هدایت شده از تولدی دوباره
معنای حقیقی انتظار فرج.mp3
1.16M
☘معنای حقیقی انتظار فرج☘
استاد علامه حسن زاده آملی روحی فداه
#کلیپ_صوتی
🌹کانال تولدی دوباره🌹
💕 @tarrk_gonah✅
☘یلدای روزگار☘
امشب هوا سرد است؛ سرد سرد.
دارد دانههای ریز برف میبارد
و دانه دانه مینشینند روی سرم.
دلم هم سرد است.
دنبال دلگرمی میگردم
در شبی که مردم دنبال سرگرمیاند.
میگویند: شب یلداست.
میپرسم: یلدا چیست؟
میگویند: طولانیترین شب سال.
آقا!
مگر از وقتی که تو رفتهای
خورشیدی طلوع کرده
که روزی باشد و شبی
و شبی طولانیتر از شبهای دیگر؟
کاش میشد به این مردم گفت
روز را نشان بدهند
تا من معنی طولانیترین شب سال را بفهمم.
طولانیترین شب روزگار
از وقتی که تو رفتهای آغاز شده
و هنوز هم ما در تاریکیِ نبودن تو
داریم به زور نفس میکشیم.
آقا!
حالا بیا کنار ما
در این یلدای روزگار
چند لحظه به سر کن.
میخواهیم دور هم باشیم
ولی تو را کم داریم.
هندوانۀ بخت ما
از وقتی که تو رفتهای
طعمی ندارد
و اگر سرخ هم باشد
شیرین نیست
مزۀ آب میدهد.
انار دلمان را ببین
چطور دانه دانه شده
و هر دانهاش افتاده دست کسی.
امشب بیا در بزم ما
دانههای دل ما را
از دست این و آن جمع کن.
دانههای انار
کنار هم که باشند قشنگند
انار دل ما باید دست تو باشد؛ نه هیچ کس دیگری.
تخمۀ دهان ما
که مغزش زبان ماست
باید بسته باشد
مگر برای خواندن نام تو
شکستیم این تخمه را
و هدر دادیم مغزش را
از بس که از غیر تو گفتیم و شنیدیم.
بیا بنشین دور کرسی.
این کرسی با آه فراق گرم شده.
بیا قصه بگو برایمان
قصۀ هزار و اندی سال غربتت را.
میخواهیم در این یلدای روزگار
قهقهههای مستانه را تعطیل کنیم
و بازار هق هق عاشقانه را گرم کنیم.
راستی فال حافظ هم بگیر برایمان
و با نغمۀ طرب انگیزت بخوان
تا از زبان تو بشنویم:
یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور
کلبۀ احزان شود روزی گلستان غم مخور
یلدای ما بدون سیب به سر نمیشود.
از حسین بگو و کربلا
تا بوی سیب هم بوزد به یلدای ما.
ما یلدای روزگار را
فقط با نام حسین داریم تاب میآوریم.
