عقل یشمی خالخال پشمی
. باسمه . 🎬 #نقد_فیلم سینمایی🎬 ✳️عنوان: «ساعت5عص
. باسمه
. 🎬 #نقد_فیلم سینمایی🎬
✳️عنوان: «ساعت5عصر»، سینما یا برنامهای آیتمی؟✳️
. [نسخه #کامل و #نهایی]
. ▫️علی ابراهیمپور▫️
. ( #بخش_چهارم از چهار)
💠 جامعهشناسی و مردمشناسی مدیری در «ساعت5عصر» نیز -برخلاف آثار قبلی مدیری خصوصاً دورهمی- بسیار سیاه و کدر است! هیچکدام از طبقات اجتماعی موجود در رویدادهای فیلم، نرمال و مورد تأیید نیستند. برای مثال در سکانس بهشت زهرا، با سه نوع مردم مواجه هستیم: هنرمندانی که فهمی از مجلس عزا ندارند؛ مردمی که همچون بربرها به دنبال سلبریتیها هستند و اقوام پیرمرد فوتشده که احمقوار به همنگاه میکنند و وظیفهشان را انجام نمیدهند! همسر خارجرفته، جاسوس است؛ مأمور اطلاعاتی، گیج است؛ مسئول بانک، دروغگو است؛ ساکنین متمول ساختمان غیرمنطقیاند و... و حتی یگانه عاقلهانسان فیلمهای مدیری -یعنی سیامکانصاری- هم در این فیلم عاقل نیست و چنانکه گفته شد، منفعل و گیج است! در چنین ملغمهای که هیچ روزنهای از شعور -جز در مشتی فرسوده و از کارافتاده (=ساکنین خانهی معتاد منگ)- یافت نمیشود، پس چه امیدی به رشد و تغییر است؟ و اساساً با چنین نگاهی به مردم، مخاطب اصلاحگری باقی میماند که فیلم بخواهد نقد اجتماعی را برای او روایت کند؟ آیا بهراستی نویسنده و کارگردان «ساعت5عصر» همان مدیری دغدغهمندی است که در هر هفته دو شب تلاش میکند با مواجهه و گفتوگوی مستقیم با مردم، کاری کند که -به قول خودش- اتفاقات خوب برای مردم بیافتد؟!
💠 غیر از فیلمنامه، کارگردانی نیز با مشکل روبروست. کارگردان نتوانسته سینما بیافریند. بهنظر میرسد تجربهی بلندمدت سالیان دراز مدیری در برنامهسازی در فضای بسته، قدرت کار در فضای باز را از او گرفته است. همکاری با یکی از بهترین تصویربردار سینمای ایران (محمودکلاری) نیز نتوانسته در این زمینه توفیقی برای او به ارمغان بیاورد. کارگردان اصرار دارد از نماهای باز فرار کند؛ حتی در صحنههای پرجمعیت هم نماهای باز مشاهده نمیکنیم؛ لذا سکانسهای پرجمعیت نیز بیفروغ و کممایه برداشت شدهاند.
💠 «ساعت5عصر» در قدوقوارهی اثر سینمایی نیست. مدیری میتوانست با پلاتوهای چند دقیقهایاش در وسط فرازهای داستان این فیلم، یک قسمت کامل از برنامهای آیتمی مثل «شوخی کردم» بسازد. «ساعت5عصر» تمام هنر مدیری در سینماست یا شوخی او با مخاطب است؟ مفاهیم انتقادی فیلم، در نهایت خلاصهای از چند قسمت از استندآپهای دورهمی اوست! هرچند ساعت5عصر بهعنوان کار اول مدیری توانست رکوردهایی بشکند و احتمالاً به فروش نسبی خوبی دست پیدا کند، اما حتماً آیندهی سینمایی مدیری با این دستفرمان با چالشهایی جدی روبروست.
