eitaa logo
جهاد قلم | علی سلیمیان
549 دنبال‌کننده
140 عکس
126 ویدیو
0 فایل
ارتباط: @ali_salimian
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جشن بزرگ تا از خم غدیر به مستی رسیده‌ایم یک لحظه هم پیاله‌ی ما بی‌شراب نیست eitaa.com/alisalimian_poem
🔰 شرط توحید دلم سمت کسی غیر از علی مایل نخواهد شد که جز با عشق او این دل برایم دل نخواهد شد چنان سُکری از انگور ضریحش ریخت در جامم که حتی بعد مرگم مستی‌ام زایل نخواهد شد پیمبر گفت ای مردم، ولایت شرط توحید است بدون مرتضی دین خدا کامل نخواهد شد چه فرقی می‌کند با کفر، دینِ بی ولای او؟ از این اسلام چیزی جز ضرر حاصل نخواهد شد ببخشند این و آن صدبار هم انگشتر خود را به‌جز در مدح حیدر آیه‌ای نازل نخواهد شد بپرس از مرحب و از عبدوَدها، خوب می‌دانند حریف ذوالفقارش لشکر باطل نخواهد شد پدر شیر خدا و مادرش اُم‌ُّالادب باشد چنین شهزاده‌ای غیر از ابوفاضل نخواهد شد eitaa.com/alisalimian_poem
🔰 فصل‌الخطاب وحی آورده‌ست اما وحی نابی دیگر است در دل جبریل اینک التهابی دیگر است "ای پیمبر! وقت ابلاغ پیام حق رسید" محکم است و بی‌تعارف، این خطابی دیگر است با علی "اَلیَوم اَتمَمتُ عَلَیکُم نِعمَتی" در غدیر خم جهان را فتح بابی دیگر است از ولایت جام‌ها سرشار و ساقی منتظر باده‌نوشان! زود باشید این شرابی دیگر است خطبه می‌خواند پیمبر، استوار است و بلیغ واژه‌هایش یک‌به‌یک فصل‌الخطابی دیگر است دست حیدر می‌رود بالا میان دست او آفتابی بر فراز آفتابی دیگر است داد زد "مَن کُنتُ مَولاهُ علی مَولاه" را تا شود بیدار هرکس مست خوابی دیگر است آی مردم! این علی نفس من است و جان من پس نپندارید او عالیجنابی دیگر است آی مردم! ما یکی هستیم در قاب دو تن مرتضی "مَن عِندَهُ عِلم‌ُالِکتاب"ی دیگر است تا پیامش را رسانید اضطرابش رفع شد در دلش اما پس از این اضطرابی دیگر است آی مردم! با علی امروز بیعت می‌کنید؟ بر زبان آری‌ست، در دل‌ها جوابی دیگر است eitaa.com/alisalimian_poem
به جز مباهله این غائله علاج نداشت چنان که فایده‌ای بحث و احتجاج نداشت به غیر آل عبا، مصطفی به هیچ کسی در این نبرد نفس‌گیر احتیاج نداشت چنین نشستن و این شیوه‌ی دعا کردن مگر برای رسولان حق رواج نداشت از این مقابله ترسید اسقف اعظم و راه چاره به جز دادنِ خراج نداشت و باز فتح عظیمی بدون خونریزی به دست شاه بزرگی که تخت و تاج نداشت eitaa.com/alisalimian_poem
48.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 سربند یازهرا تقدیم به دلسوخته‌ی حضرت مادر 🎙 باصدای: 🎤 اجرای: گروه سرود 🖋 شاعر: 🎼 آهنگساز: 🎛 تنظیم‌کننده: 🎬 تصویر و تدوین: 👤 سرپرست: eitaa.com/alisalimian_poem
سیدمهدی حسینی _ این غم را مگیر از ما.mp3
10.55M
🏴
🎙 بانوای: 🚩 مرهم غم تو آبروی ماست، این غم را مگیر از ما دلیل پلک‌های زخم! مرهم را مگیر از ما نگاه خیس ما ارثیه‌ی آبا و اجدادی‌ست بیا لطفی کن این حق مسلّم را مگیر از ما برای ما که از غوغای این عالم گریزانیم همین یک دلخوشی مانده‌ست، این کم را مگیر از ما به غیراز خیمه‌ی تو هرکجا آلوده‌ی فتنه‌ست نشستن در پناه سرخ پرچم را مگیر از ما رضا فرمود فَابکِ لِلحسین اِن کُنتَ باکِیّا عمل کردن به این فرمان محکم را مگیر از ما دم نوحه برای سینه‌زن حکم نفس دارد بدون روضه می‌میریم، این دم را مگیر از ما تمام سال با شوق همین یک ماه سرکردیم تمام سال را باشد... محرّم را مگیر از ما eitaa.com/alisalimian_poem
