eitaa logo
علی محمد مودب (اشعار و آثار
670 دنبال‌کننده
111 عکس
53 ویدیو
5 فایل
شعر 💢 کانال رسمی علی محمد مؤدب 💢 ارتباط با ادمین 🆔 صفحه رسمی اینستاگرام : http://instagram.com/alimohammadmoaddab 🆔 وبسایت : 🌐 https://ammoaddab.ir/
مشاهده در ایتا
دانلود
بی تو قلب عاشق من، ناگهان می‌ایستد بی دل تنگ من از گردش، جهان می‌ایستد چشمه‌سار آشنایی، میهن ماهی و ماه! گر نجوشی دم به دم با من، زمان می‌ایستد در حضورت شعله‌های دوزخی یخ می‌کنند بی تو باری خون به قلب حوریان می‌ایستد پیچک، آویزان دیوار و در همسایه‌هاست سرو اما در کنارت جاودان می‌ایستد با زبان سرخ من، باک از سر سبزم مباد سبز و سرخ پرچمت تا در امان می‌ایستد بی خیال پچ‌پچ خفاشکان، تا شعر من بر هزاران قله با ببر بیان می‌ایستد  هر کسی آیینه اسرار پنهان خود است این میان، بوزینه شکل این و آن می‌ایستد @alimohammadmoaddab
قسم به خون شهیدان به ایستادن، آن دم که سنگ می‌بارند به کوه بودن، آن لحظه‌ها که دشوارند به دیدگان مصمم، به سینه‌های ستبر به بازوان دلیران که گرم پیکارند به پهلوانیِ مردان مرد، گاهِ نبرد که خم به ابرو و زانوی خود نمی‌آرند به اضطراب دل مهربان شیرزنان دمی که رو به خدا دست بر دعا دارند به مشت‌ها -گره دست‌های نوزادان- از آن دقیقه که پا روی خاک بگذارند به جوهر قلم قاضیان راد، آن دم که حلق خائن در هر لباس بفشارند قسم به خون شهیدان، به اشک راهروان که روز واقعه، گردان جنگ بسیارند قسم که این همه، ای بیرق عزیز امید به هر چه قله تو را جاودانه می‌کارند در این شبانه که گرگان چارسو هارند شکوهمند شبانان قصه بیدارند.. برقص بیرق غیرت در اوج توفانها رها برقص علمدارهات بیدارند ✍🏻 🏷 @alimohammadmoaddab
هدایت شده از شهرستان ادب
میعادگاه شاعران و نویسندگان: راهپیمایی ۲۲ بهمن ضلع شمالی میدان فردوسی ساعت ۱۰ صبح @shahrestanadab
چو دشتي پريشان و تنها اگرچند عمري دل‌آشفته از شيوه گردباد تو بودم ولي باز هر بار به محض طلوع سكوتي پر از قاصدك هاي ياد تو بودم!     @alimohammadmoaddab
زندان تیره از نفسش روشنا شده صد یاکریم گاه قنوتش رها شده تا دیده کنج خلوت زندان، شکسته‌بال در سجده آمده همه جانش دعا شده از فتنه‌های سلسله تیرگی تنش هر بند شرح واقعه نی‌نوا شده آزادی است از دو جهان یاد او ولی زنجیر بس که خورده تنش توتیا شده این جامه فتاده به گودال قتلگاه تصویری از حماسه کرببلا شده هر گوشه صحن و تربت نوباوگان او آیینه‌دار حرمت دین خدا شده امروز کیمیای جهان سرزمین ماست این خاک اگر طلا شده هم از رضا شده معصومه، کوثری ست کز امواج حلم و علم دریای خفته در دل ایران ما شده دیدیم این‌که تا به ثریا توان رسید هر دم به یُمن پنجره‌هایی که وا شده موسای دیگری ست، کنون نیل دیگری ست فرعون‌هاست غرقه دام بلا شده من پابرهنه آمدم از خویشتن برون ای بِشر آن بشارت محزون کجا شده دریابمان که در به در نفس سفله‌ایم ای کز کرامتت فقرا اغنیا شده یارا دری گشا که تو باب‌الحوائجی دل در سیاه‌چاله دنیا فنا شده @alimohammadmoaddab
