هدایت شده از دبیرخانه هماندیشی ها
🔰نشست علمی_ترویجی
«از پیشرفت پایه، تا پیشرفت منطقهای»
➖تبیین مفهوم پیشرفت و تحول
➖مناسبات نظری_تاریخی توسعه و پیشرفت
➖ضرورت تولید نظریات پیشرفت عرصه ای
➖لزوم شکلگیری هستههای پیشرفت منطقهای
🔻ارائه:
🔹حجت الاسلام علی محمدی (مدیر اندیشکده معنا)
🔹دکتر حمید ابدی (مدیر دفتر مطالعات پیشرفت اندیشکده معنا)
▪️شهرستان بروجرد | سالن کنفرانس دانشگاه آزاد اسلامی
▪️چهارشنبه ۱۹ آبان ماه ۱۴۰۰ ساعت ۹:۳۰ تا ۱۲
آیدی اینستاگرام
https://instagram.com/maana_hamandishi?utm_medium=copy_link
لینک کانال ایتا:
https://eitaa.com/maana_hamandishi
#دبیرخانه_هم_اندیشی_ها
#فقه_حکومتی
#الگوی_اسلامی_ایرانی_پیشرفت
#علم_دینی
#مرکز_علوم_نوین_اسلامی
#ستاد_پیشرفت_جامع_منطقه_ای
25.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢پیام تصویری استاد آیتالله جوادی آملی حفظهالله؛
آینده فلسفه اسلامی و
امتناع جریان آن، در متن علوم انسانی و علوم طبیعی💢
👇
https://eitaa.com/alimohammadi1389/494
عقلنوشتههای انقلابی
💢پیام تصویری استاد آیتالله جوادی آملی حفظهالله؛ آینده فلسفه اسلامی و امتناع جریان آن، در متن علو
💢پیام استاد آیتالله جوادی آملی حفظهالله؛
آینده فلسفه اسلامی و
امتناع جریان آن، در متن علوم انسانی و علوم طبیعی💢
🔹دو پیام استاد جوادی آملی حفظه الله در افتتاحیه گفتمان نخبگان علوم انسانی و همایش آینده فلسفه در ایران، آنقدر واضح بود که فکر میکنم بتواند نزاعهای پیرامون تقریر دیدگاه ایشان را تا حد زیادی تعیین تکلیف کند.
🔹از اواخر دهه 1380 که کتاب «منزلت عقل در هندسه معرفت بشری» به کوشش حجتالاسلام و المسلمین احمد واعظی به چاپ رسید، قریب به 15 سال است که گفتگوهای انتقادی پیرامون این نکته که «آیا این کتاب توانسته به خوبی دیدگاه حضرت آیت الله جوادی آملی در خصوص نسبت عقل و سایر معرفتهای بشری را توضیح دهد یا خیر؟» پایان نیافته است و علیرغم چهارده بار تجدید چاپ این کتاب، هنوز برخی از نزدیکترین شاگردان ایشان معتقدند که استاد جوادی مطالب دیگری نیز دارند که چاپ نشده است...
🔹برگزاری دو مناظره اساتید محترم آقایان حمید پارسانیا و محمدتقی سبحانی در سال 96 نیز از بهترین این گفتگوهای انتقادی بود.
🔹دو پیام اخیر استاد جوادی آملی حفظه الله به ظاهر درباره دو نکته تعیینکننده بود:
1️⃣ اول اینکه بنا به دیدگاه استاد جوادی، جریان مبانی اصالت وجود و حکمت صدرایی در طراحی ساختارهای اجتماعی و سیاستگذاریها و برنامهریزیهای عرصه حکمرانی را نمیتوان انتظار داشت، چرا که این امور در زمره امور اعتباری و در قلمرو حکمت عملی جای می گیرند و این در حالی است که جامعه و امور آن از امت الهیات فلسفی به حساب نمی آید و امت الهیات فلسفی، علوماند، نه جامعه و افراد آن. این مطلب معنای عمیقش اعلام نادرست بودن طرح جریان فلسفه اسلامی در بخش هنجاری و تجویزی #علوم_انسانی است. (قابل تذکر اینکه، در نگاه جناب استاد جوادی آملی، هرچند ما حکمت عملی متعالیه نیز داریم، ولی این حکمت عملی، در ریشهها و جذور خودش به حکمت نظری متعالیه (صدرایی) بازگشت نمیکند و هر یک از این دو حکمت، بداهتها و فطریات مختص به خود دارند.)
