‌ها را به کار می‌بندد. استثنائا آن شب آخر نیامد دنبالم. من رفتم و به دقایق پایانی منبرش رسیدم. 🍀 مسجدش بزرگ بود. آخر مجلس و نزدیک در نشستم. دورتادور مسجد آدم نشسته بود، از بچه و نوجوان تا جوان و میانسال و سالمند؛ برخلاف مسجد من. شیخ ابوالفضل با تمام وجود داشت منبرش را اجرا می‌کرد، ولی هامِ پچ‌پچ جمعیت رقابت سرسختی با ولوم میکروفن داشت! 🍀 نیمی از جمعیت سر درگوشی، نیم دیگر درحال صحبت با هم. منبری هم آن بالا بال‌بال می‌زد! چند دقیقه گذشت، صاحب مجلس، منِ معمم را دم در دید. کنارم نشست و دعوت کرد که: حاج آقا وقت داریم؛ بعد از حاج‌آقا از شما هم (!). 🌸 دیدن آن صحنه (چهره سرخ منبری، چهره آرام و طبیعی مردم، التفات مسئول مجلس به زمان برنامه) تازه دوزاری من را جا انداخت: "منبری باید منبر برود، برای شکل‌دهی به فُرم مجلس، و ملت هم حاضر می‌شوند که با حضورشان مجلس را شکل دهند." 🍀 در این ، سخنرانی و منبر رفتن، وسیله‌ی تبلیغ و انتقال پیام نیست! یک قالب است که باید سین برنامه را پُر کند. مردم قرار نیست پامنبری باشند و حرف سخنران را گوش کنند؛ مردم می‌آیند تا با نفس حضور جسمانی‌شان مجلس اباعبدالله شکل بگیرد و نام‌شان در لیستی که ملائکه می‌نویسند، ثبت شود. همین. 🍀 من البته نافی ارزش هر نوع جمعیت/گعده‌/مجلس ی که به نام اهل‌بیت شکل بگیرد نیستم؛ همچنین ارزش حضور هر فردی به هر شکلی که این مجلس را شکل بدهد -حتی منبری صوری بدون مخاطب باتوجه-. 🍀 اما عمیقا به عنوان یک طلبه ساده و معمولی متاسف هستم که منبر به‌عنوان یک رسانه/ابزار تبلیغ و انتقال عمومی پیام، کاملا جایگاه خودش را از دست داده. به غیر از جمع‌های خاص نخبگانی و روضه‌های کوچک خانگی و منبر‌های مرکزی (هیئات بزرگ کشور)، مردم دیگر در اعماق وجود خودشان نسبت معنایی با منبری برقرار نمی‌کنند. 🍀 البته هر پدیده‌ای حیاتی دارد: تولدی و عمری و مرگی. تاسف برای امور طبیعی آن‌چنان معنی ندارد. واقعیت اینکه در کلان سیستم حیات انسان امروز، منبر و منبری هویت جدیدی گرفته‌اند. این را باید پذیرفت. تاسفم بابت دست خالی بودن خودم است که فکر می‌کردم می‌توانم با ، انسان مفید و باشم؛ لکن هرچند منبر هست، ولی معنابخشِ منبری مرده و منِ دست‌کوتاه، مانده‌ام. @aliebrahimpour_ir ۱۴۰۱.۰۶.۱۴
📌 دعاهای نرم و دعای چوب‌دار ✅ بر اساس و من، قطعی است که تیپ شخصیت و مزه‌ی دعاهای یک‌سان نیست! ☘ برخی خیلی شق‌رق‌اند؛ برخی عبوس؛ برخی نرمالو. 🥰😐😌 ☘ بعضی مثل عدس‌پلوی پُر شن‌اند! بعضی مثل کباب کوبیده نرم گوسفندی🍢؛ بعضی مثل خورش بامیه چوب‌دار🫕؛ بعضی مثل نیمروی عسلی. 🍳 ✨ مثلا به نحو واضحی برای من مزه قنبیت چوب‌کرده می‌دهد. اما ✨ مثل مارشمالو، نرم و تودل‌برو است. اسم این تیپ شناسی دعاها را چه بگذاریم؟ 🤔 ضخامت و زبری چطور است؟ @aliebrahimpour_ir @my_sajjadieh