Az door.mp3
10.87M
🎵 از دور 🚩 هرسال عاشوراتر از سال گذشته‌ست... 🎙 خواننده: 🖋 شاعر: 🎛 آهنگ و تنظیم‌: ⚙ تولید: eitaa.com/alisalimian_poem
🚩 عاشوراتر دارد صدای ناله‌ی مادر می‌آید از دور بوی لاله‌ی پرپر می‌آید هرسال عاشوراتر از سال گذشته‌ست کفر جهان کفر دارد درمی‌آید کرب‌وبلا مهد شکوفایی‌ست آری اصغر به میدان می‌رود اکبر می‌آید در نوجوانی مرگ «اَحلَی مِن عسل» نیست این کار تنها از شهادت برمی‌آید مثل رقیه بیقرار یار باشی ویرانه ثابت کرده او با سر می‌آید باید بلرزد کاخ‌های ظلم، ای شیخ وقتی صدایت از روی منبر می‌آید ما زخمی زخم‌زبان‌هاییم اما این روزگار تلخ آخر سرمی‌آید eitaa.com/alisalimian_poem
حضرت رقیه(حاج‌محمد یزدخواستی).mp3
3.26M
🎙 بانوای: 🚩 به دنبال تو حال من خوب است بابا، حال تو انگار نه بر سر من معجر است و بر سرت دستار نه چهره‌ام قدری پریشان است، قدّم خم شده اندکی رنج سفر دیدم ولی آزار نه من به دنبال تو می‌گشتم که هی گم می‌شدم در مسیرم سنگ قدری بود اما خار نه عمه بعد از تو علمدار و امیر ما شده قافله بی یار شد بی قافله‌سالار نه بعد تو هرجا به من آبی تعارف کرده‌اند شرمسار از روی سقا گفته‌ام هربار نه زندگی کافی‌ست باباجان مرا با خود ببر زندگی خوب است اما بعد از این دیدار نه eitaa.com/alisalimian_poem
♦️ اشاره تازگی‌ها که می‌روم هیئت روضه‌ها می‌دهند آزارم من که یک آسمان سنگینم بین این روضه‌ها نمی‌بارم شعرهایی در اوج بی‌رحمی روضه‌هایی پر از قساوت قلب حرکات نمایشی و سخیف تا مگر بیشتر نظر را جلب... دورگه می‌کند صدایش را می‌زند توی صورتش محکم داد و فریاد می‌کند یک‌ریز توی چشمش ولی دریغ از نم او میاندار هیئت است آری هیکلی، با وظایفی سنگین شده همراهی همین مداح پیش او از اصول مطلق دین با اشاره به گریه می‌افتند با اشاره به به‌به و چه‌چه مستمع‌های هوشمندی که از اشارات ذاکرند آگه مایه‌ی افتخار مداح است این که غش کرده است مستمعش این که سلاخی است و لطمه زدن سربه‌سر روضه‌‌های او همه‌اش می‌کشد بارها امامش را با دوصد آب و تاب در گودال تا به لطف رسانه‌چی‌هایش صفحه‌اش بیشتر شود دنبال نعل تازه به اسب می‌زند و روی جسم حسین می‌تازد تا کمی بیشتر بگیرد اشک روضه‌های جدید می‌سازد چه شد آن روضه‌های بااخلاص؟ نوحه‌های حماسه و معنا؟ یک اشاره به روضه کافی بود تا همه چشم‌ها شود دریا روضه‌ی باشکوه و بی‌غوغا لذت دیگری به ما می‌داد با همین یک گریز می‌مردیم: دَخَلَت زَینبُ عَلَی بنِ زیاد معرفت بود و اشک جاری ما جزئیات این همه نیاز نبود روضه‌خوان غیر روز عاشورا روضه‌‌اش لطمه‌دار و باز نبود تازگی با خودم می‌اندیشم شعر من از کدام دم زده است؟ این که مولا چگونه کشته شده؟ یا عجب محشری رقم زده است؟ eitaa.com/alisalimian_poem