2️⃣دومین نکته فرمایش جناب استاد جوادی نیز ناظر به #علوم_طبیعی است. اساس حرف ایشان این است که #علوم_طبیعی نباید پای خود را از گلیم خود فراتر ببرد و به حیطه متافیزیک و ماوراء طبیعت ورود و حکمی صادر کند، چرا که هر معلومی که مورد بررسی قرار می گیرد دارای سه ضلع است که روشن میشود که «1ـ این معلوم را چه کسی آفریده است؟»، «2ـ برای چه آفریده است؟ و «3ـ آنچه آفریده شده است و اینکه چه نظام داخلی دارد؟»؛ این در حالی است که علوم طبیعی فقط صلاحیت بررسی ضلع سوم را دارند. لذا اگر فلسفه الهی به علم طبیعی ضمیمه نشود و مبداء و معاد موجودات را تعیین نکند، علوم طبیعی مثلث وجودی معلومات خود را مُثله کرده و لاشه و جیفهای تحویل میدهد که سردخانهای است. این فرمایش ایشان نیز علیرغم بیان بلیغ و ظرائفی که دارد، هیچ دلالتی بر لزوم حضور متافیزیک دینی در متن فرضیات و نظریههای علوم طبیعی ندارد و مستدعی هیچ تغییر و ویرایشی در متن علوم تجربی مدرن نیست؛ گو اینکه ایشان، هم در این پیام و هم در کتاب «منزلت عقل ...»، بارها بدان تأکید کرده است. به تعبیر دیگر بنا به این بیان، فلسفه اسلامی با پیش و پس علوم طبیعی (مبدا و معاد) کار دارد و هیچ اقتضایی در متن این علوم ندارد، هرچند با اثبات آفریده بودن و رو به معاد بودن معلوم، عملاً هویت دینی علوم طبیعی را نیز اثبات کرده است!
🔹البته مطلب زمانی حادتر می شود که این بیاقتضایی فلسفه در علوم طبیعی، به بخش توصیفی و تجربی ـ مشاهداتی علوم انسانی نیز تسری داده شود که نتیجهاش این میشود که بخشهای توصیفی علوم انسانی مدرن نیز مستقل از وجوه الهیاتی فلسفه اسلامی، امکان روایت انسان و جامعه را مطابق با واقع (با درجه اطمینان عقلایی) دارند.
🔹قابل ذکر است که قریب به 15 سال است که شاگردانی از ایشان مدعی اند که حرف استاد جوادی، ناظر به محتوای علوم مدرن نیز دلالتهایی دارد که بنده هنوز علیرغم پیجویی، مستندات این مدعا را نیافتهام و البته امیدوارم که چنین مستنداتی وجود داشته باشد، تا بتوان از #مبنای_علمشناسی جناب استاد جوادی تا حدودی دفاع کرد.
#عقلانیت_انقلابی
#جریان_فلسفه_در_عینیت
#آیتالله_جوادی_آملی
#علوم_انسانی_اسلامی
#تمدن_نوین_اسلامی
https://eitaa.com/alimohammadi1389/494
عقلنوشتههای انقلابی
💢پیام تصویری استاد آیتالله جوادی آملی حفظهالله؛ آینده فلسفه اسلامی و امتناع جریان آن، در متن علو
#وارده
پیام آیت الله العظمی جوادی آملی به همایش «آینده فلسفه در ایران»
همایش «آینده فلسفه در ایران» با پیام آیت الله العظمی جوادی آملی روز چهارشنبه ۱۹ آبان ماه به صورت برخط (آنلاین) به همت گروه فلسفه دانشگاه شهید مطهری برگزار گردید.