عقل یشمی خال‌خال پشمی
💢 ختم# #مجرب به دستور آیت‌الله #بهجت قدس‌سره برای افزایش #رزق و روزی 🔻 دستورالعمل #ختم #سوره_واقعه
📌 های قبلا یکبار این را انجام داده بودم؛ ماه شوال هم انجام دادم. بسیار جالبی بود. در این ختم، شما در مجموع ۱۰۵بار این سوره را می‌خوانید؛ البته هر روز، بیشتر از دیروز. من بعد از روز دوم‌سوم، بعد از اینکه از پس روانخوانی سوره برآمدم، به معنای واژگان هم توجه می‌کردم و ترجمه را هم می‌خواندم. بعد از واژگان، فهم جملات هم وسط آمد. روز پنجم‌ششم، تقریبا احساس می‌کردم محتوای سوره دستم آمده. اما این حس غلطی بود. چون روز یازدهم‌دوازدهم، تازه حس جدیدی به سوره و محوایش داشتم و فهمیدم که روز پنجم‌ششم، چقدر تصورم اشتباه بود که فکر می‌کردم سوره را فهمیده‌ام! تا روز چهاردهم، تقریبا این سوره را از روی همه مصحف‌های خانه، چندباری خواندم؛ هر بار هم به ترجمه‌ها دقت می‌کردم. گاهی کار تا رجوع به تفسیر هم می‌کشید. ختم اول باعث شد فهم از سوره دستم بیاید. در ختم امسال، دوباره این سیر طی شد، اما اصلا احساس تکرار نداشتم! این خودش یک نکته است. (یادم میاد این نکته را حاج‌آقای پناهیان هم در یک سخنرانی گفته بود.) در این ختم هم سوالاتی برایم پیش می‌آمد و گاهی جواب می‌گرفت و گاهی نمی‌گرفت. اما اصل تجربه بسیار مفید بود و پدیدار خاصی برایم شکل داد که در ارتباط و انس با مصحف می‌تواند مفید باشد. ختم واقعه می‌تواند یک الگوی انس با قرآن باشد: خواندن ۱۰۰بار از یک سوره به صورت تصاعدی. بر اساس این معتقدم: اگر کسی دنبال (=مطالعه) قرآن است، باید اول سوره را بفهمد. و راه فهم و تفسیر قطعا از دل چندین دوره ختم ۱۰۰تایی می‌گذرد. مثلا ۴تا یا ۵تا ختم ۱۰۰تایی یک سوره. یعنی اینطور به ذهنم می‌آید که اگر یک سوره به مثابه یک شخصیت مهندسی شده، ۵۰۰بار منظم خوانده نشود، اصلا دیده نشده! فهم نمی‌شود. شما موقعی می‌توانی قرآن را تلاوت کنی که آن را آموخته باشی، بعد که آن را تلاوت می‌کنی، مطالب مرور می‌شود. آنجور که امام رضا فرمود که سر آیه نعمت، شکر کنی و سر آیه عذاب، استعاذه. این الگو را برای سایر سوره‌ها و هم می‌شود به‌کار برد. استاد احمد غلامعلی در کتاب درسی آشنایی با صحیفه سجادیه و ادعیه و زیارات ماثوره به این نکته اشاره می‌کند که برای فهم دعا باید چند بار آن را خواند، ولی من می‌گویم این خواندن منظم یک دعا، باید پرتکرار باشد: ۴۰۰-۵۰۰بار؛ به نیت فهم و درک کلام ولی خدا. این من تا این لحظه است. قطعا امکان تغییر و ارتقا دارد. @my_sajjadieh ۱۴۰۴.۰۲.۰۸ @aliebrahimpour_ir