//پایان//
[ #فیلم #نقد #سینما #نقد_فیلم_سینمایی #رزومه #یادداشت #مهران_مدیری #ساعت_پنج_عصر #نقدفیلم #نقدسینما]
🌐 @aliebrahimpour_ir
عقل یشمی خالخال پشمی
🎬 #انتشار خلاصه #نقد_فیلم ✳️عنوان: «یک برنامه آیتمی یا سینما؟» 🔺روزنامه #صبح_نو 🗒انتشار: شنبه - 4شهر
روزنامه صبح نو - شماره303 - شنبه - 4شهریور1396.pdf
حجم:
8.39M
🎬 #انتشار خلاصه #نقد_فیلم
✳️عنوان: «یک برنامه آیتمی یا سینما؟»
🔰نسخه کامل روزنامه #صبح_نو 🗞
🔰شماره 303 - شنبه - 4شهریور1396📰
✅ در صفحه 13، نقد فیلم «ساعت 5عصر»، نوشته علیابراهیمپور به چاپ رسیده است.
🌐 @aliebrahimpour_ir
ماهنامه «سوره سینما» شماره 7 شهریور 96.pdf
حجم:
10.33M
🎬 #انتشار #نقد_فیلم سینمایی
✳️عنوان: «ساعت5عصر»، سینما یا برنامهای آیتمی؟
🔰نسخه کامل ماهنامه #سوره_سینما 🗞
🔰شماره هفتم - شهریور1396📰
✅ در صفحات 31الی33 متن کامل و نهایی #نقد _فیلم «ساعت 5عصر»، نوشته علیابراهیمپور به چاپ رسیده است.
🌐 @aliebrahimpour_ir
عقل یشمی خالخال پشمی
🎬 #انتشار #نقد_فیلم سینمایی ✳️عنوان: «ساعت5عصر»، سینما یا برنامهای آیتمی؟ 🔰نسخه کامل ماهنامه #سوره_
🎬 #انتشار متن کامل و نهایی #نقد_فیلم
✳️عنوان: « #ساعت5عصر، برنامه آیتمی یا سینما؟»
🔺ماهنامه #سوره_سینما
🗒انتشار: شهریور1396 - شماره هفتم - صص 31-33
🌐 @aliebrahimpour_ir
عقل یشمی خالخال پشمی
🎬 #انتشار متن کامل و نهایی #نقد_فیلم ✳️عنوان: « #ساعت5عصر، برنامه آیتمی یا سینما؟» 🔺ماهنامه #سوره_س
سه صفحه یادداشت ساعت 5عصر - نشریه سوره سینما.jpg
حجم:
2.43M
🎬 #انتشار متن کامل و نهایی #نقد_فیلم
✳️عنوان: «ساعت5عصر، برنامه آیتمی یا سینما؟»
🔺ماهنامه #سوره_سینما [تصویر باکیفیت]
🗒انتشار: شهریور1396 - شماره هفتم - صص 31-33
🌐 @aliebrahimpour_ir
🌷 « #گزارش #یادداشت / #نقد » 🌷
✅موضوع: #نقد_فیلم ساعت 5عصر، اولین اثر سینمایی آقای مهران مدیری
🏷 عنوان: «ساعت5عصر»، سینما یا برنامهای آیتمی؟
🖌 علی ابراهیم پور
🗓تاریخ نگارش: 15مرداد1396
📇تعداد واژگان: 1970
📎توضیح: خلاصهای از این یادداشت، در شماره 303 (شنبه - 4شهریور1396) روزنامه #صبح_نو به چاپ رسید. نسخهی اولیه نیز در سایت #سوره_سینما (در تاریخ 30مرداد1396) درج شد. نسخه نهایی (با ویرایش صوری و ادبی به همراه اندکی حذف و اضافه) در شماره هفتم نشریه #سوره_سینما (شهریور 96) چاپ شد.