بخت با تو یار شد، دعوت به دیدارش شدی در همان دیدار هم آخر گرفتارش شدی گرچه عمری دور بودی از مسیحای دمش تا نگاه تو به او افتاد بیمارش شدی سال‌ها پنهان شدی از چشم او در عافیت رستگاری را ببین، در حادثه یارش شدی طعم لبیک جدیدی بر لبت گل کرده بود سر به پیش او فرود آورده، سردارش شدی آن شبی که گفت بیعت از همه برداشتم سوختی آن‌گونه که شمع شب تارش شدی عاقبت جانانه جنگیدی به پای دلبرت هستی‌ات را دادی و با جان خریدارش شدی بر مقامت غبطه خواهد خورد دنیا تا ابد خوش به حال تو که این‌گونه سزاوارش شدی eitaa.com/alisalimian_poem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚩 حسینِ فاطمه 🎥 بانوای: بغض کرد و گفت مردم! شعله‌ها از در گذشت بر سر دختر چه آمد تا که بابا درگذشت زد به سینه، چند یازهرای اشک‌آلود گفت بعداز آن از چند و چون روضه‌ی مادر گذشت روضه‌خوان رفت و به ظهر داغ عاشورا رسید من‌ همان جا ایستادم... شعله‌ها از در گذشت من میان کوچه بودم، روضه‌خوان در کربلا آه، آن شب بر دل من روضه‌ای دیگر گذشت تازیانه رفت بالا و غلاف آمد فرود تیغ پشت تیغ از جسم علی‌اکبر گذشت شعله بود و محسن شش‌ماهه و دیوار و در تیری آمد از گلوی تشنه‌ی اصغر گذشت میخ در بر سینه‌ی پرمهر مادر حمله کرد آب دیگر از سر عباس آب‌آور گذشت ریسمان بر گردن حبل‌المتین انداختند قافله از بین غوغای تماشاگر گذشت ذکر حیدر داشت زهرا مسجد از جا کنده شد ذکر حیدر داشت مولا از دل لشکر گذشت درد پهلو، زخم بازو... فاطمه از پا نشست تیر و نیزه از تن فرزند پیغمبر گذشت من سراپا اشک بودم، طاقتم از دست رفت روضه‌خوان از ماجرای خنجر و حنجر گذشت روضه‌ها اینجا گره می‌خورد، بابا رفته بود هیچکس اما نمی‌داند چه بر دختر گذشت eitaa.com/alisalimian_poem
🚩 هدیه تیر می‌چرخید و می‌آمد... علی سیراب شد بعداز آن در جنگ‌ها کودک‌کشی هم باب شد ناله‌اش خشکید، گوش اهل خیمه تیز شد مادرش خوشحال: گویا اصغرم سیراب شد تیر گاهی مثل خنجر می‌درد حلقوم را از کمان گویی که شمشیر سه‌سر پرتاب شد گاه با یک تیر زخمی می‌شود چندین هدف بعد اصغر تیر در دست پدر قلاب شد خون اصغر را به صحن آسمان پاشید و گفت: هدیه‌ای ناقابل است این، آسمان بی‌تاب شد با خودش آورد مهتاب به خون غلتیده را در مسیر خیمه قلب سنگ‌ها هم آب شد روضه‌ی اصغر نه این‌ها نیست، آن جایی‌ست که پشت خیمه چشم در چشم رباب، ارباب شد eitaa.com/alisalimian_poem
هدایت شده از حوزه هنری اصفهان
سه‌شنبه های ماه ♨️ هم‌نشینی ماهانه شاعران استان اصفهان 📌 اولین سه شنبه هر ماه؛ در همسایگی گنبد‌های فیروزه‌ای 🗓️ سه‌شنبه ۳ مرداد 1402، ساعت 17 🏛️ مکان: خیابان استانداری گذر سعدی عمارت تاریخی سعدی 🔰شبکه اطلاع‌رسانی حوزه‌هنری‌ اصفهان ℹ️Instagram.com/artesfahan.ir 🌐www.artesfahan.ir 🔘eitaa.com/art_esfahanble.ir/artesfahan حوزه‌هنری قلب تپنده فرهنگ و هنر نصف‌جهان
Shab04Moharram1399[01].mp3
10.72M
من میان کوچه بودم، روضه‌خوان در کربلا آه، آن شب بر دل من روضه‌ای دیگر گذشت 🖋 شاعر: 🎙 بانوای: eitaa.com/alisalimian_poem