آیت الله العظمی جوادی آملی در این پیام اظهار داشتند: سرّ اینکه الهیات فلسفه ارتباط کاربردی و عملیاتی با جامعه ندارد این است که الهیات فلسفه با جامعه کار ندارد با مردم کار ندارد، با علوم کار دارد و چون با علوم کار دارد پیوندش با فرد و جامعه مع الواسطه است بدون واسطه نیست. حکمت عملی کوشش و تلاشش این است که جامعه را مسلمان کند فرد را مسلمان کند و آثار اسلامی در جامعه ظهور پیدا کند و مانند آن اما الهیات فلسفه الهی تمام تلاشش این است که علم را اسلامی کند و خرد و دانش را عقلانی و اسلامی کند تا مع الواسطه، علمِ اسلامی شده، افراد را و جامعه را به خردورزی عقلانی و دینی راهنمایی کند.
ایشان بیان داشتند: بنابراین ریاست فلسفه الهی در این است که تمام علوم را اسلامی میکند. اسلامی شدنِ دانشگاه به این نیست که ما نمازخانه داشته باشیم این وظیفه همه ماست، عکس امام و رهبری را داشته باشیم و آرم جمهوری اسلامی را داشته باشیم اینها جزء سنن ملی ماست، دانشگاه را دانش اداره میکند اگر دانش اسلامی شد دانشگاه اسلامی است و اگر معاذالله از این فیض و فوز محروم ماند، دانشگاه اسلامی نیست. آن وظایف فردی است در حکمت عملی نقش دارد نماز خواندن همه ما و مانند آن در حکمت عملی نقش دارد نه در حکمت نظری.
در حکمت نظری، الهیات فلسفه امتی دارد امت الهیات فلسفه علوماند نه جوامع. این ارتباط تنگاتنگ با دانش دارد و می خواهد دانش را اسلامی کند.
متن کامل پیام 👇👇👇
news.esra.ir
https://b2n.ir/d29772
#آيت_الله_العظمی_جوادی_آملی
🆔 @a_javadiamoli_esra
در گروه هم اندیشی فقه حکومتی و علم دینی رفت و برگشتی بین حقیر و جناب آقای دکتر سیدعلی سیدیفر صورت گرفت.
به خاطر محتوای خوبی که الحمدلله این گفتگوگوها داشت، آنها را در اینجا نیز تقدیم میکنم:👇
#وارده 1 از 2
مطلب 1️⃣ از
دکتر سیدی فر :
ممنون از بیان نظرتان. به نظر میرسد قصد شما از بیان نکات فوق، نگارشی متنی با استانداردهای فلسفی (نقدی فلسفی) نبوده است و شاید بیشتر ناظر به سویههای اجتماعی و تاریخی بحث نظر داشتهاید. نکاتی را متعاقبا در حاشیۀ کلام شما ذکر میکنم.
به نظر میرسد ادعای امتناع امتداد فلسفۀ اسلامی مبتنی بر پارهای مفروضات غیرقابل قبول است و از نکات آیت الله جوادی آملی نیز نمیتوان چنین چیزی را برداشت کرد. در این باره چند نکته وجود دارد:
(1) تصحیح مبادی علوم و موضعگیری در مورد مقولات انسانی و اجتماعی: مُراد آیت الله جوادی آملی از ناظر بودن «الهیات» به «علوم» این است که الهیات عهدهدار «تصحیح مبادی علوم» است. نزد فیلسوفان مسلمان، تصحیح مبادی علوم به معنای اظهار نظر فلسفی در مورد «واقعیتهایی» که در علوم مورد بحث قرار میگیرند (اُبژههای ریاضیاتی در ریاضیات، اُبژههای زیستی در علوم زیستی و ...)، نه اظهار نظری درجۀ دوم در مورد خودِ گزارههای علمی.بنابراین، فلسفه میتواند در مورد «انسان»، «جامعه» و ...، به مثابه موضوع پارهای از دانشهای انسانی و اجتماعی، موضعگیری کرده و در مورد «وجود»، «ماهیت» و «ویژگیهای تکوینی» این واقعیتها اظهار نظر کند. به تبع، دیدگاه ما در مورد اموری نظیر «انسان»، «رابطۀ تکوینی انسان و طبیعت»، «کنش»، «کنش اجتماعی»، «احساسات»، «ادراکات»، «جامعه» و ... متأثر از نگاه فلسفی ما خواهد بود.