به یاد شهدای مرزبانی سیستان در انفجار اتوبوس سپاه که این روزها سالگردشان بود چند شیشه عطر در کدام حجره‌ها شکسته تا چنین جهان معطر است از کدام خاک داغ اینچنین شکفته در پرند شعله، دسته‌های مرزبان رسیده اند رودهای زنده، رودهای سرخ ناگهان چگونه از غبار سیستان به اصفهان رسیده‌اند خانه‌ها بهشت‌های کوچک غم‌اند چشم‌ها پر از شکوه و شبنم‌اند سنگ‌های آشنا دریغ می‌خورند جاده‌ها به خاطر پرنده‌ها به آسمان رسیده‌اند @alimohammadmoaddab
دگر چه باغ و درختی بهار اگر برود چه بهره از دل دیوانه یار اگر برود حجاز بر قد سرو که تکیه خواهد کرد به سوی دشت طف آن کوهسار اگر برود مگر به معجزه زمزم نخشکد از گریه مراد اینهمه چشم‌انتظار اگر برود چگونه ماه به گرد زمین طواف کند دلیل گردش لیل و نهار اگر برود بعید نیست شغالان به شهر پای نهند امیر و شیر عرب زین حصار اگر برود به زیر تیغ ستم‌، کار کاهلان زار است حسین یکّه به آن کارزار اگر برود ز غم دو چشم پیمبر به خون شود غرقه به پای طفلی از این زمره خار اگر برود شب جماعت کوفی سحر نخواهد شد سرش به نیزه سوی شام تار اگر برود پس از حسین به خون شیعه مشق خواهد کرد به ظلم سر نسپارد به دار اگر برود @alimohammadmoaddab
مشفق ذکر خیر همه ما بود!👇
نخستین بار گفتش کز کجائی بگفت از دار ملک آشنائی بگفت آنجا به صنعت در چه کوشند بگفت انده خرند و جان فروشند خدا رحمت کند قیصر را که چه خوب گفت: ناگهان چقدر زود دیر می‌شود و انگار همین امروز صبح بود قبل از آنکه برای تشییع بروم بهشت زهرا، نخستین بار که نام مشفق کاشانی را شنیدم، گمان کردم با شاعری از قرون گذشته طرفم؛ اما دوستی شفیق مرا از اشتباه درآورد و گفت که نام مشفق عباس کی‌منش است و تخلص او مشفق کاشانی و از آن نخستین بار که دیری نگذشته بود که شاید ده سال پیش دیدم در دانشگاه علوم پزشکی ایران نشسته‌ام کنار استاد مشفق کاشانی و داریم باهم یک مسابقه شعر دانشجویی را داوری می‌کنیم، مسابقه جالبی بود و جوان‌ها پرشور و دخترها و پسرها دو حزب بودند. انگار، سالن پر از دانشجو بود و برای هر شعری چقدر کف می‌زدند و ابراز احساسات و سر و صدا. نوع برگزاری مسابقه عجیب بود و جالب و من فقط یک بار دیگر در این سال‌ها و آن هم در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به میزبانی سیدحبیب نظاری با چنین مسابقه‌ای مواجه شدم و یادش بخیر سیدحبیب نظاری نازنین،- شاعر گنجشک‌ها - که چقدر غافلگیرم کرد وقتی یک هفته خیلی جدی از داوری شعر حرف زد و با چه فضاسازی شگفتی مرا که آن روزها جهان شعرم عشقی درآمیخته با اجتماع و سیاست و جنگ‌های جهان بود به ناگهان مبهوت و حیرت‌زده با فوجی از بچه‌های خردسالی مواجه کرد که با اضطراب شگفتی پشت تریبون می‌رفتند و نفس‌نفس زنان می‌خواندند: «یه توپ دالم قلقلیه!» خدا خیر دهد سیدحبیب را که در همان یک ساعت، بقدر ده سال دانشگاه، تربیتم کرد . برگردیم به دانشگاه ایران و پزشکان آینده که با حسی از همین سنخ پشت تریبون می‌رفتند و شعر می‌خواندند و استاد مشفق که مثل من مبهوت شده بود از این نوع مسابقه، آهسته در گوش من می‌گفت هر چه شما نظر بدهید من هم قبول دارم و من باید تندتند، آن همه شعر را هم‌زمان از روی کاغذ می‌خواندم و رای می‌دادم. در آن جلسه غرق بودم در حس شکوهمندِ نشستن کنار مردی که نخستین بار نامش را شنیده بودم، او را متعلق به گذشته شکوهمند ادبیات فارسی پنداشته بودم و حقا که از آن گذشته که من در غزل پر از آرامش و نشاط و وسعت و رواداری و شکوه سنتی فارسی دیده بودم، فره‌ای و بهره‌ای بسیار در او بود. بعدها توفیق یافتم در جلسات داوری کنگره‌های شعر و چند سال هر هفته در جلسه شورای عالی شعر دفاع مقدس در کنار او نشستیم و از حسن خلق و کرامت او بسیار آموختم. مشفق از بزرگان و سخنورانی بود که نامش اعتبار و پشتوانه جدی شعر انقلاب بود و پیوستن او و بزرگانی چون اوستای بزرگ به کاروان شعر انقلاب این قافله را اعتبار بخشید، مشفق از نخستین کسانی است که در شعر جنگ، مجموعه شعرهای شاعران را گردآوری کرد و در حوزه‌هایی مثل مجموعه مرثیه برای امام خمینی(ره) هم آن بزرگوار از نخستین کسانی است که مجموعه آثار شاعران را گردآوری کرده است. مشفق همواره به انقلاب و شهدا و امام و رهبری وفادار ماند و بارها در جلسات شعری که شاید کسی منتظر خواندن شعری با این فضاها نبود آن بزرگوار خط را می‌شکست و از انقلاب و امام و شهدا می‌خواند.مشفق شاعری توانا و متبحر در غزل و استادی تمام در تصنیف‌سازی بود، مشفق را همه به مهربانی و دوستی می‌شناسند و از همین رو یکی از شاعرانی است که بیش از همه اخوانیه گفته‌ است. آخرین بار مدتی پیش در محفل بزرگداشتش در موسسه اوج، بعد از مدت‌ها توفیق دیدارش حاصل شد و شگفت بود که آن بزرگوار از کتابی گفت که برای من کنار گذاشته بود و گفت که می‌فرستد و یکی‌دو هفته قبل به‌واسطه ناصر فیض مهربان کتاب را برایم فرستاد و من هنوز مبهوت این حضور ذهن و مهربانی بی‌شائبه بودم که خبر رسید: انا لله و انا الیه راجعون. استاد مشفق را از دست دادیم.مشفق به‌راستی مشفق بود، مشفق ذکر خیر همه ما بود و امروز که شیطان‌ها بیش از هر روزی می‌خواهند بین دل‌های ما فاصله بیندازند، ازدست‌دادن مردی چون مشفق برای ادبیات انقلاب حقا که مصیبتی است. اما به فضل و کرم خدا امید است که دوستان و شاگردان مشفق با شفقتی که از او آموخته‌اند جای خالی او را پر کنند. سی ده نود و سه در سایه شهید طالبی آهویی در تهران‌پارس @alimohammadmoaddab
کودکی که بازی می‌کند گاهی گم می‌شود اما کودکی که گم می‌شود هیچ‌گاه بازی نمی‌کند @alimohammadmoaddab
تک‌درختی خسته‌ام،جاری شو بر من چون نسیمی بلکه در دست نوازش‌ها سر و گوشم بجنبد @alimohammadmoaddab