💠مطالعهی نسخه #کامل و #نهایی :
🔰 https://eitaa.com/aliebrahimpour_ir/143 (بخش اول)
🔰 https://eitaa.com/aliebrahimpour_ir/145 (بخش دوم)
🔰 https://eitaa.com/aliebrahimpour_ir/146 (بخش سوم)
🔰 https://eitaa.com/aliebrahimpour_ir/147 (بخش چهارم)
💠 لینکهای مربوط به انتشار:
♻️ http://www.sourehcinema.ir/?p=92694 (سایت سوره سینما)
🗞 http://sobhe-no.ir/newspaper/303/13 (ص13 شماره 303 صبحنو)
📥 https://eitaa.com/aliebrahimpour_ir/150 (دانلود نسخه شماره 303 )
🌀 https://t.me/Sobhe_no/6197 (بازنشر در کانال صبحنو)
📚 https://eitaa.com/aliebrahimpour_ir/152 [دانلود ماهنامه #سوره_سینما ]
📃 https://eitaa.com/aliebrahimpour_ir/154 [تصویر در ماهنامه سوره سینما]
🔹پ.ن: مثل همیشه، از شنیدن نظرات دوستان همراه، خوشحال خواهم شد.☺️🙏💐
[ #گزارش_یادداشت #گزارش_نقد_فیلم ]
🌐 @aliebrahimpour_ir
🌺 « #نقطه » 🌺
✅ روایتی #منسوب به #امیرالمومنین هست که: «كلّما في القرآن في الحمد، وكلّما في الحمد في البسملة، وكلّما في البسملة في الباء، وكلّما في الباء في النقطة، وأنا النقطة الّتي تحت الباء؛ علم تمام قرآن در سوره فاتحه است ، و علم تمام سوره فاتحه در بسم اللَّه است و علم تمام بسم اللَّه در حرف باء آن است و من #نقطه_زير_باء هستم.» (قطرهاى از درياي فضائل اهلبيت، ج1، ص177)
✅ شاعر هم دربارهی این مضمون گفته:
آن #نقطه که زیر باء بسم الله است/آن راهنمای کل خلق الله است
گنجیده در آن #نقطه تمام قرآن/ آن خال لب علی ولی الله است
✅ حکما و فلاسفه اسلامی، بحث مبسوطی دربارهی این روایت دارند. برای نمونه:
🌴حضرت امام (رضواناللهعلیه)، در کتاب شریف تفسیر سوره #حمد میفرمایند:
🔻تمام دايره وجود و تجلّيات غيب و شهود، كه قرآن شريف ترجمان آن است جمعاً در بِسْمِ اللَّهِ كه اسم اعظم است موجود است؛ و در «باء» كه مقام سببيّت مىباشد و «نقطه» كه سرّ سببيّت است، موجود است؛ و على- عليه السلام- سرّ ولايت و سببيّت است، پس اوست #نقطه تحت الباء؛ يعنى نقطه تحت الباء، #ترجمان_سرّ_ولايت است. (تفسير سوره حمد ؛ ص55-56)
🔻سوره شريفه «فاتحة الكتاب» و «امّ الكتاب»، صورت اجماليّهاى از مقاصد قرآن است؛ و چون جميع مقاصد كتاب الهى برگشت به مقصد واحد كند و آن حقيقت توحيد است، كه غايت همه نبوّات و نهايت مقاصد همه انبياى عظام- عليهم السلام- است، و حقايق و سراير توحيد در آيه مباركه بِسْمِ اللَّهِ منطوى است؛ پس اين آيه شريفه، اعظم آيات الهيّه و مشتمل بر تمام مقاصد كتاب الهى است؛ چنانچه در حديث شريف وارد است. و چون «باء» ظهور توحيد، و #نقطه تحت الباء سرّ آن است، تمام كتاب ظهوراً و سراً در آن «باء» موجود است؛ و انسان كامل، يعنى وجود مبارك علوى- عليه الصّلاة و السلام- همان #نقطه سرّ توحيد است؛ و در عالم، آيهاى بزرگتر از آن وجود مبارك نيست پس از رسول ختمى- صلى اللَّه عليه و آله- چنانچه در حديث شريف وارد است. (تفسير سوره حمد ؛ ص82)
🌴صدرالمتالهین نیز در ج7، ص33 اسفار اربعه، در فصلی تحت عنوان «في تحقيق كلام أمير المؤمنين و إمام الموحدين علي ع» شرح مفصلی برای «أنا النقطة الّتي تحت الباء» ارائه میدهد.