(2) باید و نبایدهای توصیفی: باید و نباید توصیفی بیانگر نحوۀ وصول به یک هدف مفروضاند، این قبیل باید و نبایدها ناظر به رابطهای تکوینی هستند. مثلاً اگر شخصی بگوید: «برای آتش زدن پنبه، باید آن را در مجاورت آتش قرار دهید»، در این صورت، مدلولِ «بایدِ» مذکور یک رابطۀ تکوینی لزومی است (لزوم در معنایی موسّع). صدور این قبیل باید و نبایدها مبتنی بر دیدگاه ما در مورد واقعیتهای تکوینی (ویژگیهای تکوینی آتش و پنبه) است.
اکنون این نکته را در ما نحن فیه تطبیق میدهم. فرض کنید، «باید و نبایدهای هنجاریِ» فراوانی را از فقه استخراج کردیم و به عنوان مثال دانستیم که: «باید افراد جامعه اقامۀ صلاة کنند»، «باید معاملۀ به عدل داشته باشند»، «باید در تشییع جنازۀ برادر مومن خود شرکت کنند»، «باید ادای امانت کنند» و یا «نباید نسبت به برادر مومن خود بیتفاوت باشند» و .. . اکنون در بستر جامعه، چگونه میتوانیم افراد را نسبت به التزام به متعلق باید و نبایدهای هنجاریِ فوق تحریک کنیم (قانع کنیم، راضی کنیم، وادار کنیم و هر لفظ دیگری را که تمایل دارید در این موضع قرار دهید). در این مقام، باید ویژگیهای تکوینی انسان، کنش انسانی، کنش اجتماعی، سازوکار تاثر دستگاه ادراکی و تحریکی شخص، ساز وکارهای حاکم بر رفتار شخص در ارتباط با دیگران، نحوۀ تاثیر پدیدههای طبیعی بر بدن انسان و به تبع بر کنشها او و ... را لحاظ کنیم و این امور اساساً از دایرۀ مسائل هنجاری بیرون هستند و علوم حقیقی از جمله فلسفه عهدهدار حلّ و فصل آنها میباشند.
به طور خلاصه، پس از بیان «وضع مطلوب» و شناخت «وضع موجود»، باید در صدد کشف مجوعهای از «باید و نبایدهای توصیفی» جهت «تغییر اجتماعی» باشیم و مدلول این باید و نبایدها مطلقاً از دایرۀ امور هنجاری خارج هستند و ایکال به علوم حقیقیه شدهاند.
(3) عدم ملازمۀ میان «ناظر بودن فلسفه به امور تکوینی» و «ناظر نبودن آن به مسائل عینی اجتماع»: در پرتو نکتۀ فوق، روشن است که تنها شیوۀ تاثیرگذاری در ادارۀ امور اجتماعی صدور احکام هنجاری نیست، بلکه نحوۀ وصول به اهداف متوقف بر شناخت واقعیتهای تکوینی، به خصوص واقعیتهای تکوینی انسانی است.
(4) تأثیر فلسفه در علوم تجربی: عجیبترین نکته، برداشتِ «لااقتضاء بودن فلسفه نسبت به علوم» در کلام ایشان است. آقای جوادی، به تبع همۀ فیلسوفان مسلمان، بیان میکنند علوم تابع فلسفه هستند (تعبیر امام و امت) و تبعیت در بنیادیترین سطح، یعنی سطح مبادی است. موضعگیری ما در مورد «علیت»، «ضرورت و انواع آن»، «ماده»، «جهان طبیعت» و بسیاری از مسائل دیگر، حتّی «خدا»، در شکلگیری چهرۀ کُلّی علمی که ترسیم میکنیم موثر است. و هذا غني عن البیان، یعرفه کُلّ من له إلمامٌ بالفلسفة الاسلامیة.
(5) گزارههای هنجاری و حکمت عملی: در مورد گزارههای هنجاری نیز چند نکته وجود دارد:
اولاً اعتباری بودن قضایای انشائیه، قول مورد قبول همۀ فیلسوفان اسلامی نیست (برای مثال، دیدگاه عبدالرزاق لاهیجی در سرمایۀ ایمان و یا از آن روشنتر دیدگاه آیت الله مصباح یزدی در مورد مُفاد قضایای مشتمل بر وجوب را ملاحظه کنید)؛👇
2 از 2👆
ادامه از مطلب 1️⃣ دکتر سیدی فر
ثانیاً به فرض اعتباری دانستن مُفاد انشاء، در برخی تقریرها از قضایای اخلاقی، دیدگاه انسانشناختی ما (امری که در فلسفه مورد بحث قرار میگیرد) در تحلیل این اعتبارات بسیار اثرگذار است (مثلاً شهید مطهری مُفاد قضایای اخلاقی را اعتبارِ «منِ عِلوی» و ساحت برتر وجود انسانی میداند و قائل شدن به منِ عِلوی یک دیدگاه فلسفی انسانشناختی است)؛
ثالثاً با فرض جدا بودن مبادی عقل عملی از عقل نظری، باز هم حکمت نظری میتواند ارتباط معناداری با حکمت عملی داشته باشد. فرض کنید همۀ قضایای حکمت عملی بیانگر احکامی هستند که التزام به مُفاد آنها موجب وصول به کمال میشود. تصویر ما از کمال انسانی به حکمت نظری باز میگردد. مثلاً در حکمت متعالیه کمال همان اشتداد وجودی است (لانّه منبع کُلّ شرف/ و الفرق بین نحوی الکون یفی) (در نکتۀ سوم اندکی تسامح وجود دارد).
(6) ادعاهای وجهی: گزارههای مشتمل بر «امتناع» و «ضرورت» و «امکان» گزارههای وجهی/موجهه هستند. وقتی میگوییم امتداد فلسفۀ اسلامی در ساحت اجتماعی ممتنع است، تِزی قوی را بیان میکنیم که اثبات آن بسیار دشوار است. حکمت متعالیه، مانند هر فلسفۀ دیگری (به جز موارد بسیار معدودی از دیدگاههای فلسفی) قابل امتداد است و هیچ استحاله و امتناعی در امتداد آن وجود ندارد و اساساً امتدادپذیری هیچ حسن یا فضیلت به خصوصی نیست. هر دستگاه فلسفی خوب یا بدی میتواند امتداد پیدا کند و این نکته امر عجیبی نیست و نیازمند تلاش منطقی و تجربی است.
متن فوق، در عین طولانی بودن برای فضای یک شبکۀ اجتماعی،نسبت به محتوایی که بیان میکند اندکی موجز است و تقاضا دارم آن را با دقت مطالعه کنید (برخی از این نکات را، در مواضعی دیگر، مکتوب کرده ام).
نکتۀ دیگر آنکه دستگاه فلسفۀ اسلامی یک دستگاه غنی نظری است، امّا هر یک از ما، نظیر نویسندۀ این متن، میتواند دیدگاهها خود را داشته باشد و از این دستگاه نظری تا آنجا که آن را مُفید میداند استفاده کند.
پاسخ حقیر به مطلب 1️⃣
1 از 2
سلام سید عزیز
از متن فاخر شما ممنونم
چند نکته ای را که به ذهنم می رسد، تقدیم می کنم:👇🌺
فکر میکنم این متن را باید مقابل کسانی گذاشت که قائل به امتناع جریان فلسفه در علوم انسانی و علوم طبیعی هستند.