#بهانه_بودن یا صاحب الزمان(عج)
http://eitaa.com/joinchat/2678063114Cab9a0e3512
4_183200657484808959.mp3
4.14M
روش قدما در طولانی ترین شب سال
شب یلدا
هفت سین
استاد صمدی آملی
☘کانال تولدی دوباره ☘
💕 @tarrk_gonah
💜🍀برمدارعشق 🍀💜
🍁یک قدم مانده که پاییز به یغما برود🍂
🍂این همه رنگ ِ قشنگ از کف ِ دنیا برود🍁
🍁هرکه معشوقه برانگیخت گوارایش باد🍂
🍂دل ِ تنها به چه شوقی پی ِ یلدا برود؟🍁
🍁گله هارابگذار!🍂
🍂ناله هارابس كن!🍁
🍁تا بجنبيم تمام است تمام!!🍂
🍂مهرديدي كه به برهم زدن چشم گذشت🍁
🍁ياهمين سال جديد!!🍂
🍂بازكم مانده به عيد!!🍁
🍁اين شتاب عمراست ...🍂
🍂من وتوباورمان نيست كه نيست!!🍁
🍁زندگي گاه به كام است و بس است🍂
🍂زندگي گاه به نام است و كم است🍁
🍁زندگي گاه به دام است و غم است🍂
🍂چه به كام و🍁
🍁چه به نام و🍂
🍂چه به دام...🍁
🍁زندگي معركه همت ماست،زندگي ميگذرد🍂
🍂زندگي گاه به راز است و ملامت بدهد🍁
🍁زندگي گاه به ساز است و سلامت بدهد🍂
🍂زندگي گاه به ناز است و جهانت بدهد🍁
🍁چه به راز🍂
🍂و چه به ساز🍁
🍁و چه به ناز...🍂
🍂زندگي لحظه بيداری ماست زندگی میگذرد🍁
آخرین شب پائیزیتون بخیروخوشی🌼
💕 @tarrk_gonah✅
🍃🍃#برگی_از_معرفت 🍂🍂
#داستان_یک_انسان
#قسمت_چهارم
☄یك روز انسان با جماعتی روبرو شد كه آنها هم به دنبال گمشدهشان بودند اما با كمال تعجب دید كه آنها دارند از بیراهه میروند؛ انسان با تعجب به آنها گفت:
همسفران راه شما اشتباه است و از این راه به خانه خدا نخواهید رسید.
تـــرسم كه به كعبـــــه ره نیابی اعرابی
این ره كه تو میروی به تركستان است
جماعت اخمهایشان درهم فرو رفت، روی ترش كرده به انسان گفتند:
تو به مایی كه عمری است در راه مستقیم هستیم و پدران و پدران پدرانمان نیز در راه مستقیم بودهاند میگویی راهمان اشتباه است؟
انسان گفت: اگر شما عمری است كه در راه مستقیم هستند و پدرانتان نیز اینچنین بودهاند پس چرا هنوز گمشده خود را پیدا نكردهاید و در این بیایان سرگردانید؟
اما گوش آنها گوش شنوا و چشم بینا نبود و قلبهایشان نیز مسدود بود؛ آنها انسان را ملامت كردند و انسان دیگر هیچ نگفت.
(صم بكم عمی فهم لا یعقلون)
زاهد ظاهــر پرست از حــال مـا آگاه نیست
در حق ما هر چه گوید جای هیچ اكراه نیست
در طریقت هر چه پیش زاهد آید خیر اوست
در صراط مستقیم ای دل كسی گمراه نیست
بــر در میخانه رفتــن كار یك رنــگان بود
خود فروشان را به كوی میفروشان راه نیست
بنـــده پیـــر خراباتم كـــه لطفـش دائـم است
ورنه لطف شیخ و زاهد گاه هست و گاه نیست
حافظ ار بـر صدر ننــشیــند زعـــــالی مشربیست
عاشق دردی كش اندر بنـد مـال و جـاه نیست
☄قلب انسان گواهی میداد كه فاصله زیادی تا خانه خدا نمانده است و شور و اشتیاق او هر لحظه بیشتر میشد، اما.... اما به ناگاه باد شدیدی وزیدن گرفت؛ وزش باد آنقدر شدید بود كه انسان حتی یك قدم هم نمیتوانست جلوتر برود.
انسان احساس میكرد علاوه بر باد زمین نیز پاهای او را محكم گرفته تا نگذارد او حركت كند. انگار كل هستی دست به دست هم داده بودند تا انسان جلوتر نرود. از پا افتاده بود و توان جلوتر رفتن نداشت، از خودش میپرسید چرا الان كه اینقدر به هدفم نزدیك شدهام باید این اتفاقها بیافتد؟!
به ناگاه صدای فرشته را شنید كه میگفت:
☄ انسان چرا نشستهای؟ چرا جلو نمیروی؟ انسان گفت: مگه نمیبینی؟ میخواهم بروم اما باد نمیگذارد؛ منتظرم تا باد بخوابد. فرشته گفت: تا ابد هم كه اینجا بمونی این باد نخواهد خوابید.....
ادامه دارد...
🔆🔆🔆🔆🔆🔆🔆🔆🔆🔆🔆🔆
http://eitaa.com/joinchat/2678063114Cab9a0e3512