🚩 مثل حیدر به میدان مثل حیدر آمد و طوفان به راه انداخت یکی بود و عجب ترسی به جان یک سپاه انداخت به خود لرزید لشکر، یک قدم حتی عقب‌تر رفت به خیل جمعیت وقتی که چرخید و نگاه انداخت پیمبرصورت و سیرت، علی‌هیبت، حسن‌طینت سران جنگ را هم اینچنین در اشتباه انداخت کسی در پاسخ "هل من مبارز؟" نیست، حرکت کرد خروشید و یکایک دست و پا در بین راه انداخت به لشکر زد، رجز می‌خواند و می‌چرخید با شمشیر صد و هشتاد سر را با‌کلاه و بی‌کلاه انداخت چنان طوفان پاییزی که در جنگل به پا خیزد سر و دست یلان خیره‌سر را مثل کاه انداخت کسی از روبرو با او نمی‌جنگید، یک نامرد کمین از پشت کرد و نیزه بر پهلوی ماه انداخت الهی بشکند دستی که از بالای زین او را میان گرگ‌های زخم‌خورده، بی‌پناه انداخت هزاران تیغ بالا رفت، پایین رفت، بالا رفت... تصور کن عجب جنگی علی‌اکبر به راه انداخت پدر این صحنه را طاقت نمی‌آورد، زود آمد علی را دید و خود را بر زمین از اسب، آه... eitaa.com/alisalimian_poem
شعرخوانی(3).mp3
14.55M
🎙 🏴 شب هفتم محرم ۱۴۴۵ اصفهان، هیئت حضرت عباس ابن علی علیه‌السلام، مجموعه فرهنگی سلمان eitaa.com/alisalimian_poem
🚩 آبرو سروقد است و ماه‌رو عباس یاس‌عطر و نسیم‌خو عباس می و سرمستی مدام، حسین ساقی و ساغر و سبو عباس کار بالا که می‌گرفت، حسین چاره‌ای ناب داشت: کو عباس؟ شرحه شرحه اطاعت از حق را شرح داده‌ست مو به مو عباس کربلا را ورق ورق گشتم هرکجا بود کو به کو عباس چه نمازی‌ست این که دستش را داده در لحظه‌ی وضو عباس؟ ناله‌ای می‌رسد به گوش هنوز تشنه‌ام تشنه‌ام عمو عباس مشک اما به خیمه‌ها نرسید استخوان مانده در گلو عباس گره افتاده بود در کارش کشته شد پای آبرو عباس گره افتاد اگر که در کارت از ته دل فقط بگو عباس من گرفتار یک نگاه توام مددی یا مَن اِسْمُهُ عباس eitaa.com/alisalimian_poem
🚩 قیام اشک اول به زینبش دم در احترام کرد با اذن او ورود به بیت‌الامام کرد تا خاطرات شعله‌ور از یادها رود معروف شد به اُم‌ّ بنین، ترک نام کرد از او سزاست درس بگیرند مادران نامادری که مادری‌اش را تمام کرد حیدر، حسن، حسین، علی، باقرالعلوم عزت ببین که خدمت این پنج امام کرد آمد بشیر و مادر سقا فقط سوال از سرورش حسین علیه‌السلام کرد در امتداد خون شهیدان کربلا با اشک، در مقابل دشمن قیام کرد با چار مصرعی که فدای حسین شد این شاعر آخرین غزلش را تمام کرد eitaa.com/alisalimian_poem
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 🚩 صراط‌المستقیم به خاک افتاده دید اصحاب و یاران قدیمش را از آن سو شمرها دیدند احوال وخیمش را نگاهی کرد این سو، دید اکبرهای اصغر را کمی هم آن طرف‌تر مجتبی‌های کریمش را در این سو مشک، آن سو دست، آن سوتر علم در دست که پاشیدند در میدان علمدار حریمش را در آغوشش کشید و یک به یک بوسید طفلان را همان طفلان بی‌سامان بعد از این یتیمش را به میدان زد، یکی بود و به جنگ لشکری آمد چنین پیمود بی‌پروا صراط‌المستقیمش را به دشت کربلا تحریف شد قرآن که از والفجر جدا کردند بسم الله رحمن الرحیمش را چنان بر قامت قرآن بی‌سر تاختند آخر که پاشیدند از هم یا و سین و حا و میمش را eitaa.com/alisalimian_poem