بنده بی شک جزو این دسته نیستم، بلکه عرض بنده این بود که دو مدعای استاد بزرگوار آیت الله جوادی آملی در پیام به همایش آینده فلسفه در ایران، منتهی به این امتناع میشود.
همانطور که عرض کنم ابهامات دیدگاه استاد جوادی بحث امروز و دیروز نیست و قدمتی ۱۵ ساله دارد.
آنچه که حضرتعالی نوشته اید و بنده _ با کمی تصرف _ با همه آن موافقم، ربطی به تقریر دیدگاه استاد جوادی آملی ندارد. در ادامه تلاش می کنم این ادعایم را توضیح دهم:
1️⃣ در بند یک فرمودید که «مُراد آیت الله جوادی آملی از ناظر بودن «الهیات» به «علوم» این است که الهیات عهدهدار «تصحیح مبادی علوم» است» و بعد فرمودید که در نزد «فیلسوفان مسلمان» چنین است. مراد استاد جوادی از مبادی علوم و حتی فلسفه مضاف به علوم، اصلاح مبادی و مبانی علوم به نحوی که زیرساختهای مفهومی آن علوم را دگرگون کند، نیست. چرا که چنین تلقی ای بی تردید به «لزوم تغییر در محتوای علوم» خواهد کشید و یا لااقل در بخش زیادی از مفاهیم و تعاریف نظریات علمی، تغییر ایجاد خواهد کرد، این در حالی است که استاد جوادی بارها تأکیدکرده اند که حرف ایشان به تغییر در محتوای نظریات علمی منتهی نخواهد شد. به تعبیر دیگر، آنچه که شما و ما از تصحیح مبادی علوم فهم می کنیم، متأثر از مطالعات فضای فلسفه علمی است که از آن آموخته ایم که پیش فرضها و مبادی، حتی در خود فرضیه سازی نیز مؤثر هستند، ولی تلقی استاد جوادی از علوم مدرن، چنین تلقی ای نیست و ایشان تلقی شان از بخش تجربی علوم، حرکت از جزی به کلی (استقرا) است. لذا در تلقی ایشان تصحیح مبادی، یعنی اینکه «علم» بفهمد آنچه را که توصیف میکند، مخلوق خدای متعال و آیه ای از آیات اوست که هم مبداءاش توحیدی است و هم مآل اش توحیدی است، نه اینکه جیفه و لاشه باشد که روح ندارد و مرداری بیش نیست.
در خصوص علوم انسانی که بدان اشاره کردید و از اموری نظیر «انسان»، «رابطه تکوینی انسان و طبیعت» و «کنش» و ... نام بردید، باید به مدعای اول ایشان که در نوشته ام بدان توجه دادم، دقت شود. بنا به مبنای استاد جوادی، بخش تجویزی علوم انسانی یعنی ساختارسازی و سیاستگذاری و برنامه ریزی و ... جزو حکمت علمی است که منطقاً رابطه ای با حکمت نظری و توصیفات فلسفی از آن دست اموری که فرمودید ندارد، لذا ایشان بارها به صراحت اعلام کرده است، سیاست متعالیه، به مبنای اصالت وجود بازگشت نمی کند، و به حسن عدل و قبح ظلم که فطریات حکمت عملی هستند، ارجاع دارد.
بله اگر مبنای استاد جوادی آملی حفظه الله، مانند مبنای استاد مصباح یزدی رحمت الله علیه بود که حکمت عملی و باید و نبایدهای را به حکمت نظری ارجاع می داد، می توانستیم لااقل در علوم انسانی بر این نکته تأکید کنیم که تجویزات علوم انسانی متاثر از تعاریف و میانی پایه ما در خصوص انسان و جامعه و ... خواهد بود.
2️⃣ در بند دوم نیز باز فرض گرفته اید که در نگاه استاد جوادی، مباحثی مانند «قانع کنیم»، «راضی کنیم»، «وادار کنیم» و ... که در حیطه تجویزات علوم انسانی است، در نگاه استاد جوادی بازگشت به تعاریف و مبانی نظری دارد که همانطور که عرض کردم چنین نیست.