🌴آیتالله حسنزاده آملی نیز در سه اثر ده رساله فارسى (ص28)، هزار و يك كلمه (ج2، ص: 190) و انسان در قرآن (ص171) بر اساس همین متن ملاصدرا و متون مشابه، روایت مذکور را شرح فرمودهاند که خلاصه آن چنین است:
🔻«اطلاق كلمه #نقطه بر بارى تعالى است، تا معلوم گردد كه غرض از #نقطه باء بسم اللّه چيست، و دانسته شود كه #نقطه كتبى نمودى است و رقيقت و حكايت و ظلّى از حقيقت است، و واقع فوق مفهوم واحد و وجود و #نقطه و نظاير آنهاست... »
🔻«مقصود از #نقطه ذات حق تعالى است و بسيط الحقيقة يعنى نقطه كل اشياء است. و نيز اين طائفه نقطه را بر نبوت و ولايت اطلاق مىكنند كه مىگويند نقطه نبوت و نقطه ولايت از اينرو كه سريان ولى در عالم چون سريان حق است در عالم كه ولايت كليه سارى و سائر در هر موجود است و مولاى او است زيرا كه اسم اعظم است و متقبل افعال ربوبى و مظهر قائم به اسرار الهى و نقطه پرگار نبوت است.»
[ #امام_علی #امیرالمومنین #حدیث #روایت #فقه_معارف #غدیر ]
🌐 @aliebrahimpour_ir
عقل یشمی خالخال پشمی
✅ #ترجیع_بند معروف #هاتف اصفهانی: «که یکی هست و #هیچ نیست جز او» 💐 ↩️ yon.ir/tarjeeband (شعر در گنج
رشته چهارم از #شعر #ترجیع_بند معروف #هاتف اصفهانی:
«که یکی هست و #هیچ نیست جز او» 💐
🌐 @aliebrahimpour_ir
عقل یشمی خالخال پشمی
رشته چهارم از #شعر #ترجیع_بند معروف #هاتف اصفهانی: «که یکی هست و #هیچ نیست جز او» 💐 🌐 @aliebrahimpo
💠 « #خاطره شب امتحان » 💠
🍀 از این شعر، خاطرهای خوب دارم. بخشی از این #ترجیع_بند زیبا، جزو متن درسی ادبیات دبیرستان بود. خاطرم نیست دوم یا سوم؛ شب امتحان ترم. ایام انتخابات بود و روزها در خیابانها پلاس بودیم و دورگردی میکردیم. شبها تا صبح بیدار میماندم برای امتحانها. این شعر هم تقریبا اواخر کتاب بود. خب بازیگوش بودیم و قسمتهای زیادی از کتاب، برایم جدید بود و شب امتحان، اولین باری بود که چشمم به جمالشان روشن میشد! ازاینرو آن شب، شبِ شعر و ادبیاتی شده بود برای خودش. یکی دو ساعت به اذان صبح، رسیدم به این شعر. همین رشته چهارم، افتاده بود صفحه فرد کتاب (یعنی سمت چپ) و دقیقا #بند_گردان اش افتاده بود صفحه بعد.
🍀 شعر را که شروع کردم، دیدم جالب و روان است؛ ناخودآگاه شروع کردم به نیت لذتبردن خواندن تا رسیدم به این رشته چهارم. چهار-پنج بیت آخرش (چنانکه معلوم است) خواننده را به #بند_گردان هول میدهد. من هم با رغبت دنبال این بودم که: خب وقتی از مضیق جهات درگذری، آنچه نشنیده گوش، آن شنوی، دقیقا چیست و آن نادیده چشم چیست که میبینی...؟ لذت ماندگارش دقیقا آنجا بود که با ذوق، ورق زدم که ببینم تا به عینالیقین دقیقا چه چیزی را عیان میبینم؛ که دیدم میگوید: «که یکی هست و...»
🍀 خب شعر، عرفانی است و در آن سکوت آخر شب، خواندنش خیلی شیرین بود. آنقدر شیرین که خاطرهاش یادم نرفته و هنوز مزهاش زیر زبانم است!
🌐 @aliebrahimpour_ir