لذا این دو جمله که فرمودید « اکنون در بستر جامعه، چگونه میتوانیم افراد را نسبت به التزام به متعلق باید و نبایدهای هنجاریِ فوق تحریک کنیم (قانع کنیم، راضی کنیم، وادار کنیم و هر لفظ دیگری را که تمایل دارید در این موضع قرار دهید). در این مقام، باید ویژگیهای تکوینی انسان، کنش انسانی، کنش اجتماعی، سازوکار تاثر دستگاه ادراکی و تحریکی شخص، ساز وکارهای حاکم بر رفتار شخص در ارتباط با دیگران، نحوۀ تاثیر پدیدههای طبیعی بر بدن انسان و به تبع بر کنشها او و ... را لحاظ کنیم و این امور اساساً از دایرۀ مسائل هنجاری بیرون هستند و علوم حقیقی از جمله فلسفه عهدهدار حلّ و فصل آنها میباشند»، در نگاه استاد جوادی تأثیر و تأثری از هم ندارند.👇
ادامه پاسخ حقیر به مطلب 2️⃣
2 از 2 👆
3️⃣ در نکته سوم تأکید کرده اید بر «عدم ملازمۀ میان «ناظر بودن فلسفه به امور تکوینی» و «ناظر نبودن آن به مسائل عینی اجتماع».
در ناظر نبودن فلسفه به مسائل عینی اجتماع اگر منظورتان از «مسائل عینی اجتماع»، منظورتان بخش تجویزی علوم انسانی است که قبلا عرض کردم که در نگاه استاد جوادی چنین دخالتی ثابت نیست و اگر منظورتان از «مسائل عینی اجتماع»، بخش توصیفی و تجربی ـ مشاهداتی علوم انسانی است، که ایشان روش تجربی را روش مستقلی از مبانی فلسفی می داند که البته نباید ادعای بزرگتر از حیطه خودش بکند. ولی چون ایشان روش علم تجربی را استقرا میداند، آنچه شما به عنوان پیش فرض فرضیه سازیها تلقی می کنید، در ادبیات ایشان جایی ندارد.
بر این اساس، حضور فلسفه در ترسیم وضعیت مطلوب نیز حضورش در بخش توصیفی و تجویزی علوم انسانی دچار ابهام و اختلال می گردد.
4️⃣در بند چهار از چیزی استبعاد و استعجاب کرده اید که اتفاقا مدعای اصلی استاد جوادی است!
بله به صراحت عرض میکنم که ایشان معتقد است که پذیرش مبانی فلسفی، تأثیری در «چهره کلی علوم» ندارد و تأثیری که دارد، مسلمان کردن علوم است که به این صورت که به علم می فهماند که آنچه که او چیستی و چگونگی اش را بررسی کرده و ساختمان وجودی اش را تبیین کرده است، مبداء و معادی دارد و مخلوقی از مخلوقات خدای متعال است. بله نفی علیت و علت العلل و ملکوت عالم و این دست مباحث، اموری نیست که در طور علوم تجربی باشد که بخواهد درباره آن اظهار نظر کند. معنای امت بودن علوم برای فلسفه، در ادبیات استاد جوادی تا جایی که بنده جستجو کرده ام، معنایی بیش از این ندارد.
5️⃣ ذر بند پنجم که نکات اول و دوم شما موافقم و البته درباره لوازم هریک جای مباحثه و دقت وجود دارد، ولی «ثالثا»ی که فرمودید تا جایی که بنده دیده ام احکام حکمت عملی ایشان بازگشت به یک گزاره اعتباری پایه دارد، نه به رابطه علیّ با غایت و کمال نهایی. تحلیل بازگشت اعتبار به غایت، تا حدودی با دیدگاه مرحوم محقق اصفهانی و مرحوم علامه طباطبایی و مرحوم شهید مطهری سازگارتر است تا دیدگاه استاد جوادی.
6️⃣ نکته ششم شما را کامل متوجه نشدم.
امتناع و ضرورت و امکان، یک توصیف فلسفی است.
می توان با تدقیق فلسفی، ظرفیت یک مبنا و تحلیل را در جریان یافتن در پایین دست خود مورد بررسی قرار داد و قائل به ضرورت، امتناع و امکان شد.
البته همانطور که عرض کردم بنده قائل به امتناع جریان فلسفه اسلامی در علوم به نحو کلی نیستم و البته قاعدتا شانس همه تقریرها و تحلیلهای فلیسوفان اسلامی به یک اندازه نیست و موانع نظری در برخی بیش از دیگران است.
#وارده
مطلب 2️⃣ از
ذکتر سیدی فر:
سلام و احترام و ممنون از بیان تفصیلی شما
احتمالاً پاسخ به نکات حضرتعالی منجر به تکرار نکاتی که در پیام قبلی عرض کردم خواهد شد و بنابراین از آن صرف نظر میکنم؛ گمان میکنم مواضع و استدلالها کما بیش روشن است. تنها به ذکر سه نکتۀ مختصر بسنده میکنم: اول آنکه تأثیر مبادی در مسائل علم، ارتباطی به مطالعات فلسفۀ علم معاصر ندارد و بحثی معنون در کُتب فلاسفۀ سنّتی مسلمان است. دوم آنکه، چنانکه بیان شد، تنها علوم هنجاری در ادارۀ جامعه موثر نیستند، علوم توصیفی هم تأثیرگذارند: آنها «نحوۀ وصول به هدف معیّنشده را مشخص میکنند» و فلسفۀ نظری یک علم توصیفی است. و سوم آنکه تفسیر شما از بیان آقای جوادی به نحوی است که گویی ایشان اجنبی از ابحاث فنّی در فلسفۀ اسلامی و قائل به قولی شاذّ در تقابل با فیلسوفان مسلماناند؛ با این تفسیر موافق نیستم و به نظر میرسد ایشان تفاوت دیدگاه جدّی با غالب فیلسوفان حکمت متعالیه ندارند. اگر بیان ایشان در بستر فلسفۀ اسلامی فهم شود این تفسیر کمرنگ خواهد شد.
فیش 1:
... و اصلهاى همه علمها اندر اين علم [علم برتر= مابعدالطبیعة] درست شود و اين علم را بآخر آموزند هر چند بحقيقت اوّل است، و ليكن ما جهد كنيم كه به اوّل بياموزانيم و لطفى بجاى آوريم تا مفهوم كنيم به نيروى خداى تعالى جلّ جلاله.
ابن سینا، دانشنامۀ علایی، ص 8
.
فیش 2:
... و أيضا قد كنت تسمع أن هاهنا فلسفة بالحقيقة، و فلسفة أولى، و أنها تفيد تصحيح مبادئ سائر العلوم، و أنها هي الحكمة بالحقيقة ... .
ابن سینا، الالهیات من کتاب الشفاء، ص 5
.
فیش 3:
تعاون العلوم، هو أن يؤخذ ما هو مسئلة فى علم، مقدمة فى علم آخر. فالعلم الذي فيه المسألة، معين العلم الذي فيه المقدمة. و هذا على وجوه ثلاثة:
أحدها، أن يكون أحد العلمين تحت الاخر؛ فيستفيد العلم السافل، مباديه من العالى؛ مثل الموسيقى من العدد، و الطب من الطبيعى، و العلوم كلها من الفلسفة الاولى.
و اما أن يكون العلمان، متشاركين فى الموضوع؛ كالطبيعى و النجومى، فى جرم الكل؛ فأحدهما، ينظر فى جوهر الموضوع، كالطبيعى؛ و الاخر، ينظر فى عوارضه، كالنجومى؛ فان الناظر فى جوهر الموضوع يفيد للاخر المبادى، مثل استفادة المنجم من الطبيعى، ان الحركة الفلكية، يجب أن تكون مستديرة.
ابن سینا، نجاة، قسم المنطق، جزء سوم، ص 142
[تاکیدها از من است].
.